پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به فیلم« زمستان است» ساخته رفیع پیتز


نگاهی به فیلم« زمستان است» ساخته رفیع پیتز
فیلم «زمستان است» بر اساس ویژگیها ومشخصه های سینمایی مخاطب خاص و جشنواره پسند ساخته شده است. حركت و ریتم كند فیلم، فضای سرد، استفاده بسیار كم از دیالوگ و بیشتر سود جستن از تصویر و كاربرد بالای زبان موسیقی بخشی از شاخصه های ساختار این فیلم است. فیلمی كه برای ارتباط با مخاطبان عام سینما ساخته نشده است و به همین دلیل نیز، اكنون در گروه فیلمهای خاص اكران شده است.
«رفیع پیتز» فیلمهای فصل پنجم و صنم را در كارنامه فیلمسازی خود دارد. فیلمهایی كه در زمره آثار جشنواره پسند شمرده می شوند. اما فیلم اخیر او از فضای غمگین تر و دردآلودتری برخوردار است.
زمستان است ماجرای خانواده ای است كه از فقر و تنگدستی رنج می برند، به همین دلیل مرد خانواده برای تأمین معاش، راهی سفر به خارج از كشور می شود. در همین زمان كه دیگر خبری از مرد نمی شود، كارگر جوانی كه به تازگی برای كار وارد این منطقه شده است، پایش به زندگی آنها باز می شود. این كارگر كه «مرحب» نام دارد، پس از دیدن چند باره زن، دل به او می بازد و سپس با او ازدواج می كند. اما مرحب نیز كه كار خود را از دست می دهد، ناچار به سفر می رود و داستان ادامه می یابد.
«زمستان است» حاصل تلفیقی میان ادبیات داستانی، شعر، موسیقی و سینماست. تلفیقی كه هم جنبه فرمی دارد و هم جنبه مضمونی. دولت آبادی كه مدتی در تئاتر نیز فعال بوده است، داستان نویسی بسیار تصویرساز است و همین ویژگی داستانهایش باعث شده است كه برای تبدیل شدن به فیلم بسیار مناسب باشند، هر چند سینما نسبت به داستانهای این نویسنده تا به حال كم لطف بوده است.
در اقتباس رفیع پیتز از قصه دولت آبادی، ایجاز و پرهیز از كلام و شرح تصویری، جایگزین بسیاری از گفتگوهای كتاب شده است. همین كم حرفی و سكوت، بیش از پیش سكون فیلم را تشدید كرده است.
كارگردان كه خود فیلمنامه را پرداخت كرده است، چنان در روایت و تصویر امساك داشته و تا حد نهایت ایجاز را پیش برده، كه گاه اثر راه به ایهام می برد. با وجود ساختار مستندگونه جابه جا رد و نشانه شكل گرایی در این فیلم دیده می شود.
رفیع پیتز به جز اقتباس از اثر دولت آبادی، شعر «زمستان» مهدی اخوان ثالث و قطعه پرداخته شده از این شعر توسط حسین علیزاده را محور قرار داده است. همین است كه به تبع ایجاز و كم صدایی كل فیلم، تنها پاره ای اوقات صدای دلنشین محمدرضا شجریان را داریم كه این قطعه را زمزمه می كند. جز این در سراسر فیلم موسیقی دیگری نداریم و تنها در حاشیه گاه ترانه ای از رادیو یا پخش صوتی در زمینه جاری است.
در واقع آواز شجریان نیز بیش از آن كه حكم موسیقی فیلم را داشته باشد، صدای راوی را تداعی می كند. پس می توان فیلم را فاقد موسیقی دانست. صدای فیلم نیز كه باز به پیروی از آرامش و ایجاز سراسری فیلم تا حد ممكن موجز و خلوت است، با ظرافت مطلوبی اثر را همراهی می كند و همین آن را شایسته دریافت سیمرغ بلورین برای صدابرداران یدا... نجفی و ناصر شكوهی نیا كرده است. قابهای خوشایند و رنگ آمیزی و نورپردازی مناسب و یكدست و همدلی و همراهی فیلمبردار با تفكر محوری كارگردان موجب غنا و جذابیت تصاویر شده و فیلمبرداری كار را جزو اركان ممتاز و موفق فیلم قرار داده است. چیزی كه بحق دو جایزه از جشنواره فیلم فجر و جشنواره وایادولید اسپانیا را برای محمد داودی به ارمغان آورده است.
با وجود تمام نكات مثبتی كه در این فیلم وجود دارد، اما از نظر محتوایی، چنین اقتباسی از ادبیات در دوره حاضر كمی دیرهنگام است. زیرا «سفر» حدود سه دهه پیش و در شرایط اجتماعی آن دوران نوشته شده است. شعر اخوان ثالث نیز، بر اساس اوضاع سیاسی پس از كودتای ۲۸ مرداد سروده شده است.
به همین دلیل است كه «زمستان است» را نمی توان، فیلمی از جنس جامعه امروز ایران به شمار آورد كه به معنای واقعی به بیان مشكلات جامعه امروز ایران بپردازد و بیشتر این فیلم در زمره آثار شاعرانه سینمای ایران قرار می گیرد و كمتر به عنوان یك اثر اجتماعی با واقعیات منطبق است. شاید از این حیث بتوان «زمستان است» را با فیلمی نظیر «شبهای روشن» ساخته فرزاد مؤتمن مقایسه كرد.
حتی اگر خیلی چیزها را هم در این دو فیلم نتوانیم باور كنیم، اما هر دو این خاصیت را دارند كه به دل می نشینند و مسایل جدیدی را به مخاطب می آموزند.نماهای فیلم از اماكن عمومی و عرصه های اجتماعی ایران، بسیار غیرحقیقی است. بسیاری از جاهایی كه در فیلم به عنوان لوكیشن انتخاب شده اند، در حالی كه معمولاً شلوغ و پرجمعیت هستند، اما در فیلم بسیار خلوت و خالی از آدم و ساكت دیده می شوند.
به نظر می رسد این سكوت به عمد انجام شده است تا آن فضای سكون و حال و هوایی كه مدنظر كارگردان بوده است حفظ شود. تضاد زمینه برفی زمستان با رنگهای كدر اشیا و آدمها، میزانسن های كم تحرك و ایستا، همراه با ضرباهنگ آرام و كند روایت، در فضایی ملهم از شعر زمستان مهدی اخوان ثالث، تنهایی آدمهای قصه را مضاعف كرده است؛ تنهایی زن جوان در اتوبوس، تنهایی دو رفیق در قهوه خانه، تنهایی مختار پس از بازگشت، بی كسی و تنهایی مرحب در پرسه هایش در كوچه پس كوچه ها و مسیر مغازه های تعطیل و كركره های بسته و كوچه های خالی از آدم...
مشخص است كه همه این موارد در این فیلم تعمدی است و بیشتر برای فضاسازی انجام شده است.برخی موارد در فیلم تا حد زیادی سؤال برانگیز است؛ به طور مثال علاقه مرحب به زن جوان خیلی سریع و بدون مقدمه چینی ایجاد می شود و همین موضوع باعث می شود كه این عشق باورپذیر نباشد.
با وجود این ضعفها می توان «زمستان است» را نمونه خوبی از پیوند ادبیات با سینمای ایران به شمار آورد و امیدوار بود تا از این پس شاهد فیلمهای ساخته شده بر اساس داستانهای به روزتری از ادبیات كشورمان باشیم.
نرگس خرقانی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید