پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

فلسفه میوه شیرین به بار نمی آورد


فلسفه میوه شیرین به بار نمی آورد
● درآمد:
سر آیزیا برلین در ایران نام نسبتاً شناخته شده‌ای دارد.تعدادی از آثار او ترجمه شده، یكی ـ دو كتاب درباره او نوشته یا ترجمه شده و چندین مقاله درباره آرا و اندیشه‌هایش تالیف شده است.
برلین در ۱۹۰۹ در شوروی سابق به دنیا آمد، در اوان نوجوانی همراه خانواده به انگلستان، شهر آكسفورد، رفت و تا زمان مرگ سال ۱۹۹۷، در همان شهر زیست. مدارك دانشگاهی خود را از آكسفورد گرفت و در همان‌جا و چند دانشگاه دیگر مشغول تدریس فلسفه و علوم سیاسی و اخلاق بود. مدتی هم مشغول خبرنگاری و روزنامه‌نگاری بود. شاید همین موجب شد تا او همواره یك مقاله‌نویس باشد نه نویسنده كتاب‌های حجیم.
نوشته زیر نگاهی است به كتاب اخیر سرشت تلخ بشر این كتاب را لی‌لا سازگار ترجمه و انتشارات ققنوس در زمستان ۱۳۸۵ منتشر كرده است.
وضعیت زندگی بشر در این دنیا چگونه بوده، هست و باید باشد؟ حكومت‌ها و مردم با یكدیگر چگونه تعاملی باید داشته باشند؟ عدالت چیست؟ اخلاق چیست؟ شیوه‌ آرمانی زندگانی آدمی چگونه است؟ آیا برای سعادت جاویدان بشر راه‌حلی نهایی وجود دارد؟
این پرسش و چندین پرسش دیگر نظیر همین‌ها، دغدغه ذهنی و موضوع كاوش‌ها و تاملات اندیشه‌ای آیزیا برلین است. در كتاب «سرشت تلخ بشر» كه مجموعه‌ای است متشكل از چند گفتار مستقل اما مرتبط به هم از آزادی بشر تا فاشیسم و نسبی‌گرایی و آرمان‌گرایی و... یكی از مفاهیمی كه در جای‌جای این اثر بسیار بر سر آن تامل شده و لایه‌های تو در توی آن یك به یك كاویده شده است مفهوم و چیستی و تاریخ آرمان‌گرایی است و اندیشه‌ورزی‌هایی كه متفكران برجسته جهان از هزاره پیشین تا به امروز در باب آن داشته‌اند و تطبیق این نظریه‌ها و تاملات است با واقعیت‌های بیرونی و ماجراهای تاریخی ـ‌ اجتماعی ـ سیاسی نشات گرفته از آن نظریه‌ها و اندیشه‌ها.
برلین در این اثر از سویی به سیر تاریخی این اندیشه‌های آرمان‌گرایانه نظر دارد و از دیگر سو تحولات اندیشه خود را در این باب از دوره جوانی تا روزگار پیری تشریح می‌كند.
برلین نشان می‌دهد كه همان‌گونه در باب مفهوم و حقیقت آرمان‌گرایی و عدالت و‌ آزادی و حقوق مسلم انسان و... نظریه‌های فراوان و گاه ضد و نقیضی وجود دارد، او هم به تناسب رشد فكری و عقلی خود هر دوره به یكی از سویه‌های این مفاهیم مایل بوده است: روزگاری فكر می‌كرد كه یك حقیقت برتری وجود دارد كه همه انسان‌ها باید روی به آن بیاورند اما روزگاری درست عكس آن می‌اندیشیده و اگرچه به وجود حقیقت ناباور نبوده اما دیگر نه یك حقیقت بلكه به حقایق متكثر باور داشته است.
به هر رو برلین در فرجام كار و در این اثر می‌خواهد به این برسد كه «آزادی» گوهر زندگی بشر است و بی‌وجود آن سرشت راستین انسان آن‌گونه كه باید تحقق نمی‌یابد. در عین حال او آزادی را آزادی محدود می‌داند چرا كه آزادی تام، آزادی نیست: «گاهی لازمه برابری، محدود كردن آزادی آن كسانی است كه میل به سلطه دارند؛ شاید لازم باشد آزادی را محدود كنیم تا بتوانیم برای آزادی دیگران و برقراری عدالت جایی باز كنیم.»
از سوی دیگر برآوردن این آزادی و تحقق بخشیدن به خواسته‌های آرمانی بشر در طول تاریخ دغدغه خیلی از متفكران و حكومت‌ها بوده است. آنها ـ صادقانه یا مزورانه ـ به دنبال تدوین قوانین و پی‌ریزی جوامعی بوده‌اند كه به‌زعم خود، بهترین قانون و برترین جامعه ممكن برای انسان است جامعه‌ای آرمانی، آرمانشهر. برلین می‌گوید اندیشه آرمانشهر اندیشه‌ای دوست‌داشتنی است اما به دلایل بسیار، تحقق آن و تلاش برای رسیدن به آن امری گزاف و گاه بسیار خطرناك است. به باور برلین ما نمی‌توانیم برای تمام موقعیت‌ها و شرایط پیش‌روی انسان نسخه از پیش نوشته‌ای داشته باشیم و بعد از آن دیگر تفكر را تعطیل كنیم و تنها براساس آن مرامنامه لایزالی عمل كنیم. چنین تفكراتی به مانیفست‌های ماركسیستی و برنامه‌های استالینی منجر می‌شود و یا به نظایر این تفكرات و برنامه‌ها.
او می‌گوید برای رسیدن به وضعیت شایسته‌ای برای بشر هرگز نباید به دنبال راه‌حل قطعی باشیم. نباید فراموش كنیم كه هم انسان‌ها، هم شرایط زیستی آنها هم مفاهیم و ایده‌ها و تصورات همگی امور متغیرند. از رسیدن به راه‌حل‌ غایی باید چشم بپوشیم چرا كه «راه‌حل غایی نه تنها غیرعملی است بلكه فاقد انسجام هم هست» او این راه‌حل را توهمی خطرناك می‌داند و علت آن را چنین تشریح می‌كند: «اگر آدمی به راستی معتقد باشد كه چنین راه‌حلی امكان‌پذیر است، بی‌تردید پرداختن هر بهایی برای دستیابی به آن به نظرش گزاف نمی‌رسد: برای اینكه نوع بشر تا ابد زندگی عادلانه، سعادتمندانه و خلاقانه و هماهنگ داشته باشد، پرداختن چه بهایی ممكن است گزاف باشد؟» دقت نظر برلین در این مورد ستودنی است و نشان از این دارد كه او خود در دوره زندگی‌اش با پیامدهای جهان‌سوز و ویرانگرانه چنین اندیشه‌هایی از نزدیك آشنا شده است دو جنگ بزرگ عالمگیر كه یكی در كودكی او و دیگری در آغاز دهه چهارم زندگی او رخ دادند قطعاً از تلخ‌ترین حوادثی است كه در تمام طول تاریخ رخ داده است.
او راه‌حل غایی را به سان املتی می‌داند كه برای پختن آن «بی‌تردید محدودیتی در مورد تعداد تخم‌مرغ‌هایی كه در آن می‌شكنیم وجود ندارد. این اعتقاد لنین، تروتسكی و مائو بود. از آنجا كه من از یگانه راه‌حل درست و غایی مسائل جامعه باخبرم، می‌دانم كه كاروان بشر را از كدام راه به پیش ببرم و از آنجا كه شما از آنچه من می‌دانم غافلید، اگر بنا باشد به هدف برسیم، حتی به داشتن حداقل آزادی انتخاب هم مجاز نیستید. من می‌دانم كه شما به چه چیز نیاز دارید و اگر به دلیل نادانی یا بد نمادی مقاومتی صورت گیرد، باید آن مقاومت در هم شكسته شود و شاید لازم باشد صدها هزار تن از میان بروند تا میلیون‌ها تن برای همیشه سعادتمند شوند.»
راه‌حلی كه برلین در برابر این راهكار غایی ارائه می‌كند، راه‌حلی بسیار متواضعانه است. او می‌گوید از هیچ راهی نمی‌توانیم برای همیشه رنج و آزار و مصیبت را پایان بدهیم. اما در عین حال نباید ناامید باشیم كه می‌توان میزان رنج‌های بشر را بكاهیم. نخستین گامی كه همه مردم برای رسیدن به این هدف باید بردارند «پرهیز از رنج‌های بیش از حد» است. درست است كه نمی‌توانیم همیشه جلوی جنگ‌ها و انقلاب‌ها و كشتارهای جمعی را بگیریم، چه بسا اساسا در شرایطی بحرانی توسل به این اقدامات ضروری هم باشد اما باید بدانیم و به یكایك انسان‌ها بفهمانیم كه نتیجه این اعمال الزاما همانی نیست كه مدنظر داشته‌ایم. نكته مهم این است كه بدانیم همواره ممكن است دچار اشتباه شویم. پس چه كار باید كنیم؟ به باور برلین «بهترین كاری كه به عنوان قاعده‌ای كلی می‌شود كرد این است كه تعادلی متزلزل را حفظ كنیم.» منظور او از این تعادل متزلزل این است كه وقتی نمی‌توانیم و نباید كار را برای همیشه تمام كنیم یا تمام شده بپنداریم، می‌بایست تلاش كنیم تا جایی كه می‌شود از رخ دادن شرایط بحرانی پرهیز كنیم. سعی كنیم كه همواره مواضعی جزمی و یكه پیش چشم نداشته باشیم و گزینه‌های احتمالی دیگر را از نظر دور نداریم.
برلین در انتقاد از آنهایی كه علت همه مشكلات ابنای بشر را در این می‌دانند كه اساسا به دلیل تفاوت‌های فرهنگی، نژادی، مذهبی، زبانی و ... شناخت درستی از همدیگر نمی‌توانیم داشته باشیم و ناگزیر انسان‌ها هرگز به هیچ نوع وحدت و آرامشی دست نخواهند یافت، می‌گوید: نمی‌توان منكر شد كه حداقلی از ارزش‌ها وجود دارند كه همه جوامع بدان‌ها پابندند و نمی‌توانند بدون آنها به حیات خود ادامه دهند. به همین دلیل توافق كردن بر سر همین ارزش‌های حداقلی نخستین راه چاره است. در برابر این ارزش‌های حداقلی همان راه‌حل غایی قرار دارد كه به نظر برلین «تلاش برای رسیدن به كمال به نوعی نسخه‌ای برای كشتار است.» او برای اثبات مدعای خود به امانوئل كانت استناد می‌كند كه با همه اخلاق‌گرا بودنش گفته بود: «سرشت تلخ بشر هرگز میوه‌ای شیرین به بار نمی‌آورد.»
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید