جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

فوتبال مرد


فوتبال مرد
علت مرگ «فیلیپو راچیتی» افسر پلیس ایتالیا نه پرتاب مواد محترقه از سوی هواداران بلكه تصادف او با یك خودرو عنوان شده است.این خبربار دیگر داغ فوتبال ایتالیا را تازه كرد اما آنچه از زاویه دیگری مورد بررسی قرار نگرفت، بی اهمیت بودن جان یك انسان و مرگی است كه هرگز، طرفداران افراطی فوتبال را به هوش نمی آورد. هواداران نارنجك به دست نمی دانند فوتبال یك بازی است؟ شاید روزی این مسأله را درك كنند...آنچه می خوانید دردنامه یك عاشق فوتبال هم محسوب می شود.
روزی روزگاری فوتبال برای مردم بود نه بر مردم. روزگاری می توانستی بدون دغدغه برای تیم محبوب اشك بریزی (در حال حاضر هم قادر به انجام این كار هستی اما نارنجك ها نمی گذارند صدای گریه شما شنیده شود!)
روزگاری تیم و هوادارانش سر سفره، لقمه آخر محبت را بین خود تقسیم می كردند. برلوسكونی ای نبود كه ابتدا با هزار وعده قلب ها را بخرد، سپس خنجری درون آن وارد نماید و جای حفره ها پول بریزد تا بلكه چند روزی با آرای مردم خوش باشد.مسخره تر از هر چیز، اكنون هواداران روی سكوها برای خود جایگاه های متفاوتی ساخته اند.
شاید داد زدن و حنجره پاره كردن هم رقابتی شده! اولتراهای سمت چپ، تیفوسی های سمت راست... اگر برلوسكونی (نمی دانم چرا فقط اسم او را به یاد می آورم) بگوید آفرین میلان، سمت چپی ها او را تشویق می كنند و اگر پول ندهد، از سوی جناح مخالف «هو» می شود. بیایید خودمان را گول نزنیم؛ وقتی یك هوادار اینتر می گوید من عاشق این باشگاه بوده و هستم، «بودهِ» او را مورد تمسخر قرار می دهیم و «هستمِ» وی را به علاقه فوتبالی های عصر جدید به تیم های در اوج، نسبت می دهیم!
هنوز هم می خواهید طرفداران، حتی در صورت شكست های متوالی، بازهم تیم خود را تشویق كنند؟ چند سال پیش وقتی شنیدیم كره ای ها هوادار می خرند، متوجه شدیم دیگر عاشقی برای فوتبال (یگانه تابوی نشكستن ناامیدها) مفهوم خود را از دست داده است.اینها را گفتم تا ثابت كنم «جان راچیتی» این دوستدار فوتبال، در آشفته بازار فعلی كوچكترین اهمیتی نداشت.می كشند، می برند، می زنند و چند سال بعد بازهم همه از زیبایی این فوتبال لعنتی می گویند. راستی همین الان كه مشغول نوشتن این مطلب هستم، از تلویزیون شنیدم بازهم گروهی از هواداران فوتبال جزیره بار دیگر به جان هم افتادند.
یك نفر دارد می میرد. مهم است؟ نه! اگر او جان دهد چند روزی برایش مرثیه می خوانند و بازهم روز از نو، روزی از نو.قصه فوتبال به داستان «پریان» می ماند؛ اول، همه چیز سر جای خود قرار دارد. منچستریونایتد قهرمان می شود، لیورپول پس از مصائب فراوان لیگ اروپا را می برد و فلان تیم در فلان منطقه، رقیب قدیمی كه با تمام وجود از او متنفر هستید را شكست می دهد. در پایان چه مسأله ای قسمت تلخ ماجرای «پریان» را رقم می زند؟ بله!
شما كه طرفدار منچستریونایتد هستید از یك سوت اشتباه داور برآشفته شده، به دوستدار تیم رقیب «گیر» می دهید و دعوا شروع می شود. شانس بیاورید نكشید یا كشته نشوید. ابراز احساسات خالص، جای خود را به یك نفرت شاید دیرینه می دهد. اوضاع چنین ساده و تلخ است. فوتبال هم از دست رفت پس به چیز دیگری دل ببندید. چگونه؟
آرژانتین در جنگ با انگلستان، جزیره فالكلند را از دست داد اما با فوتبال و آن مارادونای بزرگ انتقام گرفت. فوتبال مایه امید بود.بارسلونا سال ها از كوچكترین حقی بهره مند نبود و اكنون هم در دموكراسیِ دروغین اسپانیا كوچكترین پناهی ندارد؛ با این حال به بارسای قهرمانش دلخوش است. فوتبال مایه امید بود.
مهو كودرو، كودك آواره سارایوو در اوج جنگ خونین این كشور، با هر دریبل، فریاد هواداران را به فشنگ باران متصل می كرد. فوتبال مایه امید بود.اما... اما اكنون اهالی فوتبال همدیگر را می كشند. در پس نفس نفس زدن قاتلان، این ورزش می میرد. دیگر به توپ گرد هم دل نبندید چون مرده است!
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید