پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نمایش ناموفق در عراق


نمایش ناموفق در عراق
هر چارچوبی برای دستیابی به اهدافی که بنیانگذاران آن معین کرده اند، نیازمند بهره مند بودن از مجموعه یی از مولفه ها است. زمانی چارچوب به وجود آمده برخاسته از الزامات درونی محیط است و در مقطعی نیز این امکان متصور است که ضرورت های فرامحیطی که البته متاثر از ویژگی های محیط هستند آن را سازنده یافته است. در هر دو وضعیت مشخص است که چارچوب نمی تواند در خلأ عمل کند و می بایستی به ملاحظات متنی یا دغدغه های ساختارهای تحمیل کننده توجه مکفی را معطوف کند.
با توجه به این نکات، مذاکره به عنوان یک چارچوب برای تحقق علت وجودی خود ملزم است که کلیتی از عناصر را متجلی سازد. این از آن رو ضروری است که فقدان چنین قالبی از همان آغاز مذاکره را محکوم به «کسری تاثیرگذاری» می کند. مذاکره کنندگان بدون توجه به تعداد یا نوع بازیگران در صورتی می توانند آینده یی روشن برای فرآیند و نتیجه مذاکره رقم بزنند که نهایتی همسو را طالب باشند. توجه به این نکته ظریف جلب شود که صحبت از نتیجه یی یکسان مطرح نشده است بلکه از خواستی همسو صحبت می شود.
همسو بودن بدان معناست که بازیگران هم مقصد هستند، اما به تناسب توانمندی ها، روش ها، علایق شخصیتی، انگیزه های روانی و شرایط خاستگاهی، مسیرهای خاص خود را انتخاب می کنند. کنفرانس امنیتی عراق که بنا به خواست نوری المالکی نخست وزیر تشکیل شد و هدف یافتن راه های فائق آمدن بر معضل کاستی امنیتی را برای آن منظور داشت، به وضوح فاقد این ویژگی است.
نمایندگان بازیگران منطقه یی، بین المللی و سازمانی که در این کنفرانس حضور یافتند اهدافی غیرهمسو و به عبارت صحیح تر متعارض را دنبال می کنند. دغدغه های شرکت کنندگان در این کنفرانس، هیچ گونه تقارنی با یکدیگر ندارند. مشکل تنها این نیست که شرکت کنندگان اهداف متفاوت را دنبال می کنند بلکه ساختار قدرت حاکم بر عراق از عناصری تشکیل شده است که تمایل چندانی به تحقق خواست های نوری المالکی و به مفهومی صحیح تر ایالات متحده امریکا ندارد. امریکا چه در صحنه داخلی و چه در قلمرو بین المللی مداوماً از این صحبت می کند که عراق جغرافیای تعیین کننده آینده مبارزه با تروریسم است.
رهبران امریکا می گویند با دو گزینه روبه رو هستند. گزینه یی آن است که این کشور از عراق خارج شود و قبل از آنکه قادر به پیروزی بر تخریب گران باشد، خروج نیروهای مسلح خود را نهایی سازد. از نظر رهبران ساکن کاخ سفید چنین حرکتی که به معنای شکست سیاست مبارزه با تروریسم است، نه تنها پرستیژ و جایگاه امریکا را در منطقه و جهان تضعیف کرده بلکه تروریست ها را به خاک امریکا سرازیر خواهد کرد. از نظر طراحان سیاست خارجی امریکا، گزینه دیگری که در برابر است، تداوم حضور در عراق و مبارزه با گروه ها و افرادی است که از نظر امریکاییان عاملان اصلی شکل دهنده بی ثباتی امنیتی در عراق هستند.
از این نقطه نظر، پیروزی در عراق حیاتی است چرا که منجر به از بین بردن پناهگاه تروریست ها خواهد شد و سبب می شود که با کمترین هزینه ممکن امنیت جامعه امریکا حفظ شود. گزینه یی که مورد نظر رهبران امریکا است و بر آن پای می فشارند شکست نهایی نیروهای معارض در داخل خاک عراق و کاهش هرچه وسیع تر فضای حیاتی برای بقای گروه ها و تشکیلاتی است که از نقطه نظر امریکاییان تروریست محسوب می شوند.
جرج دبلیو بوش به گونه یی سیاست خارجی امریکا را در رابطه با عراق طراحی کرده است که قدرت مانور به شدت محدودی برای این کشور وجود دارد. امریکا گریزی جز این ندارد که به تنها گزینه قابل قبول برای این کشور یعنی تداوم حضور در عراق پایبند بماند. مخالفان سیاست عراقی کاخ سفید در داخل امریکا تاکید بر خروج سریع و بدون قید و شرط این کشور دارند. اما آنچه پرواضح است این واقعیت کتمان ناپذیر است که امریکا گزینه یی جز تداوم سیاست حضور در عراق در برابر ندارد.
استراتژی امریکا در هزاره سوم بر مبنای دگرگون ساختن ساختارهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در خاورمیانه قرار گرفته است. این نگاه شکل گرفته است که منافع ملی امریکا در صورتی در قلمرو بین المللی تامین می شود که خاورمیانه از شکل موجود خود دور شود و به گونه یی قوام یابد که در تطابق با یکسری ساختارها و ارزش های مورد نظر امریکا باشد. ناتوانی امریکا در ایجاد ثبات امنیتی در عراق و در نتیجه خروج از این کشور به این منجر خواهد شد که کشورهای طرفدار امریکا در منطقه به دامن بی ثباتی امنیتی درغلتند.
شکست امریکا در ایجاد امنیت در عراق، کلیت استراتژی منطقه یی این کشور را متزلزل خواهد کرد و هزینه های فزاینده برای سیاست خارجی امریکا در کشورهای متحد خواهد داشت. در کوتاه مدت موفقیت یا شکست امریکا در تحقق سیاست های خود در خاورمیانه بستگی مستقیم و انکارناپذیر با سرنوشت استراتژی عراقی این کشور دارد.
آنچه عراق را به مرکز ثقل سیاست خارجی تبدیل ساخته به این لحاظ است که این کشور جغرافیای تعیین کننده جایگاه امریکا در منطقه حداقل در کوتاه مدت است. عراق از این رو مهم است که سرنوشت استراتژی خاورمیانه یی امریکا را رقم می زند و این به معنای آن است که اهمیت این کشور به این لحاظ نیست که امریکا در آنجا است بلکه به این جهت است که در فرای مرزهای خود اثرگذار است.
امریکا از ابتدا سیاست عراقی را در این چارچوب تصویر ساخت که عراق مرکز مبارزه با تروریسم است و شکست در این جغرافیا به معنای شکست امریکا در منطقه و در مبارزه جهانی علیه تروریسم است. امریکا هزینه های شکست احتمالی را آنچنان بالا برده که مجبور به این است که هرگز به آن مبتلا نشود. برای امریکا با توجه به واقعیات حاکم، پیروزی در عراق ضرورتی اجتناب ناپذیر در راستای تداوم هژمونی جهانی و بالاخص منطقه یی این کشور است. امریکا از زمان سقوط صدام در سال ۲۰۰۳ تاکنون موفق نشده است که یک ساختار سیاسی منسجم و قادر به ایجاد و حفظ امنیت به وجود آورد. به جهت این ناتوانی بوده است که این کشور مجبور به برعهده گرفتن مسوولیت ایجاد امنیت شده است.
به علت ویژگی قومی، ماهیت ترتیبات سیاسی و فقدان نفوذ این کشور در بین گروه های استراتژیک به جهت فقدان حضور تاریخی در این کشور، از همان آغاز پرواضح بود که این کشور قادر به ایجاد امنیت با تکیه بر توان نظامی خود نیست.
معضل امنیتی حادث شده ناشی از ناتوانی نیروهای امریکایی نیست بلکه به این لحاظ است که اصولاً در عراق مشکلات سیاسی پاسخ داده نشده وجود دارند که در بستر خود به معضل امنیتی حیات بخشیده اند. ماهیت ترتیبات سیاسی، کیفیت گسل های قومی، مذهبی و زبانی، چینه بندی قدرت در سطح کشور و از همه مهم تر ارزیابی گروه های مختلف سیاسی از نقش و جایگاه امریکا منجر به این شده است که عدم تقارن وسیع سیاسی در عراق به دنبال هجوم نیروهای امریکایی در مارس سال ۲۰۰۳ شکل بگیرد.
علت اینکه امریکا تاکنون موفق به ساماندهی وضعیت امنیتی در عراق نشده است را باید در شکست اولیه این کشور در شکل دادن به اتحاد ملی در عراق دانست. این اتحاد شکل نگرفته است چون که گرایش مذهبی که در ساختار قدرت نقش فائقه را دارد و در واقع حضور امریکا برای موفقیت آنان است به شدت دچار تفرقه است و بخشی از این گرایش به وضوح مخالف امریکا و اهداف این کشور است. امریکا در برابر فقدان امنیت در عراق کاملاً ناتوان نشان داده است که این بازتاب مستقیم شکست آنان در حیات بخشیدن به آرامش سیاسی است. افزایش نیروهای امریکایی نیز تاثیری بر مبارزه امریکا علیه تروریسم در عراق نخواهد داشت چرا که همان طور که مطرح شد مشکل امریکا در عراق سیاسی است و ناشی از میزان توانمندی و کیفیت نیروهای این کشور نیست.
پس مساله مهم این نیست که آیا نیروهای امریکایی در مبارزه با تروریسم در عراق پیروز یا اینکه با شکست روبه رو شوند. مهم این نیست که نیروهای امریکایی در عراق باقی بمانند یا اینکه این نیروها عراق را ترک کنند. معادلات نظامی نیستند که مطرح اند بلکه ترتیبات و واقعیات سیاسی حاکم بر عراق هستند که معین می کنند امریکا به ارزیابی دوباره استراتژی خاورمیانه یی خود باید بپردازد یا اینکه آن را تداوم دهد.
اگر امریکا موفق شود قدرت مانور نوری المالکی را به گونه یی افزایش دهد که او قادر به این باشد که گروه های در تعارض با امریکا را در ساختار هیات حاکمه کنترل کند، این امید برای امریکا وجود خواهد داشت که اقتدار سیاسی در عراق ایجاد شود. شکل گیری اقتدار سیاسی به تبع خود توانایی در اعمال حاکمیت حکومت مرکزی و توانایی بغداد در سرکوبی عملیات تروریستی خواهد بود.
البته توجه شود که نوری المالکی برای موفقیت در حیات دادن به انسجام سیاسی نیاز به حضور نیروهای امریکایی دارد تا بتواند از نقطه نظر نظامی اطمینان روانی پیدا کند. این پارادوکس خاصی است که امریکا در عراق با آن روبه رو است. نیروهای نظامی امریکا، مرکز ثقل به وجود آوردن امنیت در عراق نیستند چرا که مشکل امنیتی در این کشور برخاسته از عمل سیاسی است. در عین حال برای اینکه بتوان به انسجام سیاسی و یکپارچگی ملی در عراق دست یافت، قدرت مرکزی نیازمند حضور نیروهای امریکایی است تا بتواند از اهرم تنبیه نیز برخوردار باشد. امریکا باید در عراق موفق به دستیابی به اهداف خود شود تا بتواند همچنان در خاورمیانه به عنوان بازیگری که مطرح ترین است باقی بماند. اما شرکت کنندگان در کنفرانس یک روزه امنیتی عراق همگی همنوا با امریکا نیستند.
مجموعه یی از کشورهای حاضر در پشت میز مذاکره خواهان تداوم وضع موجود هستند. از نظر آنان در صورتی که امریکا در عراق در شرایط نه شکست کامل و نه موفقیت کامل باشد بهترین برای آنان است. چنین وضعیتی برای امریکا به معنای فضای تنفسی بیشتر برای این کشورها در حیطه امور داخلی است. آنان خواهند توانست در برابر فشارهای امریکا برای ایجاد دگرگونی های بنیادی یا حاشیه یی مقاومت کنند و مجبور به پرداخت هزینه برای تن در ندادن به خواست امریکا نباشند. رهبران این کشورها برای حفظ قدرت در قلمرو جغرافیایی که در آن حکومت می کنند خواهان تمرکز منابع، نیروها و توجهات امریکا در عراق هستند که منجر به این خواهد شد که نتواند به فشار برای تغییر ساختارها و ارزش ها اقدام کند.
تداوم درگیری امریکا در عراق بدون دستیابی به یک نتیجه قطعی به انرژی ضروری برای این کشور در جهت فشار بر دیگر کشورهای منطقه برای تغییرات فرصت تجلی نخواهد داد. مجموعه یی دیگر از بازیگران شرکت کننده در کنفرانس خواهان شکست قطعی و بدون ابهام امریکا در عراق هستند. همانطور که گروه اول شرایط ابهام انگیز برای امریکا در عراق را به معنای تثبیت موقعیت خود در مسند قدرت در کشور های شان می دانند، این گروه هم وضوح سرنوشت امریکا که همان ناتوانی محرز این کشور در مدیریت وضعیت امنیتی عراق است را در جهت منافع خود می داند.
این دسته از کشورها شکست امریکا را به مثابه پیروزی خود می دانند چرا که قادر خواهند بود شاهد در هم فروریزی تمرکز سیاسی امریکا در منطقه باشند. شکست در عراق دو پیامد گریزناپذیر را به دنبال خواهد داشت. در صحنه داخلی، این به معنای قطعیت در کنار گذاشتن هرگونه تلاش برای باز کردن پرونده جدید در منطقه خواهد بود.
نه تنها از نقطه نظر نظامی بلکه از زاویه سیاسی هم، رهبران امریکا مجبور به تلاش برای مدیریت هزینه های شکست در ابعاد روانی و مادی آن خواهند بود. این آنان را مجبور خواهد کرد که کاملاً در برابر حساسیت های داخلی تسلیم شوند که البته مهم ترین آنها نیز حضور کمتر در خاورمیانه و کنار آمدن با جغرافیاهای خصم است.از نظر این گروه از کشورها شکست امریکا در عراق منجر به این نخواهد شد که شرایط کسری امنیتی در این کشور به دیگر مناطق در منطقه تسری پیدا کند. این کشورها این اطمینان را دارند که از آنچنان توانی برخوردار هستند که بعد از شکست امریکا و عقب نشینی این کشور از عراق، شرایط را در عراق به گونه یی که مطلوب نظر آنان است شکل دهند و این نگاه بر اساس یکسری از مولفه ها و پیش فرض ها است که در عمل تجربه نشده و تنها بر روی کاغذ از اعتبار برخوردار است.
گروه دیگر از کشورهایی هستند که در کنفرانس امنیتی شرکت کرده اند به این امید که بتوانند شرایطی را رقم بزنند که پیروزی امریکا را در ایجاد امنیت در عراق به وجود آورد. این بازیگران خواهان حضور وسیع تر امریکا در منطقه هستند چرا که این هراس را دارند که خروج امریکا از عراق به تبع خود کاهش علاقه بین نخبگان و مردم امریکا را برای ایفای نقشی قاطع در خاورمیانه به دنبال خواهد داشت اما آنچه مانع از این می شود که این کشورها به طور مستقیم به کمک امریکا بشتابند و با استفاده از ظرفیت هایی که در اختیار دارند به ایجاد ثبات امنیتی در عراق اقدام کنند، ملاحظات داخلی است.
این بازیگران به علت فقدان مشروعیت لازم برای بیان خواست های منطقه یی از این امکان برخوردار نیستند که به طور آشکار خود را حامی سیاست های امریکا و مشتاق پیروزی این کشور نشان دهند چرا که از این هراس دارند که سبب ساز ایجاد بحران در جوامع خود شوند و مردم را علیه خود به خیابان ها بکشانند. مشکل عراق در این نیست که موطن گروه های مرتکب عملیات تخریبی است بلکه بنیان معضلات عراق و نخست وزیر نوری المالکی در این است که امریکا و متحدان و مخالفان این کشور در عراق به حل و فصل اختلافات بین خود پرداخته اند. هر سه دسته بازیگر حاضر در کنفرانس، یعنی آنان که خواهان شکست، آنان که خواهان ابهام و نهایتاً کشورهایی که خواهان پیروزی امریکا هستند، به جهت دغدغه های داخلی خود به این نتایج رسیده اند.
به دلیل اینکه ساختار قدرت در این کشورها کیفیت بقای خود را در شرایط عراق به گونه یی که می طلبد می یابد، باید به این نکته اذعان کرد که امکان دستیابی به این راه حل مطلوب نظر امریکا در عراق به شدت مشکل است.
در صورتی چنین نهایتی امکان پذیر است که امریکا قادر باشد اولاً به ایجاد انسجام سیاسی در عراق موفق شود و ثانیاً این کشور بتواند این تصویر را ترسیم کند که جدا از اینکه چه اتفاقی در عراق بیفتد این کشور همچنان و با همان قطعیت سابق سیاست های خود را در منطقه ادامه خواهد داد. با در نظر گرفتن اینکه درصد اندکی برای اینکه هر یک از دو شرط لازم تحقق یابد باید گردهمایی نمایندگان کشورهای فرامنطقه یی و منطقه یی را در عراق در جهت کمک به دولت عراق برای ایجاد امنیت تنها یک تئاتر ناموفق قلمداد کرد.
مولفه دیگری که برای نتیجه بخش بودن هر مذاکره یی ضروری است این واقعیت است که شرکت کنندگان روش ها و تاکتیک های همسویی در جهت رسیدن به هدف برای خود ترسیم سازند. چگونگی تحقق خواست ها خود بیانگر ارزش های چشم اندازهای بینشی و ظرفیت های مادی بازیگران است. کشورهای شرکت کننده در کنفرانس امنیتی عراق، محققاً بر این واقعیت اذعان دارند که اگر هم خواهان هدفی همسو باشند، بر روش های متقارن توافق ندارند.
این غیرمنطقی است که انتظار داشت امریکا و متحدان این کشور از یک سو و مخالفان این کشور از سویی دیگر بر توسل به رو ش های همسو توافق کنند. از سویی دیگر با در نظر گرفتن حجم متفاوت توانمندی های امریکا و دیگر کشورهای شرکت کننده، پرواضح است که نباید انتظار وجود شیوه های همسو را داشت. عامل مهم دیگری که این عدم تقارن را تشدید می کند این موضوع است که نباید انتظار داشت کشورهای متحد امریکا در منطقه با همان وسعتی که امریکا خواهان بسط هژمونی است با این کشور همراه باشند. کشورهای مخالف امریکا نیز پرواضح است که با تمام قوا تلاش را بر این قرار داده اند که از ایجاد شرایطی که هژمونی این کشور را تقویت یا تسهیل کند جلوگیری کنند.
با در نظر گرفتن این دو بحث است که باید به ارزیابی کنفرانس امنیتی عراق نشست و نتایج مترتب بر برگزاری آن را تحلیل کرد. صرف قرار گرفتن پشت میز مذاکره و دست دادن نمی تواند به هیچ گونه توافقی بین مجموعه شرکت کنندگان منجر شود. مذاکراتی با موفقیت توام است که شرکت کنندگان بر سر یکسری حداقل ها قبل از شروع به توافق رسیده باشند. این حداقل در منطقی ترین شکل آن این است که شرکت کنندگان درصدد این نباشند که اولاً موجودیت طرف مقابل را به چالش بگیرند و ثانیاً به دلیل حجم وسیع تر توانمندی مترصد فرصت برای عملیاتی ساختن خواست خود نباشند.
شرکت کنندگان حاضر در کنفرانس امنیتی، ترکیبی نامتجانس از بازیگران را گرد هم آورده اند که خصم موجودیتی باید قلمداد شوند. بدین روی پرواضح است که این شرکت کنندگان به شدت غیرعقلانی رفتار خواهند کرد اگر در این جهت گام بردارند که خصم موجودیتی آنها به خواست خود برسد. منافع حیاتی و کلیدی بعضی از بازیگران در این است که بخشی از شرکت کنندگان نتوانند به خواست خود دست یابند. پیروزی امریکا در راستای تحقق امنیت در عراق در بلندمدت به معنای به خطر افتادن وسیع موجودیت ساختارهای قدرت در بعضی از کشورهای منطقه است. این خود منطقی می سازد که رژیم هایی که موفقیت امریکا را مساوی با تضعیف موجودیت خود بیابند در مسیری گام برندارند که منتهی به توفیق امریکا شود.
امریکا نیز آگاه است که نباید شرایطی را فرصت حیات دهد که به نفوذ کشورهای خصم خود در جامعه عراقی و ساختار قدرت این کشور منجر شود. به همین روی این کشور مجبور است که تحت هیچ شرایطی این امکان را برای این بازیگران به وجود نیاورد که از مشروعیت به وجود آمده به لحاظ شرکت در مذاکرات برای دستیابی به خواست های خود بهره مند شوند. چنین تنیدگی پیچیده و متعارض دیدگاهی است که مشخص می سازد چرا باید به مذاکرات برگزار شده در بغداد تنها به عنوان گردهمایی مجموعه یی از بازیگران نگاه کرد که فاقد کوچک ترین وجه تشابه هستند. تعارض دیدگاه ها، فقدان منافع مشترک، ظرفیت های روانی متفاوت و جایگاه های متمایز همگی این واقعیت را پررنگ تر می سازد که تنها هنگامی این امکان وجود دارد در عراق ثبات و امنیت برقرار شود که تمامی بازیگران مطرح و تاثیرگذار منافع خود را در گرو آن بیابند.
در این مقطع زمانی پرواضح است که چنین کیفیتی وجود ندارد و اصولاً احتمال شکل گیری این مهم نیز در آینده کوتاه مدت وجود ندارد. امریکا درصدد بسط نفوذ خود در منطقه و اشاعه حوزه امنیتی است در حالی که کشورهایی در منطقه هستند که به دلایل خیلی واضح این را در تعارض کامل با موجودیت خود می یابند.
بدین روی نباید انتظار داشت که این واحدهای سیاسی برخلاف مصالح خود عمل کرده و سعی بر این کنند که بسترساز بسط نفوذ امریکا در منطقه شوند. اگر بپذیریم در صحنه روابط بین الملل بازیگران عقلانی رفتار می کنند یعنی اینکه با توجه به میزان سود حاصله از هر اقدامی دست به کنش می زنند باید انتظار داشت که مشکل امنیتی در عراق همچنان تداوم پیدا کند. این معضل تنها زمانی قابل حل خواهد بود که بازیگران منطقه یی احساس نکنند که رابطه معکوس بین میزان درصد بقای امنیتی آنان و شرایط امنیتی عراق وجود دارد.
دکتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید