شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

زمینه‏سازی ظهور حضرت ولی عصر علیه‏السلام


زمینه‏سازی ظهور حضرت ولی عصر علیه‏السلام
ظهور بزرگ منجی بشریت، امری مسلّم است و بی‏هیچ تردیدی واقع خواهد شد. آنچه مورد اختلاف است، وقت ظهور است و این كه آیا ظهور، تعجیل‏پذیر است یا خیر؟ و آیا ما وظیفه‏ای برای زمینه‏سازی آن داریم؟ در این زمینه دیدگاه‏های مختلفی، وجود دارد. نویسنده مقاله، چنین می‏اندیشد كه وظایفی بر عهده ماست كه انجام آنها، موجب تعجیل در ظهور مصلح عالم می‏شود.
وی علاوه بر ذكر دلایل، قرآنی و روایی جهت اثبات نظر خویش، عوامل آمادگی و زمینه‏سازی را بر چهار نوع، تقسیم می‏كند:
۱) آمادگی فكری و فرهنگی؛
۲) آمادگی اجتماعی؛
۳) آمادگی‏های تكنولوژیكی
۴) آمادگی‏های فردی.
دلالت برخی از آیات قرآنی، بر زمینه سازی ظهور، بحث پایانی مقاله است.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اللهم انّا نشكو الیك فقد نبیّنا و غیبهٔ ولیّنا، و شدّهٔ الزمان علینا، و وقوع الفتن بنا، و تظاهر الاعداء و كثرهٔ عدوّنا و قلّهٔ عددنا.(۱)
خرم آن روز كه آن دلبر جانان آید
درد هجران رود و چاره و درمان آید
● مقدمه
بی‏شك در روزگاری كه دنیا از ظلم، جور و بی‏عدالتی پر و همچون كشتی در دریای پرتلاطم، دچار امواج سهمگین شده است، و هر لحظه به خطر نابودی نزدیك‏تر می‏شود، و در معرض غرق شدن قرار دارد، جامعه بشری منتظر است تا به دست منجی و مصلحی توانا به ساحل نجات برسد، و گرنه هستی و آفرینش انسان به مقصد نهایی و كمال خویش نخواهد رسید.
این اراده الهی است كه روزی آن منجی حقیقی خواهد آمد، چرا كه خداوند، خود فرمود:
«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمهٔ و نجعلهم الوارثین»(۲)
ما می‏خواستیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.
روزی كه صالحان، وارث زمین خواهند شد و آن را از چنگال طالحان و جباران رها خواهند ساخت. كه فرمود:
«و لقد كتبنا فی الزبور من بعد الذكر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»(۳)
در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایسته‏ام وارث (حكومت) زمین خواهند شد.
این مصلح واقعی و وارث حقیقی كسی نیست، جز مهدی موعود علیه‏السلام كه به عنوان «بقیهٔ اللّه»، در پس پرده غیبت به سر می‏برد، تا روزی كه مشیت خداوندی اقتضا كند، آن حضرت ظهور و زمین را سراسر پر از عدل و داد كند.
● وظایف ما برای فرج حضرت
اصل ظهور آن منجی، قطعی است و بی شك صورت خواهد گرفت، اما سخن در این است كه چه باید كرد تا این حركت سرعت گرفته و ظهور تعجیل پذیرد؟ بهتر است پرسش‏های اساسی را این گونه مطرح كنیم كه:
▪ آیا به طور كلی راهی برای تعجیل وجود دارد؟
▪ آیا ممكن است با زمینه سازی مناسب، به ظهور حضرت حجهٔ علیه‏السلام شتاب بخشید؟
▪ آیا قرآن در این باره طرح و سخنی دارد؟
برای پاسخ‏گویی به این پرسش‏ها، این نوشتار را در دو بخش:
۱) دیدگاه‏ها
۲) نگاه قرآن
مورد بررسی قرار می‏دهیم.
الف) بخش نخست: دیدگاه‏ها
در برابر پرسش‏های بالا، با توجه به دیدگاه‏های مختلف پاسخ‏های چندی وجود دارد كه در زیر مورد بررسی قرار می‏گیرد
۱) دیدگاه نخست
ظهور حضرت حجت، مانند وقوع قیامت به اراده خداوند است و انسان‏ها خواه دوست آن حضرت باشند یا دشمن، هیچ نقشی در آن ندارند؛ باید نظاره‏گر بود تا اراده الهی بدان تعلق بگیرد و ظهور محقق گردد.
۲) دیدگاه دوم
با توجه به حدیث «امتلاء الارض» باید در اشاعه ظلم و گسترش جور گام برداشت تا پیمانه پر شده زمینه ظهور فراهم گردد.
۳) دیدگاه سوم
انگیزه ظهور را باید در عوامل غیبت جست و جو كرد. باید علل غیبت را مورد توجه قرار داد و موانع را برطرف كرد تا زمینه ظهور مهیا شود.
۴) دیدگاه چهارم
باید به وظایفی كه در زمان غیبت بر دوش ما گذاشته شده و از ما خواسته شده، عمل كنیم تا در ظهور و قیام حضرت حجت علیه‏السلام شتاب لازم پدید آید.
▪ بررسی دیدگاه نخست
دلیل طرفداران نظریه نخست، پاره‏ای از روایات است؛ از جمله روایت مفضل از امام صادق علیه‏السلام كه می‏فرماید «... لانّه هو الساعهٔ التی قال اللّه تعالی: یسئلونك عن الساعهٔ ایان مرساها، قل: انما علمها عند ربّی لا یجلیها لو قتها الاّ هو»(۴)(۵)
زیرا آن (ظهور مهدی علیه‏السلام ) همان ساعت (و قیامتی) است كه خداوند مثال (درباره آن فرموده است: یسئلونك عن الساعهٔ ایان مرساها... درباره قیامت از تو سئوال می‏كنند، كی فرا می‏رسد؟ بگو: علمش فقط نزد پروردگار من است. و هیچ كس جز او (نمی‏تواند) وقت آن را آشكار سازد.)
برخی از روایات حتی بحث از مهدی( علیه‏السلام ) را نیز ممنوع كرده و آن را ضلالت دانسته‏اند؛ چنان كه در ذیل آیه: «و ما یدریك لعلّ السّاعهٔ تكون قریبا»(۶)
و چه می‏دانی شاید قیامت نزدیك باشد.
می‏فرماید:
یستعجل بها الذین لایؤمنون بها و الذین امنوا مشفقون منها و یعلمون انّها الحقّ الاّ الّذین یمارون فی الساعهٔ لفی ظلال بعید.(۷)
كسانی كه به قیامت ایمان ندارند درباره آن شتاب می‏كنند، ولی آن‏ها كه ایمان آورده‏اند پیوسته از آن هراسانند و می‏دانند آن حق است. آگاه باشید كسانی كه در قیامت تردید می‏كنند در گمراهی عمیقی هستند.
راوی می‏گوید: پرسیدم معنای یمارون چیست؟ حضرت فرمود:
یقولون متی ولد؟ و من رأی؟ و این یكون؟ و متی یظهر، و كل ذلك استعجالاً لامر اللّه و شكا فی قضائه و دخولاً فی قدرته.(۸)
می‏گویند: چه زمانی متولد شده است؟ و چه كسی او را دیده است؟ و كی ظاهر می‏شود؟ همه این‏ها شتاب كردن در كار خدا و شك در حكم و دخالت در قدرت او است.
در این دو روایت ضمن آن كه ظهور حضرت حجت، را تأویل آیات قیامت دانسته و عجله در وقوع آن را ناشی از عدم ایمان تلقی كرده است، بحث و پرسش درباره آن حضرت از جمله زمان ظهور را مراء، و محاجّه، شك در قضا و دخالت در قدرت خدا می‏داند.
در روایت دیگری تصریح دارد به این كه، امر ظهور قابل تعجیل نیست؛ چنان كه در روایتی از امام صادق علیه‏السلام چنین می‏خوانیم:
«ان اللّه لا یستعجل لعجلهٔ العباد، ان لهذا الامر غایهٔ ینتهی الیها، فلو قد بلغوها لم یستقدموا ساعهٔ و لا یستأخرو»
خداوند به خاطر شتاب بندگان عجله نمی‏كند. همانا برای این كار (ظهور مهدی(عج)) زمانی است كه به آن منتهی می‏شود. پس اگر (بندگان) آن (زمان) را طلب كنند، لحظه‏ای مقدم یا مؤخر نمی‏گردد.
بنابر این دیدگاه، انسان جز انتظار تكوینی هیچ نقشی ندارد. همانند كسی كه مسافری دارد و نمی‏داند كجاست، باید به حكم تكوین چشم به راه باشد تا وصل محقق شود؛ زیرا مطابق اراده و مشیت مطلق الهی، انسان در این زمینه مسلوب الاختیار است، و كاری از وی ساخته نیست. نه قادر است اراده خدا را تغییر دهد و نه می‏تواند در برابر خواست خدا اراده‏ای داشته باشد. تشبیه وجه انتفاع از حضرت در زمان غیبت به خورشید در پس ابرها، می‏تواند مؤید این بینش باشد؛ چرا كه بشر نمی‏تواند به سادگی ابرها را كنار زده و خورشید را نمایان سازد.
بدیهی است این دیدگاه، با همه وجهه توحیدی و معرفتی كه دارد، توجیه عقلانی ندارد، و دست كم با اراده، اختیار، تشریع، تكلیف و اذن در دعا منافات دارد.
از سوی دیگر، مذمت استعجال و پرسش از حال آن حضرت، به كسانی اشاره دارد كه در وجود حضرت تردید داشتند و با پرسش‏های پی‏درپی در صدد ایجاد شبهه در اصل وجود مهدی علیه‏السلام بودند و چه كسی می‏تواند بپذیرد كه روایات متعددی كه در معرفی آن حضرت وارد شده، مراء و محاجه باشد؟
▪ دیدگاه دوم
روایت امتلاء كه می‏فرماید:
«المهدی من ولدی تكون له غیبهٔ اذا ظهر یملأ الارض قسطا و عدلاً كما ملئت جورا و ظلما»(۹)
مهدی (عج) از فرزندان من است برای او غیبتی است، هنگامی كه ظاهر شود زمین پر از قسط و عدل می‏شود؛ همان طور كه پر از جور و ظلم شده است.
این روایت متواتر بین شیعه و سنی است و شكی در آن راه ندارد، اما نمی‏تواند توجیه كننده اشاعه ظلم، جور، فحشا، منكرات و گناهكاری باشد؛ چرا كه این موضوع با روح قرآن كاملاً در تضاد است. و نه تنها با تشكیل حكومت اسلامی و اجرای حدود و احكام مخالف است، بلكه با آیات امر به معروف و نهی از منكر، تواصی، ارشاد و تبلیغ نیز ناسازگار می‏باشد. چرا كه خواست خداوند و قرآن دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منكر است؛ چنان كه می‏فرماید:
«و لتكن منكم امهٔ یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر»(۱۰)
باید از میان شما، جمعی به نیكی، و امر به معروف و نهی از منكر دعوت كنند.
و پر كردن جامعه از ظلم و جور و گناه و فحشاء خواست شیطان و منافقان است، و این سخن قرآن است كه می‏فرماید:
«و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء و المنكر»(۱۱)
هر كس پیرو گام‏های شیطان شود، (گمراهش می‏سازد زیرا) او به فحشا و منكر فرمان می‏دهد.
و نیز می‏فرماید: «المنافقون و المنافقات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمنكر و ینهون عن المعروف.»(۱۲)
مردان منافق و زنان منافق، همه از یك گروهند. آن‏ها امر به منكر، و نهی از معروف می‏كنند.
بنابر این دیدگاه، باید بخش عظیمی از آیات قرآن و پیام آن را از كار انداخت و در مسیر مخالف آن عمل كرد تا پیمانه پر شود. در سایه شوم این نظریه همه انقلاب‏های آزادی بخش، جنگ‏ها و حتی قیام ائمه علیهم‏السلام محكوم و با بحران مشروعیت دچار می‏شود؛ برای این كه به جای پر كردن پیمانه ظلم، امتلای آن را به تأخیر می‏اندازد.
تنها نكته‏ای كه در این باره می‏توان گفت: این است كه حدیث امتلاء به ظهور علایم و نشانه‏ها از جمله گسترش بی‏عدالتی، گناه و منكرات در آخر الزمان اشاره دارد و این هرگز به معنای جواز ارتكاب گناه نمی‏باشد.
▪ دیدگاه سوم
این كه باید علت یا علل غیبت را بر طرف كرد تا زمینه ظهور فراهم آید، ابتدا باید دید علت یا علل غیبت چیست و پس از آن گفت چه باید كرد؟
دربرخی از روایات، تعابیر زیر خود نمایی می‏كند:
الف) عاری بودن از بیعت
چنان‏كه در روایت رضوی( علیه‏السلام ) می‏خوانیم كه «لئلا یكون فی عنقه لاحد بیعهٔ اذا قام بالسیف».(۱۳)
بدیهی است این مسأله نمی‏تواند علت اصلی غیبت باشد، بلكه علت عدم حضور آن حضرت است. به دیگر سخن، فرق است بین عدم حضور، و عدم ظهور و آن چه مورد بحث است، ظهور و قیام آن حضرت است كه این غیبت خود زمینه تحقق آن ظهور است.
ب) خوف و ترس
در روایت زراره از امام صادق( علیه‏السلام ) می‏خوانیم كه فرمود:
«ان للغلام غیبهٔ قبل قیامه، قلت و لم؟ قال: یخاف علی نفسه الذبح»(۱۴)
برای آن پسر مهدی(عج) قبل از قیامش غیبتی است. گفتم: چرا؟ فرمود: (زیرا) از ذبح شدن خود می‏ترسد.
و در روایت دیگری می‏فرماید:
«ان للقائم غیبهٔ قبل ظهوره، قلت [زراره] لم؟ قال یخاف القتل»(۱۵)
برای قائم(عج) قبل از قیامش غیبتی است. گفتم: چرا؟ فرمود: از كشته شدن می‏ترسد.
این عامل نیز همانند عامل قبل، در حقیقت باعث حفظ جان آن حضرت برای تحقق قیام و ظهور است؛ نه عامل اصلی غیبت، و نمی‏توان با تأمین جان وی، زمینه ظهور و قیام را فراهم آورد.
ج) آزمایش الهی
اخبار متعددی دلالت دارد كه از علل و عوامل غیبت، آزمایش الهی است؛ در روایتی، امام باقر علیه‏السلام در پاسخ به جابر جعفی می‏فرماید:
«هیهات، هیهات، لا یكون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا، حتی یذهب الكدر و یبقی الصفو».
هیهات! هیهات! فرج ما واقع نمی‏گردد تا این كه غربال شوید، سپس غربال شوید، سپس غربال شوید تا ناصافی و آلودگی برود و صاف و خالص باقی بماند.
و در روایت دیگری از امام ابوالحسن علیه‏السلام می‏خوانیم كه فرمود:
«اما و اللّه لا یكون الذی تمدون الیه اعینكم حتی تمیزوا و تمحصوا، و حتی لا یبقی منكم الا الاندر. ثم تلا: ام حسبتم ان تتركوا و لما یعلم اللّه الذین جاهدوا منكم و یعلم الصابرین».(۱۶)
آگاه باشید، به خدا قسم محقق نمی‏شود آن كه چشمانتان را به او دوخته‏اید تا این كه جدا و پاك شوید و تا این كه مقدار بسیار كمی از شما باقی بماند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «ام حسبتم ان تتركوا...».
هر چند عامل امتحان می‏تواند، از علل غیبت، یا به تعبیر دیگر حكمت آن، به شمار آید، اما این امر به دست مردم نیست تا مسیر آن را عوض كنند؛ آن هم آزمونی كه ضرورتا می‏بایست وسیله جدا كردن سره از ناسره، و كدر از مصفا باشد. غربال كردنی كه با آن، تعدادی اندك از صف اكثریت ناباب جدا شوند.د) بی‏وفایی مردم
در برخی از توقیعات شریفه به این مسأله اشاره شده است كه، بی‏وفایی مردم و گناهان آنان زمینه‏ساز غیبت حضرت حجت شده است. چنان كه می‏فرماید:
«و لو ان اشیاعنا وفقهم اللّه علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادهٔ بمشاهدتنا، علی حق المعرفهٔ و صدقها منهم بنا فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نكرهه و لا نؤثره منهم».(۱۷)
اگر خداوند به شیعیان ما توفیق همدلی در وفای به عهدی كه بر ایشان است عنایت می‏فرمود: مباركی دیدار ما برای ایشان به تأخیر نمی‏افتاد و در سعادت مشاهده ما با معرفتی شایسته و درست شتاب می‏شد. و چیزی ما را از ایشان محبوس نكرده است مگر اعمال ناخوشایند و ناپسندی است كه از آن‏ها به ما می‏رسد.
مضمون این توقیع این است كه بی‏وفایی شیعیان نسبت به عهد و پیمان با آن حضرت موجب طولانی‏تر شدن غیبت و حرمان از وصال شده است. این توقیع در حقیقت بیانگر چند نكته اساسی است:
۱) دوری از حضرت ثمره كارهای ناپسند دوستان و شیعیان است؛ «فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نكرهه».
۲) طولانی شدن غیبت نتیجه عدم همدلی شیعیان است؛
«و لو ان اشیاعنا و فقهم اللّه علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا»
اگر خداوند به شیعیان (و پیروان) ما توفیق همدلی در وفای به عهد می‏داد، مباركی دیدار ما برای ایشان به تأخیر نمی‏افتاد.
۳) همدلی شیعیان در وفای به عهد [آن حضرت] می‏تواند عاملی برای تعجیل در ظهور باشد؛ «لتعجلت لهم السعادهٔ بمشاهدتنا». در سعادت دیدار ما شتاب می‏شد.
هـ) علل ناشناخته
بعضی از روایات‏ها بیانگر این نكته‏اند كه امامان معصوم از علت اصلی غیبت آگاهند، اما مأمور به بیان آن نیستند؛ لذا سربسته و به طور اجمال حكمت‏هایی از آن را بیان كرده‏اند؛ دلیل این ادّعا روایت عبداللّه بن فضل هاشمی از امام صادق( علیه‏السلام ) است كه به وی فرمود:
«ان لصاحب الامر غیبهٔ لا بد منها، یرتاب فیها كل مبطل، فقلت له: و لم جعلت فداك؟ قال لامر لم یؤذن لنا فی كشفه لكم، قلت: فما وجه الحكمهٔ فی غیبهٔ؟ فقال: وجه الحكمهٔ فی غیبهٔ وجه الحكمهٔ غیبات من تقدمه من حجج اللّه تعالی ذكره، ان وجه الحكمهٔ فی ذلك لا ینكشف الا بعد ظهوره، كما لا ینكشف وجه الحكمهٔ لمّا أتاه الخضر( علیه‏السلام ) من خرق السفینهٔ، و قتل الغلام و اقامهٔ الجدار، لموسی( علیه‏السلام ) الا وقت افتراقها».(۱۸)
برای صاحب امر غیبتی است كه چاره‏ای از آن نیست. هر مبطلی در آن شك می‏كند. به او گفتم: فدایتان شوم، (غیبت) برای چیست؟ فرمود: برای امری كه اجازه كشف آن برای شما را نداریم. گفتم: حكمت غیبت او چیست؟ فرمود: حكمت غیبت او همان حكمت غیبت حجت‏های خداوند قبل از او است. حكمت آن كشف نمی‏شود مگر بعد از ظهور او. همان طور كه حكمت سوراخ كردن كشتی و كشتن پسر و برپایی دیوار توسط حضرت خضر( علیه‏السلام ) برای حضرت موسی( علیه‏السلام ) كشف نشد مگر هنگام جدایی آن‏ها.
بر اساس این روایت، و به خصوص تشبیه غیبت آن حضرت با خضر و كارهایش در مصاحبت حضرت موسی( علیه‏السلام ) صورت گرفته است، غیبت حضرت حجت( علیه‏السلام ) به عنوان یك واقعیت دارای تأویل معرفی گردیده است كه پس از ظهور، توسط خود آن حضرت روشن خواهد شد.
از آن چه گذشت، به خوبی روشن شد، كه علل شناخته شده و علل ناشناخته یاد شده، هیچ كدام قابل تغییر نیست تا بتوان به وسیله آن، زمینه ظهور را ایجاد و یا دگرگون نمود.
آری تنها بی‏توجهی و بی‏وفایی شیعیان، قابل تغییر است كه آن را هم می‏توان در قالب وظیفه دعا و انتظار فرج كه ـ پس از این در دیدگاه چهارم بدان خواهیم پرداخت ـ درمان و در ایجاد زمینه ظهور گامی برداشت.
▪ دیدگاه چهارم
احادیث و اخبار رسیده از ان حكایت دارد كه همان گونه كه مردم در عصر حضور دیگر ائمه نسبت به امام حاضر وظایفی بر عهده داشته و ادا می‏كردند، در عصر غیبت نیز، افزون بر تكالیف عمومی، در خصوص مسأله غیبت وظایفی بر دوش دارند و باید ضمن وصول به اجرا و ثواب گام‏هایی نیز در زمینه ظهور بردارند.
● وظایف عصر غیبت
با توجه به مجموع روایات، وظایف زیر استنباط می‏شود:
الف) صبر
در روایتی امام رضا علیه‏السلام می‏فرماید:
ما احسن الصبر و انتظار الفرج، اما سمعت قول الله تعالی «فارتقبوا انی معكم رقیب».(۱۹) و قوله عزوجل: «فانتظروا انی معكم من المنتظرین،(۲۰) فعلیكم بالصبر، فانه انما یجیی‏ء الفرج علی الیأس و قد كان الذین من قبلكم اصبر منكم».(۲۱)
چه قدر نیكو است صبر و انتظار فرج. آیا نشنیدی این سخن خداوند را كه: فارتقبوا اِنّی معكم رقیب. و این سخن او كه: فانتظروا اِنّی معكم من المنتظرین. «منتظر باشید من هم با شما در انتظارم». همانا فرج پس از ناامیدی می‏آید و كسانی كه قبل از شما بودند صبورتر از شما بودند.
تعبیر «علیكم بالصبر» صراحت دارد، در این كه وظیفه شیعیان در عصر غیبت، صبر بر فراق است.
ب) انتظار
هر چند از روایت بالا وظیفه انتظار نیز به خوبی معلوم می‏شود، ولی درباره انتظار باید گفت: پیامبر و ائمه اطهار با تأكید بسیار بر این امر پای فشرده‏اند؛ در روایتی از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏خوانیم كه فرمود: «افضل اعمال امتی انتظار الفرج».(۲۲) برترین اعمال امت من انتظار فرج است. علی علیه‏السلام در پاسخ كسی كه از وی پرسید: «ای الاعمال احب الی اللّه عزوجل؟» فرمود: «انتظار الفرج».(۲۳) كدام عمل نزد خداوند محبوب‏تر است. فرمود: انتظار فرج. در روایت دیگری امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید:
«اقرب ما یكون العبد الی اللّه عزوجل و ارضی ما یكون عنه اذا افتقدوا حجهٔ اللّه فلم یظهر لهم و حجب عنهم فلم یعلموا بمكانه... فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً».(۲۴)
نزدیك‏ترین حالت بنده به خداوند و راضی‏ترین چیز نزد او این است كه هرگاه حجت خدا از آن‏ها پنهان شود و برایشان ظاهر نشود و از آن‏ها پوشیده شود و مكانش را ندانند در این هنگام صبح و شام منتظر فرج او باشند.
پر واضح است كه انتظار بر دو قسم است:
۱) انتظار تكوینی
۲) انتظار تشریعی
در انتظار تكوینی، منتظر بودن بیش‏تر به شكل منفی و همراه با سستی صورت می‏گیرد، اما انتظار تشریعی، پویا و همراه با علم و عمل است. مؤید این سخن، كلام امام سجّاد( علیه‏السلام ) است كه می‏فرماید:
«المنتظرون لظهوره افضل اهل كل زمان، لان اللّه تعالی ذكره، اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفهٔ ما صارت به الغیبهٔ عند هم بمنزلهٔ المشاهدهٔ، و جعلهم فی ذلك الزمان بمنزلهٔ المجاهدین بین یدی رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بالسیف، اولئك المخصلون حقا، و شیعتنا صدقا، و الدعاهٔ الی دین اللّه سرا و جهرا».(۲۵)
منتظران ظهور او برترین اهل هر زمانند؛ زیرا خداوند متعال به آنها عقل و فهم و شناختی عطا فرموده است كه غیبت در نزد آنان به منزله مشاهده گردیده است. و آنان را در آن زمان به منزله مجاهدان با شمشیر در پیش روی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قرار داده است. آنان حقیقتا خالصند و شیعیان راستین و دعوت كنندگان به دین خدا در پنهان و آشكارند.
منتظر واقعی در بعد علمی، آن چنان معرفتی دارد كه غیبت برای او همانند مشاهده است؛ یعنی در شناخت امام زمان خود، شك و تردید ندارد و در بعد عملی آشكارا و نهان به دعوت و تبلیغ مشغول است.
اگر منتظر منفی دست بر دست می‏گذارد و به بهانه این كه كاری از ما ساخته نیست و كاری برای زمینه سازی ظهور نمی‏كند، منتظر مثبت شب و روز بر علم و معرفت و عمل خود می‏افزاید، خود را آماده ظهور می‏نماید، و تلاش دارد تا خود را از سنخ منتظر كند.
چكیده سخن آن كه در انتظار مثبت ایمان به غیب، گرایش به عدالت، تنفر از ظلم، اعتراف به حق و دعوت به خیر و صلاح نهفته است.
ج) دعا
در برخی روایات عمده‏ترین وظیفه عصر غیبت را دعا دانسته‏اند؛ از جمله در توقیع اسحاق بن یعقوب كه به وسیله محمد بن عثمان دریافت شده است، فرمود: «و اكثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلك فرجكم».(۲۶)
این دعا شرایطی دارد، كه پس از این بدان خواهیم پرداخت.
د) انقطاع
در روایتی از امام صادق علیه‏السلام می‏خوانیم كه فرمود: «ان هذا الامر لایأتیكم الا بعد ایاس... همانا این امر (ظهور مهدی (عج) نمی‏آید شما را مگر پس از ناامیدی».(۲۷) و در روایت دیگری از امام رضا علیه‏السلام می‏فرماید «فانه انما یجیی‏ء الفرج علی الیأس و قد كان الذین من قبلكم اصبر منكم».(۲۸) همانا فرج پس از ناامیدی می‏آید و كسانی كه پیش از شما بودند صابرتر از شما بودند.
این بدان معنا است كه تا بشریت چشم امید به قدرت‏های غیرالهی داشته باشد، عطش عدالت مهدوی در او وجود ندارد و آن گونه كه بایسته و شایسته است، مهدی‏جو و مهدی‏خواه نخواهد بود.
با توجه به آن چه گذشت، می‏توان گفت: دیدگاه چهارم بیش از بقیه نظریه‏ها قابل پذیرش است؛ لذا آن را در بخش دوم مورد بررسی بیش‏تر قرار می‏دهیم.
▪ بخش دوم: عوامل زمینه‏ساز ظهور
در این بخش از نوشتار، دوباره پرسش را این گونه مطرح می‏كنیم كه آیا در خصوص زمینه‏سازی برای ظهور، دلیلی وجود دارد؟
در پاسخ می‏توان گفت: برخی از روایات به طور كلی بر این مطلب دلالت دارند؛ از جمله روایتی كه طبرانی و ابن ماجه از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقل می‏كنند كه فرمود: «یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی سلطانه».(۲۹) مردمی از مشرق خروج می‏كنند و زمینه حكومت مهدی (عج) را آماده می‏سازند. و در روایت دیگری از امام صادق علیه‏السلام می‏خوانیم كه درباره طولانی شدن عذاب بنی‏اسرائیل می‏فرماید:
«فلما طال علی بنی اسرائیل العذاب ضجوا و بكوا الی اللّه اربعین صباحا فاوحی اللّه الی موسی و هارون یخلصهم من فرعون فحطّ عنهم سبعین و مأهٔ سنهٔ، قال [الراوی[ فقال ابوعبداللّه هكذا انتم لو فعلتم لفرج اللّه عنا، فاما اذ لم تكونوا فان الامر ینتهی الی منتهاه».(۳۰)
زمانی كه عذاب بنی‏اسرائیل طول كشید، آنان ضجه زدند و چهل روز به درگاه خدا گریستند. پس خداوند به موسی علیه‏السلام و هارون علیه‏السلام وحی كرد كه آنان را از فرعون خلاصی می‏بخشد. پس یكصد و هفتاد سال گرفتاری از آنان برطرف شد. راوی می‏گوید: سپس امام صادق علیه‏السلام فرمود: هم چنین شما اگر چنین كنید، فرج ما را می‏رساند و اگر مانند آنان نباشید، امر (فرج) به انتهای زمان معین خود می‏رسد.
این روایت به صراحت بیان می‏كند كه اگر درست اقدام شود، می‏توان طول غیبت را كاهش داد.
از نظر عقلایی نیز می‏توان گفت: تشكیل حكومت جهانی با آن عظمت و شكوه، به صورت دفعی هر چند محال نیست، اما دلیل عقلی یا نقلی معتبر بر چنین وقوعی نداریم. هر چند ممكن است خود ظهور به دلیل عدم توقیت، به طور «بغتهٔ» و ناگهانی صورت گیرد، اما قطعا نمی‏توان گفت بدون هیچ زمینه‏ای انجام می‏شود.
● نظر دانشمندان
شهید مطهری می‏نویسد: بعضی از علمای شیعه كه به برخی از دولت‏های شیعی معاصر خود حسن ظن داشته‏اند، احتمال داده‏اند كه دولت حقّی كه تا قیام مهدی موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله مورد نظر باشد.(۳۱)
این سخن بیانگر آن است كه علمای شیعه به حكومت زمینه‏ساز عقیده داشته‏اند و این یك امر طبیعی است، چرا كه وقتی انسان منتظر مهمان عزیزی باشدآ سعی می‏كند فضا و مكان و استقبال كنندگان را در حد امكان، با مقام فرد منتظر كاملاً همانند كند. چگونه ممكن است فرد منتظر، در انتظار كسی باشد كه به دلیل اجرای عدالت، پیاده كردن احكام الهی و جلوگیری از فحشا محكوم دادگاه او و طعمه شمشیر وی باشد؟
آیت اللّه مكارم شیرازی نیز، درباره آمادگی‏های لازم برای حكومت جهانی می‏نویسد: برای این كه دنیا چنان حكومتی را پذیرا باشد، چند نوع آمادگی لازم است:
۱) آمادگی فكری و فرهنگی:
یعنی سطح افكار مردم جهان آن چنان بالا رود كه بدانند مثلاً مسأله «نژاد» یا «مناطق مختلف جغرافیایی» مسأله قابل توجهی در زندگی بشر نیست و تقاوت رنگ‏ها و زبان‏ها و سرزمین‏ها نمی‏تواند بشر را از هم جدا سازد...
۲) آمادگی اجتماعی:
مردم جهان باید از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شوند، تلخی این زندگی مادی و یك بعدی را احساس كنند و حتی از این كه ادامه این راه یك بعدی ممكن است در آینده مشكلات كنونی را حل كند، مأیوس گردند.
۳) آمادگی‏های تكنولوژی و ارتباطی:
بر خلاف آن چه بعضی می‏پندارند كه رسیدن به مرحله تكامل اجتماعی و رسیدن به جهانی آكنده از صلح و عدالت، تنها با نابودی تكنولوژی جدید امكان‏پذیر است، وجود این صنایع پیشرفته نه تنها مزاحم یك حكومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلكه شاید بدون آن وصول به چنین هدفی محال باشد... سپس می‏افزاید معجزه، استثنایی است منطقی در نظام جاری طبیعت، برای اثبات حقانیت یك آیین آسمانی؛ نه برای اداره همیشگی نظام جامعه.(۳۲)
۴) آمادگی‏های فردی:
حكومت جهانی قبل از هر چیز نیازمند عناصر آماده و با ارزش انسانی است تا بتواند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعی را به دوش بكشد.
این در درجه اول نیاز به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهی و آمادگی روحی و فكری برای پیاده كردن آن برنامه عظیم نیاز دارد... .
منتظر واقعی برای چنان برنامه مهمی نمی‏تواند نقش تماشاچی را داشته باشد...(۳۳)
مؤید این سخن، ادعیه عهد است كه در آن گفته می‏شود:
«اللهم انی اجدد فی صبیحهٔ یومی هذا و ما عشت من ایامی عهدا و عقدا و بیعهٔ له فی عنقی، لا احول عنها، و لا ازول ابدا».(۳۴)
خدایا در صبح امروز تا زمانی كه زنده‏ام، عهد، عقد و بیعت او را بر گردن خود تجدید می‏نمایم. هرگز از آن برنمی‏گردم و آن را از بین نمی‏برم.اگر از یك سو آمادگی، شرط حضور و ظهور باشد و از سوی دیگر، این آمادگی به دست خود انسان صورت گیرد، طبیعی است كه انسان می‏تواند در تعجیل ظهور نقش داشته باشد.
ب) نگاه قرآن
در این جا آیاتی از قرآن كریم را كه به نوعی می‏تواند بر مسأله زمینه‏سازی ظهور مصلح موعود دلالت كند، یادآور می‏شویم. باید توجه داشت، آیاتی كه بر این امر دلالت دارد، بر دو گونه است:
۱) آیات عموم
منظور از آیات عموم آیاتی است كه به طور كلی و عمومی بر زمینه‏سازی ظهور مهدی (عج) دلالت می‏كند. مثل آیات دعا؛ از جمله آیه
«ادعونی استجب لكم»(۳۵) مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم. و آیه «و اذا سألك عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوهٔ الداع اذ دعان».(۳۶)
و هنگامی كه بندگان من از تو درباره من سئوال كنند، (بگو:) من نزدیكم، دعای دعا كننده را به هنگامی كه مرا می‏خواند پاسخ می‏گویم.
با توجه به این كه از یك سو خداوند سبحان اجابت دعا را تضمین كرد و از سوی دیگر پیشوایان دین علیهم‏السلام به دعای تعجیل سفارش كرده‏اند، شكی نیست كه دعا از مهم‏ترین عوامل زمینه‏ساز، برای ظهور است.
▪ ادعیه‏ی تعجیل
چنان كه پیش از این نیز گفته شد: به ما سفارش شده است كه برای تعجیل در فرج حضرت حجت، زیاد دعا كنیم؛ «و اكثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلك فرجكم» برای تعجیل فرج زیاد دعا كنید كه فرج شما در آن است.
نكته جالب توجه در این روایت، این است كه فرج امام زمان (عج) فرج ما دانسته شده است و دعا برای فرج آن حضرت در واقع دعا برای فرج و رفع گرفتاری خود ما است. به تعبیر دیگر مشارالیه ذلك، الفرج است یعنی فرج حضرت، فرج شما هم هست. برگشت اسم اشاره به قریب نیز موافق این انتخاب است. گرچه بازگشت به آثار دعا نیز چندان بی وجه نیست یعنی فرج شما در گرو آثار دعا بر فرج است.
در بسیاری از آثار رسیده از ائمه معصومین علیهم‏السلام دعای تعجیل فرج آمده كه خود بیانگر آماده‏سازی برای ظهور منجی است چرا كه دعا افزون بر این كه یاری و كمك خواستن از خداوند قادر و توانا است، موجب آمادگی فكری و قلبی شده نوعی توجه به وظایف و عهد و پیمان را به دنبال دارد. از جمله:
در دعای عهد:
«فاظهر اللهم ولیك... حتی لایظفر بشیی‏ء من الباطل الا مزقه و یحق الحق و یحققه،...»(۳۷)
خدایا ولی خودت را ظاهر گردان... تا اینكه باطلی را نیابد مگر آن كه آن را نابود سازد و حق را ثابت و محقق گرداند.
و در صلوات بر آن حضرت چنین آمده است كه
«اللهم صل علیه و قرب بعده و انجز وعده و اوف عهده واكشف عن بأسه حجاب الغیبهٔ...»
خدایا درود بر او فرست. و دوری‏اش را نزدیك گردان و وعده‏اش را حتمی ساز و عهدش را وفا كن و از گرفتاریش حجاب غیبت را بر طرف فرما.
و در دعای معروف «اللهم عرفنی نفسك»، بعد از بیان شكوائیه به خاطر فقدان نبی و ولی، مشكلات دوران، فزونی دشمن و كمی دوستان، چنین آمده است:
«اللهم فافرج ذلك بفتح منك تعجله»
خدایا فرج آن را با گشایشی شتابان برسان.
و نیز آمده است كه:
«اللهم انا نسألك ان تأذن لولیك فی اظهار عدلك فی عبادك...»(۳۸)
خدایا، از تو درخواست می‏كنیم كه به ولیّ خودت اذن دهی تا عدلت را در میان بندگانت آشكار سازد.
نكته دیگری كه در این جا مطرح است این كه، دعا برای تعجیل در فرج و ظهور، باید با كیفیت ویژه باشد. به دیگر سخن، باید همراه با ندبه، استغاثه(۳۹) و صدا زدن باشد. مؤید این سخن زیارت حضرت حجت بن الحسن علیه‏السلام است كه نام دعای ندبه به خود گرفته است كه فرازی از آن دعای شریف عبارت است از:
«این بقیهٔ الله التی لاتخلوا من العترهٔ الطاهرهٔ، این المعد لقطع دابر الظلمهٔ، این المنتظر لاقامهٔ الامت و العوج، این المرتجی لازالهٔ الجور والعدوان، این المدخر لتجدید الفرائض و السنن، این المتخیر لاعادهٔ الملهٔ و الشریعهٔ، این المؤمل لاحیاء الكتاب و حدوده، این محیی معالم الدین و اهله، این قاصم شوكهٔ المعتدین، این هادم ابنیهٔ الشرك و النفاق، این مبید اهل الفسوق و العصیان و الطغیان، این حاصد فروع الغی و الشقاق، این طامس آثار الزیغ و الاهواء، این قاطع حبائل الكذب و الافتراء، این مبید العتاهٔ و المردهٔ، این مستأصل اهل العناد و التضلیل و الالحاد، این معز الاولیاء و مذل الاعداء...»(۴۰)
كجاست بقیهٔ الله‏ای كه از عترت هدایت‏گر خالی نیست؟ كجاست آماده بریدن دنباله ستمگران؟ كجاست انتظار كشیده شده برای راست كردن كژی‏ها و نادرستی‏ها؟ كجاست امید بسته شده برای از بین بردن جور و دشمنی؟ كجاست ذخیره شده برای تجدید واجبات و سنت‏ها؟ كجاست اختیار شده برای برگردانیدن آیین و شریعت؟ كجاست آرزو شده برای زنده كردن كتاب و حدود آن؟ كجاست زنده كننده آثار دین و اهل آن؟ كجاست در هم شكننده شوكت تجاوزكاران؟ كجاست ویران كننده بناهای شرك و نفاق؟ كجاست نابود كننده اهل فسق و گناه و طغیان؟ كجاست درو كننده شاخه‏های گمراهی و اختلاف؟ كجاست محو كننده آثار كجی و هواپرستی؟ كجاست برنده ریسمان‏های دروغ و افترا؟ كجاست نابود كننده سركشان و متمردان؟ كجاست ریشه كن كننده اهل دشمنی و گمراهی و الحاد؟ كجاست عزت‏بخش دوستان و خواركننده دشمنان....
در این زیارت بر خلاف دیگر زیارت‏ها، سخن از كارهای انجام شده نیست، بلكه این دعا به آرمان‏ها و اهداف آینده نظر دارد كه ضمن صدا زدن برای آمدن آن حضرت، اهداف ظهور و قیام نیز روشن می‏كند. در این زیارت به نحوی راز و نیاز می‏كند كه گویا گم‏شده‏ای دارد و در پی او ناله و ندبه می‏كند و دعوتش می‏كند كه هر كجا هستی، بیا.
نكته بسیار مهمی كه در این جا وجود دارد، این است كه این ناله و ندبه به صورت فردی چندان كارساز نیست، بلكه می‏بایست همگانی باشد كه ما از آن به استغاثه عمومی تعبیر می‏كنیم و در ذیل آیه نصر بدان خواهیم پرداخت.
۲) آیات خصوص
منظور از آیات خصوص، آیاتی است كه با مسأله زمینه‏سازی ظهور مهدی (عج) قابل انطباق است. كه عبارتند از:
الف) آیه تناوش، كه می‏فرماید:
«و قالوا آمنا به و انی لهم التناوش من مكان بعید».(۴۱)
و می‏گویند: «به حق ایمان آوردیم.» ولی چگونه می‏توانند از فاصله دور به آن دسترسی پیدا كنند.
این آیه دسترسی به ایمان [از جمله مهدی] از مكان دوردست را ناممكن می‏داند.
طبرسی در مجمع البیان پس از تفسیر آیه می‏نویسد: این مربوط به جنگ بیداء [خروج سفیانی در آستانه قیام مهدی علیه‏السلام ] و خسف آن است؛ بدین بیان كه، سپاه سفیانی به هنگام رویایی با سپاه مهدی علیه‏السلام می‏گویند: «آمنا به»، اما خداوند می‏فرماید: «انی لهم التناوش من مكان بعید». چگونه ممكن است این ایمانی كه زمان آن منقضی شده است، به حال آنان نفعی داشته باشد.(۴۲)
راز این قضیه آن است كه آنان این ایمان را به هنگام گرفتار آمدن در چنگال مجازات بیان كردند و آن را خلاصی خود قرار دادند و ایمان اضطراری كه از روی خوف و وحشت باشد، ارزشی نخواهد داشت.
در مجموع می‏توان از این آیه استفاده كرد كه اگر ایمان به مهدی علیه‏السلام واقعی [از جای نزدیك و قرب ولایی [باشد، می‏تواند عاملی برای دسترسی به آن حضرت باشد. اما چنان چه ایمانی باشد، ظاهری و [از مكان بعید، و دور از محبت و ولایت] اثری نخواهد بخشید.
ب) آیه تغییر، كه می‏فرماید:
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»(۴۳)
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمی‏دهد مگر آن كه آن چه را در خودشان است تغییر دهند.
علامه طباطبایی می‏نویسد: بین نعمت‏های الهی كه به انسان داده شده است و بین حالات نفسانی انسان تلازم برقرار است. اگر انسان بر مبنای فطرت گام برداشت و ایمان و عمل صالح را كسب نمود، نعمت دنیا و آخرت در پی خواهد داشت، اما اگر خودشان احوال خود را تغییر دهند، خدای سبحان نیز نعمت‏ها را دگرگون می‏سازد.
ممكن است از آیه استفاده عموم نمود و گفت: بین حالات نفسانی انسان و بین اوضاع خارجی نیز تلازم وجود دارد؛ خواه نسبت به امور خیر باشد یا شر. بدین معنا كه اگر جامعه‏ای بر ایمان و اطاعت و شكر نعمت بودند، نعمت‏های ظاهری و باطنی به آن‏ها روی می‏آورد و تا زمانی كه حال خود را تغییر نداده‏اند باقی است، ولی زمانی كه وضع خود را دگرگون ساخته و فكر و فسق را برگزیدند، نعمت از آنان بازپس گرفته می‏شود.(۴۴)
حضور حضرت مهدی و برخورداری از نعمت حكومتش به عنوان یك نعمت ظاهری و معنوی، در گرو حركت و دگرگونی جامعه انسانی عموما و جامعه اسلامی خصوصا می‏باشد. دست كم شروع حركت اصلاحی در جامعه، می‏تواند، نویدی بر اسباغ نعمت الهی ظهور و حضور باشد.
ج) آیه ایمان و تقوا: چنان كه می‏فرماید:
«و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم بركات من السماء و الارض».(۴۵)
و اگر اهل شهرها و آبادی‏ها، ایمان می‏آوردند و تقوا پیشه می‏كردند، بركات آسمان و زمین را بر آن‏ها می‏گشودیم.
این آیه بیانگر این است كه اگر افراد جامعه، خود را از رذایل اخلاقی، فكری و عملی پاك سازند و با ایمان آوردن به مبدأ، معاد، و دیگر امور، تقوای الهی پیشه كنند، همه درهای رحمت و بركت خداوند به روی آنان گشوده خواهد شد. شكی نیست كه ظهور حضرت نیز یكی از مصادیق بركت است.
البته این مسئله مستلزم ایمان جمعی و نوعیِ جامعه است و رسیدن به این درجه از ایمان هر چند در جوامع بزرگ و آلوده به كفر تا حدود زیادی محال می‏نماید، اما در جوامع ایمانی و برای كسانی كه ادعای محبت و ولایت دارند، كاری ممكن و لازم است.
د) آیه یأس: می‏فرماید:
«حتی اذا استیأس الرسل و ظنوا انهم قد كذبوا جائهم نصرنا».(۴۶)
تا آن گاه كه رسولان مأیوس شدند و (مردم) گمان كردند كه به آنان دروغ گفته شده است، در این هنگام، یاری ما به سراغ آنان آمد.
در روایات نیز به مسأله یأس اشارت شده است:
«ان هذا الامر لا یأتیكم الا بعد ایاس...».(۴۷)
این امر (ظهور) نمی‏آید شما را مگر پس از ناامیدی.
با این تفاوت كه مفاد آیه، بیانگر یأس انبیا از گرویدن مردم، به دلیل تكذیب آنان است و مضمون روایت ناامیدی مردم از سامان‏پذیری امور حكایت دارد، ولی هر دو سوی قضیه، به یك امر بازمی‏گردد و آن هم مهیا شدن نصرت الهی برای مؤمنان و نابودی دشمنان است. اگر در داستان انبیای غضب و عذاب الهی برای یاری مؤمنان است، ارمغان ظهور مهدی علیه‏السلام ، نیز پیروزی مؤمنان بر جباران و ستمكاران و عاصیان است.
و) آیه نصر: می‏فرماید:
«ام حسبتم ان تدخلوا الجنّهٔ و لما یأتِكم مثل الذین خلوا من قبلكم مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا متی نصر اللّه الا ان نصر اللّه قریب».(۴۸)
آیا گمان كردید داخل بهشت می‏شوید، بی‏آن كه حوادثی هم چون حوادث گذشتگان به شما برسد؟ همان‏ها كه گرفتاری‏ها و ناراحتی‏ها به آنان رسید و آن‏چنان ناراحت شدند كه پیامبر و افرادی كه با او ایمان آورده بودند، گفتند: پس یاری خدا كی خواهد آمد؟ آگاه باشید یاری خدا نزدیك است.
این آیه ضمن این كه می‏فهماند، بهشت و از جمله بهشت حكومت مهدوی را به راحتی نمی‏دهند، بلكه آمیخته با مشكلات و نارسایی‏های بیرونی چون فقر و ناامنی و كمبودهای درونی چون بیماری و امثال این‏ها است، بیانگر این حقیقت است كه دست‏یابی به رفاه، آسایش، امنیت و پیروزی، در گرو خواست عمومی است. تا بدان‏جا كه پیامبر یك امّت نیز می‏باید در پس یك سلسله حوادث آزار دهنده و به قول قرآن زلزله‏ای دهشت‏زا و اضطراب آفرین، به همراه امتش دست به تضرع و دعا بردارد و از خدا تقاضای نصر نماید.
این یك استغاثه عمومی است كه در موارد بسیار سخت لازم می‏باشد و همان گونه كه پیش از این نیز یادآور شدیم، امام صادق علیه‏السلام پس از نقل انتظار بنی‏اسرائیل از موسی علیه‏السلام فرمود:
«هكذا انتم لو فعلتم لفرج اللّه عنا، فاما اذ لم تكونوا فان الامر ینتهی الی منتهاه».
همچنین شما اگر چنین كنید، خداوند فرج ما را می‏رساند و اگر مانند آنان نباشید، امر (فرج) به زمان معین خود موكول می‏شود.(۴۹)
به دیگر سخن، این آیه بیانگر لزوم عطش و نیاز واقعی و احساس حقیقی نسبت به رسیدن نجات‏دهنده و منجی است.
● نتیجه‏گیری
از آن چه گذشت، چنین استفاده می‏شود كه عمده‏ترین وظیفه هواخواهان برای زمینه‏سازی امر ظهور و تعجیل در فرج عبارت است از:
۱) دعا با شرائط ویژه؛ «و اكثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلك فرجكم»
۲) ایمان و تقوا؛ «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم بركات من السماء و الارض»
۳) دوری از گناه؛ «فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نكرهه»
۴) تقرب؛ «و قالوا آمنا به و انی لهم التناوش من مكان بعید»
۵) نومیدی؛ «ان هذا الامر لایأتیكم الا بعد ایاس»، و «فانه انما یجیی‏ء الفرج علی الیأس و قد كان الذین من قبلكم صباحا و مساءً».
۶) انتظار واقعی؛ «اذا افتقدوا حجهٔ‏اللّه فلم یظهر لهم وحجب عنهم فلم یعلموا بمكانه فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً».
۷) دعوت به دین خدا؛ «المنتظرون لظهوره... اولئك المخلصون حقا و شیعتنا صدقا و الدعاهٔ الی دین اللّه سرا و جهرا»
۸) همدل شدن دوستان؛ «و لو ان اشیاعنا و فقهم اللّه علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادهٔ بمشاهدتنا»
۹) سازماندهی و آماده شدن
۱۰) تشكیل حكومت تمهیدی
محمد فاكر میبدی
۱. بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۹.
۲. قصص / ۵.
۳. انبیاء / ۱۰۵.
۴. اعراف/ ۱۸۷.
۵. رك: بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲.
۶. احزاب / ۶۳.
۷. شوری / ۱۸.
۸. رك: بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲.
۹. رك: البرهان فی علامات آخرالزمان، ص ۷۸؛ منتخب الاثر، ص ۳۱۰؛ ینابیع المودهٔ، ج ۳، ص ۱۱۵.
۱۰. آل عمران / ۱۰۴.
۱۱. نور / ۲۱.
۱۲. توبه / ۶۷.
۱۳. رك: صافی گلپایگانی، لطف اللّه، منتخب الاثر، ص ۳۳۴.
۱۴. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۷.
۱۵. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۸.
۱۶. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.
۱۷. رك: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷، و الزام الناصب، ج ۲، ص ۴۶۷.
۱۸. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۱، و ج ۵۲ ص ۱۱۳.
۱۹. هود / ۹۳.
۲۰. ر.ك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۹؛ اعراف / ۷۱.
۲۱. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۹.
۲۲. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲.
۲۳. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲.
۲۴. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۵.
۲۵. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، و یوم الاخلاص، ص ۲۰۳.
۲۶. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۲، و حایری یزدی (بارحینی)، الزام الناصب، ج ۱، ص ۴۲۸.
۲۷. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۱.
۲۸. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۹ و ۱۱۰.
۲۹. رك: البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان، ص ۱۴۷.
۳۰. رك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۱.
۳۱. ر.ك: مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی، ص ۶۸.
۳۲. رك: مكارم شیرازی، ناصر، حكومت جهانی مهدی علیه‏السلام ص ۸۰ تا ۸۳.
۳۳. رك: مكارم شیرازی، ناصر، حكومت جهانی مهدی علیه‏السلام ، ص ۱۰۰.
۳۴. رك: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۹۶.
۳۵. غافر / ۶۰.
۳۶. بقره / ۱۸۶.
۳۷. رك: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۹۶.
۳۸. رك: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۹.
۳۹. ندب و ندبه به معنای دعوت، و غوث اغاثه به معنای یاری خواستن است. رك: المصباح المنیر، ندب و غوث.
۴۰. رك: بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۰۷.
۴۱. سباء / ۵۲.
۴۲. رك: طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، ج ۴، ۳۹۸، تفسیر صافی، ج ۴، ۲۲۷.
۴۳. رعد / ۱۱.
۴۴. رك: طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱۱، ص ۲۱۳ ـ ۳۱۴.
۴۵. اعراف / ۹۶.
۴۶. یوسف / ۱۱۰.
۴۷. ر.ك: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۱.
۴۸. بقره / ۲۱۴.
۴۹. ر.ك، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۱.
منبع : مجله انتظار


همچنین مشاهده کنید