پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به عوامل و موانع آرامش از منظر قرآن


نگاهی به عوامل و موانع آرامش از منظر قرآن
آرامش؛ گمشده زندگی عصر ماشین و هیاهوی صنعت و تكنولوژی است. انسان حاضر علی رغم آنكه از جهت مادی توانسته است در سایه علم و تكنولوژی دستاوردهای فراوانی كسب نماید، اما از جهت روحی و روانی در نگرانی و پریشانی غوطه ور است.
غفلت از یاد خداوند متعال و معنویت، انسان مدرن و صنعت زده این قرن را آماج تشویش و نگرانی و اضطراب قرار داده است و او می كوشد تا به هر قیمتی به بهشت موعود و آرامش خیال و آسایش روح برسد.در این مقاله، نویسنده سعی كرده است كه نگاهی به عوامل و موانع آرامش با بهره گیری از آموزه های قرآنی داشته باشد. مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:
● زمینه های پیدایش نگرانی و تشویش
نگرانی و تشویش در زندگی بشر حضوری چشم گیر دارد. زمانی نیست كه بشر درحالتی از تشویش و اضطراب نباشد. به گونه ای كه برخی آن را ذاتی دنیا و بشر دانسته اند و در اشعار فرزانگان فارسی از همراهی نیش و نوش، گل و خار، تلخ و شیرین سخن به میان آمده است. هركسی به طور طبیعی در طول زندگی اش با نگرانی و تشویش بسیاری روبه رو گشته است. درصد آن چنان بالاست كه به عنوان یكی از مسایل دایمی بشر درآمده است؛ از این رو برای شناخت این حالت و عوامل پیدایش و راه های برون رفت از آن سخنانی بسیار گفته و نوشته شده است.
از این رو نه تنها روان شناسان بلكه دانشمندان علوم و رشته های دیگر همواره برای آن اهمیت خاصی قایل شده اند؛ زیرا تأثیرات منفی و مخرب این حالت در همه ابعاد فردی و اجتماعی بشر ظهور می كند و امنیت اجتماعی و سیاسی دولت ها و جوامع را به خطر می افكند. گاه مسأله فقدان آرامش فردی در جوامع به عنوان یك پدیده اجتماعی گسترده خودنمایی می كند و بحران شدیدی را می آفریند.
● راهكارهای برون رفت از نگرانی
برخی بر این باورند كه از عوامل پیدایش خانواده، عشیره، قبیله، ملت و دولت و نیز سازمان های پیچیده اجتماعی با قوانین و رسوم و آیین های شگفت و متعدد تنها در راستای دست یابی به آرامش بوده است؛ انسان به دنبال آرامش به اختیار همسر و ایجاد بنیان خانواده و مانند آن رو آورده است.
شكی نیست كه یكی از اهداف این مجموعه های یادشده و حتی برخی از اختراعات و اكتشافات بشری در راستای رسیدن به آرامش بوده و هست. در قرآن نیز به این مسأله در موضوع خانواده اشاره شده و یكی از اهداف همسرگزینی و تشكیل خانواده این مهم شمرده شده است.
● جایگاه آرامش در زندگی فردی و اجتماعی
به نظر می رسد كه مسأله آرامش به عنوان یك هدف تا آن اندازه مهم و مؤثر بوده است كه حتی ایمان و باورهای دینی را می توان در راستای دست یابی به این هدف برشمرد. از این رو می بینیم كه آرامش در جایگاه جامع ترین مفهوم دینی در اسلام و آموزه های قرآنی نشسته است به طوری كه در اسلام، ایمان از ریشه «امن» به معنای آرامش جان و رهایی از هرگونه ترس، اضطراب، تشویش، نگرانی و اندوه گرفته شده است تا به این روش ارتباط ناگسستنی میان پذیرش آموزه های وحیانی و توحید را با دست یابی به آرامش روح و روان را بنمایاند. (انعام آیه ۸۲) بلكه واژه اسلام نیز بیانگر نوعی آرامش در انسان و صلح و صفا به دور از هرگونه خشونت و ترس و وحشت است.
از این رو در قرآن پیامدطبیعی اسلام را رهایی از خوف و نگرانی دانسته است.(بقره آیه ۱۱۲) و سلامت روانی را در سلم و تسلیم در برابر خدا دانسته و بر آن تأكید ورزیده است. (بقره آیه ۲۰۸) و پاداش و بلكه برآیند تسلیم و توحید را رسیدن به آرامش و سلامتی دایمی بدون هرگونه تشویش و اضطراب شمرده است كه به عنوان آرزوی دست نیافتنی انسان مطرح بوده و هست. (یونس آیه ۲۵) و راه رسیدن به آن را نیز راهی برخوردار از آرامش و سلامت معرفی می كند تا به بشر طالب آرامش بفهماند كه این آرزوی دیرپای او تنها در این راه به دست می آید. (مائده آیه ۱۶) به هرحال در نگره قرآنی از آرامش به عنوان نعمت بزرگ فردی و اجتماعی یاد شده است، و حتی وجود آن به عنوان مثال جامعه نمونه و برتر مورد توجه قرار گرفته است.(سبا، آیه ۱۸ و ۱۹ و نیز نحل آیه ۱۱۲)
● رفاه نسبی بستراندیشیدن به آرامش
انسان امروز شاید بیش از گذشته به آرامش می اندیشد. رفاه نسبی اكثریت، فراغت و رهایی از كار و تلاش بدنی سخت و جان كاه، فرصت های نادر و بسیاری به انسان بخشیده است تا به خود و جهان بیاندیشد. اندیشه و فرزانگی از اموری است كه برای انسان هایی كه در رفاه قرار گرفته اند امری طبیعی جلوه می كند.
انسانی كه در برآورد نیازهای ابتدایی خود مانده است و شبانه روز در اندیشه لقمه ای برای رهایی از گرسنگی است و یا سرپناهی را برای گریز از سرما و گرمای شدید و سخت می جوید، نمی تواند در مسایل عالی تر و كلی تر بیاندیشد. خستگی كار شبانه روزی فرصت اندیشه در این حوزه ها را از او می گیرد. البته هر ازگاهی مرگ نزدیكان و یا بلایای طبیعی و گسترده او را به سوی دیگر پرتاب می كند و نهیبی به او می زند تا در اصل معنا و مفهوم زندگی و اهداف آن اندیشه كند و راه فرزانگی را پیش گیرد ولی این زمان به سرعت می گریزد و دوباره زندگی روزمره و نیازهای آغازین وی را به سوی خود می كشد.
اما انسانی كه به زبانی غم نان و زن و سرا ندارد، سودای اندیشیدن او را دربر می گیرد. فراغت ها او را به اندیشیدن می راند و زمان های بی كاری وی را به فراسوی زندگی معمولی سوق می دهد. در این زمان است كه فرازنگی پیشه می كند. بی سبب نیست كه می گویند فلسفه و اندیشیدن در امور كلی ( به دور از هر جزیی و امور پیش پا افتاده زندگی روزمره) كار انسان های سیر است. چنان كه بی سبب نیست كه می گویند فلسفه در ایران و یونان زمانی رونق گرفت كه این جماعت در رفاه نسبی بوده و غم نان و سرپناه نداشته اند. در گرمابه های پیشرفته و گرم می نشستند و پس از شادی و شادمانی در اندیشه فرو می رفتند كه هدف از این زندگی چیست؟ مرگ چیست؟ آیا از پس امروز بود فردایی؟ انسان چیست؟ جهان چیست؟ چه چیزی واجب و یا ممتنع است؟ چه چیزی ذاتی و چه چیزی عرضی است؟ آیا مرگ اصل است یا زندگی؟ و هزاران اما و اگری كه در پس سیری پیش می آید.
در زمانه ما به جهت افزایش تولید و رفاه نسبی، زمان فراغت برای همگان تا آن اندازه فراهم آمده است كه انسان كم تر غم نان دارد. انسان امروز در هنگامه فراغت خویش، در اندیشه فرو می رود و در این اوضاع است كه به جهت سیری و ارضای قوای شهوانی (خورد و خواب و خشم و شهوت) به این مسأله توجه می كند كه فرای این امور چیست؟
پس این پرده چه رازی نهفته است؟هدف چیست؟ در این هنگامه اندیشیدن آغازین است كه به جهاتی با مفاهیم دردناكی روبه رو می شود و چون به روش خود پاسخی شایسته نمی یابد می كوشد تا پاسخی آنی بیابد و خود را از اندیشه اندیشیدن برهاند و از این رو به دامن موادی می افتد كه از اندیشیدن باز می دارد و قوه تفكر و تعقلش را مختل می سازد. در جستجوی پاسخی كه او را به آرامش برساند به خودبیگانگی رو می آورد و به رقص و شب زنده داری و هرزگی می كوشد تا خود را از اندیشه و اندیشیدنی كه او را دمی رها نمی سازد، برهاند.این چرخه ای است كه هر روزه ادامه می یابد.
از این رو پاسخ به این پرسش نه تنها پاسخ به رهایی است بلكه پاسخ به خود است. در جستجوی پاسخی كامل و درست به سراغ قرآن و آموزه های آن می رویم تا بنگریم كه قرآن این نسخه شفابخش به تعبیر خودش، چه عواملی را به عنوان علل و عوامل تشویش و نگرانی انسان و چه راهكارهایی را برای برون رفت از آن و رسیدن به آرامش نسبی در دنیا بیان می كند و چه نسخه ای برای شفا و درمان آدمی می پیچد؟
آن چه در این نوشتار مهم است توجه به ابعاد فردی آرامش است؛ زیرا به نظر می رسد كه این بعد نه تنها مسأله بسیاری از انسان ها بلكه مسأله دولت مردان و جامعه شناسان نیز می باشد؛ چه با ایجاد افراد سالم و مطمئن می توان امید بیشتری به آرامش و امنیت در جامعه امیدوار بود؛ هر چند كه برای امنیت اجتماعی و فقدان آن افزون بر آرامش فردی و فقدان آن عوامل دیگری را می توان شناسایی و ردگیری كرد.
● انواع آرامش
آرامش حالتی از حالت انسان است. به این معنا كه امری مادی نیست، بلكه كیفیت نفسانی است كه در انسان بروز و ظهور می كند. البته آرامش آثاری مادی در جسم و بدن از خود به جا می گذارد، ولی این بدان معنا نیست كه امری مادی و یا كمی باشد. بنابراین نمی توان برای آرامش و ضد آن نگرانی و تشویش عددی را تعیین كرد ولی می توان درباره شدت و ضعف آن مانند هر امر كیفی و حالت روحی و روانی سخن گفت و بر پایه آثار و پیامدهای بیرونی بر شدت و ضعف آن حكم كرد.
از آن جایی كه آرامش و نگرانی حالت هایی روانی برای انسان به شمار می روند، نمی توان برای آن انواع و اقسامی برشمرد ولی به جهت عوامل پدید آورنده و یا موانع ایجادی آن می توان آن را به اقسام و انواع اعتقادی، روانی و طبیعی دسته بندی كرد.
▪ آرامش اعتقادی
گاه انسان درحالتی از باور و اعتقاد است كه به گونه ای می توان آن را حالت شكننده دانست. بر باوری است كه به علل مختلف در او پدید آمده است ولی هنوز رگه هایی از شك و تردید در او وجود دارد. این حالت از آن رو دست می دهد كه نوعی دانش مفهومی و نظری در او وجود دارد و آن را به تجربه نیازموده است. برای رسیدن به آرامش نیازمند آن است كه آن را خود به تجربه بیازماید. در این زمان است كه می گوییم تجربه و آزمون های مكرر برای فرد آرامشی در باور و اعتقادش پدید آورده است.
البته برای این گونه از آرامش مراتبی را می توان تصور و ترسیم كرد. قرآن آن را به سه مرتبه دسته بندی می كند و بیان می دارد كه آرامش در باور و اعتقادی می تواند سه مرتبه و مرحله داشته باشد. علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین مراتبی است كه برای آرامش اعتقادی و نظری بیان می شود. در تمثیلی گفته شده است كه اگر درباره سوزاندن آتش علم داشته باشیم و بدانیم كه آتش مثلاً پوست آدمی را می سوزاند و آب آن را تبخیر و به سلول هایش آسیب جدی می رساند به گونه ای كه ممكن است موجب مرگ انسان شود، این را یقین و قطع علمی و نظری می گوییم كه نوعی آرامش در انسان پدید می آورد كه این علم او صادق و درست و راست است. اگر افزون بر این دانش نظری، خود به تجربه ببیند كه كسی با آتش سوخته و به سلول هایش آسیب رسیده و یا مرده است.
این را دانش عینی و تجربه می گوییم كه مرتبه فراتر از دانش نظری است. مرتبه نهایی و عالی آن است كه خود سوختن را تجربه كند و دستش بسوزد، در این صورت آن را به تجربه حقی آزموده و شناخته است و به درستی و راستی آن نه تنها باور بلكه جزو جانش است.
در قرآن درخواستی از حضرت ابراهیم(ع) برای رسیدن به مراتب عالی آرامش اعتقادی بیان شده است. آن حضرت(ع) برای این كه به مقام آرامش در مسأله رستاخیز مردگان برسد از خداوند می خواهد كه چگونگی رستاخیز را در دنیا به او بنمایاند كه داستان پرندگان و ریزریز كردن آنها و خواندنشان و دوباره زنده شدنشان به این موضوع اشاره دارد. (بقره آیه۲۶۰) البته نوع عالی تر و بدتر آن داستان مرگ عزیر و زنده شدن خود او و حمارش است. (بقره آیه۲۵۹) و داستان اصحاب كهف كه به صورت حق الیقینی اتفاق افتاده است تا باور به رستاخیز درحد عالی آن نشان داده شود. (سوره كهف آیه۱۴) نیاز به آرامش اعتقادی به وجود باورهای یقینی به آن از آن روست كه به طور طبیعی انسان باورهای غیرمحسوس و غیرتجربه شده را هرچند باور دارد، ولی به طوری نیست كه آرامش مطلق برای او ایجاد نماید و ذهن همواره با تردید و تشكیك رو به روست و پندارهایی برای ماهیت و كیفیت آن برمی انگیزد.
در داستان مائده با آن كه حواریون به آن حضرت و گفته هایش ایمان داشته اند ولی خواستار مائده آسمانی برای ایجاد آرامش اعتقادی می شوند كه این درخواست مورد اجابت قرار می گیرد و آنان با مائده آسمانی پذیرایی می شوند. (مائده آیه۱۱۲تا ۱۱۴)
▪ آرامش طبیعی
آرامش طبیعی، آرامشی است كه برخی از پدیده های طبیعت در انسان ایجاد می كنند. شكی نیست كه خواب شب، در انسان آرامشی پدید می آورد كه در خواب روز نیست. بسیار دیده شده است كه برخی از این كه شب را به خوبی نگذرانده اند شكایت می كنند. گلایه ایشان بر این محور است كه چون شب خوبی نداشته و استراحت نكرده اند، اكنون با نوعی اضطراب و نگرانی روز را به سر می برند. ازنظر علمی ثابت شده است كه، خواب شب بر نظام عصبی انسان تأثیر می گذارد. قرآن به این مسأله اشاره كرده و یكی از عوامل طبیعی آرامش را شب برشمرده است. به این معنا كه نه تنها خواب شب بلكه خود شب عاملی برای ایجاد آرامش در انسان است. (یونس آیه۶۷ و نمل آیه۸۶ و قصص آیه۷۳ و غافر آیه۶۱ و نبا آیه۱۰و ۱۱ و فرقان آیه۴۷) انسان هایی كه در مناطق شمالی زمین زندگی می كنند و از شب برخوردار نیستند به آرامشی كه در انسان های مناطق دیگر وجود دارد، دست نمی یابند.
از دیگر عوامل طبیعی آرامش می توان به خانه و مسكن اشاره كرد. انسان در خانه خود آرامشی را احساس می كند كه در جاهایی دیگر به آن دست نمی یابد. (نحل آیه۸۰) چنان كه همسرگزینی نیز به عنوان عاملی طبیعی از چنین اقتدار و قدرتی برخوردار می باشد و انسان در كنار همسر به آرامش خاصی دست می یابد كه در جایگاه دیگر و با عوامل دیگری فراهم نمی آید. (روم آیه۲۱ و اعراف آیه ۱۸۹).
▪ آرامش روانی
از دیگر انواع و اقسام آرامش می توان به آرامش روانی اشاره كرد. به معنای این كه عامل رسیدن به نوعی آرامش در انسان را باید آرامش روانی دانست. انسان به طور طبیعی خواستار رهایی از نقص و رسیدن به كمال است.می كوشد تا توانایی ها و استعدادهای خویش را آشكار سازد و همه را به كمال برساند. از این رو هرگز از تلاش دست برنمی دارد و حالات خود را متحول و دگرگون می سازد. هرگاه به مرتبه ای می رسد باز دست از تلاش برنمی دارد؛ زیرا آن را كامل نمی بیند و مرتبه و مرحله فراتر آن را چشم می دارد.
این گونه است كه حالتی از تشویش در او پدیدار می گردد و آرامش را نمی یابد. هرگاه به مرتبه ای كه آن را كامل می دانست می رسد درمی یابد كه مرتبه و مرحله ای فراتر از آن نیز هست و این گونه است كه حالت آرامش از او سلب می گردد. به سخنی چون در پی كمال منطق است و به آن دست نمی یابد، به آرامش مطلق نمی رسد. قرآن این مساله را امری طبیعی می داند و برای رهایی از آن پیشنهاد می دهد كه یاد خدا را در خود تقویت كند تا از نگرانی رهایی یافته و به نوعی از آرامش و اطمینان دست یابد.(رعد آیه ۲۸)
علامه طباطبایی(ره) آرامش روانی را از حالات انسان حكیم و صاحب اراده و از ویژگی های مراتب والای ایمان شمرده است. وی بر این باور است كه انسان بر پایه غریزه فطری تعقل در كار و استدلال عقلی و در نظر گرفتن مصالح و مفاسد عمل می كند، این حالت تا زمانی كه خواسته های نفسانی در آن خللی ایجاد نكند، نفس انسانی را در حال آرامش نگه می دارد ولی گرایش های نفسانی موجب می شود تا آرامش از او سلب شود.
بنابراین مانع آرامش و یا عامل مهم اضطراب و نگرانی را باید در خواسته های نفسانی جست. خواسته های نفسانی است كه آدمی را از راه عدالت و تعادل دور می سازد و به تجاوز و فسق و فجور و عبور از حدود الهی می كشاند. بنابراین برای بقای آرامش و جلوگیری از ایجاد عامل نگرانی می بایست همواره عدالت و تعادل را مراعات كرد و به تعبیر قرآنی گرفتار گناه نشد. گناه به عنوان ابزار نفس موجب می شود تا عدالت و تعادل از میان برود و آرامش از انسان سلب گردد. از این روست كه قرآن گناه را عاملی برای ایجاد نگرانی و شك و تردید در انسان شمرده است.(توبه آیه ۴۵)
به نظر می رسد كه آرامش روانی در آرامش اعتقادی تأثیر گذار است (رعد آیه ۲۷ تا ۲۹) چنان كه در بحران های روحی و اجتماعی جامعه باید به سراغ این مهم نیز رفت. (قصص آیه ۱۰ و شعراء آیه ۶۱ و ۶۲ و نیز كهف آیه ۱۴).
● عوامل آرامش
قرآن برای ایجاد آرامش روانی و سلامت روحی انسان، عوامل متعددی را برشمرده است. در ورای همه این عوامل، خداوند به عنوان منشای ایجادی آن مورد توجه و تأكید است. به این معنا كه هر یك از عوامل یاد شده در صورتی موثر و تأثیرگذار خواهد بود كه خداوند به عنوان منشأ و سرچشمه آرامش مورد نظر قرار گیرد. در حقیقت این عوامل به صورت اعدادی و بستر و یا علت ناقص و یا علت طولی عمل می كنند و در فرا و ورای همه این عوامل آن چه در حقیقت تأثیر می گذارد خداوند است.
در قرآن از همسر، خانه، شب و یادكرد خدا به عنوان علل و عوامل ایجادی آرامش یاد شده است. حتی در برخی از آیات به چیزهایی مانند تابوت برای بنی اسرائیل به عنوان علت سكون و آرامش سخن به میان آمده است. البته علامه طبرسی(ره) در تفسیر خود آرامش ایجاد شده را به تابوت نسبت نمی دهد، بلكه می نویسد كه این آرامش به جهت حضور خداوند در پس بازگشت تابوت پدیدار شده، به وجود آمده است؛ زیرا بنی اسرائیل با دیدن و بازگشت تابوت به میان قوم دریافتند كه اراده خداوندی در پس این بازگشت تابوت است و خداوند به طور مستقیم آنان را مورد توجه و عنایت خاص خود قرار داده است.
این اطمینان، از عنایت خدا نسبت به قوم موجب شده است كه بنی اسرائیل آن را نشانه هایی از حمایت و رحمت خاص خدا بدانند و به آرامش دست یابند. علامه طباطبایی(ره) پس از نقل برخی از اقوال، آن ها را قابل تاویل دانسته و می نویسد: منظور از سكینه و آرامش در آیه ۲۴۸ سوره بقره، روح الهی است كه به قلب انسان، آرامش و به جان آدمی نوعی ثبات و استقرار می بخشد. این روح الهی، مرتبه ای از كمالات نفس و جلوه ای از روح ایمان است. دلیل علامه بر این تاویل این است كه خداوند در آیات دیگری از سكینه به روح تعبیر می كند. (مجادله آیه ۲۲) این معنا در تفسیر روایی منقول از اهل بیت(ع) نیز آمده است.
البته علامه در تفسیر آیه ۴ سوره فتح درباره سكینه و آرامشی كه خداوند در دل های مومنان می افكند می نویسد كه هر انسانی در زندگی به نیرویی روحی و روانی برای حركت و فعالیت خود نیازمند است كه خداوند آن را در دل ها قرار می دهد. این آرامش و سكینه به ویژه در هنگام سختی ها و دشواری بیش تر خود را می نمایاند.
علامه باتوجه به انتساب این نوع آرامش به خدا در آیات متعدد قرآنی و پیوند استوار آن با مساله ایمان و تقوا نشان می دهد كه معنای خاصی از آرامش در این آیات مورد نظر است كه ویژه مومنان و اهل تقوا و اصطلاح خاص قرآنی است. از این رو سكینه را آرامش و حالتی الهی و نوع ویژه ای از آرامش می شمارد كه تنها بر دل های پاك و جان های پرهیزگار فرود می آید و همواره موجب تثبیت ایمان مومنان و افزایش روح تقوا در ایشان می شود. از این رو باید گفت كه سكینه آرامشی خاص ویژه مومنان در مراحل عالی است و دیگران از آن بهره ای نمی برند. (المیزان ج ۹ ص ۲۲۲)
● اطمینان آرامش مستقر
اما اطمینان، نوعی آرامش مستقر است؛ زیرا به زمینی كه در آن آب مستقر می شود و به صورت بركه ای در می آید، زمین مطمئن گفته می شود. اطمینان مرحله و مرتبه ای فراتر از سكینه است و از سوی دیگر دامنه گسترده تری از آن را در برمی گیرد. اطمینان به جهت استقراری كه در آن نهفته است مورد توجه است و حتی حضرت ابراهیم(ع) برای ایجاد آن از خداوند درخواست می كند كه مساله رستاخیز را به گونه ای بنمایاند كه آرامش مستقر و مطمئنی در دلش پدید آید. (بقره آیه ۲۶۰) چنان كه چنین درخواستی از سوی حواریون نیز مطرح شده و خداوند به هر دوی آن ها پاسخ مثبت داده است. (مائده آیات ۱۱۲ و ۱۱۳)
نزول فرشتگان در جنگ بدر نیز چنین آرامش مستقری را دل های مومنان پدید آورد. (آل عمران آیه ۱۲۳ تا ۱۲۶) هر چند كه به عواملی چون ریزش باران به عنوان عامل (انفال آیه ۱۱) اشاره می شود ولی می بایست این نكته را در نظر داشت كه مراد و منظور در همه این ها عامل طولی است و منشأ در همه آن ها خداوند تبارك و تعالی است.
به این معنا كه نزول فرشتگان (انفال آیه ۱۰) هر چند عاملی مهم در ایجاد آن شمرده شده است ولی آرامش حقیقی برخاسته از خدا و یاد او است. (رعد آیه ۲۸)؛ زیرا هر گاه انسانی خداوند را سرچشمه و منشأ همه صفات كمال و منزه از هرگونه نقصان بیابد، ناگزیر باتوجه به او و اعتماد به رحمت و قدرتش، نوعی آرامش را در خود احساس می كند كه وی را از نگرانی و اضطراب دور و باز می دارد. (زمر آیه ۲۳) اطمینان نوعی آرامش است كه پیامبران در هنگام تلقی وحی از آن برخوردار می گردند. این گونه از آرامش به پیامبر این امكان را می بخشد تا در ارتباط خود با خدا و یا خدا با او دچار شك در هیچ یك از مراحل تلقی و بیان نگردد.
در كتاب فرهنگ قرآن؛ كلید راهیابی به موضوعات و مفاهیم قرآن، تألیف آیت الله هاشمی و جمعی از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، در بخش عوامل آرامش در قیامت به ۹ مورد و در بخش عوامل آرامش به ۲۸مورد اشاره شده است.
ازجمله در بخش نخست آن، به عواملی چون احترام به نیازمندان و رعایت شخصیت ایشان هنگام كمك و دستگیری به آنان (بقره آیه ۲۶۲) استقامت و پایداری در ایمان (فصلت آیه ۳۰ و احقاف آیه ۱۳)، اصلاح خود و دیگران (انعام آیه ۴۸ و اعراف آیه ۳۵) انفاق پنهان و آشكار و خالصانه (بقره آیه ۲۷۴ و ۲۶۲) ایمان به ربوبیت خدا و پایداری در نقش و حضور جدی خدا و ایمان به آخرت، قیامت، و آیات او و انجام عمل صالح (فصلت آیه ۳۰ و احقاف آیه ۱۳ و زخرف آیه ۶۸ و ۶۹ و بقره آیه ۶۲ و ۲۷۷) تسلیم محض در برابر خدا (زخرف آیه ۶۸و ۶۹) و تقوا و اصلاح خود و دیگران (اعراف آیه ۳۵) اشاره شده است، كه به نظر می رسد كه نمی توان از برخی از این امور به عنوان عوامل آرامش یاد كرد؛ زیرا برخی از آن ها برطرف كننده موانع تحقق و ظهور آرامش هستند.
به این معنا كه آیات وارد شده در بیان چگونگی رفع حزن و اندوه و خوف و نگرانی، به عنوان بیان موانع تحقق و بقای آرامش مطرح هستند و فرد با عمل به موارد مطرح شده می تواند موانع بقا و یا ظهور آرامش را بزداید، نه آن كه با آن آرامشی را پدید آورد. به سخنی دیگر، آرامش امری طبیعی و برپایه فطرت انسانی و شخصیت سالم او در انسان ها تحقق دارد و انسان برای حفظ و بقای آن ناچار است با موانع ظهور و یا عوامل بازدارنده بقای آن بجنگد.
از سوی دیگر این موارد هرچند كه در قیامت ظهور و بروز و اثر كامل خود را نشان می دهند ولی اختصاص به قیامت و در روز رستاخیز ندارد و انسان در طول زندگی از آثار بقای آرامش با عمل و یا توجه به هریك از موارد پیش گفته، بهره مند خواهد شد. انسان اگر به انفاق و تقوا و ایمان و مانند آن عمل كند، شخصیت سالم و فطرت خدایی را حفظ كرده و بر صبغه و رنگ الهی خود باقی می ماند و نتیجه آن این خواهد بود كه در دنیا و آخرت آرامش را به عنوان امری طبیعی حفظ كند و از آن برخوردار گردد.
● عوامل نگرانی و موانع آرامش
از آن جایی كه آرامش را به عنوان حالت طبیعی انسان دانسته ایم بر این باور پافشاری می شود كه آن چه در كتاب ها به عنوان موانع آرامش شناخته می شود به معنای موانع تحققی آرامش است و نمی توان آن را عاملی برای نگرانی برشمرد. به سخنی دیگر، آرامش به اقتضای طبیعی در انسان وجود دارد، زیرابه طور فطری انسان به خدا گرایش و با یاد او برخوردار از آرامش است ولی در راستای بقای آن عواملی به عنوان موانع بقای آرامش ظهور وبروز می كند و نمی گذارد تا آرامش در انسان باقی و برقرار بماند. درحقیقت، موانعی چون شرك و كفر و ابلیس و دیگر امور، از بقای آرامش در انسان جلوگیری به عمل می آورند انسان را گرفتار نگرانی و اضطراب می گردانند. ازاین رو بایسته است كه با شناخت این موانع در ایجاد و تحقق آن جلوگیری كرد تا آرامش ابتدایی و فطری هم چنان باقی و برقرار بماند.
آرامشی كه كودكان از آن برخوردارند از آن روست كه به فطرت ارتباطی خود با مبداً و حضور قوی آن هم چنان عامل درآنان مانع از تحقق موانع می گردد. به تعبیر استاد حسن زاده آملی، كودكان به علت قرب انقطاع از مبدأ، هنوز تحت تأثیر عامل الهی هستند و از مواهب آن ازجمله آرامش خاص برخوردار می باشند. با افزایش بعد زمانی و تحت تأثیر القائات شیطانی اندك اندك عامل الهی كاهش یافته و موانع خود را تقویت می كنند و به عنوان عامل ایجادی آرامش عمل می كنند. از این رو با مسئله ای به نام عامل نگرانی روبه رو می شویم كه چیزی جز مانع بقای آرامش نیست. بنابراین بر همگان است كه با تقویت ارتباط با مبدأ آرامش و منشأ آن، موانع را تضعیف كنند تا گرفتار نگرانی و پیامدهای آن نگردد.
دوری از مبدأ و گرایش به شرك زندگی آدمی را با گونه ای شكل می بخشد كه باطل در او تقویت می شود. در این هنگام مانند آدمی است كه از فراز آسمان به زمین می افتد و یا تندبادی اورا بلند كرده و به مكانی دور پرتاب می كند. چنین حالتی به معنای عدم استقرار است. (حج آیه ۳۱) كسی كه در چنین حالتی قرار گیرد، پای خود را د رمكانی محكم و استوار نمی بیند و چون پركاهی به این سو و آن سو می رود و درحقیقت برده می شود. این فقدان استقرار مكانی به معنای استقرار واقعی روحی و روانی است از این رو نگرانی و اضطراب همنشین اوست. برای رهایی از چنین وضعیت است كه خداوند به انسان پیشنهاد می كند كه دوباره به ذكر و یادكرد خداوند روی آورد؛ زیرا یادكرد به معنای بازگشت به عامل استقرار و اطمینان است كه منبع اصلی آرامش انسانی است.
● آثار و فواید آرامش
اگر برای سلامت روانی و شخصیت انسان سالم آثاری بیان شود، درحقیقت بیان آثار طبیعی انسانی است. به این معنا كه انسان سالم، دارای شخصیتی می باشد كه به طور طبیعی در زندگی فردی اجتماعی او در دنیا و آخرت خود را نشان می دهد. اگر انسانی از نظر شخصیتی از سلامت كامل برخوردار نباشد، به طور طبیعی رفتاری بیرون از عرف طبیعت انسانی از خود بروز می دهد. بنابراین آن چه در این جا به عنوان آثار آرامش بیان می شود، درحقیقت آثار انسان سالم ازنظر شخصیتی و شاكله وجودی به تعبیر قرآنی است. در قرآن برای آرامش، شماری از آثار بیان شده است كه می توان از آن به آثاری یاد كرد كه به طور مستقیم به این مسئله ارتباط پیدا می كند. از آن جمله مسئله ازدیاد ایمان (فتح آیه ۴) می باشد كه به عنوان آثار مستقیم انزال سكینه در قرآن از آن یاد شده است.
اما آثاری چون اقرار به توحید (كهف آیه ۱۴)، حفظ اسرار (قصص آیه ۱۰)، رضایت از خدا (فجر آیه ۲۷ تا ۳۰)، رضایت خدا از انسان (همان)، عنایت خدا (همان) و مصونیت از خشم خدا (نحل آیه ۱۰۶) در حقیقت آثار مستقیم آرامش به شمار نمی آیند؛ زیرا به طور طبیعی كسی كه از شخصیت سالم به تعبیر واصطلاح قرآنی برخوردار است، باید از این ویژگی ها و امتیازات برخوردار باشد. به سخنی دیگر، همان گونه كه آرامش، نشانه طبیعی انسان سالم به طور طبیعی و فطری است و حضور نگرانی در هر مرتبه ای از شدت و ضعف آن، امری غیرطبیعی قلمداد می شود، همچنین باید گفت كه آرامش و آثاری كه برخی برای آن بیان كرده اند، آثار انسان طبیعی و پابرجا بر فطرت است. هر انسانی طبیعی و باقیمانده بر فطرت خود از آرامش برخوردار بوده و از مواهبی چون اقرار به توحید، حفظ اسرار و رضایت از خدا و خدا از او و مانند آن بهره مند می شود.
فرشته محیطی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید