جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

عرفان اسلامی، مسیحی و بودایی اشتراک یا افتراق؟


عرفان اسلامی، مسیحی و بودایی اشتراک یا افتراق؟
نگاه تطبیقی به عرفان اسلامی، مسیحی و بودایی و بیان اشتراكات و اختلافات آن‏ها مجالی به وسعت چندین كتاب می‏طلبد. این نوشته برخی از نمودهای چشمگیر فرهنگ عرفانی مكاتب یاد شده را بررسی می‏كند. باشد كه مقبول مردم صاحب نظر شود.
● معرفت نفس
یكی از اساسی‏ترین پرسش‏های بشر شناخت مبدا، معاد و خویشتن است. انسان‏ها همیشه در پی این بوده‏اند كه كیستند، از كجا آمده‏اند، چه شده‏اند و به كجا می‏روند.
درتاریخ آیین هندو، دو فرقه مبتدع به نام‏های جینی (Jainism) و بودایی (Budhism) (۱) ظهور كردند. این دو مكتب می‏كوشند، با سلوك اخلاقی و ریاضت‏های ویژه، انسان را در گرایش به جهان درون و فرورفتن در اعماق وجود مدد رسانند. بوداییان معتقدند آزادی و نجات انسان، برای رسیدن به غایت‏خویش، فقط از راه خویشتن‏شناسی تحقق می‏پذیرد. (۲)
این خویشتن‏شناسی و درون كاوی در دنیای مسیحیت‏به گونه‏ای دیگر رخ می‏نماید. «پولس‏» (۳) كه دومین مؤسس سیحیت‏خوانده می‏شود، (۴) با طرح اصل آزادی ضمیر و حریت روح، به نفی شریعت پرداخت. به اعتقاد او، حقیقت مسیح در باطن مؤمن تجلی می‏كند و او را به سر منزل رستگاری رهنمون می‏شود. از این رو، ضرورت ندارد پیوسته به دستورهای رسمی و قوانین دینی رجوع شود. (۵) البته برخی از شاخه‏های عرفان مسیحی به بخش از احكام شریعت توجه دارند.
در عرفان اسلامی، این خویشتن‏شناسی به قدری ظریف و دقیق با خداشناسی گره می‏خورد كه نظیر آن در عرفان بودایی و مسیحی دیده نمی‏شود. امیرمؤمنان و فخر عارفان علی (ع) می‏فرماید: «من عرف نفسه فقد عرف ربه; هر كس خود را شناخت تحقیقا خدا را شناخته است.» (۶) حضرت این شناخت را برترین شناخت‏ها می‏داند: «افضل المعرفهٔ معرفهٔ الانسان نفسه; برترین شناخت، شناخت نفس است.» (۷) درباره پیوند خویشتن‏شناسی و خداشناسی در عرفان اسلامی می‏توان گفت، معرفت‏خداوند سبحان دو گونه است:
۱) شناخت كنه و حقیقت‏حق تعالی
بسیاری از محققان این شناخت را ناممكن می‏دانند; ولی گروهی معتقدند، اگر ادراك حضوری باشد، درك كننده به اندازه ظرفیت وجودی‏اش حقیقت و كنه خدا را در می‏یابد; زیرا خداوند تعالی علت نفس است و نفس وجود متنزل علت‏به شمار می‏آید. از این رو با ادراك حضوری نفس (شهود قبلی) كنه و حقیقت‏خدای تعالی به نحو تمام و كمال شناخته نمی‏شود. معلول به اندازه خود، كمال علت را می‏شناسد.
۲) شناخت آثار، صفات و شؤون حق تعالی
این معرفت ممكن است; زیرا شناخت آثار و صفات و شؤون نفس، درهمان مرتبه خود، با آثار و صفات و شؤون حضرت حق تعالی سنخیت دارد; همان گونه كه ذات اقدس خداوند دارای صفات و شؤونی است; برای مثال، صفات ذاتی حق تعالی عین ذات او است; هر یك از صفات ذاتی عین دیگری است; صفات ذاتی عینا و مصداقا واحدند، گرچه مفهوما تعدد دارند (۸) ; علم به ذات درباره حق تعالی یعنی حضور خود ذات برای ذات. (۹) نفس هم با صفات خود همین نسبت را دارد. اگر نفس با این ویژگی‏های ذاتی و صفاتی شناخته شود، برترین شناخت‏ها است كه در پی آن انسان به عرفان رب هم نائل می‏گردد; زیرا از سویی نفس از همه چیز به انسان نزدیك‏تر است و از سوی دیگر، ذات و صفات و شؤون او با ذات و صفات و شؤون ذات اقدس الاهی سنخیت دارد.
● ظاهر شریعت
در آیین بودا به اعمال ظاهری چندان توجه نمی‏شود. بودیسم می‏گوید: «وصول به غایت و حیات حقیقی انسان، با انجام دادن مراسم قشری عبادی و ریاضت‏های طاقت فرسا حاصل نمی‏شود، بلكه با كشف و شهود می‏توان به واقعیت مطلق نائل آمد.» (۱۰) بودا می‏گوید: «راه وصول به مقصد و طریقه نجات هر سالك طالب همان تكیه به نفس و اعتماد به نیروی ذاتی خود او است كه باید به وسیله تهذیب وتزكیه باطن خلاصی حاصل كند.» (۱۱) البته احكامی چند به نام احكام عشره وجود دارد كه هر بودایی باید آن‏ها را رعایت كند. (۱۲) این احكام از تراوش‏های مكتب بودا است و بخشی از آن با شرایع آسمانی سازگار نیست.
مسیحیت، به عنوان یك دین الاهی، شریعت دارد; ولی كم و كیف آن در طول تاریخ دچار تحریف و انحراف گشته است. با ظهور «پولس‏» كه نخست‏یهودی بود و پس از پذیرش مسیحیت مدعی شد حضرت عیسی (ع) ماموریت امت را به وی سپرده است، (۱۳) شریعتی كه حضرت عیسی (ع) برآن مهر تایید گذاشت نسخ گردید. به اعقتاد او، با تجلی مسیح درقلب مؤمن رجوع به دستورهای دینی ضرورت ندارد. به هر روی، آنچه نزد او مهم است، ایمان به مسیح است نه عمل به شریعت. پطرس، حواری دیگر مسیح، بر حفظ شریعت تاكید می‏كند. اختلاف پولس و پطرس، آینده دو شاخه اصلی كاتولیك و پروتستان را در گستره اعمال عبادی و شریعت ترسیم كرد. پروتستان‏ها كه پیرو پولس‏اند، معتقدند اعمال صالح می‏تواند شخص نجات یافته را ارتقا دهد. (۱۴) به طور كلی، مسیحیت‏به آیین هایی اعتقاد دارد كه می‏توان آن را اعمال عبادی تلقی كرد; اما با توجه به فاصله گرفتن این اعمال از ریعت‏حضرت عیسی مسیح (ع) میزان كار آمدی آن‏ها قابل نقد و بررسی است.
در عرفان اسلامی، شریعت و طریقت و حقیقت‏به همدیگر گره‏ای ناگشودنی خورده‏اند. نقطه امتیاز عرفان اسلامی در ابعاد گوناگون زندگی خود را نشان می‏دهد. سكولاریزم از ساحت قدس آن فرسنگ‏ها فاصله دارد; شریعت آن ساخته و پرداخته انسان هایی كه به پاره‏ای از عجایب نفس دست‏یافته‏اند، نیست; شریعت ناب آن، برخلاف مسیحیت، هرگز دستخوش تحریف و دسیسه سلیقه‏های نظریه پردازان دینی نشده است; رعایت واجبات و محرمات آن حتی برای مؤمنان به كمال رسیده الزامی است و وصول به حقیقت از التزام به شریعت ذره‏ای نمی‏كاهد.
از دیدگاه اسلامی، سیر و سلوك عرفانی بخش دقیق‏تر و لطیف شریعت است نه راهی مستقل در كنار راه شرع. اگر اصطلاح شریعت رابه احكام ظاهری اختصاص دهیم، باید بگوییم طریقت در طول شریعت‏یا در باطن آن قرار دارد; برای مثال شریعت احكام ظاهری نماز را تعیین می‏كند و طریقت عهده‏دار راه‏های تمركز حواس و حضور قلب و شروط كمال عبادات است. شریعت‏بر انجام عبادات به انگیزه مصونیت از عذاب الاهی و رسیدن به نعمت‏های بهشتی تاكید دارد و طریقت‏به خالص كردن نیت از هر چه غیر خدا است‏سفارش می‏كند; همان كه در روایات اهل بیت (ع) «عبادت احرار» نامیده شده است. شرك در شریعت همان شرك جلی، مانند پرستش بت‏ها، است; اما در طریقت انواع دقیق‏تری از شرك (خفی و اخفی) مطرح است; در طریقت هر گونه امید بستن به غیر خدا و بیم داشتن از غیر او و كمك خواستن از غیر او - در صورتی كه بر اساس اطاعت امر الاهی نباشد - نوعی شرك شمرده می‏شود. (۱۵) احكام شریعت هر چه بیش‏تر با احكام طریقت گره خورد و عمق پیدا كند، از كمال بیش‏تری برخوردار می‏شود و انسان را به مرتبه بالاتری از حقیقت می‏رساند. نه شریعت‏بدون طریقت‏به آن حقیقت ناب می‏رسد و نه طریقت‏بدون شریعت.
این نیم نگاه نشان می‏دهد معارف بلند عرفان اسلامی به قدری ناب، ظریف، دقیق و خردمندانه است كه دستاوردهای عرفانی مكاتب دیگر با آن قابل مقایسه نیست. معارف برآمده از عرفان اسلامی جویندگان حقیقت را به روشن‏ترین راه معرفت و تشنگان كمال را به زمزم ناب وصال دوست رهنمون می‏شود.
البته دراین باب حتی در حد اشاره نیز سخنان ناگفته بسیار است; برای مثال موضوعاتی چون: توحید، ترك دنیا، رابطه دنیا و آخرت، آثار تكوینی ریاضت، فرق معرفت نفس با قدرت نفسانی و مقام فنا كه می‏تواند از دیدگاه عرفانی هر سه مكتب (اسلامی، مسیحی و بودایی) بررسی شود. به امید فرصتی دیگر.
نویسنده: عزیزالله مهریزی
پی‏نوشت:
۱. ر. ك: تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ترجمه علی اصغر حكمت، ص ۱۱۰.
۲. ر. ك: ادیان ومكتب‏های فلسفی هند، داریوش شایگان، ص ۱۲۰- ۱۶۷.
۳. ر. ك: كلام مسیحی، توماس میشل، ترجمه حسین توفیقی، ص ۱۴۰.
۴. همان.
۵. كلام مسیحی، ص ۶۱۶.
۶. میزان الحكمه، ج ۶، ص ۱۴۲.
۷. همان، ص ۱۴۰.
۸. نهایهٔ الحكمهٔ، محمدحسین طباطبائی، ص ۲۸۴ و ۲۸۵.
۹. همان، ص ۲۸۸.
۱۰. ادیان و مكتب‏های فلسفی هند، ص ۱۲۰- ۱۶۷.
۱۱. تاریخ جامع ادیان، ص ۱۳۰.
۱۲. همان، ص ۱۲۸.
۱۳. همان، ص ۶۱۴.
۱۴. درآمدی بر تاریخ و كلام مسیحیت، محمد رضا زیبایی نژاد، ص ۱۵۹ و ۱۶۰.
۱۵. ر. ك: مجله معرفت، شماره ۲۱، ص ۷ و ۸.(مقاله عرفان و حكمت اسلامی، استاد محمد تقی مصباح)
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید