پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


حرمت نان و نمک در فرهنگ ایرانی


حرمت نان و نمک در فرهنگ ایرانی
یکی از ویژگی های فرهنگی ما حفظ حرمت نان و نمک است. عباراتی چون "دستم نمک ندارد" در هنگامی که محبتمان پاداش درخوری نمی گیرد، و "نترسید نمک ندارد" در هنگامی که غذای تعارف شده رد می شود، در همین رابطه مورد بکار گرفته می شود.
حفظ این حرمت به تدریج و در اثر افراطی که ما در بسیاری از کارهایمان در پیش می گیریم، به غیر منطقی و گاه غیر انسانی ترین صورت خود تغییر شکل داده است. حفظ حرمت نان و نمک به گرسنگانی که توسط انسان های خیر و دولتمند تغذیه می شده اند، توصیه می شده تا به خاطر شبی كه آنها یا فرزندانشان سر گرسنه بر بالین نگذاشته‏اند، در مورد كسانی كه آنها را تغذیه كرده اند (مشهور به ولی نعمت) ناجوانمردی روا مدارند و در یک کلام قدر شناس محبت آنها باشند. توصیه زیبایی که نه تنها در مورد غذا كه در مورد هر محبت و خدمت دیگری نیز در هر زمان و هر مكان صادق است و افراد خیر را به انجام کارهای خیر بیشتری ترغیب و تشویق می کند.
اما امروزه دیده می شود که حفظ این حرمت از دهها بار تشکر و دعوت متقابل میزبان به شام و ناهار در می گذرد، و به سکوت در مقابل رفتار و گفتارغیر منطقی و حتی طرفداری غیر منصفانه از او در یک مجادله یا معامله کشیده می شود.
و بدین ترتیب عدم انجام اعمال فوق افراد را متهم به "نمک خوری و نمکدان شکنی" می کند. اتهامی که گاه انسانهای طرفدار حق را از "نمک گیر شدن می هراساند" ، چرا که می دانند این نان و نمک از سر مهر صادقانه تعارف نمی شود بلکه آنها را در قید جبرانی غیر منصفانه قرار خواهد داد.طبیعتا اینگونه حفظ مبالغه آمیز حرمت نان و نمک عده‏ای را بر آن می‏دارد كه با دادن یك شام و نهار و یا پیشكش یك هدیه و یا دادن رشوه، دهان افراد را بسته و آرا و عقاید آنها را خریده و به اهداف خویش برسند. و بسیاری از ما غافلیم که عقیده بالاترین بهائی است که در ازای خوردن یک وعده غذا که در خانه خود نیز یافت می شود، می توان به دیگری پرداخت!
با کمی دقت می توان دید که بسیاری دیگر از توصیه های فرهنگی ما چون مراعات دوست و همسایه، حفظ شان فامیل، احترام به بزرگ ‏تر و نگهداشتن حرمت موی سپید و ... كه همه در راستای یک قدر شناسی ساده و صادقانه بوده است، به نوعی دچار همین سرنوشت شده‏اند. بدین معنی که در طول زمان با افراطی كه در راه انجام آنها در پیش گرفتیم، تغییر ماهیت داده و به زیر پا گذاشتن حق و عدالت در جامعه منجر شده اند.
و چنین است که امروزه مخالفت با درخواست یك دوست، به زیر پا گذاشتن حرمت دوستی تعبیر می شود، و سرپیچی كردن از فرمان غیر اصولی پدر یا معلم، به شكستن حرمت پدر و معلم، و بالاخره اعتراض به حرف ناحقی كه از دهان سالمندی در آمده است به شكستن حرمت موی سفید. و اینها همه جامعه را بسوی خفقان و سکوت سوق می دهد، راه اعتراض و انتقاد را می بندد و در نهایت انسانها را تبدیل به انبار باروتی می کند که با اندک تلنگری منفجر می شوند. رفتار های خشونت بار، عدم صبر و تحمل، حساسیت بیش از حد و اندازه و ... در جامعه ما همه و همه ناشی از همین ویژگیهای فرهنگی ماست که هیچکس جز خودمان یعنی آشنایان، دوستان و فامیل به یکدیگر تحمیل نمی کنیم.
و نكته جالب توجه این‏جاست که اگر كسی از ما به خاطر همسایگی یا دوستی و یا به هر دلیل دیگری به ناحق دفاع كند، كار او را نوعی مروت و مردانگی می دانیم، و آن را از خصوصیات خوب ملی و فرهنگی خود تلقی کرده و به آن می بالیم، اما وقتی همین كارها برای اثبات دوستی به دیگری و در تضاد با منافع ما قرار گرفت، آنرا پستی و نامردی نام می دهیم.
بسیار افرادی که در ادارات و سازمان‏های دولتی و غیر دولتی اشتغال دارند اگر بتوانند دست آشنایان و دوستان نزدیک خود را به کاری بند می كنند و به خاطر این عمل بر خود می‏بالند، کاری که در بسیاری از موارد با زیر پا گذاشتن حق ناآشنائی صورت می گیرد. اما اگر همین عمل توسط افراد رده‏های بسیار بالاتر صورت گیرد، فریادشان به هوا می‏رود كه مملكت دارد نابود می‏شود! غافل از این‏كه این یك خصوصیت ملی است و مسئولین نیز در راستای حفظ حرمت نان ونمك و حق دوستی و فامیلی دست به انجام این كارها می‏زنند.
اگر ما به این درک و شناخت نرسیم که بسیاری از قوانین فرهنگی حاکم بر جامعه ما، بر پایه ظلم و زور و فقر و نابرابری و بر مبنای روابط و در جهت حفظ خانواده، ایل و تبار و قبیله وضع شده اند و با قوانینی که در جهان پیشرفته از حقوق همگان دفاع می کند، مغایرند و اگر همچنان با نام حفظ فرهنگ از دوست، قوم و خویش، آشنا، همسایه و همشهری و موی سپید و چشم سیاه دفاع کنیم و نه از حق و عدالت، بعید است که به این زودیها روی پیشرفت را ببینیم.
ما دو راه بیشتر در پیش نداریم: اگر می‏خواهیم به موازین فرهنگی خویش وفادار بمانیم، باید قید برابری و عدالت اجتماعی و آزادی را بزنیم و اگر به دنبال دست‏یابی به جامعه‏ای با عدالت اجتماعی، برابری و آزادی هستیم باید بسیاری از قوانین و آداب و عادات فرهنگی خویش را كنار گذاشته و یا شدیداً تعدیل كنیم. جهان بسرعت در حال پیشرفت است و ما همچنان در اسارت ویژگیهای اخلاقی خویش آرزوی دموکراسی در سر می پرورانیم و از این مهم غافلیم که بزرگترین مانع در راه دموکراسی خود ما هستیم و بس. بیاییم با درک آنچه که بر سر ما و فرهنگ ما رفته است و با تلاش در اصلاح خویش راه خروجی از این دایره بسته به بیرون باز کنیم.
نوشعه:طاهره شیخ الاسلام
منبع : جامعه‌شناسی ایران


همچنین مشاهده کنید