پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


دیوید فینچر فیلمساز یاغی


دیوید فینچر فیلمساز یاغی
دیوید فینچر بی پروا و خود رأی تر از همیشه زمزمه های پراكنده مقام های استودیو درباره تازه ترین فیلمش «زودیاك» را نشنیده می گیرد. او با خواندن نقدی نه چندان خوشایند درباره یكی از صحنه های فیلمش نتیجه گیری می كند: «خیلی راحت می شود در پیچ و خم جزئیات گم شد.» از او خواسته شده بود تا از بار اطلاعات فیلم كم كند و در عوض بر روی دو شخصیت اصلی و محوری داستان تمركز بیشتری كند. فینچر با طعنه و كنایه می گوید: «عاشق این حرف هایشان هستم. آیا واقعاً می توان با كمرنگ كردن حضور افراد آنها را در كانون توجه قرار داد؟»
او چنین رفتار انعطاف ناپذیری را به دایره رابطه خود با بازیگران جدیدترین فیلمش مارك روفالو، رابرت داونی جونیو ‎/ و جك جی لینهال ـ كه زیر بار برداشت های متعددی بیش از ۷۰ پلان فیلم رفته بودند، تعمیم داده است. داونی در كمال محبت او را یك كارگردان منضبط خوانده است و جی لینهال كار با او را اگرچه لذت بخش، اما دشوار توصیف كرده است.
در سن ۴۴ سالگی، دیوید فینچر همچنان همان فیلمساز تجربی یاغی و نترس هالیوود مانده است و تاب نیاوردن دخالت دیگران در كارش این روزها همانقدر شهره شده كه تمایل او برای به چالش طلبیدن بازیگرانش در عرصه بردباری، آمادگی و انگیزه آن ها از بازیگری. با این حال، شهرت فینچر بی اغراق به واسطه فیلم های درخشان و معماگونه اوست: «هفت» تریلری خوش ساخت در سال ۱۹۹۵ كه به ۳۵۰ میلیون دلار فروش جهانی دست یافت و «باشگاه مشتزنی» كه تب تند نسل جوان آمریكا بود.
پس از ۵ سال انصراف از تك تك فیلمنامه های پیشنهاد شده به فینچر، او این بار با جدیدترین تریلر خود «زودیاك» درباره یك قاتل زنجیره ای كه در اواخر دهه ۷۰ سانفرانسیسكو را در هاله ای از وحشت فرود برد به سینما بازگشته است و كوله باری پربار دارد. او همچنین برای سال ۲۰۰۷ فیلم جدید دیگری به نام «قضیه عجیب و غریب بنجامین بوتون» را آماده اكران خواهد كرد كه اقتباسی از یك داستان اف اسكات فیتز جرالد است كه در آن مردی به طرز عجیبی سال های عمر خود پشت سر می گذارد.
(برای آنان كه هوادار فینچراند باید اضافه كرد كه او برای ساخت این فیلم تجربه همكاری خود را با برادپیت ستاره دو فیلم معروفش ۷ و باشگاه مشتزنی از سر خواهد گرفت)حذف كردن بسیاری از صحنه ها و كوتاه كردن فیلم و رساندن آن به حداكثر دوساعت و نیم فرایند دردناكی برای فینچر بود یكی از صحنه های حذف شده، به عنوان مثال سكانسی دودقیقه ای بود كه پخش آهنگ های محبوبی از جانی میچل تا دوناسامر گذر زمان را نشان می دهد و به جای آن از سه كلمه «چهار سال بعد» كه كاركرد مشابه اما ارزان و به صرفه تری دارد و فاقد هر گونه ظرافت هنری ای است استفاده می شود.
فینچر همواره صراحت و صداقت با تماشاگر را مبنای كار خود قرار داده است اما اگر درباره این فیلم موضعی شخصی تر در پیش بگیرد و برای آن اهمیتی فراتر قائل شود بی دلیل نیست. برای او داستان قاتل زودیاك كه به رعب فراوانی در میان مردم سانفرانسیسكو دامن زد، داستان كهنه و كلیشه ای یك قاتل زنجیره ای نیست.
فینچر كه در «Marin county» بزرگ شد تنها ۷ سال داشت كه این منطقه در سال ۱۹۶۹ در هاله ای از رعب و وحشت فرورفت. او چندی پیش در مصاحبه ای وقتی كه هنوز مشغول تدوین فیلم زودیاك و فیلمبرداری بنجامین بوتون بود گفت: «به یاد دارم كه به خانه می آمدم و می گفتم پلیس گشت چند هفته ای است كه پشت سر سرویس مدرسه مان راه می افتد و پدرم كه در خانه كار می كرد و آدم خشكی بود می گفت: آره، یك قاتل زنجیره ای هست كه ۴ یا ۵ نفر را كشته و خودش را زودیاك می نامد. او تهدید كرده است كه یك روز با یك هفت تیر حرفه ای لاستیك های سرویس یك مدرسه را سوراخ خواهد كرد و بعد بچه ها را با تیر خواهد كشت.» او می افزاید: «با شنیدن این حرف ها دوست داشتم به پدرم بگویم پس توچه كاره ای؟ می توانی با ماشینت ما را تا مدرسه ببری.»
همین حس غریب بود كه او رابه ساختن نخستین فیلم درخشانش «هفت» سوق داد: نفوذ رعب آور غریبه ای در میان ما. فینچر می گوید: «برای كودك ۷ ساله ای كه در سن آنسلمو بزرگ می شد «زودیاك» این بود. او یك لولو خورخوره واقعی بود.»
بسیاری از ساخته های سینمایی فینچر زاییده این نگرش نهیلیستی و نگاه تاریك او به دنیا و ذات بشری است كه نه تنها در آثار بسیار موفق او بلكه در فیلم های كمتر درخشانش همچون «بازی» و «اتاق وحشت» نمود یافته اند. او همچنین بخش دیگری از شهرت خود را مدیون كار در عرصه ساخت جلوه های تصویری نوآورانه و بسیار حرفه ای و همچنین كارهای بدیع با دوربین از سن ۲۲ سالگی است.
او در همین سال ها نخستین كلیپ تبلیغاتی خود را برای انجمن سرطان آمریكا ساخته بود كه جنینی را در حال كشیدن سیگار در رحم نشان می دهد و همین ایده پردازی های نو بود كه جای پای او را در عرصه كارگردانی و ساخت كلیپ های موسیقی محكم كرد. با این حال به گفته خود فینچر جرقه اصلی همان وحشت ساده كودكانه بود و شاید تجربه نشست و برخاست با آدم هایی كه بدبینی در وجودشان ریشه دوانیده بود.
او می گوید: «زمانه عجیب و در عین حال جالبی برای بزرگ شدن و سپری كردن یك كودكی بی غل و غش نبود. دوستانی دارم كه آنها نیز آن موقع در مارین كانتی بزرگ شده بودند و هم سن من بودند و حال آدم هایی بدبین و بد دل اند. با خودم گاه فكر می كنم شاید زودیاك بی ارتباط با این گونه رفتارها نباشد.»
پروژه «زودیاك» اول توسط براد فیسچر، تهیه كننده ای در كمپانی فونیكس با فیلمنامه ای از جیمز واندربیلت به «فینچر» پیشنهاد شد. فیلمنامه اقتباسی از دو كتاب نوشته رابرت گری اسمیت، كاریكاتوریست سابق نشریه سان فرانسیسكو كرانیكل بود كه فكر نوشتن كتابی درباره زودیاك او را رها نمی كرد و سرانجام نیز علیه مظنونی تشكیل پرونده داد كه حالا او در گذشته است. فینچر در ابتدا می خواست واندربیلت (فیلمنامه نویس) در فیلمنامه خود اصلاحات و تغییراتی ایجاد كند اما بعد تصمیم گرفت اول به سراغ منابع موثق پلیس برود.
همین بهانه ای شد تا این كارگردان به همراه فیلمنامه نویس و تهیه كننده ماه ها وقت صرف مصاحبه با شاهدان، محققان و دو قربانی واقعی نجات یافته و تماشای مستندهای بسیار ساخته شده درباره این قاتل زنجیره ای كنند. فینچر می گوید: «از همان اول به آنها گفتم از نوشته های این كتاب ها صرفاً به دلیل آن كه گزارش پلیس پشت آنهاست استفاده نخواهم كرد. معمولاً در این گونه پرونده های جنایی حرف ها و نقل قول های پراكنده و گاه غیرموثقی وجود دارند و من می خواستم با اشخاصی كه این حرف ها را زده بودند رودررو شوم تا به صحت حرف هایشان ایمان بیاورم.
به گفته گری اسمیت گروه فیلمسازی فینچر در جریان این فرآیند تحقیقاتی به شواهد و یافته هایی دست یافتند كه حتی از چشم پلیس و محققان این پرونده پنهان مانده بود. گری اسمیت به شوخی می گوید: «او حتی از پلیس هم جلو زد.»
با یك فیلمنامه اصلاح شده و بی عیب و نقص و ۷۵ میلیون دلار بودجه ساخت، فینچر و فونیكس به سراغ كمپانی فیلمسازی سونی رفتند و كمپانی های دیگر را دعوت به همكاری كردند.
بی پرواترین و ریسك پذیرترین آنها «برادران وارنر» و «پارامونت» تصمیم گرفتند مشتركاً سكان این فیلم را به دست بگیرند.
در همان حال پارامونت از وارنر دعوت كرد تا در بودجه ۱۵۰ میلیون دلاری فیلم «بنجامین بوتون» با آنها سهیم شود و همین كار موجب شد كه فینچر قبول كند این دو فیلم را پشت سر هم بسازد.
حاصل كار برای فینچر یك ماراتن تمام ناپذیر سینمایی بود.
«زودیاك» در ۱۱۵ روز فیلمبرداری شد كه تقریباً دوبرابر زمان متوسط است و پیش بینی چنین فیلمبرداری طولانی ای به هنگام محاسبه بودجه لازم برای ساخت این فیلم انجام شده بود. دیگر فیلم دردست ساخت فینچر «بنجامین بوتون» قرار است در ۱۵۰ روز فیلمبرداری شود و این بدون احتساب ماههای لازم برای برداشتهای متعدد از دگرگونی برادپیت از یك نوزاد پیر تا یك كودك پریشان حال و روبه مرگ است.
بی شك چالش برانگیزترین مرحله ساخت زودیاك برای فینچر تغییراتی بود كه او در شیوه كارگردانی خود اعمال كرده بود و این شامل در پیش گرفتن سبك بصری ملایم تر و نهایت سعی او در گرفتن درخشان ترین بازی ها از هنرپیشگان بود.
او توضیح می دهد: «این یكی از بی پیرایه ترین فیلم هایی است كه ساخته ام. در این فیلم آدمها فقط حرف می زنند و متقاعدكردن مخاطبان برای توجه به صحبتهای آنها كمی سخت است. راهی كه خودم شخصاً برای انجام این كار در پیش گرفته ام درگیرنشدن در جزئیات است.»
به گفته فینچر در این فیلم از «بازی های ادراكی» فیلم باشگاه مشتزنی كه موضوع اصلی آن «غیرقابل اعتمادترین راوی ممكن» بود خبری نیست.
او می گوید: «مأموریت من این بود كه فیلمبرداری خوبی بكنم، فیلمنامه خوبی آماده كنم، صحنه ها را به ساده ترین شكل ممكن فیلمبرداری كنم و كارم را با این فیلم تمام كنم.»
برای فینچر هیچ چیزی ناخوشایندتر از این نیست كه درباره این فیلم خاص تماشاگر به جای توجه به كلیت فیلم و پیام سكانس ها در جزئیات بی مورد همچون رنگ یك تلفن یا سوختگی های سطحی روی صورت یك بازیگر گم شود و رشته فیلم را از دست بدهد. در اواخر سال ۲۰۰۵ و اوایل سال ۲۰۰۶ گاه دیده می شد كه فینچر ساعت ها از وقت خود را سر صحنه فیلمبرداری در سن فرانسیسكو و لس آنجلس صرف برداشت های مختلف از یك سكانس می كرد تا برای مثال نور یك لامپ را كمرنگ تر جلوه دهد، ماشینی را كه رنگ خیلی چشمگیری داشت حذف كند یا لباس هنرپیشه ها را تغییردهد تا طبیعی تر جلوه كنند.
مارك روفالو كه نقش كارآگاه اصلی را در این فیلم بازی می كند معتقد است: «زودیاك» به هیچیك از ساخته های قبلی فینچر شباهتی ندارد.
او می گوید: «او در این فیلم كاملاً تمام تلاش خود را معطوف به تصویر كشیدن شخصیت اصلی و داستان خود فیلم كرده و نه ظاهر و پیرایه فیلم. روفالو به خاطر می آورد كه فینچر پس از دیدن نیمی از نسخه تمام شده فیلم به او گفته بود: «فكر می كنم فیلم خوبی شده اما با ساختن این فیلم به قلمرویی پاگذاشته ام كه قبلاً در آن نبوده ام. نمی دانم مخاطبم چقدر با آن ارتباط برقرار خواهدكرد.»
با این حال دشوارترین قسمت كار تغییر سبك و سیاقی بود كه فینچر قبلاً با آن كاركرده بود و حال به یكباره آن را عوض می كرد و از سایر هنرپیشگان و عوامل فیلم هم می خواست خود را با كارگردانی جدید او وفق دهند.
درباره فیلم «اتاق وحشت» فینچر در هزارتوی فرایند دشوار فیلمبرداری و ساخت فیلمش گم شده بود. همه چیز حتی داستان فیلم را نما به نما به صورت یك جدول رسم كرده بود و همین كار او دیگر چیزی بر كشف و شهود ذهنی مخاطب به جا نمی گذاشت.
فینچر می گوید: «حس می كردم یك جای كار اشتباه است. گویی آن بازی خوب را از هنرپیشگان نگرفته ام چون تعصب خاصی در افكارم داشتم و بی صبرانه منتظر بودم دیگران به نقطه ای برسند كه خودم یك سال و نیم پیش رسیده بودم. پس از آن بود كه حس كردم باید به بازیگران توجه بیشتری داشته باشم و وقت بیشتری را صرف تماشای آنها كنم.
برای جیك جیلینهال كه در فیلم زودیاك در نقش آقای گری اسمیت ظاهر می شود دقت و وسواس فینچر یك توفیق اجباری بود.جیلینهال در یك خانواده فیلمساز پرورش یافته است. او می گوید: «ما ایده هایمان را برای هم تعریف می كنیم و گاهی آنها را با هم تلفیق می كنیم.»
او می افزاید: «دیوید می داند دقیقاً چه می خواهد و در این باره خیلی صریح و شفاف است. او خیلی خیلی باهوش است. اما گاهی زیربار چندین برداشت می رفتیم و او به یكباره می گفت ده برداشت آخر را حذف كنید. شنیدن این حرف برای یك هنرپیشه بسیار دشوار است.»
جیلینهال، ۲۶ساله بخشی از این دست مشكلات را بخاطر اختلاف سلیقه می داند. جیلینهال به تازگی از بازی در فیلم Jarhead به كارگردانی سام مندس فارغ شده است و معتقداست بازی در این فیلم به او آزادی عمل بیشتری داده بود.
جیلینهال خاطرنشان می سازد كه با وجود همه استرس هایی كه در فیلم «زودیاك» بر او تحمیل شده بود باز فینچر را شخصاً دوست دارد و كار او را تحسین می كند. ظاهراً تجربه سایر هنرپیشگان زودیاك نیز همچون خود او بوده چون همگی آرزو می كردند كه دركار بازیگری آنقدر به بلوغ می رسیدند كه دقیقاً بازی آنها همانی می شد كه فینچر می خواسته چون فینچر تنها به دنبال یك بازی درخشان از آنها بوده و نه اذیت كردنشان.مارك روفالو دیگر بازیگری بوده كه زیربار ۷۰ برداشت رفته بود اما از این تجربه دشوار چندان ناراضی نیست.
او می گوید: «نگاه من به این مسأله این است كه وقتی بازیگر می شوید به دنیای فرد دیگری پامی گذارید. می توانید انتظاراتتان را كنار بگذارید و تجربه جدید و تازه ای كسب كنید كه در آینده شما را متحول خواهدكرد و یا آن كه به آنچه خودتان فكر می كنید درست است بچسبید و این تجربه همكاری را با لجبازی، عصبانیت و سرخوردگی هدردهید.
به گفته او فینچر برای همه آنقدر سخت می گرفت؛ مدیران استودیوها، بازیگران و حتی بدتر از همه خودش.او می گوید: فینچر حاضر نیست چیزی كمتر از رضایت درونی نصیبش شود و این رضایت باید آنقدر عمیق باشد كه او را ارضا كند تا روز به روز در كارش بیشتر از پیش پیشرفت كند.
مترجم : شیلا ساسانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید