سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا


اصغر واقدی در یک نگاه


اصغر واقدی در یک نگاه
اصغر واقدی شاعر بدبین دهه چهل، ۹ شعر در شب هشتم شبهای شاعران و نویسندگان در مهر ۱۳۵۶ ، در انجمن فرهنگی ایران – آلمان خواند. از او مجموعه شعری بنام "آواز عاشقان قدیمی" شامل ۲۵ شعر آزاد و ۹ غزل – که در کرمانشاه، قزوین و تهران در دهه ی ۱۳۴۱تا۵۱ نوشته شده اند – بچاپ رسیده است.
این کتاب با نقل قولی از برشت آغاز می شود: "نیک میدانیم که/ کینه بر ضد دنائت و پستی / چهره مارا زشت می کند/ و خشم بر ضد بیدادگری نیز/ صدایمان را خشن می کند. / افسوس، ما که می خواستیم زمین را آماده مهربانی کنیم/ خود نتوانستیم مهربان بشویم./ اما شما، وقتیکه زمانه فرزانه شد/ وقتی که آدمی یاور آدمی شد/ با گذشت از ما یاد کنید." اشعار واقدی نه تنها حاوی "خشم" نبوده؛ و اگرچه از مهربانی مالامالند؛ ولی عمدتا بدبینانه اند. این بدبینی گاهی بطور یکسویه ای ناامیدانه بوده و در سطرسطر هر شعر موتیفها (جمل و ایماژها) بار امیدشان اندک است.
واقدی حال را با ترحم و آینده را با امیدی کم- مایه توصیف می کند. اشعارش ناشی از مشاهدات حول و حوشش بوده؛ از جریان های معاصر جهانی و گذشته وطنش تهی می باشند. در این انزواست که آنها با چند استثنا شدیدا ناامیدانه اند. رابطه شکل و محتوا را در غزلهایش بوضوح می توان دید: بدبینی شدید شاعر را مسخر کرده. تا جاییکه گلایه تغزلی تبدیل به ناامیدی تام شده است. اشعار او مالامال از موتیفهای منفی، بدبینانه و ناامیدکننده اند که هر کدام تاریخ و شهر نگارش دارایند.
تعداد موتیفهای امید بخش از صفر در غزل "برکه" و "آوازهای عاشقان قدیمی" اردیبهشت ۴۶ به نصف کل موتیفها در "شهرها" میرسد. در "اساطیر" تیر ۴۶ بربع تقلیل یافته و در "آه.. ای رفیق" مهر ۴۶ موتیفهای امید بخش- در رابطه با پیروزی ملاآواره و قادر شریف در کردستان- غالب میشوند. در "زمزمه دشمن" دی ۴۶ وحشت و در "شهرمن" بهمن ۴۶ غم کاملا حکمفرماست. در "تسلیم" فروردین ۴۷ نوری از امید می تابد؛ در "صبح" کاملا غلبه میکند. در "کابوس" به صفر می رسد؛ در "بغض" مهر ۴۷ بعنوان واکنشی کمی تلاش مثبت دیده میشود؛ در "گذرگاه شقایقها" اریبهشت ۵۱ دوباره غالب میشود.
شاعر وجدان اجتماعست. او ناظر شرایط انسانی یا طبیعی بوده؛ در وجدانش بشهود مسایل جهانی، اجتماعی، شخصی و موضوعی می پردازد. در جامعه باز اخبار رویدادهای جهانی و اجتماعی گزارش می شوند. لذا اشعار مربوطه را میتوان بوضوح از اشعار شخصی تفکیک کرد. همچنین از هر شعر میتوان مساله موضوعی را جدا کرد. پس برای خواننده مساله شخصی منعکس در شعر ناشناخته است.
در جامعه دیکتاتوری سانسور گاهی تمام مسایل فوق را بهم آمیخته؛ در استعاره های شخصی موضوعی می پیچاند (مانند غزلیات حافظ). در این گونه جامعه، علیرغم اختناق سیاسی، مراسم جمعی و شادی زیستن (بهار، صبح، عشق، عروسی) وجود دارند. در سیاهترین سالهای اختناق سیاسی، هر ملتی مراسم ویژه خود را برای بهرهمندی از زندگی بپا میدارد. در اینجاست که اگرچه کلیت اشعار واقدی بدبینانه اند، ولی دمهای شاد را در آن – بمناسبت نوروز، صبح بهار، و خوشیهای شخصی – میتوان دید. پس محتوای اشعار او را می توان به دو دسته انسانی و طبیعی تقسیم نمود؛ موتیفهای مثبت و منفی را در هر کدام تعیین کرد. در این تجزیه و تحلیل ما به دو موتیف مثبت و منفی در اشعار او بطور عام میپردازیم؛ سپس به آنهایی که حول مسایل شخصی و طبیعی اند اشاره میکنیم.
بدبینی واقدی را در دهه چهل میتوان در اشعارش بطور کمی سنجید. اگر هر شعر واقدی را تقطیع کرده تا موتیفها (جمل و ایماژها) ی مثبت و منفی آنرا در جدولی در کنار هم بیاوریم. آنگاه با شمار ش هر کدام و تعیین در صدشان، شدت بدبینی او را میتوان سنجید؛ تا بدینوسیله اشعار اورا نه بطور کیفی بلکه کمی و عینی (علمی) مورد بررسی و نقد قرار داد. برای نمونه، بند نخست شعریراکه در آخر این مقاله آمده است در نظر میگیریم. خط نخست حاوی موتیف مثبت است و سه خط بعدی، منفی. با تقطیع هر یک از ۲۵ شعر مجموعه فوق، تفکیک موتیفهای منفی و مثبت آن، یافتن نسبت مثبتها به مجموع موتیفها و سپس منحنی تناوب این موتیفها در برابر تاریخ سرودن اشعار، تصویر میشود.
در شکل زیر اوجهای خوش بینی بوضوح از غالب اشعار بدبینانه متمایز شده اند و نتایج زیر را میتوان گرفت:
۱) در آغاز بهار شاعر حالت خوش بینانه تر دارد.
۲) تنها یک/ سوم شعر ها کمتر از ۲۰% موتیف خوش بینانه دارند.
۳) تنها ۳ شعر "لبخند بودا" ۶/۵۱ تهران، "صبح" ۱/۴۷ کرمانشاه و "گذرگاه شقایقها" ۱/۵۱ کرمانشاه خوش بینانه اند؛ یعنی بیش از ۵۰% موتیف مثبت دارند.
۴) "صدای گامهای نور"، "آوازی در غربت"، "اندوه من"، "آواز ناتمام چکاوک"، "آه ای رفیق"، "گردباد" تا یک/ سوم ایماژهای خوش بینانه دارند.
۵) تا دو/سوم غزلها بدون حتی یک موتیف مثبت اند.
۶) دو اوج امید در فواصل۴۶تا۴۷ و ۵۰ تا ۵۱ دیده میشوند.
۷) دو دوره ناامیدی بین ۴۱تا ۴۶ و ۴۷ تا ۴۹ وجود دارند.
۸) بدبینی شاعر بوسیله موتیفهای منفی اندازه گیری شده است.
علل بدبینی واقدی را نمیتوان بیقین دریافت. معهذا میتوان گفت که سوای مسایل خانوادگی، مسایل اجتماعی هم – که در نهایت مسایل شخصی و موضوعی را هم تحت الشعاع دارند – در اشعارش انعکاس یافته اند. حوادث اجتماعی عمدتا سرکوب آزادی و خیزشها ی مردم، بسط و تشدید اختناق و سانسور، مرگ رهبران عقیدتی/فرهنگی بوده؛ مسایل شخصی مانند وصال یا ناکامی در عشق و گزینش موضوعی مانند توصیف زیبایی صبح یا غم غربت می باشند. با بررسی اجتماعی دهه ۴۰ ، درست بلافاصله پس از تنفس ۳۹ تا ۴۲، دیده میشود که سرکوب آزادی پیگیرانه دامن زده میشود.
اختناق و سانسور روشنفکران را از هم، مردم را از رجال سیاسیشان و فرهنگ ملی را از فرهنگ پیشرو جهانی جدا نگهمیدارد. روشنفکر بدون چشمانداز تاریخی- اجتماعی در غرقاب بدبینی معلق میشود؛ تنها پدیده های طبیعی و شخصی او را از ورطه ناامیدی بطور لحظه ای میرهانند. با اختناق و سانسور، روشنفکران مبتذل و کم دانش وجهه پیدا کرده، رسانه های گروهی را قبضه کرده؛ آتوریته های کاذب در رشته های مختلف هنر و دانش برای خود دست و پا می کنند. چون آزادی انتقاد وجود ندارد، آنها بدون چالش، آثار سطحی خلق میکنند؛ لذا فساد فرهنگی را دامن میزنند.
از سوی دیگر روشنفکران متعهد با ارگانهای سرکوب مواجه میشوند، دربند میافتند، اعدام میشوند، خنثی و ساکت میشوند، ممنوع القلم میشوند، مشاغل خود را از دست میدهند، کوچ می کنند، حرفه عوض کرده و خریده میشوند، یعنی بطور خلاصه پراکنده و تارومار میشوند. برخی از از روشنفکران هم به الکل و فراموشی – که گاهی واقدی هم به آن اشاره میکند- روی می آورند تا به ریشه یابی مسایل و پاسخ یابی. رابطه اختناق با اشعار واقدی نیاز به تحلیل مفصل از جامعه دهه ۴۰ داشته که از حوصله این نقد خارج است. (رجوع کنید به کتاب موذن، " ده شب شعر کانون نویسندگان ایران،" امیرکبیر، ۱۳۵۷ بویژه به مقالات گلشیری، رحیمی، ساعدی، مومنی، هزارخانی، شمس آل احمد، به آذین).
پس از قیام ۱۵ خرداد ۴۲، مبارزات مسلحانه در فارس، کردستان و سیاهکل برهبری بترتیب قشقایی، شریف و فراهانی سرکوب شدند. رهبران آن در برابر جوخه های اعدام قرار گرفتند. در این دهه مرگ شاعر پیشرو فروغ فرخزاد، پهلوان ملی تختی، نویسنده مردمی بهرنگی و رهبر مبارزات ضد امپریالیستی دکتر محمد مصدق به سوگ سترگ ایرانیان دامن زد. در بخش دوم "تاریخ سی ساله" در باره ملا آواره و شریف کردستان آمده است که "سرودهای زیادی از جانب مردم و روستاییان ساخته شد و خوانده میشد.
" واقدی مرثیه خوان و نظاره گر ناامید این واقعه میباشد: "وقتی تو را که گرمی ما بودی آن دست پرشقاوت و خون آلود دزدانه درسیاهی جنگل ربود و رفت انسان شکسته خاطر و تنها ماند.. بعداز تو در ترانه دهقانان نام تو یادگار شگفتیهاست. بعد از تو بادها و درختان و صخره ها آوازهای گنگ تو را در فضای شب پرواز میدهند؛ و رودهای پیر و کف آلود در پای کوهها و اعماق دره ها دیوانه وار نام بلندت را آواز میدهند
منبع : نشریه الکترونیک بلوط


همچنین مشاهده کنید