چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


عصیان یک شکست


عصیان یک شکست
رخشان بنی اعتماد در حوزه سینمای اجتماعی خود این بار معضل رفتاری-اجتماعی اعتیاد را نه درطبقه فرودست و فقیر جامعه که در میان طبقه مرفه و بالادست به تصویر می کشد و تمام زیبایی خون بازی در همین چگونگی به تصویر کشیدن آن منعکس می شود.
زیبایی تصویر هم در فرم هم در طرح قصه، تصویرهای چشمگیر و درخشان محمود کلاری با رنگ بندی خاکستری و کم رنگ که تناسب نمادین میان وضعیت تلخ و اسفبار قهرمان داستان با محیط پیرامونش ایجاد می کند.
خون بازی فیلمی در سینمای شهری است که با لوکیشن های سیاه و سفید از برج های آسمانخراش و خیابان ها و بزرگراه های بی درو پیکر در فضای سرد و بی هویت و بی روح و بی رحم تهران به بازنمایی سمبلیک بحران درونی سارا پرداخته و پوچی، دلهره و کلبی مسلکی بودنش را تجسمی فرافکنانه می بخشد.
نمای درونی خانه سارا که چشم اندازی پر معنا به بزرگراه و تردد ماشین ها دارد و خود ساختمان (برج های آتی ساز) که از پنجره های لانه زنبوری شکل گرفته عمق تنهایی سارا را بازنمایی می کند و البته زندگی مدرن که انسان ها چون موریانه و زنبور در هم می لولند بدون اینکه یکدیگر را بشناسند و بفهمند، اعتیاد نهایت این درماندگی را متجلی می سازد و گرنه این واپس روی و سرگشتگی پشت چهره همه آدم های قصه پنهان است یا سرکوب می شود. به ویژه مادر سارا که بیتا فرهی با بازی فوق العاده اش آن را به زیبایی بازمی آفریند. به نظرم بیتا فرهی یکی از قوی ترین نقش های خود را در خون بازی ایفا می کند که تحت الشعاع بازی دیده شده باران کوثری قرار می گیرد.
شاید اگر باران کوثری در نقش سارا حضور نداشت توان بازیگری فرهی در نقش مادر سارا بیشتر دیده می شد. واماندگی یک مادری از طبقه بالا که میان عشق و غرور در نوسان است و این ندامت و درماندگی که در برزخ فداکاری مادرانه و استقلال طلبی زن مدرن و بورژوا دست و پا می زند را در بازی های حسی و فروخوردن بغض های دائمی و کشمکش هایی که با دخترش دارد به خوبی نشان می دهد.
گویا تمام مادران رخشان بنی اعتماد بر دوش کشنده مصیبت های فردی و اجتماعی هستند و به ضرورت تقدیر تاریخی نقش خویش در این سرزمین تن دادند چه مادری از جنس گیلانه و طوبی و چه مادری مانند مادر سارا که به طبقه اجتماعی بالاتری تعلق دارد. شاید بتوان گفت که تمام آثار بنی اعتماد به نوعی مادرانه است و این قطعاً از مادر بودن او بی تاثیر نیست.
خون بازی فاقد قصه و غیر کلاسیک است لذا به ساختاری مستندگونه نزدیک می شود این فقدان داستان خود بر سردی و تلخی فاجعه می افزاید و اثرگذاری مخاطب را دوچندان می کند اگرچه در برخی از سکانس ها موجب کشش اضافی و گسترش وجود دراماتیک فیلم می شود ولی خوشبختانه خون بازی به معضل فیلم هایی با موضوع اعتیاد نمی افتد و دچار احساسات گرایی های معمول در این نوع فیلم نمی شود. از این حیث شباهت زیادی میان سارا و علی سنتوری وجود دارد اگرچه رویکرد آنها به اعتیاد از عوامل متفاوتی نشأت می گیرد.
هم سارا و هم علی نسبت به اعتیاد خویش دچار شرمندگی نیستند و به جای خود انتقادی همواره نسبت به دیگران، محیط و به ویژه خانواده خویش اعتراض دارند. اعتیاد در آنها به جای سرافکندگی نوعی دیگربودگی است؛ دیگربودنی که اصلاً مهم نیست چگونه است فقط مهم نفس این تمایز هویتی است. اعتیاد در اینجا بیشتر یک عصیان است نه یک نقصان، البته این عصیان در علی سنتوری نمود بیشتری دارد تا سارا ولی به هر حال کاراکتری که از فرد معتاد در این دو فیلم برجسته جشنواره بیست و پنجم دیدیم تفاوت بارزی با نمونه های قبلی دارند، فهم این تفاوت را در واکنش مخاطب نسبت به این شخصیت ها می توان دریافت.
مخاطبان غالباً به جای طرد و نفی علی و سارا به همدردی و همراهی با آنان دست می زنند و به جای ملامت و نکوهش سعی می کنند آنها را درک کنند و به جای واکنش خشن و قهرآمیز به تحلیلی منطقی تر و جامعه شناختی روی می آورند و گویی ضدقهرمان (شخص معتاد) به جای قهرمان (انسان) می نشیند و به جای ترحم یا طرد و تردید نسبت به او تامل و تفکر برای درک او قرار می گیرد.
این شیوه یی است که در متن واقعیت اجتماعی، سخت به آن نیاز است و اگر سینما بتواند چنین الگویی را به ما معرفی کند به نقش فرهنگ سازی خود عمل کرده است و قطعاً فقدان پس زمینه داستانی و موضع گیری منفی از پیش تعیین شده نسبت به این معضل اجتماعی کارگردان را در انجام بهتر رسالت حرفه یی خویش یاری می کند.
دوربین تنها وضعیت سارا را به عنوان یک فرد معتاد پی می گیرد تا آثار مخرب فیزیولوژیکی، عاطفی و اجتماعی اعتیاد را به درستی به تصویر بکشد. مولف در این میان بدون اینکه درگیر ساختارهای هنری اثرش شود سعی می کند رسالت اجتماعی خویش را فراموش نکند و تلخی این معضل عمیق و اپیدمیک اجتماعی امروز را به کام مخاطب بچشاند. منتها با پایان بندی نویدبخشی که در آخر قصه می گذارد بارقه یی از امید را در تماشاگر برای برون رفت قهرمان داستانش از این تباهی و فلاکت زنده می کند و حتی نوعی دلواپسی در هنگام ترک سینما نسبت به آینده سارا در مخاطب به وجود می آید.
خون بازی را با کمی اغماض می توان به عنوان اولین فیلم جاده یی رخشان بنی اعتماد قلمداد کرد. جاده یی که بستر سفری کمال گرایانه یا تحول گرایانه قرار می گیرد چرا که فلسفه این سفر حرکت از بدی به خوبی است از تباهی و سیاهی به روشنی و نور از اعتیاد به اعتمادی دوباره به دنیا، انسان و زندگی، حرکتی نمادین از تهران با سمبل های دلهره آمیز جامعه مدرن و نماد گمگشتگی و ناامنی این شهر بی دفاع به سوی شمال با فضایی از سرسبزی و زیبایی و باران، بارانی که در طول مسیر به نماد طهارت و پاکی این مسیر بدل می شود. این سفر نمادین مسیر تحول سارا از فلاکت و تلخی اعتیاد را به سوی رهایی و آسودگی و خوشبختی در بازنمودهای مکانی و تفاوت جغرافیایی تهران و شمال روایت می کند.
در این سفر نمادین و واقعی تعلیقات داستان گره گشایی می شود و ریشه های خانوادگی و روانی اعتیاد سارا در لابه لای دیالوگ های او با مادرش و به ویژه کشمکش های پدر و مادرش در خانه پدری بازنگری می شود اعتیادی که در طبقه اجتماعی آدم هایی مثل سارا در گسست های عاطفی، فروپاشی شیرازه اخلاقی خانواده و خوش گذرانی و عدم تعهد تربیتی این گروه نسبت به فرزندشان، تحلیل می شود.
فراموش نکنیم که سارا فرزند طلاق است و در متن اجتماعی و نظری واقعیت همواره میان طلاق و بزهکاری های فردی- اجتماعی همبستگی معناداری وجود دارد و آتش این حادثه، دامن طبقات بالای جامعه را نیز می گیرد. ارتباط سارا با پدرش ظاهراً نزدیک تر و عاطفی تر از تعامل او با مادرش است و این قضیه مادرش را رنج می دهد.
چرا که او نقش همسرش را در سرنوشت سارا بیشتر از کم کاری های خود می داند و همواره در این کشمکش های زناشویی این بچه ها هستند که بیش از همه آسیب می بینند در سکانسی که سارا وارد مشاجره پدر و مادرش که در ارتباط با نحوه تربیت فرزند و متهم کردن همدیگر بحث می کردند می شود چهره یی معصومانه و ذلیل از او را می بینیم که قربانی شدن فرزندان را در کشمکش های خانوادگی به خوبی بازگویی می کند. تقلای سارا برای آشتی میان پدر و مادرش، تلاش برای ایجاد امنیت عاطفی-روانی یی است که در فقدان آن او را به مواد کشانده است.
سارا از گسست زندگی والدینش به شکست در خویش رسیده است. آوارگی او محصول آوارگی دیگرانی است که هر کدام تنها به خویش پرداخته است. خون بازی بیش از آنی که به وضعیت سارا ارجاع شود استعاره یی تلخ از بازی با سرنوشت کسی است که حاصل خون آدمی است. پناه آوردن سارا به مواد نوعی گریز از خویش است.
گریز از تقدیر تاریخی یی که دیگرانش رقم زده اند. او در سکانس زیبای پایانی همچنان با تردید به فردا می نگرد؛ نگاهی که پشت شیشه امید (نگاهی شکننده) می لرزد، خون بازی بیش از آنکه به لحاظ معنایی قابل تقدیر باشد از منظر فرم و بازیگر ممتاز است. بازی خوب باران کوثری و به ویژه بیتا فرهی به همراه فیلمبرداری فوق العاده و زیباشناسانه محمود کلاری در به دست آوردن بهترین فیلم جشنواره بیست و پنجم بزرگترین نقش را داشته اند.
سیدرضا صائمی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید