جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


ادموند فلپس برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۶


ادموند فلپس برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۶
جوایز نوبل به مناسبت بزرگداشت خاطره آلفرد نوبل شیمی‌دان نامی سوئدی همه ساله به برجسته‌ترین دانشمندان علمی جهان در چند رشته از علوم و نیز در ادبیات و صلح جهانی اعطا می‌شود.
آلفرد نوبل متولد ۱۸۳۳ میلادی در سوئد، سال‌های ۱۸۴۲ تا ۱۸۶۳ میلادی را در سن پیترزبورگ روسیه گذراند. وی كه مخترع دینامیت است به منظور جبران خساراتی كه ممكن است اختراع دینامیت در بر داشته باشد در آخرین خواسته و وصیت خویش جوایزی را برای دانشمندانی كه در حیطه‌ای خاص به بالاترین درجات می‌رسند تعیین كرد. مبلغ این جوایز و جزییات آن در سندی كه در ۲۷ نوامبر ۱۸۹۵ در باشگاه سوئدی – نروژی پاریس تنظیم گردید مشخص شده است. اولین بار جایزه نوبل در سال ۱۹۰۱ میلادی در آكادمی سلطنتی موسیقی استكهلم به «ژاكوب هنریكوس ون‌هاف» به خاطر تحقیقات در زمینه «قوانین پویای شیمی» تعلق گرفت. در آن زمان فقط رشته‌های ادبیات، فیزیك، شیمی و طب در حیطه‌ اعطای این جوایز جای داشتند. در فاصله سال ۱۹۰۲ میلادی تاكنون این جوایز توسط پادشاه سوئد اعطا می‌شود. اولین پادشاهی كه این جایزه را اعطا كرد اسكار دوم بود كه اعطای این جوایز را به خارجیان قبول نداشت. از آن پس جوایز نوبل به كسانی كه در راه بهبود زندگی بشر چه در پیشبرد فنون و یا نوآوری مشاركت داشته‌اند، تعلق می‌گیرد. جوایز اقتصاد توسط بانك مركزی سوئد اعطا می‌شود. این جایزه در سال ۱۹۶۸میلادی تعیین شد و نام رسمی آن «جایزه علم اقتصاد اعطا شده از سوی بانك سوئد در یادبود آلفرد نوبل» است. در سال ۲۰۰۶ میلادی در اقتصاد ادموند فلپس اقتصاددان برجسته آمریكایی به خاطر «ارائه توضیحاتی درباره ارتباط میان تورم و بیكاری، كار و تاثیر عمیق آن در سیاست اقتصاد كلان»، جایزه نوبل اقتصاد را دریافت كرد. وی ششمین شهروند آمریكایی است كه در سال‌های اخیر موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شده است.
فلپس در سال ۱۹۳۳ در اوانستون ایلی‌نویز متولد شد درست در زمانی كه دوران سیاه نامیده می‌شد، والدینش در آن سال‌ها شغل خود را از دست داده بودند و با كمك مالی پدربزرگ زندگی می‌كردند تا این كه پدرش در نیویورك شغلی پیدا كرد.
آنها تا سال ۱۹۵۱ در نیویورك زندگی كردند. ادموند و خانواده‌اش همیشه در زمینه مسائل مالی و اقتصادی با یكدیگر بحث می‌كردند و شاید همین مساله نقطه عطفی در زندگی او بود.(۱)
ادموند مانند سایر آمریكایی‌ها بدون هیچ پیش زمینه‌ای از انتخاب شغل آینده برای تحصیل به كالج امرست رفت سپس برای ادامه تحصیل دانشگاه پیل را انتخاب كرد. در پیل با جیمز توبین (كه بعدا در سال ۱۹۸۱ برنده جایزه نوبل اقتصاد شد) و توماس شلینگ (یكی از برندگان جایزه نوبل اقتصاد سال ۲۰۰۵) آشنا شد و روابط بسیار صمیمانه‌ای برقرار كرد. فلپس تحت تاثیر تدریس واضح و روشن و دیگر توانایی‌های آن دو نفر برای ساده‌سازی امور قرار گرفت. (۲) آنها به نقش مهم تقاضای عوامل خرید در ایجاد تورم و بیش از آن، قیمت‌ها و مزدها تاكید داشتند. گزافه نیست اگر بگوییم آنها انتقال‌دهندگان نظریه نرخ طبیعی بیكاری به فلپس بودند.
ادموند فلپس در اوایل دهه ۱۹۶۰ به سبب ارائه نظریاتش درباره رشد اقتصادی، تعلیم و تربیت و قانون طلایی تراكم سرمایه در كمیسیون كاولز پیل شهرت یافت. شاید مهم‌ترین كار فلپس، نظریه وی در رابطه با نرخ طبیعی بیكاری باشد. مطالعه وی در مورد وجود بیكاری، نحوه تعیین میزان آن و چگونگی حذف بیكاری توسط نیروهای بازار بود. این مطالعات در كتاب «اصول اقتصاد كلان در مورد اشتغال و نظریه تورم كلان» در سال ۱۹۷۰ میلادی منتشر شد. وی سپس طی بررسی مجدد نرخ طبیعی در كتاب «ركود ساختاری» به سال ۱۹۹۴ میلادی نشان داد كه تغییرات نیروهای بازار، دگرگونی ویژگی‌های آن را توضیح می‌دهند، در نتیجه فلپس در كتاب «كار پر ارزش» به سال ۱۹۹۷ میلادی توجه خود را بر روی بیكاری در بین كارگران با بهره‌وری كمتر، معطوف ساخت و اعلام نمود كه راه‌حل‌های مشكلات كه از طریق مشاغل خوب پیشنهاد می‌گردند به طور كلی برای توسعه فردی ضروری می‌باشند. وی سپس توجه خود را به سمت سیستم‌های اقتصادی ثانوی و پیامدهای متقابل جهت رشد و ارضای رضایت فردی معطوف داشت.(۳)
ادموند فلپس به نظرات توبین توجه خاص داشت. مطالعات او نشان می‌دهد كه تغییرات تقاضا در مقایسه با تغییرات قیمت و محصول و بازده، ارتباط بنیادی‌تری با صنعت دارد وی هم چنین به طور خاص اشاره می‌كند كه هزینه‌ها در ایجاد تورم نقش اساسی دارند. این نظریات در سال ۱۹۵۰ میلادی از اهمیت بسیاری برخوردار بود اگرچه در چارچوب مفهومی دچار مشكلات فراوانی شد.
نرخ‌های پایین بیكاری و تورم از اهداف اصلی سیاست‌های ثبات اقتصادی می‌باشد. طی دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی نظریه مبادله پایدار میان تورم و بیكاری با نام مصطلح منحنی فیلیپس پایه‌گذاری شد. براساس این نظریه كاهش نرخ بیكاری نتیجه همان افزایش تك مورد نرخ تورم است. فلپس این دیدگاه را طی یك تجزیه و تحلیل بنیادی‌تر در مورد تعیین دستمزدها و نرخ‌ها با توجه به مساله اعتماد به اطلاعات اقتصادی به چالش كشید. (۴)
هر كدام از موسسات اقتصادی در مورد فعالیت‌های بقیه موسسات اطلاعات ناقصی دارند و باید تصمیمات خود را بر پایه انتظارات تخمینی بنیان نهند. فلپس فرضیه انتظارت افزایش منحنی فیلیپس را كه براساس آن تورم به عامل عدم اشتغال و انتظارات تورم بستگی دارد به صورت فرمول درآورد. فلپس معتقد است نرخ بلند مدت بیكاری تحت تاثیر تورم نیست بلكه تنها توسط عملكرد بازار كار تعیین می‌گردد، به دنبال آن سیاست تثبیت قیمت‌ها تنها می‌تواند نوسانات كوتاه‌مدت بیكاری را كاهش دهد. فلپس همچنین نشان داد كه چگونه احتمالات سیاست ثبات در آینده به تصمیمات سیاست‌های امروزی بستگی دارد، چنانچه نرخ پایین تورم امروز به انتظاراتی در مورد تورم پایین در‌ آینده و در نتیجه تسهیل سیاست‌گذاری آینده منجر خواهد شد.(۵)
موضوع دیگر این است كه مبادلات بازرگانی موقت مركز بیشترین توجه درباره نرخ مطلوب شكل‌گیری سرمایه را نشان می‌گیرد. نسل امروز با سبقت گرفتن در مصرف سرمایه‌گذاری‌های فیزیكی همزمان با افزایش سرمایه‌گذاری‌های انسانی یعنی آموزش و تحقیق می‌تواند رفاه نسل آینده را افزایش دهد. فلپس تضادهای توزیعی امكان‌پذیر در میان نسل‌ها را آشكار ساخت. وی همچنین نشان داد كه همه نسل‌ها ممكن است تحت شرایط معین از تغییر نرخ‌های صرفه‌جویی شده سود جویند. فلپس از پیشگامان تحلیل اهمت سرمایه انسانی در گسترش تكنولوژی جدید و رشد اقتصادی می‌باشد.(۶)
وی در مقاله‌ای كه درباره تورم و بیكاری نوشت از منحنی فلپس استفاده كرد. مقاله فلپس كه جیمز توبین برنده جایزه نوبل اقتصادی ۱۹۸۱ از آن به عنوان مهم‌ترین تحلیل اقتصاد كلان قرن یاد كرده، در سال ۱۹۸۵ در مجله اكونومیكا چاپ شده، محتوی آن یك منحنی است به شكل نعل وارونه كه ارتباط میان بیكاری و نرخ تغییر دستمزدهای پولی انگلستان را در فاصله سال‌های ۱۹۶۱-۱۸۵۷ یعنی تقریبا ۱۰۰سال نشان می‌‌دهد و بیان می‌دارد كه میان كاهش نرخ بیكاری و افزایش نرخ تورم یك رابطه منفی وجود دارد. پل ساموئلسن و رابرت سولو كه بعدا هر دو برنده جایزه نوبل اقتصاد شدند در مقاله‌ای كه تحت عنوان «جنبه‌هایی از سیاست ضدتورمی» نوشتند، منحنی فلپس را شهره آفاق كردند به طوری كه این منحنی در گزارش اقتصادی سال ۱۹۶۹ توسط رییس‌جمهور وقت آمریكا به مجلس این كشور مورد استفاده قرار گرفته بود. پس از ارائه این مقاله، فلپس دریافت هر گاه اقتصاد حتی به مدت كوتاهی تحت فشار قرار گیرد، نرخ پایین بیكاری مشكلات بسیاری برای شركت‌هایی كه می‌خواهند نرخ مزد را بالا نگه دارند، پدید می‌آورد. (۷)
فلپس در سال ۱۹۶۷ به طور مستقل فرضیه نرخ طبیعی را تقریبا همزمان با میلتون فریدمن كشف كرد. براساس این فرضیه، یك نرخ طبیعی یا واقعی وجود دارد كه در آن انتظار افراد در مورد تغییر دستمزدها و قیمت‌ها دقیقا با تغییر واقعی دستمزدها و قیمت‌ها برآورده می‌شود و هرگونه تلاش دولت برای پایین آوردن سطح بیكاری به زیر این نرخ از طریق سیاست‌های انبساطی پولی و مالی باعث می‌شود تا انتظار افزایش دستمزدها و قیمت‌ها ایجاد شود و این به نوبه خود تورم را افزایش می‌دهد. این فرآیند تنها در صورتی متوقف می‌شود كه بیكاری در سطح بالاتری از تورم، به سطح نرخ طبیعی باز گردد. از نظر فلپس فرضیه نرخ طبیعی با مفهوم جست‌وجوی شغل به عنوان عامل مهم یا تنها عامل بیكاری مرتبط است.
در ژانویه سال ۱۱۹۶۹ كنفرانسی در دانشگاه پنسیلوانیا برگزار شد. در این كنفرانس فلپس و دیگر صاحبنظران به نتایج مهم و ارزشمندی دست یافتند و مقاله‌ای با مقدمه فلپس به چاپ رسید كه كتاب فلپس نام گرفت. به نظر می‌رسد كه این امر واقعه‌ای بنیادی در تاریخ اقتصاد كلان باشد. مقاله مزبور و نظرات فلپس اثرات پایداری بر سیاست‌های كلان گذاشته و به این مهم پرداخته است كه چگونه سیاست ثبات اقتصادی امروز می‌تواند بر سیاست آینده تاثیرگذار باشد. (۸)به نظر فلپس هر گاه شركت‌ها بخواهند كارمند بیشتری استخدام كنند به همان نسبت مزد بیشتری پیشنهاد می‌كنند. تعریف مزد دقیقا این گونه نیست به همان میزان كه مزد بازار و نرخ كل بیشتری پیشنهاد می‌كنند. تعریف مزد دقیقا این گونه نیست به همان میزان كه مزد بازار و نرخ كل بیكاری تغییر یابد، مزد كار نیز افزایش می‌یابد. اما وی معتقد بود مطلبی در این نظریات نادرست به نظر می‌رسد از طرفی هر گونه رشد در میزان مزد حقیقی باعث كاهش موازنه بیكاری می‌شود و در زمان كوتاهی موازنه بیكاری ناپدید می‌شود. برای سادگی بیشتر تنها مزد نسبی و نرخ بیكاری، نرخ نهایی را تعیین می‌كند نه مزد حقیقی. فلپس در بررسی مجدد نظریه اظهار داشت اگر نرخ بیكاری به سوی كاهشی چشمگیر در حركت باشد، هر شركتی با توجه به تقاضا و رسیدن به نرخ نسبی، مزد خود را بالا می‌برد، اما اگر شركتی بخواهد با شركت دیگر رقابت كند نتیجه بسیار ناامیدكننده خواهد بود. توازن در بازار كار نرخ بالای بیكاری را می‌طلبد. (۹)
تحقیقات فلپس نشان می‌دهد كه استخدام تمام وقت، ثبات قیمت‌ها و رشد سریع از اهداف مهم سیاست اقتصادی است اما همواره مشكلاتی در این زمینه‌ها وجود دارد نظیر اینكه چگونه بین تورم و بیكاری و میزان مصرف نسل حاضر و نسل آینده تعادل ایجاد شود. طبق اظهارنظر آكادمی سلطنتی سوئد تحقیقات و مطالعات فلپس درك این دو موضوع را ساده‌تر ساخت. (۱۰)
فلپس همچنین در زمینه بسط مفهوم ارتباط عمیق و مهم میان اثرات كوتاه‌مدت و بلندمدت سیاست‌های اقتصادی تحقیقات بسیاری انجام داده است. (۱۱) ضمن اینكه به راه‌اندازی موسسات سرمایه‌گذاری نیز علاقه‌‌مند است.
آشنایی با فیلسوف بزرگ جان رالز، انگیزه‌‌ای شد تا فلپس بر روی موضوع عدالت اقتصادی نیز مطالعاتی انجام دهد. ادامه تحقیقات وی بر روی مفهوم عدالت اقتصادی دورنمایی از كتاب «نظریه عدالت» نوشته رالز می‌باشد و این بدان معنا است كه وجود عدالت در اقتصاد می‌تواند برای تولیدكنندگان انگیزه‌ای باشد تا هر چه بیشتر به نتایج حاصله علاقه‌مند شوند. این تعریف البته برای كسانی كه تولیدكننده نیستند و یا جوامعی كه در آنها تجارت و همكاری معنا ندارد.، بسیار ناامیدكننده به نظر می‌رسد.
فلپس معتقد است توجه به عدالت و توزیع، مباحث مهمی هستند كه نادیده گرفته شده‌اند. وی كه در یك مجله فلسفی نظریات خود را در زمینه عدالت در امور مالی عمومی به چاپ رسانده مقالات معروفی نیز در رابطه با معنای عدالت میان نسلی، تراكم بهینه سرمایه و احتمال محفوظ و پایدار ماندن آن اعتبارات تحقیق می‌كرد، مقاله‌ای كوتاه بود كه خود از دیگر آثار فلپس آن را «تبعیض آماری» نامید و در نهایت مقاله‌ای از وی به چاپ رسید كه درباره نظریه تورم مالیاتی بود كه ضمنا نیاز به تعادل كلی در جامعه را می‌طلبید. البته انتشار این مقاله سوء تفاهماتی ایجاد كرد كه در كتاب وی – تالیف سال ۱۹۷۲ – به این مطلب به درستی پرداخته شده است.
فلپس در سال ۱۹۶۱ پس از تحقیق بر روی نظریه سرمایه به قانون طلایی تراكم سرمایه دست یافت. در قانون طلایی این مساله مطرح می‌شود كه با چه میزان نرخ پس‌انداز، درآمد سالانه به طور مداوم به حداكثر ارتقا می‌یابد. البته مفهومی كه در پس این مطلب نهفته، مهم‌تر است یعنی ذخیره سرمایه و تداوم استفاده از منابع طبیعی و سیاست محیطی. همچنین فلپس به نتایج غیر بصری دست یافت كه بر پایه آن نرخ ذخیره می‌توانست بسیار بالا بماند و بهتر است بقیه نسل‌ها به نرخ پایین‌تر ذخیره اكتفا كنند. البته به نظر می‌رسد او به این نكته توجه نكرده است كه این عقیده، ایده‌ای سیاسی است.
فلپس مشكلات اقتصادی قاره اروپا را به كمبود پویایی نسبت داد و آن را بیشتر از آنكه به مالیات مشاغل و بیمه اجتماعی مربوط بداند به صنف‌گرایی تازه وابسته دانست.
فلپس همچنین بر روی امكان سوبسیدهای استخدام كارگران، دستمزد پایین و تحولات اروپای شرقی همچنین در رابطه با پویایی ساختاری اقتصادها و عوامل زیربنای نوآوری‌های اقتصادی فعالیت‌ها و مطالعاتی داشته است.
فلپس میزان تحصیلات و جمعیت را به عنوان عوامل كلیدی موثر در نرخ رشد اقتصادی عنوان می‌كرد. سپس این مطلب با این قضیه كه كاهش نرخ بیكاری با تعادل سازگار است، همخوانی خواهد داشت. از دیگر موضوعات مورد علاقه وی رابطه میان اقتصاد رفاه نوین و متون فلسفی قدیمی‌تر درباره توزیع درآمد و ثروت است كه در كتاب «عدالت اقتصادی» در سال ۱۹۷۳ مورد بررسی قرار گرفته است.
فلپس در سال ۱۹۶۲ دعوتنامه‌ای برای بازدید از انستیتوی فنی ماساچوست دریافت كرد. مباحثات مفید فلپس با ساموئلسن از خاطراتی است كه وی تا سال‌ها به خاطر داشت.
فلپس هم چنین با آمارتیاسن برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۸ ملاقات‌‌هایی داشته كه دامنه تحقیقات جدیدش را در زمینه رفاه اجتماعی به فلپس نشان داد و اهمیت كارهای جان رالز را برای وی آشكار ساخت.
فلپس در سال ۱۹۶۵ از سوی دو دانشگاه پنسیلوانیا و دانشگاه نورث وسترن پیشنهاداتی برای اشتغال دریافت كرد. اما به خاطر وزش بادهای شدید میشیگان ترجیح داد تا با دانشگاه پنسیلوانیا همكاری كند. وی در سال ۱۹۶۶ دانشگاه ییل را ترك كرد. بیشترین تحقیقاتی كه فلپس درباره اقتصاد كلان انجام داد در طول سا‌‌ل‌های ۷۰-۱۹۶۹ بود كه در دانشگاه استانفورد فعالیت داشت.
فلپس پیش از آنكه به دانشگاه كلمبیا منتقل شود، در طول سال‌های ۷۱-۱۹۷۰ نیز در دانشگاه پنسیلوانیا به تدریس اقتصاد اشتغال داشت.
فلپس در سال ۱۹۷۱ به انجمن اقتصاددانان كلمبیا پیوست. در سال ۱۹۸۱ به عنوان عضو آكادمی ملی علوم پذیرفته شد و پس از آن در سال ۲۰۰۰ به عنوان عضو برجسته انجمن اقتصاددانان آمریكا انتخاب شد.
در طول ۴۰سال گذشته در مجلات معتبر علمی مطالب بسیاری از وی به چاپ رسیده است.
▪ از آثار فلپس می‌توان به موارد زیر اشاره كرد:
- نظریه نوعدوستی، اخلاقی بودن و اقتصاد، ۱۹۷۵.
- تحقیقاتی در مورد نظریه اقتصاد كلان. دو جلد، ۸۰-۱۹۷۹
- افت ناگهانی در اروپا (دوباره‌سازی نظریه اقتصاد باز) با همكاری فیتوسی، ۱۹۸۸.
- هفت مكتب در دیدگاه اقتصاد كلان، ۱۹۹۰.
- افت ناگهانی، ۱۹۹۰.
- افت ساختاری (نظریه نوین تعادل میان بیكاری، سود و دارایی)، ۱۹۹۴.
- اهدای كار، (چگونه می‌توان مشاركت و خودپشتیبانی را در سرمایه‌گذاری آزاد به حالت اولیه بازگرداند)، ۱۹۹۶.
محمود قنادان
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید