پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تأملی بر معنا و مفهوم «رنج»


تأملی بر معنا و مفهوم «رنج»
اگرچه «رنج» را گاهی با «درد» یكی دانسته اند، اما بهتر است كه آن را نوعی حالت هیجانی بسیار ناخوشایند بدانیم كه با درد یا پریشان خاطری قابل ملاحظه ای همراه است. رنج بردن و میزان آن بر حسب معنایی كه شخص به درد یا پریشان خاطری خود می دهد یا بر حسب انتظاراتی كه از آینده دارد، متفاوت است.
از آنجا كه ممكن است تفكرات راجع به معنا و آینده بر رنج تأثیر گذارند، برخی توجه خود را بر این جنبه رنج معطوف كرده اند و اظهار داشته اند كه تنها انسان ها هستند كه می توانند رنج كشند.
اما یك نمونه تجربی بسیار قانع كننده ای به چشم می خورد كه حاكی از آن است كه حیوانات هم رنج می كشند.
واقعیت رنج، خاصه آنگاه كه رنجی غیرلازم و بی مورد در كار باشد، وظیفه اخلاقی (Moral) را الزام می كند و مسائل اخلاق شناختی (Ethical) را به میان می آورد كه عمدتاً با ماهیت و میزان تكالیف ما نسبت به كسانی كه رنج می كشند سر و كار دارد. افزوده بر این، رنج منشأ پراهمیت معنای زندگی شخصی و دینی بسیاری از انسان ها است.
لازم به توضیح است كه دیوید دگرازیا در تاویل رنج از زاویه ای دینی، بیشتر به بودیسم، مسیحیت و یهودیت اشاره دارد و كمتر می توان تطابقی میان نظریات وی با نگرش اسلامی یافت با این همه تئوری وی در جهان مادی امروز بسیار حایز اهمیت است.
۱) مفهوم رنج
رنج چیست؟ گاهی كاربرد سرسری و سطحی حاكی از آن است كه رنج (Suffering) با درد (Pain) یكی است، اما بی گمان دردی كه با یك نیشگون عادی از دست ایجاد می شود، هر چند بسیار خفیف است اما رنج محسوب می شود. افزون بر این، درد، و نه رنج را در قسمت های معینی از بدن می توان یافت. در حالی كه درد و رنج از یكدیگر تمایز دارند، امكان این هست كه درباره تفاوت های آنها اغراق و مبالغه شود.
براساس الگوی احساس، درد صرفاً گونه ای احساس است كه به لحاظ شدت، دوام، محل و ویژگی هایی كه دسته بندی آن را همچون نوعی رنج امكانپذیر می سازد، متفاوت است.
براساس این الگو، از آنجا كه درد الزاماً مشتمل بر بعد عاطفی نیست، هیچ نیازی نیست كه ناخوشایند باشد.
ما حتی هنگامی كه درد شدیدی داریم، رنج بردن و رنج نبردنمان هر دو ممكن است. اما براساس الگوی نگرش، درد هر احساسی (یا شاهد هر حس كردنی) است كه ما از خصایص محسوسش متنفریم و این نگرش حاكی از این است كه فاصله ادراكی كمتری میان درد و رنج هست. هر الگویی درباره درد با برخی چالش های نظری مواجه است. با این وصف، منطقی است كه بپذیریم كه دست كم درد، نوعاً (چه ذاتاً و چه غیر آن) ناخوشایند است كه در این مورد، دردناك ترین تجارب حداقل متضمن درجه ای تأثر - خصیصه ای مشترك با رنج - اند.
همچنین رنج با پریشان خاطری ربطی وثیق دارد، اما با آن یكی نیست. پریشان خاطری تقریبی استادی كه دیر به كلاس می آید الزاماً متضمن رنج نیست، هر چند كسی كه تشویش (نوعی پریشان خاطری) دارد به وضوح رنج می برد. به طور كلی پریشان خاطری حالتی هیجانی است كه ممكن است توسط حالات ذهنی مشخص تر گوناگون از قبیل ترس، تشویش و ناراحتی پدید آید و یا شكل آنها را به خود گیرد.
هر چند كه هر تحلیل دقیقی كه از رنج به دست دهیم خالی از مناقشه نخواهد بود اما می توان رنج را یك حالت هیجانی بسیار ناخوشایند «همراه با» درد یا پریشان خاطری قابل ملاحظه دانست. با به كار بردن كلمه «همراه با» مسأله دردیاپریشان خاطری قابل ملاحظه كه یا موجب رنج می شود و یا گونه ای رنج است (و یا به لحاظ ادراكی با رنج همپوشی دارد)، نادیده گرفته می شود. بسا كه هراس، گونه ای رنج باشد و نه تنها علت. بسا كه درد جانكاه در ساحت عاطفی اش (در مقابل محل و مكان جسمانی اش) رنج باشد. در اینجا داوری هر كس بر تحلیل های خاص خودش از این حالات نفسانی مبتنی خواهد بود.
رنج بردن و میزان آن می تواند بر حسب تلقی ها یا انتظارات همراه با درد یا پریشان خاطری یا موقعیتی كه در آن دردیاپریشان خاطری رخ می دهد، متفاوت باشد. اگر درد بدون هدفی مورد نظر تحمل شود، یا اگر شخص معتقد باشد كه سردرد نشانه وخامت جسمانی قریب الوقوعی است، آنگاه درد خفیف سردردی معمولی نیز می تواند به پریشان خاطری و رنجی عظیم منجر شود. از سوی دیگر گاهی می شود كه سربازان جراحات شدیدی بر می دارند اما گویی كه رنج زیادی نمی برند، برای نمونه به خاطر آسودگی معافیت از نبرد كه انتظارش را می كشند و یا به خاطر نگرش های مثبت به (آرمان های) قهرمانانه كه جراحاتشان قراینی بر آنهاست.
دوندگان دو استقامت كه درد و مشقت را در یك مسابقه تجربه می كنند رنج بردن یا نبردنشان هر دو ممكن است و یا اینكه ممكن است كه كمابیش رنج برند و این به مؤلفه های روانشناختی بسته است، مانند اینكه چگونه به تلاش هایشان ارزش می گذارند و یا اینكه آیا نسبت به ادامه مسابقه آسوده اند یا نگران. بدین سان، نه تنها هر معنایی كه شخص به موقعیتش می دهد، بلكه انتظاراتش از آینده مؤلفه های مهمی در رنج بردن و میزان آن است.
۲) موجودات رنج برنده
چه كسی رنج تواند برد؟ از آنجا كه معنا (هدف) و انتظارات معطوف به آینده مؤلفه هایی مهم در رنج انسان اند و از آنجا كه حیوانات غالباً از معنادهی و مال اندیشی (پیش بینی و طرح ریزی برای آینده) ناتوانند گاهی بیان كرده اند كه تنها انسان ها رنج توانند برد. با وجود این، این تأكید بسیار محل تردید است. نخست، این قول كه معنادهی و انتظارات از آینده مؤلفه هایی مهم در رنج انسان اند به این معنا نیست كه هر كدام از آنها شرط لازم رنج اند.
معقول می نمایدكه پاشیدن آب جوش بر كودك انسان موجب رنج او شود، اگر چه باز هم حداكثر معنایی كه كودك به یك رویداد می دهد بیش از این معنا نیست كه یك پرنده به آن رویداد می دهد [یعنی معنایی كه كودك و حیوان به یك رویداد می دهند با هم برابر است]. با اینكه انتظار از آینده [شرط] لازم رنج است، این رأی كه فقط انسان ها می توانند رنج برند بر این فرض استوار است كه حیوانات هیچ احساسی نسبت به آینده ندارند. اما این بسیار سؤال برانگیز است كه آیا می توان رفتار حیوانات عالی (higher animals)، كه در كردارشناسی شناختی (cognitive ethology) مورد مطالعه قرار می گیرند را دست كم بدون اسناد كمترین آگاهی از زمان [آگاهی حداقلی به زمان] به آنها به قدر بسنده فهمید.
از آنجا كه رنج حالتی هیجانی است به احتمال زیاد تنها موجودات ذی شعور [مدرك] رنج توانند برد. علائم و قراین رفتاری، دانسته های روان شناختی و ملاحظات مربوط به تكامل [زیست شناختی] بر روی هم این ادعای متین را پیش می كشد كه بسیاری از حیوانات -احتمالاً شامل بیشترین یا همه مهره داران - ذی شعوراند. اما ممكن است حیوانات ذی شعوری باشند كه یا به این دلیل كه فقط می توانند كمترین میزان درد یا پریشان خاطری را تجربه كنند و یا به این دلیل كه از حالات هیجانی بسیار ناخوشایند بی بهره اند نتوانند رنج كشید.
۳) اهمیت اخلاقی
اجماع عام بر این است كه رنج به علت تنفرانگیزی لاینفكش [ذاتی اش]، آدمی را در وضعیت بدی قرار می دهد و [افزون بر این] مانعی در سر راه اعمال او و تحصیل چیزهای مطلوب او است [به هر روی]، رنج زیان آور است.
از این رهگذر رنج وظیفه اخلاقی را موجب می شود و مسائل اخلاق شناختی را به میان می كشد. رنج اغلب شخص را منزوی می كند و برای نمونه، كشمكش های خاص را برای حرفه های پزشكی و خانواده هایی كه با سالخوردگان ناتوان سر و كار دارند، ایجاد می كند. هنگامی كه رنجی از فعل انسان حاصل می شود، واضح است كه به موضوعی اخلاق شناختی تبدیل می شود و عملاًً هر سنت یا نظریه اخلاق شناختی ای در بردارنده حكمی علیه علت اضافی و غیرلازم رنج است. اما رنج چه كسی، رنج دانسته می شود؟
در حالی كه انسان ها بی مناقشه مشمول یك چنین حكمی واقع می شوند، به طور فزاینده ای باور بر این است كه حیوانات ذی شعور مشمول یك چنین حكمی واقع می شوند.
موضوعهای مورد بحث شامل مطالب است: نخست چه وقت رنج بردن ضروری - یعنی موجه - است؟ برای مثال، آیا محصولات دامداری مكانیكی رنجی كه بر حیوانات حمل می شود را توجیه می كند؟
دوم آیا ما نسبت به كسانی كه رنج می برند تكالیفی ایجابی داریم و اگر چنین است تا چه اندازه؟ تكالیف ما، البته اگر تكلیفی داشته باشیم، نسبت به قربانیان قحطی، افرادی كه به لحاظ سیاسی تحت شكنجه اند [زندانیان سیاسی] و زنانی كه زرخرید شوهرانشان هستند، چیست؟
سوم، كدام قابلیت های عاطفی و فضایل اخلاقی عكس العمل درخوری را به [مسأله] رنج ایجاب می كنند؟ آیا كسی می تواند به همدمان و مصاحبان اندوهگین خود پاسخی مناسب دهد، بی آنكه به تجاربشان متوسل شود؟ آیا یك پاسخ مناسب را می توان بدون ذكر فضایلی همچون شفقت و دلسوزی [توجه] توصیف كرد؟
۴) معنای شخصی و دینی
به عقیده بسیاری از آدمیان رنج به رغم زیان آوری، سرچشمه معنای [زندگی] شخصی و دینی است [این نظریه برداشت غیراسلامی از مفهوم رنج است] ، آنهایی كه رنج فراوان می برند، غالباً خبر از این داده اند كه تجربه شان آنها را قادر می سازد به آن چیزی كه به راستی در زندگی مهم است، برعكس آنچه كه پیش پا افتاده و گذرا است، ارج و ارزش گذارند.
گاهی اوقات تجربه كردن رنج، دلسوزی [توجه] شخص را به رنج دیگران افزایش می دهد. كسی كه به طور غیر منتظره از آپارتمانشان بیرون انداخته شده و موقتاً آواره و بی سرپناه شده است، بهتر می توان مصیبت آوارگی و بی خانمانی دائمی را فهم و نسبت به آن همدردی كند. اغلب بیان كرده اند كه رنج شخصیت و منش را می سازد و می پرورد.
فردی كه با مرگ همسرش همه چیزش را به آسانی از دست می دهد، ممكن است به پرورش شجاعت، ثبات قدم و تواضع دست یازد. افزون بر این، هنگامی كه رنج منجر به بروز عكس العمل شفقت آمیز دیگران می شود، می تواند بر پشتگرمی دادن شخصی به دوستان و نزدیكانش بیفزاید (گاهی چنین تجارب مثبتی درباره معنای [زندگی]، به تخفیف رنج موجود یاری می رساند.)
دینداران غالباً رنج را دارای یك جنبه مثبت یا یك معنای پر اهمیت دیگر می دانند. راهبان و دینداران ادیان مختلف به كف نفس (Self-denial) ، ایمان دارند و از فضایلی به مانند رنج حمایت می كنند.
امحای رنج با فرونشاندن شوق، از واسطه زیست و معیشت درست و مراقبه و دست آخر با راه بردن به نیروانه (Nirvana)، یعنی مقام آرامش و بصیرت كه آدمی [در آن] از انگاره خود مستقل دست می كشد، صورت می پذیرد.
نویسنده: دیوید دگرازیا
مترجم: مسعود فریامنش
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید