جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

گردش به چپ در آمریکای لاتین


گردش به چپ در آمریکای لاتین
روند شكل گیری حكومت های مبتنی بر آراء طبقات محروم در آمریكای لاتین كه با پیروزی هوگوچاوز در انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا در سال ۱۹۹۸شروع شد، طی ۸سال گذشته تداوم داشته است. پیروزی رافائل كوره آ در انتخابات ریاست جمهوری اكوادور در ۲۶ نوامبر ۲۰۰۶ (۵آذر۸۵) در مقابل نوبوآ، میلیاردر معروف آن كشور و قبل از آن نیز انتخاب دانیل اورتگا، رهبر جبهه آزادیبخش ملی ساندنیست به عنوان رئیس جمهور نیكاراگوآ در ۵ نوامبر ۲۰۰۶ (۱۴آبان ۱۳۸۵) آخرین نمونه های پیروزی جبهه ضدامپریالیستی در آمریكای لاتین است.
۲۷اكتبر ۲۰۰۲ لولا داسیلوا، رهبر حزب كارگران برزیل كه خود قبلا یك كارگر بوده، به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. این پیروزی در انتخابات بعدی ریاست جمهوری برزیل در اكتبر ۲۰۰۶ مجددا تكرار شد. ماه مه ۲۰۰۳ نستور كرچنر با وعده خارج كردن آرژانتین از بحران شدید اقتصادی ناشی از سیاست های صندوق بین المللی پول به ریاست جمهوری آن كشور انتخاب شد. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۴ در اروگوئه، تاباره و اسكوئز با اعلام جهت گیری اجرای عدالت اجتماعی رئیس جمهور آن كشور شد.
اوو مورالس، كشاورز بولیویایی و از رهبران سرخپوستان بومی آن كشور كه هم اكنون یكی از محبوب ترین رهبران سیاسی آمریكای لاتین می باشد، در سال ۱۹۹۵ «جنبش به طرف سوسیالیسم» را پایه گذاری كرد و یازده سال بعد، در ژانویه ۲۰۰۶ ریاست جمهوری بولیوی را عهده دار شد. میشل باشله، كاندید حزب سوسیالیست شیلی كه پدرش بعد از كودتای ۱۹۷۳ زیر شكنجه در زندان جان سپرد و خود نیز در زمان حكومت دیكتاتوری پینوشه در شمار زندانیان سیاسی قرار گرفت، در ماه مارس ۲۰۰۶ در انتخابات ریاست جمهوری شیلی پیروز شد.
روند شكل گیری حكومت های مردمی در آمریكای لاتین به آنچه كه ذكر شد محدود نمی گردد. سازماندهی یك جنبش وسیع ملی برای برقراری عدالت اجتماعی در مكزیك توسط انقلابیون زاپاتیست و رأی بالای اوبرادور به عنوان كاندید مورد حمایت نیروهای ضدامپریالیست در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آن كشور كه لقب رئیس جمهور مشروع را برای وی همراه داشت و هم چنین محبوبیت چشمگیر اومالا، كاندید مورد حمایت چاوز و مورالس در انتخابات ماه ژوئن ۲۰۰۶ ریاست جمهوری پرو، نمونه های دیگری از حركت رو به رشد جبهه ضدامپریالیستی در آمریكای لاتین را نشان می دهد.
طی دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ دیكتاتوری های نظامی از قبیل حكومت پینوشه در شیلی، ویدلا در آرژانتین و ژنرال مونت در گواتامالا علاوه بر ترور و آدمكشی، در همكاری با آمریكا و شركت های چند ملیتی مسئولیت پیاده سازی سیاست های اقتصادی نئولیبرالیسم در منطقه آمریكای لاتین را به عهده داشتند.
در بهار سال ۱۹۷۸ مردم ۱۲ كشور از مجموع ۲۰ كشور آمریكای لاتین، شامل آرژانتین، بولیوی، برزیل، پاناما، پاراگوئه، پرو و اروگوئه، تحت خفقان حكومت های نظامی زندگی می كردند و متحمل فشارهای شدید اقتصادی و اجتماعی ناشی از سلطه امپریالیسم جهانی بودند. علاوه بر كودتاهای نظامی مورد حمایت ایالات متحده، تجاوزهای مستقیم نظامی آن كشور در آمریكای لاتین و از جمله تجاوز سال ۱۹۵۴ در گواتمالا، ۱۹۶۵در جمهوری دومینكن و اشغال نظامی پاناما در سال ۱۹۸۹ همگی به منظور حفظ منافع آمریكا در منطقه آمریكای لاتین صورت گرفت. این سلطه گری بعدها به نام نئولیبرالیسم ادامه یافت.
در الگوی اقتصادی نئولیبرالیسم، تحت عنوان ایجاد فضای سرمایه گذاری، خدمات عمومی به سرمایه داران بخش خصوصی واگذار می شود و با دست رد زدن به دخالت دولت در امور اقتصادی، راه برای سودجوئی بی حد و مرز شركت های چند ملیتی هموار می شود. شاخص های كلی سیاست های اقتصادی نئولیبرالیسم در مناطق عقب نگهداشته شده و از جمله در آمریكای لاتین عبارتند از:
الف) كاهش نقش دولت در برنامه ریزی های اقتصادی و تجارت خارجی.
ب) محو كامل هر نوع سیاست حمایتی از صنایع ملی.
ج) ترجیح آن بخش هایی از اقتصاد كه برای بازار خارجی تولید می كنند.
د) از بین بردن هر نوع محدودیت در مقابل جاری شدن و عملكرد سرمایه خارجی در اقتصاد ملی.
ه) خصوصی سازی ثروت های ملی و سرمایه ها و صنایع دولتی.
و) از بین بردن و لغو برنامه های ملی برای تأمین رفاه اجتماعی.
ز) تحمیل فشارهای ناشی از دیون خارجی به اقتصادهای ملی. از طرف دیگر، یك شاخص اصلی نئولیبرالیسم فرایند ایجاد تفرقه، شاخه شاخه كردن و از هم پاشیدگی تشكل های مردمی، شكاف انداختن در همبستگی جنبش های ملی و از بین بردن بسیج توده ای است. در سراسر دنیا نئولیبرالیسم با توسل به این راه كار كلیدی، رشد كرده است.
پیروزی حكومت های مردمی در آمریكای لاتین در واقع حاكی از شكست سیاست های نئولیبرالیسم و عكس العمل مردم این منطقه نسبت به این سیاست ها بوده است. به عنوان نمونه، طی سال های ۲۰۰۰، ۲۰۰۳و ۲۰۰۵ جنبش های اجتماعی در بولیوی علیه خصوصی سازی خدمات آبرسانی و صنعت نفت و گاز شكل گرفت و مردم آرژانتین نیز در سال ۲۰۰۱ در اعتراض به بزرگ ترین بحران اقتصادی این كشور كه با ركود عظیم اقتصادی ایالات متحده طی دهه ۱۹۳۰ مقایسه می شد، وسیع ترین تظاهرات و اعتصابات مردمی را به راه انداختند. این جنبش های مردمی كه در اعتراض به سیاست های دیكته شده توسط بانك جهانی و صندوق بین المللی پول به وجود آمد، زمینه سقوط حكومت هایی كه مجری سیاست های نئولیبرالیسم در بولیوی و آرژانتین بودند را فراهم كرد. جریان سقوط سایر حكومت های مدافع منافع امپریالیسم در آمریكای لاتین نیز به همین منوال بوده است.
اگر چه در بسیاری از كشورهای آمریكای لاتین از قبیل شیلی، آرژانتین، اروگوئه و برزیل، سیاست های نئولیبرالیسم در ابتدا توسط حكومت های نظامی و دیكتاتوری اعمال می شد، لكن، تقویت و تحكیم این سیاست ها بعدها به واسطه احزاب و جریان های «اصلاح طلب» همانند كونسرتاسیون در شیلی، منم (Menem) در آرژانتین، بلانكو و كلرادو در اروگوئه، اتحاد میر- بانزر در بولیوی، آدكو و كوپی در ونزوئلا و حزب سوسیال دموكراتیك براسیلریو در برزیل انجام شد. به لحاظ بافت اجتماعی، بیشترین حمایت از ائتلاف هایی كه تحت لوای «اصلاح طلبی» پیاده سازی سیاست های نئولیبرالیسم را در دستور كار خود دارند از جانب بخش های مرفه طبقات متوسط انجام می شود.
در این حال، رهبری سیاسی این جریان ها در دست گروه كوچكی از سرمایه داران بزرگی است كه با اتكاء به ثروت های هنگفت سعی در كنترل مراكز قدرت دارند.
اجرای سیاست های نئو لیبرالیسم در آمریكای لاتین دو نتیجه عمده را همراه داشت: اول، خیزش جنبش های قوی اجتماعی كه خط مشی نئولیبرالیسم را به چالش می كشند و دوم، بحران مشروعیت و از هم پاشیدن ائتلاف نیروهای مجری سیاست های نئولیبرالیسم. در برخی از كشورها این گونه ائتلاف ها كاملاً از هم پاشید و یا محو شد و در برخی دیگر، پس از تحمل ضربات شدید با حمایت نیروهای امپریالیستی به بازسازی و سازماندهی مجدد خود پرداخت. از طرف دیگر، جنبش های اجتماعی از طریق كانال های غیرمعمول و جریان های سیاسی غیرسنتی انرژی خود را تخلیه و خواست های شان را مبنی بر حصول عدالت اجتماعی، مبارزه علیه فقر و استقلال طلبی مطرح كردند. به عنوان مثال، با پیروزی تاباره واسكوئز در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۴برای اولین بار در اروگوئه فردی به غیر از نامزدهای دوجریان سیاسی سنتی، «حزب ملی» و «حزب كلرادو» كه برای ۱۷۰ سال كنترل سیاسی آن كشور را در دست داشتند، به مقام ریاست جمهوری دست یافت.
جنبش های نوین اجتماعی در آمریكای لاتین در عین حال كه دارای منشأ متفاوت با احزاب سنتی و از جمله «چپ سنتی» هستند و از این احزاب فاصله دارند، از ریشه های قوی در تاریخ كشورهای خود و در چارچوب وسیع تر در تاریخ استقلال طلبی آمریكای لاتین برخوردار می باشند. به همین علت است كه رهبران این جنبش ها راه پیشتازان مبارزات آزادی بخش در آمریكای لاتین هم چون سیمون بولیوار، خوزه مارتی و زاپاتا را دنبال می كنند.
حكومت هایی كه طی چند سال اخیر در آمریكای لاتین با رای اكثریت مردم به قدرت رسیده اند، و بالاخص حكومت های ونزوئلا، بولیوی، نیكاراگوا و اكوادور، حفظ استقلال از امپریالیسم و برقراری عدالت اجتماعی را در رأس برنامه خود قرار داده اند. در این میان، بررسی اقدامات انجام شده توسط حكومت چاوز در ونزوئلا تصویری روشن از جهت گیری گرایشات سیاسی جبهه ضد امپریالیستی در این منطقه را نشان می دهد.
اقدامات چاوز در دفاع از حقوق طبقه محروم و فقیر ونزوئلا، منافع و امتیازات ویژه اقتصادی سرمایه داران بزرگ و قدرتمند این كشور و متحدین آنها در شركت های چند ملیتی را به زیر سئوال برده است. چاوز از اجرای طرح های خصوصی سازی بیمه های اجتماعی، صنعت آلومینیوم و صنعت مهم نفت كه برنامه حكومت های قبلی در دفاع از سیاست های نئولیبرالیسم بود، جلوگیری كرده است. منابع مالی بیشتری به نفع فقرا تخصیص داده شده، به طوری كه میزان ردیف های بودجه دولت در خصوص آموزش، بهداشت، اشتغال و ایجاد اعتبارات مالی برای كسبه خرده پا به میزانی قابل توجه افزایش یافته است. حكومت، هم چنین اصلاح مقررات مربوط به مالكیت كشاورزی را به نحوی كه منافع روستائیان تأمین شود را در دستور كار خود قرار داده است.
فرآیند انقلابی ونزوئلا برای سایر نیروهایی كه به دنبال برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد تحولات عمیق برای این منظور هستند، درس های مهمی را در بر دارد . یكی از این درس ها، اتكاء به رأی اكثریت جامعه برای ایجاد تحولات اجتماعی است.همچنان كه گرایش سیاسی چاوز طی چندین دوره انتخابات از سال ۱۹۹۸ تا به حال، از حمایت قریب ۶۰% مردم برخوردار بوده است. نكته مهم دیگر تجربه ونزوئلا این است كه مشاركت فعال نیروهای مردمی و بسیج دائم و آگاهانه آنها نقش كلیدی در فرآیند پیشبرد مبارزات آزادیبخش ایفا می كند. چاوز برنامه های خود را با حمایت بسیج و سازماندهی نیروهای مردمی پیش برده است. شكست كودتای نیروهای دست راستی مورد حمایت آمریكا در آوریل سال ۲۰۰۲ به كمك همین استراتژی میسر شد. تظاهرات متعدد خیابانی در حمایت از فرایند انقلابی در ونزوئلا بدین علت تداوم یافته كه مردم عادی و فعالین جنبش اجتماعی اعتقاد دارند كه حكومت چاوز به ایجاد تغییرات بنیادین به نفع محرومین و در جهت ایجاد عدالت اجتماعی متعهد است.
تجربه حكومت چاوز در ونزوئلا هم چنین بر این واقعیت تأكید دارد كه در تصمیم گیری و عمل، زمان عنصری حیاتی است. بدین معنی كه حكومت چاوز دائماً دست به ابتكار عمل انقلابی می زند و علاوه بر آن، بعد از كسب هر پیروزی سیاسی، با اعلام اهداف جدید، فرایند اجرای عدالت اجتماعی را تعمیق می كند.
اقدامات مشابه حركت های مترقی حكومت ونزوئلا از جانب سایر حكومت های جدید در آمریكای لاتین آغاز شد و در دست انجام می باشد. در بولیوی، مورالس اراده خود برای ملی كردن ذخائر نفت و گاز این كشور، تأمین آموزش و بهداشت رایگان همگانی، اجرای برنامه اصلاحات ارضی به نفع دهقانان فقیر و حمایت از حقوق و منافع كارگران را اعلام كرده است.
حكومت اروگوئه ده ها میلیون دلار را برای اجرای برنامه اضطراری تأمین بیمه های اجتماعی اختصاص داده و حكومت آرژانتین با پرداخت بدهی های خود به بانك جهانی و صندوق بین المللی پول (باكمك ونزوئلا)، از تن در دادن به اجرای سیاست های نئولیبرالیسم كه قبلاً به این كشور تحمیل شده بود، امتناع ورزیده است. كوره آ رئیس جمهور اكوادور قول داده كه قراردادهای نفتی آن كشور با كمپانی های خارجی را مورد تجدیدنظر و برای بازنویسی قانون اساسی، مجلس مؤسسان تشكیل دهد. او هم چنین اعلام كرده كه «معاهده تجارت آزاد آمریكا» را امضا نمی كند و توافق حكومت های قبلی اكوادور با ایالات متحده در مورد استفاده از پایگاه نظامی مانتا را كه در سال ۲۰۰۹ به پایان می رسد، تمدید نخواهد كرد.
چشم انداز تشكیل اتحاد قاره ای حتی قبل از كسب استقلال رسمی كشورهای آمریكای لاتین از استعمار اروپا، توسط پیشتازان آزادی در این منطقه ترغیب و اشاعه داده می شد. سیمون بولیوار كه نامش با مبارزه برای اتحاد یكپارچه آمریكای لاتین عجین شده است در نامه معروف خود تحت عنوان «نامه جامائیكا» در سال ۱۸۱۵، منشاء زبان، آداب و رسوم و مذهب واحد را دلیل ضرورت تشكیل یك ملت واحد در آمریكای لاتین ذكر كرد. امروز، با گذشت قریب به دو قرن، آمریكای لاتین شاهد گام های عظیمی است كه در راه تحقق چشم انداز ترسیم شده در آن نامه تاریخی، برداشته می شود.
هم زمان با اقدامات رهبران جنبش های آزادیبخش برای وحدت آمریكای لاتین، كه از سال ۱۸۶۰ با این نام شناخته می شود، قدرت های استعمارگر نیز جهت دسترسی به بازارهای جدید، مواد خام و نیروی كار ارزان، نیاز به تشكیل بازار فراملی در این منطقه را تشخیص دادند. دكترین مونروئه (۲۵-۱۸۱۷) با شعار «آمریكا برای آمریكایی ها» به همین منظور تدوین شد. چرخش استراتژیك در سیاست صاحبان سرمایه برای بهره برداری از بازار وسیع در آمریكای لاتین در سال ۱۸۸۹ با تشكیل «كنفرانس پان آمریكا» در زمان ریاست جمهوری بنجامین هریسون (۹۳-۱۸۸۹) آغاز شد. در این كنفرانس علاوه بر ایالات متحده، كشورهای آرژانتین، بولیوی، برزیل، شیلی، كلمبیا، كاستاریكا، اكوادور، ال سالوادور، گواتمالا، هائیتی، هندوراس، مكزیك، نیكاراگوا، پاراگوئه، پرو، اروگوئه و ونزوئلا شركت كردند.
اولین كشوری كه آمریكای لاتین را به بند استعمار كشید اسپانیا بود. اسپانیا این استعمار را به دیگر كشورهای آمریكای لاتین نیز گسترش داد. این رابطه به این صورت بود كه كشورهای مستعمره فقط با كشور متروپل (استعمارگر) رابطه اقتصادی داشتند. كیفیت این رابطه اقتصادی نیز به نحوی بود كه كشور متروپول هر روز غنی تر می شد و كشور مستعمره هر روز فقیرتر. وقتی كه ایالات متحده آمریكا اسپانیا را از آمریكای لاتین اخراج كرد و جای آنرا گرفت، این نظام استعماری را دست نخورده باقی گذارد. تنها تغییری كه در این نظام ایجاد شد، این بود كه آمریكا جای اسپانیا را به عنوان كشور متروپل گرفت.
ایالات متحده با دكترین مونروئه در واقع هدف دو منظوره قطع نفوذ اروپا در آمریكای لاتین و اعمال سلطه بلامنازع خود در قاره آمریكا را دنبال می كرد. همین اهداف، بعدها از طریق سازمان های مختلف دیگری كه به ابتكار ایالات متحده شكل گرفتند، از قبیل «معاهده تجارت آزاد آمریكا» (FTAA) و «معاهده تجارت آزاد آمریكای شمال» (NAFTA) متشكل از ایالات متحده، مكزیك و كانادا، دنبال شده است.
رقابت و رویارویی ایالات متحده و گرایشات مستقل سیاسی در آمریكای لاتین در تشكیل، سازماندهی و نفوذ در مجموعه های متحد اقتصادی در این منطقه طی مدت نزدیك به ۱۲۰ سال بعد از كنفرانس پان آمریكا هم چنان ادامه داشته است.
در سال ۱۹۶۹ «گروه آندین» با عضویت بولیوی، شیلی، كلمبیا، اكوادور و پرو به وجود آمد و ونزوئلا در سال ۱۹۷۳ به آن پیوست. در سال ۱۹۹۶ نام این گروه به «جامعه ملل آندین» (CAN) تغییر یافت. سال ۱۹۹۱ «بازار مشترك جنوب» كه به مركوسور معروف است با حضور آرژانتین، برزیل، پاراگوئه و اروگوئه تأسیس شد.
این سازمان بعد از این كه ونزوئلا با خارج شدن از كن به آن ملحق شد با اتخاذ سیاست های مستقل از نئولیبرالیسم به تشكلی قدرتمند برای همكاری های اقتصادی كشورهای عضو و قطبی جذاب برای كشورهای مستقل آمریكای لاتین تبدیل شده است.
بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶، ۱۲ معاهده مهم تجاری مابین كشورهای آمریكای لاتین و بلوك های خارج از این منطقه امضاء شد و این در حالی است كه با مقاومت شدید كشورهای كوبا، ونزوئلا، بولیوی و برزیل در مقابل «معاهده تجارت آزاد آمریكا» و مخالفت فزاینده سایر كشورهای آمریكای لاتین در این خصوص، اجرای این معاهده عملا با شكست مواجه شده است.
عقد معاهده های متعدد تجاری بین كشورهای آمریكای لاتین كه با حفظ استقلال و منافع هر یك از كشورها صورت می گیرد، حاكی از تجدید حیات جنبش تاریخی برای اتحاد ملل و یكپارچگی این منطقه است. یك علامت روشن در این فرایند، امضاء موافقتنامه تجارت آزاد مابین دو سازمان مركزی منطقه «كن» و «مركوسور» در سال ۲۰۰۳ بود. علاوه بر آن، «جامعه ملل آمریكای جنوبی» كه متحد بالقوه كن و مركوسور می باشد در سال ۲۰۰۴ تأسیس شد. اهمیت توافقنامه هایی چون مركوسور این است كه رابطه استعماری با قدرت های استعمارگر را فسخ كرده، رابطه اقتصادی مابین كشورهای عضو را به جای آن می نشاند.
علاوه بر اقداماتی كه جهت اتحاد منطقه ای اتخاذ شده است، مبادلات اقتصادی بین كشورهای مستقل آمریكای لاتین و قدرت های اقتصادی دیگر مثل روسیه و چین گسترش یافته است. این رویكرد كه حكومت ونزوئلا در پیشبرد آن نقشی مؤثر داشته، باعث خواهد شد كه اتكاء منطقه آمریكای لاتین به روابط تجاری و نظامی با ایالات متحده آمریكا كم تر شود. در همین راستا، حجم مبادلات اقتصادی ونزوئلا با چین و ایران طی سال های اخیر روندی فزاینده داشته است.
در میان كلیه فعالیت هایی كه طی سال های اخیر به منظور اتحاد كشورهای آمریكای لاتین صورت گرفته است، ابتكار چاوز در تأسیس سازمان «راه حل بولیواری برای آمریكای لاتین و كارائیب» (آلبا) از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد.
سند اولیه آلبا كه در دسامبر ۲۰۰۴ بین كوبا و ونزوئلا امضاء شد، اصول راهنمای این سازمان و هدف آن برای ساخت آینده ای امیدبخش در آمریكای لاتین را ترسیم می كند. طبق این اصول، مبارزه علیه فقر و محرومیت های اجتماعی نقطه كانونی استراتژی همكاری های اقتصادی منطقه ای را تشكیل می دهد و از این طریق یك راه حل عملی در مقابله با سیاست های نئولیبرالیسم و سازمان هایی چون صندوق بین المللی پول و بانك جهانی و معاهده هایی چون «تجارت آزاد آمریكای شمالی» در اختیار كشورهای مستقل آمریكای لاتین قرار می گیرد.
بعد از امضاء معاهده آلبا بین كوبا و ونزوئلا، در آوریل سال ۲۰۰۶ بولیوی نیز به این معاهده پیوست. مطابق توافق های انجام شده در چارچوب آلبا كشورهای عضو با استفاده از سرمایه، نیروی انسانی، منابع طبیعی و فن آوری ها و سایر امكانات در هر كشور و براساس منافع مشترك، كالاها و خدمات مورد نیاز خود و در سطحی وسیع تر، آنچه كه آمریكای لاتین به آن نیاز دارد را تولید و عرضه خواهند كرد.
در آلبا خواست های انسانی و بالاخص نیازهای مردم محروم و فقیر مقدم بر هر چیز دیگری است. كوبا با تجربه غنی خود در زمینه سوادآموزی، علاوه بر اعزام صدها معلم كوبایی به ونزوئلا، آموزگاران ونزوئلایی را نیز برای ریشه كن كردن بیسوادی در آن كشور تعلیم داده است. همچنین، مطابق توافق بین كوبا و ونزوئلا، با كمك هزاران پزشك كوبایی خدمات پزشكی شامل خدمات ساده و پیچیده به طور رایگان در اختیار ۱۷ میلیون ونزوئلایی قرار می گیرد.
با اجرای برنامه مشترك كوبا و ونزوئلا تحت عنوان «عملیات معجزه» تا پایان سال ۲۰۰۵ بیش از ۲۱۵۰۰۰ نفر از انسان های محروم كه از بیماری های قابل علاج چشم رنج می برند ولیكن به علت نداشتن پول در معرض كور شدن قرار داشتند، به طور رایگان جراحی شده و دید از دست رفته خود را بازیافتند.
با اجرای این برنامه بسیار محبوب كه از ژوئیه ۲۰۰۴ شروع شده و تاكنون به ۲۵ كشور دیگر گسترش پیدا كرده است، قرار است ظرف ۱۰ سال ۶میلیون بیمار معالجه شوند.
همكاری در زمینه تولید و بهره برداری مشترك از منابع سوخت و انرژی یكی دیگر از حوزه هایی است كه كشورهای استقلال طلب در آمریكای لاتین را به هم نزدیك تر كرده است. ژوئیه سال ۲۰۰۲ چاوز برای اولین بار پیشنهاد ایجاد «پترو آمریكا» را در دومین اجلاس سران كشورهای آمریكای جنوبی در اكوادور مطرح كرد. ۲سال بعد، در ژوئیه ۲۰۰۴ با انتشار بیانیه ایگوآزو تأسیس پترو آمریكا به طور رسمی اعلام شد و در ماه اوت همان سال ۱۳كشور آمریكای لاتین از این اقدام حمایت كردند.هدف پترو آمریكا عرضه نفت با قیمت كنترل شده و نسبتاً ارزان به مردم آمریكای لاتین است. بدن ترتیب پترو آمریكا یك شركت نفت چند ملیتی منحصر به فرد است كه حدود ۱۵% از منابع جهانی نفت خام را كنترل می كند و با استفاده از نقاط قوت هر یك از كشورهای عضو، سطح زندگی ۵۳۰میلیون نفر از مردم آمریكای لاتین را ارتقاء می دهد.
با یكپارچه سازی انرژی از طریق پترو آمریكا یك خط لوله نفت به طول ۸۰۰۰ كیلومتر در طول جغرافیایی آمریكای جنوبی با هزینه تخمینی ۱۷تا ۲۰میلیارد دلار، كشورهای آرژانتین، اروگوئه، بولیوی، پاراگوئه، برزیل و ونزوئلا را به هم وصل می كند. این خط لوله از طریق مشاركت كشورهای برزیل، ونزوئلا، آرژانتین و بولیوی به اجرا درخواهد آمد. مطابق جهت گیری پترو آمریكا منابع طبیعی غیرقابل تجدید، ذخیره سازی شده و همبستگی مابین كشورهای آمریكای لاتین تقویت می شود و این كشورها برای دسترسی به اهداف تعیین شده مسئولیت مشترك خواهند داشت. پترو آمریكا برای تحقق چشم انداز همكاری های استراتژیك به سرمایه بخش خصوصی متكی نیست و انتقال كنترل منابع طبیعی از دولت به بخش خصوصی را مردود می شمارد.
از آنجا كه هدف «راه حل بولیواری برای آمریكای لاتین» مبادله كالا و خدمات بین مردم این منطقه خارج از مقررات و ضوابط دیكته شده توسط نظام تجاری و بانكی تحت سلطه شركت های چند ملیتی می باشد، تشكیل «بانك جنوب» با پیشنهاد ابتكاری هوگو چاوز به منظور تأمین منابع مالی مورد نیاز برای اجرای طرح های توسعه ای در دستور كار حكومت های استقلال طلب آمریكای لاتین قرارگرفته است.
طبق پیشنهاد چاوز منابع مالی بانك جنوب از محل ذخائر ارزی كشورهای عضو تأمین می شود و این منابع امكان وام گرفتن كشورهای آمریكای لاتین را ضمن حفظ استقلال از واشنگتن، فراهم می آورد. تحقق پیشنهاد چاوز در مورد تأسیس بانك جنوب ابزار كلیدی را برای یكپارچه سازی منطقه آمریكای لاتین به وجود می آورد. این پیشنهاد هم چنین به وجود آمدن ارز واحد، ایجاد منطقه آزاد تجاری با عوارض خارجی یكسان و همآهنگی بین سیاست های اقتصادی كشورهای عضو را دربرمی گیرد.
از همان ابتدای پیروزی انقلاب كوبا، سیاستمداران آمریكا ترس خود از گسترش این انقلاب به سایر كشورهای آمریكای لاتین را اعلام داشتند. این ترس هم اكنون با سلسله پیروزی های جبهه ضدامپریالیستی در منطقه آمریكای لاتین به كابوس تبدیل شده است.
امروزه، همبستگی با انقلاب كوبا در آمریكای لاتین قوی تر از هر زمان دیگر است. به عنوان نمونه، در جلسه اختتامیه همایشی كه به مناسبت پنجاهمین سالگرد به ساحل نشستن كشتی گرانما و شكل گیری ارتش انقلابی به رهبری فیدل كاسترو و همچنین هشتادمین سالگرد تولد رهبر انقلاب كوبا در ۹آذر۸۵ در هاوانا برگزارشد، ۱۶۰۰نفر به نمایندگی از ۸۱كشور جهان شركت داشتند.
در این میان، حضور برخی از رهبران سیاسی و شخصیت های برجسته منطقه آمریكای لاتین و كارائیب از قبیل اوو مورالس رئیس جمهور بولیوی، دانیل اورتگا رئیس جمهور نیكاراگوا، رنه پروال رئیس جمهور هائیتی، رالف گونزالس نخست وزیر سنت وینسنت، نیكلاس مادورو وزیر امور خارجه ونزوئلا (به جای چاوز كه به علت هم زمانی همایش با انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا نتوانسته بود در این اجلاس حضور یابد)، گابریل گارسیا ماركز نویسنده سرشناس و ده ها تن دیگر از شخصیت های سرشناس و هیئت های عالیرتبه بین المللی، چشمگیر بود. نمایندگان هیئت های آمریكای لاتین و از جمله مورالس، اورتگا و وزیر امور خارجه ونزوئلا در سخنرانی های خود جملگی از فیدل كاسترو به عنوان معلم خود یادكردند و اذعان داشتند كه انقلاب كوبا برای آنها منبع الهام بوده است.با توجه به ظرفیت های موجود در اتحادهای ضدامپریالیستی، حكومت ایالات متحده دشمنی عمیق با این جریان دارد و تمامی توان خود را برای جلوگیری از گسترش و تقویت آن به كار خواهد برد.
تهدید نظامی علیه جنبش های آزادیبخش و اتحادهای ضدامپریالیستی تاكتیكی شناخته شده در این مورد است. اقداماتی از قبیل اشغال نظامی افغانستان و عراق، تجاوز نظامی ارتش اسرائیل به لبنان، كشتار مستمر مردم، استقرار بخش عظیمی از ناوگان های جنگی آمریكا در خلیج فارس و منطقه خاورمیانه بخشی از برنامه سركوب مبارزات مردمی توسط حكومت سلطه طلب آمریكا را نشان می دهد.
از طرف دیگر، ایالات متحده هم اكنون پایگاه های نظامی خود را در بسیاری از نقاط آمریكای لاتین شامل خلیج گوانتانامو (كوبا)، پالمرولا و سوتوكانو (هندوراس)، مانتا (اكوادور) و هم چنین ایستگاه های رادار خود را در كلمبیا و چندین محل سری دیگر در این منطقه مستقر كرده است. ایالات متحده با نسبت دادن اتهام همكای بین حزب الله و مبارزین آمریكای لاتین، نیروهای نظامی خود را در مرز مابین برزیل، پاراگوئه و بولیوی مستقر كرده و جمعاً ۴۳درصد از ۳۳۵میلیارددلار هزینه های نظامی خود را به منطقه آمریكای لاتین اختصاص داده است. ارتش ایالات متحده هم اینك عملیات خود را از این پایگاه نظامی واقع در پاراگوئه و یك كمپ نظامی در جمهوری دومینیكن هدایت می كند.
تجربه تاریخی مبارزات رهایی بخش به طور كلی و تجربیات انقلاب های كوبا و ایران به طور مشخص حاكی از این واقعیت است كه تنها بسیج نظامی توده های مردم می تواند با تجاوز نظامی امپریالیسم مقابله كند. در شرایط تشدید تهدیدات نظامی آمریكا، سازماندهی نیروهای مسلح مردمی هم اكنون به نیاز مبرم جنبش های ضدامپریالیستی در آمریكای لاتین و خاورمیانه تبدیل شده است.
اما مهم ترین سلاح سلطه گری و استعمار ایجاد تفرقه و بی ثباتی در صفوف ملل جهان سوم است. در آمریكای لاتین، واشنگتن سعی دارد كه از یك طرف كشورهایی چون كلمبیا، اكوادور، پرو و شیلی را به عقد قراردادهایی از قبیل تجارت آزاد آمریكا و تجارت آزاد آمریكای شمالی وادارد و كشورهایی چون برزیل، آرژانتین و اروگوئه را از «راه حل بولیواری برای آمریكای لاتین و كارائیب» (آلبا) دور نگهدارد، و از طرف دیگر با دامن زدن به اختلافات موجود بین جناح های سیاسی و حمایت از نیروهای مدافع سیاست های نئولیبرالیسم در داخل هر یك از این كشورها، بی ثباتی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به وجود آورده و راه را برای تغییر حكومت هایی چون چاوز در ونزوئلا، مورالس در بولیوی، كوره آ در اكوادور و اورتگا در نیكاراگوئه، هموار كند.
برای امپریالیسم آمریكا بقاء حكومت هایی كه در مقابل سلطه گری آن مقاومت می كنند غیرقابل تحمل است. صاحبان شركت های چندملیتی و قدرت های مدافع منافع آنان از هیچ توطئه ای برای سرنگونی حكومت های مردمی فروگذار نمی كنند. جهت مقابله با برنامه وسیع نیروهای ضدانقلاب و تبلیغات گسترده و مسموم گرایشاتی كه سازش و عقب نشینی در مقابل آمریكا را پیشنهاد می كنند، هیچ راه كاری به غیر از بسیج مردمی و دفاع عملی از حقوق و منافع اقشار فرودست مؤثر و چاره ساز نیست.
اتخاذ اقداماتی از قبیل تأمین بیمه های اجتماعی و خدمات پزشكی رایگان برای عموم مردم، آموزش همگانی رایگان در تمامی مقاطع تحصیلی، تهیه مسكن ارزان برای كسانی كه با مشكل تأمین سرپناه مواجه اند، كارآفرینی و ایجاد اشتغال برای كاهش قابل توجه نرخ بیكاری، ریشه كن كردن قاچاق موادمخدر و اعتیاد، افزایش حقوق كارگران و كارمندان متناسب با میزان تورم و رشد قیمت ها، مبارزه علیه فساد و ارتشاء و بالاخره گسترده ترین سازماندهی مردمی در محلات شهر و روستا به منظور بحث و تأیید و به اجرا گذاشتن چنین برنامه ای، پایداری و موفقیت مبارزات آزادیبخش و جبهه های متحد ضدامپریالیستی را تضمین می كند.
عبدالحمید شهرابی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید