پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


پرواز در شب


پرواز در شب
«خسته عاصی» راحت شد. رسول ملاقلی پور از مهم ترین فیلمسازان سینمای بعد از انقلاب ایران، بامداد روز سه شنبه بر اثر حمله قلبی درگذشت و عملاً سینمای ایران یکی از تاثیرگذارترین کارگردانان خود را از دست داد. خبر درگذشت ملاقلی پور از صبح دیروز به صورت شایعه یی بهت آور میان دست اندرکاران سینما و مطبوعات شنیده می شد و در حالی که بسیاری برای تایید یا رد آن به دنبال آشنایان ملاقلی پور بودند نهایتاً بعد از ظهر دیروز رسماً تایید شد. خانه سینما نخستین نهاد رسمی تاییدکننده خبر، علت مرگ ملاقلی پور را حمله قلبی اعلام کرد. ملاقلی پور زمان مرگ در شمال کشور و در شهر نوشهر به سر می برد و به گفته ابوالقاسم قاسمی از مسوولان اورژانس این شهر مقارن ساعت ۲۰/۱۲ نیمه شب خبر سکته او به این نهاد گزارش شده است.
ظاهراً ملاقلی پور به قصد انتخاب لوکیشن های فیلم جدیدش که «عصر روز دهم» نام داشت همراه رسول احدی فیلمبردارش به این شهر رفته بوده که اواخر شب ناگهان حالش رو به وخامت می گذارد و به رغم اطلاع به اورژانس قبل از انتقال به بیمارستان از دنیا می رود. دیروز بعد از ظهر تماس با نزدیکان و همکاران ملاقلی پور یا ممکن نبود یا به دلیل ناراحتی فراوان آنها امکان صحبت و اظهارنظر برایشان وجود نداشت.
اما همگی با «تاسف» از مرگ این فیلمساز سرشناس و شناخته شده یاد می کردند. دیروز بستگان ملاقلی پور برای تحویل و انتقال جسد به نوشهر رفته بودند و به همین جهت خبری رسمی از محل و زمان تشییع جنازه و برگزاری مراسم های احتمالی منتشر نشد. تنها محمدرضا شرف الدین مدیرعامل انجمن سینمای دفاع مقدس گفت که مراسمی در روز یکشنبه ۲۰ اسفند در تجلیل از ملاقلی پور برگزار خواهد شد.
رسول ملاقلی پور نزد تماشاگران انبوه سینما با ساخت فیلم هایی چون «میم مثل مادر»، «کمکم کن»، «هیوا»، «افق» و «پرواز در شب» شناخته شده است. آخرین فیلم او امسال با فروش قابل توجه دومین فیلم پرفروش سال بود و ملاقلی پور بعد از یک دوره ساخت فیلم های کم فروش، لذت ارتباط با تماشاگر انبوه را می چشید. ملاقلی پور اما قبل از آنکه فیلم آخرش پرفروش شود، در دهه ۶۰ از مهم ترین فیلمسازان عرصه سینمای دفاع مقدس بود که فیلم هایش نیز معمولاً با استقبال تماشاگران مواجه می شد.
ملاقلی پور از اولین فیلمسازانی بود که تصویری عینی و منطبق بر واقعیت ها و فضای جبهه های جنگ ایران با عراق از این واقعه مهم تاریخ معاصر ایران ارائه داد و فیلم هایش به عنوان سندی ماندگار از این رخداد مهم در تاریخ سینمای ایران ثبت هستند. او عملاً تا پایان جنگ صرفاً درباه این واقعه فیلم ساخت و بعد از جنگ بود که دوربینش را به اجتماع برد و از معضلات و مشکلات آن فیلم ساخت.
هر چند هیچگاه جنگ را فراموش نکرد و در اکثر آثارش یا آن را محور اصلی موضوع قرار داد یا در حاشیه داستان و آدم هایش را تحت تاثیر آن به تصویر کشید. لحن بی پروا و پر از عصبیت فیلم های ملاقلی پور در اواخر دهه ۷۰ تبدیل به شاخصه یی از نوع سینمایش شده بودند که باعث شد حتی در دوره یی از ترک فیلمسازی و نساختن فیلم صحبت کند.
ملاقلی پور بعد از چند سال فترت با«میم مثل مادر» به گونه سینمای ملودرام و منطبق بر سلیقه های مورد علاقه تماشاگر بازگشته بود و به نظر می رسید با استقبال صورت گرفته از آن قصد دارد در همین فضا فعالیت کند.تا چند سال بعد از آغاز جنگ ایران و عراق و تا زمانی که سینمای ایران به باور و جسارت بیان فضاهای این جنگ متفاوت از نبردهای دیگر کلاسیک جهان دست پیدا کند، این دوربین ها و مستندها و فیلم های کوتاه بود که از آنچه در جبهه ها اتفاق می افتاد تصویری حقیقی ارائه می دادند. رسول ملاقلی پور یکی از این عکاسان بود که در همان آغاز جنگ و در ۲۵ سالگی در نخستین آشنایی ها با دوربین عکاسی روایتگر جنگ شده بود.
او خیلی زود دوربین عکاسی را با فیلمبرداری تعویض کرد و به مستندسازی روی آورد. «شاه کوچک»، «فتح المبین» و «سقای تشنه لب» از فیلم های کوتاه این دوره ملاقلی پور است که نهایتاً به ساخت فیلم بلند «نینوا» در سال ۱۳۶۲ ختم شد که نمایشش در دومین جشنواره فجر بسیاری را تحت تاثیر قرار داد. ملاقلی پور این فیلم را با دوربین ۱۶میلی متری ساخته بود و داستان رزمنده نوجوانی بود که مامور بردن مجروحی به پشت جبهه می شد و در این راه همراهش تنها یک پیرمرد نابینا بود. کسانی که آن سال ها نینوا را دیدند پیش بینی می کردند که فیلمسازی بااستعداد در عرصه سینمای دفاع مقدس در حال تولد است.
«پرواز در شب» این پیش بینی را تایید کرد. ملاقلی پور پیش از آن البته فیلم دیگری ساخته بود به نام «بلمی به سوی ساحل» که بیشتر منطبق بر سینمای حادثه یی و هیجانی بود و به همین جهت چندان مورد استقبال قرار نگرفت. اما پرواز در شب متفاوت از آن بود. فیلمی که برآمده از یکی از اتفاقات واقعی جبهه و درباره فرمانده یی به نام «نریمان» بود. جایزه بهترین فیلم پنجمین جشنواره فیلم فجر تایید رسمی رسول ملاقلی پور بود به عنوان یک فیلمساز.
استقبال مسوولان در کنار پذیرش منتقدان، ملاقلی پور را رسماً وارد فضای حرفه یی سینمای ایران کرد.«افق» به قصد جلب تماشاگر انبوه ساخته شد و اتفاقاً از فیلم های پرفروش زمانش هم بود که صف های طولانی را مقابل سینماهای نمایش دهنده اش ایجاد کرد و بارها نیز از تلویزیون پخش شد.رسول ملاقلی پور معروف به کارگردان غریزی بود. فیلمسازی که برآمده از حس و حال درونی و بی اعتنا به آموزه های تئوری سینما فیلم می ساخت و به همین جهت با درون و روح تماشاگرش هم ارتباط برقرار می کرد. منتقدان سینمایی در مقایسه با سینماگران قدیمی ایرانی سینمای ملاقلی پور را در ادامه سینمای مسعود کیمیایی ارزیابی می کردند که او هم به ساخت فیلم های غریزی معروف است. این عنوان به ملاقلی پور بیش از همه از اوایل دهه ۷۰ داده شد.
زمانی که با پایان جنگ به شهر آمده بود و درباره معضلات جامعه تازه رها شده از جنگ فیلم می ساخت. «مجنون» و «خسوف» از مهمترین فیلم های اجتماعی سال های اولیه بعد از جنگ محسوب می شوند که با آنکه به درستی قدر ندیدند اما حالا در نگاهی دوباره به شدت صادق و تلخ آینه یی از اجتماع زمان خود هستند.
«پناهنده» فیلم بعدی ملاقلی پور حتی در زمان ساخت و نمایش اش نیز به عنوان اثری «جسورانه» قلمداد می شد که برای نخستین بار تصویری از آدم های هوادار گروهک های سیاسی آن سال ها ارائه می داد. هیچ کدام از این فیلم ها مورد استقبال منتقدان و مدیران قرار نگرفت اما ملاقلی پور به سینمای دلخواهش رسیده بود.
ملاقلی پور در سال ۱۳۷۴ مجدداً به سینمای دفاع مقدس بازگشت و دو فیلم «سفر به چزابه» و «نجات یافتگان» را ساخت. فیلم هایی که از برترین آثار این گونه سینمایی تا به حال محسوب می شوند و از اوج های سینمای دفاع مقدس ایران به شمار می روند. ملاقلی پور این فیلم ها را در واقع به قصد ساخت یک مجموعه تلویزیونی ساخت. اما هیچ کدام از آنها - نه فیلم ها و نه خود مجموعه - به درستی اکران و نمایش داده نشدند.
لحن صریح آنها و تلخی شان به ویژه در مورد نجات یافتگان اصلی ترین دلایل این رویگردانی بود. ملاقلی پور در سفر به چزابه دست به یک بازی فرمی زیبا زده بود و در آن زنده های امروز با دوستان شهیدشان در فضایی آمیخته با واقعیت و خیال دیدار می کردند. هنوز صحنه یی که آن رزمنده شهید به کمک موبایل با دختر بزرگ شده امروزش تماس می گیرد و دختر پدر را به جا نمی آورد از تاثیرگذارترین سکانس های سینمای دفاع مقدس ایران هستند.
منتقدان ابتدا استقبال چندانی از این فیلم ها نکردند اما بعدها با پی بردن به ارزش های فیلم آنها را جزء آثار مهم سینمای جنگ ایران قرار دادند. جشنواره فجر هم تنها به نامزدی ملاقلی پور در رشته بهترین کارگردانی برای فیلم سفر به چزابه قناعت کرد. استقبال از «هیوا» به نسبت آن دو فیلم از جانب منتقدان و مسوولان بیشتر بود. هر چند که نزدیک تر به سلیقه تماشاگر عام بود اما در همان جا هم یکی از فصل های نفس گیر سینمای جنگ ایران در یک تونل زیرزمینی و با به هم ریختن زمان و مکان به نمایش درآمده بود.
«کمکم کن» پرخاش ملاقلی پور به وضعیت سینمای ایران بود که در قالب یک فیلم عجیب و پر از عصبیت خود را نشان داد. بعد از این فیلم بود که ملاقلی پور هرچه بیشتر به صفت سینماگر معترض عصبانی شناخته شد. فضای بعد از دوم خرداد این امکان را فراهم کرد تا ملاقلی پور هر چه بیشتر لحنی معترض پیدا کند. «نسل سوخته» در قالب یک فیلم سه اپیزودی روایتی بود از فنا شدن نسلی دردمند که در ساختار بی رحم اجتماع امروز سرانجامی جز نیستی ندارد. ملاقلی پور در «قارچ سمی» به اوج سینمای معترض خود رسید که در قالب گوش و کنایه های سیاسی، رزمندگان امروز را در تقابل با مناسبات پر از ریا و تزویر به تصویر می کشید.
ملاقلی پور سال ۸۲ با فیلم «مزرعه پدری» ساخت یک فیلم پرهزینه را در قالب همان رفت وآمدهای ذهنی مورد علاقه اش تجربه کرد که بعد از ملزم شدن به حذف یکی از صحنه های فیلمش فریاد اعتراض سرداد. بعد از آن و با ممانعت از ساخت طرح جدیدش که «خوابگرد» نام داشت به اعتراض اعلام کرد که دیگر فیلم نخواهد ساخت.
هرچند که سه سال بعد «میم مثل مادر» را با صراحت کمتر و در قالب ملودرام و بهره گرفتن از احساس تماشاگر ساخت که با آنکه با سکوت منتقدان مواجه شد اما از مردم پاسخ مثبت گرفت و از فیلم های پرفروش امسال شد. ملاقلی پور در زمان مرگ در تدارک ساخت فیلم جدیدش با عنوان «عصر روز دهم» بود که داستان جالبی داشت.
درباره یک خانواده ایرانی ساکن خرمشهر که یک سرباز عراقی دختر نوزادشان را با خود می برد. سال ها بعد پسر خانواده که حالا خبرنگار و مستندساز است بعد از فروپاشی حکومت صدام به قصد پیدا کردن خواهر راهی عراق و شهر کربلا می شود. ملاقلی پور در بازبینی لوکیشن های این فیلم چند هفته پیش سفری به عراق کرده بود و در آنجا مستند کوتاهی با عنوان «۶ گوشه عرش» درباره هنرمندان اصفهانی که مشغول طراحی ضریح حرم امام حسین(ع) هستند، ساخت. فیلمبرداری بخش هایی از این فیلم قرار بود در اصفهان انجام شود که با مرگ ملاقلی پور ساخت این فیلم به مانند «عصر روز دهم» ناتمام ماند. به غیر از این فیلم ها، ملاقلی پور در زمان انتخابات ریاست جمهوری گذشته، به درخواست محسن رضایی فیلم تبلیغاتی این کاندیدای ریاست جمهوری را ساخته بود که آن هم در نوع خود غریب و دیدنی بود.
ملاقلی پور آن روزها که با مشکلاتی در ساخت فیلم هایش روبه رو شده بود، متن زیبایی در کناره گیری از فیلمسازی نوشته بود؛ متنی که حالا در زمان مرگش خواندنی تر از گذشته است:
«روزگاری نه چندان دور به گوشه یی از این دیار عشق و میراث تعرضی شده بود. جوانانی بودند، مردانی بزرگ، زمینی بودند و روحشان آسمانی، دوربین عکاسی و سوپرهشت من شرمنده بود از معرفتشان. هرچند کوتاه ولی مردانه زیستن را دیدم و بی دلیل نیست که هر روز دورتر و تنهاتر شدم. جرم من ساختن «پرواز در شب» و دعوت «سفر به چزابه» برای دیدن «نجات یافتگان» و ملاقات با بانوی عشق خانم «هیوا» بود.
البته این جرم کمی نبود همزمان با نمایش تحقیرشان کردند و درگوشی و علنی نجوا کردند، برو، فراموش کن، و این زمانه را آنطور که ما می گوییم ببین. از نگاه مجنون، «نسل سوخته» را نبین. در همان خوابگردی بمان تا خوابگرد را نسازی، مگر نمی بینی با «مزرعه پدری» این سرزمین پدری ات چه می کنیم؟ اگر راه پیروزی فرهنگی عده یی در گرو این است که من دیگر فیلم نسازم، به همه دوستداران و ارزش پیشگان و همراهان این قافله مژده می دهم که این پیروزی گوارای تان باد. رسول ملاقلی پور دیگر فیلمی نخواهد ساخت تا...
زهی خجسته زمانی که یار بازآید
به کام غمزدگان غمگسار بازآید
به پیش خیالش کشیدم ابلق چشم
بدان امید که آن شهسوار باز آید.»
بابک غفوری آذر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید