سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

انتظار پویا


انتظار پویا
● نشانه های یاوران مهدی (عج)
پیش از آغاز بحث «نشانه‏ها واندیشه‏ها» ناچاریم به نكته‏ای اشاره كنیم، وآن این كه زبان رایج در زمان صدور این روایات، زبانی رمزی ونمادین بوده است؛ از این رو «سیوف» را به سلاح؛ «خیول» را به ماشین‏ها، نفربرها، تانك‏ها ووسایل نقلیه زرهی ورزمی باید معنا كرد. چنان كه وصف «رُهبانٌ باللیل، لیوثٌ بالنهار» نیز تعبیری نمادین ومجازی است كه از آن عبادت وتهجّد در شب، وشجاعت وجرأت وجسارت در روز مقصود است.
زبان رمزی برای كسی كه آشنا به شیوه‏های تعبیر در منابع وروایات اسلامی باشد، زبانی شناخته شده است.
▪ پس از این مقدمه، بحث از «نشانه‏ها واندیشه‏ها» را در این روایات آغاز می‏كنیم:
۱) گنج‏هایی كه از جنس طلا ونقره نیست
یاران امام، گنجینه‏هایند. گنجینه، ثروتی است كه مردم از محلّ اختفای آن بی‏خبرند. ممكن است گنجی در خانه انسان، زیر گام‏های او، یا در زمین مجاور منزلش، یا در شهر وی باشد، امّا او از آن بی‏خبر باشد. انصار امام نیز گنج‏های پنهانند. ممكن است یكی از آنان در خانه فردی از ما یا در همسایگی یا در شهر ما باشد، امّا ما وی را نشناسیم وحقیرش بشمریم ودر چشم مردم كه دیده بصیرتشان از نفوذ در اعماق وكشف گنج‏ها ناتوان است، كوچك آیند.
بی‏گمان این بصیرت، یقین، توجّه به خدا، شجاعت وبی‏باكی وذوب شدن در ذات خدای تعالی كه انصار امام علیه‏السلام بدان‏ها توصیف شده‏اند، به یكباره شكل نمی‏گیرد، بلكه در جان این جوانان وجود داشته است، جز آن كه از دیدگان مردم پنهان مانده است؛ چنان كه گنجینه‏ها از چشم‏ها پنهان می‏مانند.
۲) قدرت وآگاهی
خدای بلندمرتبه در وصف بندگان شایسته خود «ابراهیم»، «اسحاق» و«یعقوب» علیهم‏السلام می‏فرماید:
«واذكر عبادنا ابراهیم واسحاق ویعقوب اولی الایدی والابصار انّا اخلصناهم بخالصهٍٔ ذكری الدّار وانّهم عندنا لمن المصطفین الاخیار»(۱)
«وبندگان ما ابراهیم واسحاق ویعقوب را كه نیرومند ودیده‏ور بودند به یاد آور. ما آنان را با موهبت ویژه‏ای ـ كه یادآوری آن سرای بود ـ خالص گردانیدیم. وآنان در پیشگاه ما به جِدّ از برگزیدگان نیكانند.»این، از شگفت‏آورترین توصیف‏هاست.
بصیرت، نیازمند قدرت است وبدون قدرت، از دست می‏رود وبه خاموشی می‏گراید. بصیرت را جز مؤمن نیرومند بر نمی‏تابد، وهنگامی كه قوایش تحلیل رود فاقد بصیرت شود. بنابراین، قدرت نیاز به بصیرت دارد؛ زیرا قدرت بی‏بصیرت به لجاجت ودشمنی واستكبار بدل می‏شود.
خدای تعالی ابراهیم واسحاق ویعقوب را چنین توصیف فرموده است كه آنان صاحبان «قدرت / الایدی» و «بصیرت / الابصار» هستند. چنان كه در برخی روایات نیز، یاران امام عصر علیه‏السلام به صاحبان «قدرت» و«بصیرت» توصیف شده‏اند.
۳) هشیاری وبصیرت
تعبیر روایت از حالت آگاهی وبصیرت یاران امام عصر علیه‏السلام تعبیر عجیبی است:
«كالمصابیح كَأَنَّ قلوبهم القنادیل»
«آنان چونان چراغ‏هایند؛ انگار كه در دل‏هاشان قندیل‏هایی روشن است».
آیا امكان‏پذیر است كه ظلمت، قندیل را بشكند؟ هر چند كه ظلمت قندیل را احاطه می‏كند، لیكن قدرت درهم شكستن آن را نخواهد داشت.
یاران امام، اگرچه تیرگی شك وتردیدها متراكم گردد وفتنه‏ها پی در پی درآیند، در روح وجان وهشیاری آنان نفوذ نتوانند كرد. از این رو آنان هنگام كه رهسپار شوند، دچار شك نگردند وتردید نكنند و به قهقرا نروند وبه پشت سر ننگرند. تعبیر روایت در این زمینه چنین است:
«لا یشوبه شكٌّ فی ذات اللّه»
«دل‏هایی كه به شك در ذات خدا آلوده نشوند.»
از این تعبیر فهمیده می‏شود كه منظور امری غیرشك است؛ مخلوطی از شك ویقین یا لحظاتی است از شك كه حالت یقین را می‏شكافد وبه نحوی به درون یقین نفوذ می‏كند. ولی طولی نمی‏كشد كه در مقابل یقین شكست می‏خورد و جا خالی می‏كند. چنین چیزی برای بسیاری از مؤمنان اتفاق می‏افتد. غیر از آن كه یقین یاران امام را شكّی بر نمی‏آشوبد. یقین آنان ناب وخالص وبه دور از شایبه شك وتردید است.
۴) عزم نافذ
این بصیرت، چنان عزم نافذی به آنان می‏بخشد كه هیچ تردید ودودلی در آن نیست. تعبیر از این عزم به «الجمر = اخگر، پاره آتش»، تعبیری باشكوه وحكایتگر است. «اخگر» مادام كه ملتهب وفروزان است نفوذ می‏كند ومی‏درد وتعبیر به «اشدّ من الجمر = نافذتر از پاره آتش»، دلپسندترین تعبیری است كه در باب نفوذ عزم می‏شناسیم. ما نمی‏دانیم كه خدای تعالی در روح وجان جوانان طالقان چه گنجینه‏هایی از هشیاری، یقین، عزم ونیرو قرار داده است. تعابیر وارد در این روایت، تعابیر غیرمأنوسی است. انگار كه سخن از آنان، سخن از روی وَجْد وشیفتگی است:
«زُبر الحدید كالمصابیح، كأنَّ فی قلوبهم القنادیل، اشدُّ من الْجَمْر، رُهبانٌ باللیل، لیوثٌ بالنهار»
«پاره‏های آهنند، چون چراغند، انگار در دل‏هاشان قندیل‏هایی روشن است، نافذتر از پاره آتش، زاهدان شب وشیران روز.»
گویی كه روایت از تمام توانایی‏های لغت سود جسته تا امكان تعبیر از آگاهی، بصیرت، نیرومندی وعزم نافذ این جوانان را به دست آورد.
۵) نیرومندی
روایت، جوانان طالقان را به [صاحبان] قدرت شگرف كه تاكنون هیچ جوانی را بدان نیرومندی مشاهده نكرده‏ایم، توصیف كرده است. در این عبارت تأمل كنید: «كأنّ قلوبهم زُبر الحدید = گویی كه دل‏هاشان پاره‏های آهن است.»
آیا تاكنون كسی را دیده‏اید كه بتواند تكه‏های آهن را در كف دست ذوب كند، یا بشكند یا نرم سازد؟
«لَوْ حملوا علی الجبال لاَزالوها، لا یقصدون برایاتهم بلدهٔ اِلاّ خرّبوها كأَنَّ علی خیولهم اَلْعُقبانُ»
«اگر به كوه‏ها حمله‏ور شوند، آن‏ها را متلاشی سازند، با پرچم‏هاشان آهنگ هیچ دیاری را نكنند جز آن كه ویرانش سازند، گویی كه عقابانند بر اسب‏ها.»
این تعابیر عجیب از قدرت سهمگینی حكایت می‏كند. این قدرت، از نوع قدرتی كه طاغوت‏ها از آن بهره‏مندند نیست، بلكه فقط برخاسته از نیروی عزم واراده ویقین است.
۶) مرگ‏جویی وشهادت‏طلبی
«یدعون بالشهادهٔ ویتمنّون اَنْ یُقتلوا فی سبیل الله»
«برای شهادت دعا می‏كنند وآرزوی كشته شدن در راه خدا را در سر می‏پرورانند.»
مرگی كه پیرمردان نود ساله وصد ساله را دچار وحشت می‏سازد، در حالی كه تمام لذت‏های زندگی ومیل بدان‏ها را از كف داده‏اند ... آری، همان مرگی كه پیران را به وحشت می‏نشاند، این جوانان كه در عنفوان جوانی به سر می‏برند، بدان عشق می‏ورزند. عشق به شهادت از دو چیز سرچشمه می‏گیرد ودو نتیجه را در زندگی مردم به جای می‏گذارد.
امّا آن دو چیز كه منشأ عشق به شهادت در وجود انسان است، رویگردانی از دنیا وتوجّه به خدای تعالی است. اگر انسان با دوستی دنیا در دلش مقابله كند وخود را از بند آن رها سازد وفریبش را نخورد، بی‏گمان گام نخست را در این راه ـ كه دشوارترین گام است ـ برداشته، وگام دیگر آن است كه دل به محبّت خدا دهد وشیفته یاد وعشق او باشد وصاحب چنین دلی با تمام وجود به سوی خدا بازگردد.
نزد این گروه، امور دنیوی را اهمیّتی نیست. با دیگران در بازارها واجتماعات حاضر می‏شوند، جز آن كه به دل، از این امور غایبند ودرباره اینان تركیبِ «حاضرِ غایب»(۲) كاملاً مصداق پیدا می‏كند.
این جنگجویان جسور عاشق مرگی هستند كه مردم از آن می‏هراسند. شهادت را طلب می‏كنند ودر آن لقای الهی را می‏جویند. اشتیاق‏شان به شهادت، به سان اشتیاق مردم به لذت‏های دنیا بلكه برتر از آن است.
كم هستند كسانی كه آنان را درك كنند. انسان‏های غربی راهی برای درك آنان ندارند. غربیان گاه آنان را به «خودكشی‏كنندگان»(۳) توصیف می‏كنند، حال آن كه «خودكشی كننده» كسی است كه از دنیا خسته می‏شود ودر زندگی به بن‏بست می‏رسد. ولی این جوانان درهای دنیا را به روی خود گشوده می‏یابند. دنیا به رویشان لبخند می‏زند وبا تمام طراوت وزیب وزیورهایش به سرشان سایه می‏افكند. بنابراین، آنان از دنیا خسته نشده‏اند ودر آن به بن‏بست نرسیده‏اند، بلكه از آن رویگردان شده‏اند؛ زیرا مشتاق لقای الهی‏اند.
غربیان، این جوانان را به «تروریسم» متهم می‏كنند، حال آن كه این‏ها تروریست نیستند، واگر می‏گفتند كه اینان از ترور نمی‏هراسند، سخنی نزدیك‏تر به واقعیت بود.
رویگردانی از دنیا وعشق به لقای الهی، سرمنشأ عشق به شهادت وكشته شدن در راه خداست. امّا آنچه كه از عشق به شهادت حاصل می‏شود، عزم ونیرومندی است، جنگجوی بی‏باكی كه توان آن را داشته باشد كه خود را از [بند] دنیا آزاد كند، چنان عزم واراده ونیرویی در خود می‏یابد كه دیگران از آن بی‏نصیبند.
این عزم [قاطع] وتوان [بالا] هیچ ارتباطی به اسباب قدرت مادّی كه در جبهه مخالف موجود است، ندارد؛ هر چند كه ما ضرورت وجود این اسباب وقدرت‏های مادّی واهمیّت آن‏ها را در ظهور امام علیه‏السلام ونزدیك‏تر شدن فرج آن حضرت انكار نمی‏كنیم.
۷) تعادل شخصیّت
از بارزترین نشانه‏های این گروه، تعادل در شخصیت، تعادل بین دنیا وآخرت وتعادل بین قدرت وبصیرت است وهمین راز نیرومندی ونفوذ آنان می‏باشد.
خدای تعالی این موازنه وتعادل را دوست دارد وافراط وتفریط وگرایش به چپ وراست را ناپسند می‏دارد. خدای بزرگ فرموده است:
«وَابْتَغِ فیما ءاتَیكَ اللّهُ الدّار الآخرهٔ ولا تَنْسَ نصیبكَ مِنَ الدّنیا»(۴)
«وبا آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی وسهم خود را از دنیا فراموش مكن.»
خدای تعالی در مقام آموزش دعا به ما فرموده است:
«ربّنا آتنا فی الدنیا حسنهًٔ وفِی الآخرهٔ حسنهًٔ»(۵)
«پروردگارا! در این دنیا به ما نیكی ودر آخرت نیز نیكی عطا كن.»
خدای تعالی فرماید:
«وَلا تجعل یدَكَ مغلولهٔ الی عنقك ولا تبسطها كُلَّ البسطِ فتقعد ملوماً محسوراً»(۶)
«دستت را به گردنت زنجیر مكن [بخیل مباش] وبسیار [هم[ گشاده‏دستی منما كه ملامت شده وحسرت‏زده بر جای مانی.»
تعادل بین خشوع وعبودیت برای خدا وفروتنی در مقابل مؤمنان وشدّت وقاطعیت در مقابل كافران نیز از همین موازنه محسوب می‏شود.
«اَذِّلهٍٔ علی المومنین اعزّهٍٔ علی الكافرین»(۷)
«با مؤمنان، فروتن وبر كافران سرفرازند.»تعادل بین توكّل بر خدا وتلاش وكار وبرنامه‏ریزی نیز داخل در همین موازنه است. حضرت امیرمؤمنان علی علیه‏السلام برای «همّام» جوانب این موازنه وتعادل در شخصیّت «متّقین» را چنین توصیف کرده است:
«فمن علامهٔ احدهم انّك تری له قوّهٔ فی دینٍ وحزماً فی لینٍ وایماناً فی یقین وحرصاً فی علمٍ وعلماً فی حلمٍ وقصداً فی غنی وخشوعاً فی عبادهٍٔ وتجمّلاً فی فاقهٔ وصبراً فی شدّهٔ وطلباً فی حلالٍ ونشاطاً فی هُدیً وتَحَرُجّاً عن طمعٍ یعمل الاعمال الصالحهٔ وهو علی وجلٍ، یُمْسی وَهمُّهُ الشكر ویُصبحُ وهَمُّهُ الذكر یَبیت حذراً ویُصبح فرحاً، ... یمزج الحلم بالعلم والقول بالعمل ... فی الزلازل وقور وفی المكاره صبورٌ وفی الرَّخاءِ شكورٌ ... نفسه منه فی عَناءٍ والنّاس منه فی راحهٍٔ.»(۸)
«از نشانه‏های هر یك از آنان این است كه در كار دین نیرومندش بینی وپایدار، نرمخوی هشیار ودر ایمان استوار، ودر طلب دانش حریص وبا داشتن علم بردبار ودر توانگری میانه‏رو ودر عبادت فروتن، وبه درویشی نكوحالی نمودن، ودر سختی شكیبایی كردن وجستجوی آنچه رواست وشادمانی در رفتن راه راست ودوری گزیدن از طمع. كارهای نیك می‏كند ودر هراس است. روز را به شب می‏رساند ودر بند سپاس است. بامداد می‏كند ذكرگویان، شب ر ابه سر می‏برد ترسان، وروز می‏كند شادان ... بردباری را با دانش در می‏آمیزد وگفتار را با كردار ... به هنگام دشواری‏ها بردبار است ودر ناخوشایندها پایدار ودر خوشی‏ها سپاسگزار ... نفسِ او از او در زحمت است ومردم از وی در راحت.»
این موازنه از ویژگی‏های بارز درشخصیت یاران امام عصر علیه‏السلام است.
۸) زاهدان شب، شیران روز
روایت، با جمله «رهبانٌ باللیل، لیوث بالنهار» به چنین موازنه‏ای اشاره كرده است. در ساختار شخصیت انسان، شب وروز، نقش‏های مختلفی را ایفا می‏كنند. گردش شب وروز، یك گردش تكاملی است. آن‏ها هر كدام دیگری را كامل می‏كند وبه ناچار با مشاركت یكدیگر در بنای شخصیت انسان مؤمن دعوتگر ومجاهد نقش دارند.
اگر تهجّد وعبادت در شب نباشد، انسان در رویارویی با گردنه‏های دشوار، استواری لازم را نمی‏یابد واز ادامه حركت در راه پرخاری كه در طیّ روز باید بپیماید، باز می‏ماند. همچنین اگر حركت در «روز» نباشد، «شب» یار وهمراه خود را از عمل به وظیفه دعوتگری به سوی خدا در اجتماع باز می‏دارد وانسان دومین نقش خود را در زندگی دنیا ـ پس از عبادت خدا ـ كه دعوت به سوی عبودیت اوست، از كف می‏دهد.
قرآن كریم بر تأثیر شب در ایجاد آمادگی در انسان‏ها به منظور دعوت به سوی خدا وكوشش در این راه تأكید ورزیده است. در آغازین روزهای رسالت پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم سوره مبارك مزمّل بر آن حضرت نازل شد. در این سوره شریف خدای تعالی از پیامبرش خواسته است تا شبانگاهان، خود را برای تحمّل «قول ثقیل»(۹) در روز، آماده سازد.
خدای تعالی در این سوره خطاب به پیامبرش فرموده است:
«یا ایّها المزمّل قُم اللّیل اِلاّ قلیلاً نصفه او انقص منه قلیلاً اَوْزِدْ علیه وَرتّل القرآنَ ترتیلاً اِنّا سَنُلْقی عَلَیْكَ قَولاً ثقیلاً اِنَّ ناشئَهٔ اللّیل هِیَ اشَدُّ وَطْأً وَ اَقْوَمُ قیلاً اِنَّ لَكَ فی النهار سَبْحاً طویلاً»(۱۰)
«ای جامه به خود پیچیده! شب را برخیز، مگر اندكی. نیمی‏اش را یا كمی از نیم بكاه یا بر آن بیفزای وقرآن را آرام وبر درنگ بخوان. ما بر تو سخنی گران القا می‏كنیم. كه خیزش شب، به اثر سخت‏تر است وبه گفتار استوارتر كه تو را در روز، آمد وشدی دراز است.»
تعبیر از شب به «ناشئه» دقیق وگویا است، شب، انسان را می‏سازد واو را آماده انجام كارهای بزرگ می‏نماید وشخصیت وی را صیقل می‏دهد. واژه «قیلاً» یعنی سخن ویاد خدا «ان ناشئهٔ اللیل هی اشد وطئاً واقوم قیلاً».
در خطبه «متّقین» حضرت امام امیرمؤمنان علی علیه‏السلام برای «همّام»( قدس‏سره ) دو بخش از زندگی پرهیزگاران را كه عبارت از شب وروز باشد، چنین توصیف كرده است. بنگرید:
«اَمّا اللّیلُ فصافّونَ اَقدامهم تالینَ لاَِجزاء القرآنِ یُرَتّلونه ترتیلاً. یُحزِّنونَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَیثرون به دَواءَ دائِهم. فَاِذا مَرُّوا بآیهٍٔ فیها تشویقٌ رَكَنُوا الیها طمعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَیْها شوقاً وَظَنُّوا اَنَّها نَصْبُ اَعْیُنِهِمْ، وَ اِذا مَرُّوا بِآیهٍٔ فیها تخویفٌ اَصْغَوْا اِلَیْها مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ وَظَنُّوا اَنَّ زَفیرَ جهنَّمَ وَشَهیقَها فی اُصُولِ آذانِهِمْ، فَهُمْ حانونَ عَلی اَوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِباهِهِمْ وَ اَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ اَطْرافِ اَقْدامِهِمْ، یَطَّلِبُونَ اِلَی اللّهِ تَعالی فی فَكاكِ رِقابِهِمْ. وَ اَمَّا النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ، اَبْرارٌ اَتْقِیاءٌ، قَدْ بَراهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِداحِ، یَنْظُرُ اِلَیْهِمْ النّاظِرُ فَیَحْسَبَهُمْ مَرْضی وَما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَیَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا وَلَقَدْ خالَطَهُمْ اَمْرٌ عَظیمٌ.»(۱۱)
«چون شب شود برپا ایستاده آیات قرآن را با تأمّل واندیشه می‏خوانند وبا خواندن وتدبّر در آن خود را اندوهگین می‏سازند وبه وسیله آن به درمان درد خویش كوشش دارند. پس هرگاه به آیه‏ای برخورند كه به شوق آورده وامیدواری در آن است، به آن طمع نمایند وبا شوق به آن نظر می‏كنند، آن سان كه گویی پاداشی كه آیه از آن خبر می‏دهد در برابر چشم ایشان است وآن را می‏بینند. هرگاه به آیه‏ای برخورند كه در آن بیم دادنی است، گوش دل‏های خویش بدان نهند چنان كه گویا شیون (اهل) دوزخ در بیخ گوش‏های ایشان است. (در پیشگاه الهی برای ركوع) قد خود را خم می‏كنند و(برای سجود) پیشانی‏ها وكف‏ها وزانوها واطراف قدم‏هاشان را بر روی زمین می‏گسترانند. از خدای تعالی آزادی خویش را (از عذاب رستخیز) درخواست می‏كنند. امّا در روز، دانشمندانند خویشتن‏دار، نیكوكارانند پرهیزگار. ترس (از خدا) آنان را چون تیر پیراسته لاغر كرده است ونزار. چون كسی بدان‏ها نگرد پندارد بیمارند، امّا آن‏ها را بیماری نیست، وگوید خردهاشان آشفته است، (امّا) موجب آشفتگی ایشان كاری است بزرگ.»
[آری] شب وروز دو نیمه زندگی انسانند كه یكدیگر را تكمیل می‏كنند. شب را دولتی ودولتمردانی است وروز را دولتی ودولتمردانی. دولتمردان روز بدون قیام شب به نتیجه نمی‏رسند ودولتمردان شب بدون تلاشِ روز، در دعوت مردم به بندگی خدا وحاكمیت دین حق موفّق نخواهند بود.
یاران امام عصر علیه‏السلام هم مردان شبند وهم مردان روز وخداوند بدیشان دولت شب وروز هر دو را عنایت فرموده است:
«سمهٔ العبید من الخشوع علیهم لِلّه اِنْ ضمتهم الاسحارُ
فاذا ترجلّت الضحی شهدت لهم بیض القواضب انهم احرارُ»
«نشان بندگی بندگان از خشوع آنان هویداست خدا را اگر سپیده‏دمان بدیشان ضمیمه شود
وهنگام كه بامداد برآید، گواهی دهد برق تیغ‏ها كه آنان آزاد مردانند»
اگر آنان مردان دولت شب نبودند به تنهایی قدرت رویارویی با گردنكشان زمین را نداشتند، واگر مردان روز نبودند، قادر به تطهیر زمین از آلودگی شرك وبرپایی توحید وعدل نبودند. همچنین اگر آنان از مردان روز نبودند در زندگی مردم به توحید وعدل حكم نمی‏كردند. ونیز اگر از مردان شب نبودند، دچار غرور شده واز صراط مستقیم منحرف می‏شدند.
● دو مرحله یا دو نسل؟
ما در مقابل دو نسل قرار داریم. نخست، نسلی كه شاهد سقوط وفروپاشی تجربه سوسیالیسم ماركسیستی و تجربه دموكراسی سرمایه‏داری [غربی [است وزمین را مهیّای ظهور امام عصر(عج) خواهد ساخت. اینان همان نسل «موطّئان / زمینه‏سازانند». دوم، نسلی كه به یاری امام علیه‏السلام بر می‏خیزد وپیش روی او نبرد می‏كند. اینان همان نسل «انصار»اند.
آیا اینان تنها دو نسل محسوب می‏شوند یا آن كه دو نسل ودو مرحله از تاریخ هستند؟ ما [به درستی [نمی‏دانیم. لیكن بعید است كه چنین اقدام بزرگی تنها در یك نسل سامان پذیرد.
● بایسته‏های مرحله انتظار ومسؤولیت‏های آن
ما هم‏اكنون در دوران انتظار به سر می‏بریم كه درازدامن‏ترین مرحله در تاریخ اسلام است. به راستی مهم‏ترین بایسته‏ها ومسؤولیت‏های این مرحله چیست؟
آنچه در پی می‏آید خلاصه‏ای از این بایسته‏ها ومسؤولیت‏هاست:
۱) آگاهی
آگاهی بر گونه‏هایی است:
الف) بینش توحیدی، واین كه تمام هستی از خدا وهمه چیز در كف قدرت اوست. خدا بر هر كاری توانا وهمه چیز در آسمان وزمین، تحت فرمان اوست واز خود هیچ اختیاری ندارد.
ب) آگاهی به وعده الهی در شرایط سخت سیاسی، در مرحله ضعف وناكامی ودر شرایط سقوط. یكی از دشوارترین كارها در مانند چنین جوهایی آن است كه انسان به درك این سخنان خدای تعالی نایل آید:
«وَلا تَهِنوا وَلا تحزنوا واَنْتُمُ الاعلون ان كنتم مؤمنین»(۱۲)
«سست مشوید واندوه مخورید، شما برترید اگر مؤمن باشید.»
«وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استضعفوا فِی الارضِ ونجعلهم ائمّهًٔ ونجعلهم الوارثین ونمكّن لهم فی الارض»(۱۳)
«ما می‏خواهیم، بر آنان كه در زمین خوارشان شمرده‏اند منّت نهیم وآنان را پیشوایان [مردم [گردانیم وایشان را وارث زمین كنیم ودر زمین قدرتشان دهیم.»
«ولقد كتبنا فی الزبور مِنْ بَعْدِ الذّكر اَنَّ الارضَ یَرثها عبادِیَ الصّالِحُونَ»(۱۴)
«همانا در زبور، پس از آن یادكرد، نوشتیم كه زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.»
«كَتَبَ اللّهُ لاََغْلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلی»(۱۵)
«خداوند مقرّر كرده است كه حتماً من وفرستادگانم هر آینه پیروز خواهیم شد.»
«وَلَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»(۱۶)
«هر آینه خدا هر كه را یاری‏اش كند، یاری می‏كند.»
ج) آگاهی به نقش انسان مسلمان در كره زمین، كه عبارت است از سرپرستی، گواهی دادن ورهبری بشریّت [به سوی خیر وفلاح]. خدای تعالی فرماید:
«وَكذلِكَ جعلناكم اُمَّهًٔ وَسطاً لِتكونوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ ویكون الرَّسُولُ علیكم شهیداً»(۱۷)
«این چنین شما را مردمی میانه ساخته‏ایم تا خود بر مردمان گواه باشید وپیامبر بر شما.»د) آگاهی به نقش دین اسلام در زندگی بشری در از میان برداشتن فتنه وامیال نفسانی از مسیر دعوت حقّ. خدای تعالی فرماید:
«وقاتلوهم حَتّی لا تكونَ فِتْنَهٌٔ ویكونَ الدّینُ لِلّه»(۱۸)
«با آنان بجنگید تا آشوبی نباشد ودین از آنِ خدای شود.»
ه) آگاهی به سنّت‏های [رایج] الهی در تاریخ واجتماع وضرورت آمادگی، زمینه‏سازی، حركت وفعالیّت در ضمن این سنن ومحال بودن گذر از آن‏ها. از این رو خدای تعالی فرمان داده است تا مسلمانان در خود آمادگی‏های لازم برای ورود در این مبارزه قاطع وسرنوشت‏ساز را ایجاد كنند:
«وَاَعِدُّوا لَهُمْ مَا استطعتم مِنْ قُوّهٍٔ»(۱۹)
«تا می‏توانید در مقابل دشمنان نیرو مهیّا كنید.»
۲) امیدواری
در صورتی كه امید انسان به برآورده شدن وعده‏های خداوند به بندگانش وبه حول وقوّه واقتدارش باشد، بی‏گمان این امیدواری پایان‏ناپذیر خواهد بود وصاحبش ناكام نخواهد شد، وبه همین دلیل است كه انسان مسلمان رشته‏اش را به رشته الهی ونیرویش را به نیروی الهی استحكام می‏بخشد. وهر كه رشته‏اش را به رشته الهی پیوند زند وقوی گرداند، امید ونیرو واقتدارش پایان‏ناپذیر خواهد بود.
۳) مقاومت
مقاومت نتیجه امیدواری است. غریقی كه گروه نجات را از دور می‏نگرد كه به سوی او در حركت است، بر امواج آب غلبه خواهد كرد وبرای چنین غلبه‏ای در عضلاتش نیرویی فوق‏العاده خواهد یافت.
۴) حركت
حركت، همان امر به معروف ونهی از منكر، دعوت به سوی خدا، آماده‏سازی زمین برای ظهور امام عصر علیه‏السلام وبرپایی دولت جهانی او وایجاد آمادگی‏های لازم بینشی، ایمانی وتشكیلاتی وقدرتی در نسل مؤمنی است كه به یاری امام وزمینه‏سازی ظهورش قیام می‏كند.
۵) دعا برای ظهور امام علیه‏السلام
شكّی نیست كه دعا به همراه حركت وفعالیّت ودر كنار امر به معروف ونهی از منكر از عوامل تقریب ظهور امام زمان علیه‏السلام است. دعاهای زیادی در باب ظهور امام علیه‏السلام وثواب انتظار رسیده است. یكی از دعاهایی كه مؤمنان، آن را می‏خوانند وتكرار می‏كنند دعای زیر است:
«اللّهم كن لولیّك الحجهٔ ابن الحسن، صلواتك علیه وعلی آبائه، فی هذه الساعهٔ وفی كُلّ ساعهٔ، ولیّاً وحافظاً وقائداً وناصراً ودلیلاً وعیناً حتی تسكنه ارضك طوعاً وتمتّعه فیها طویلاً».
● شكوه ودعا
در دعای «افتتاح» كه از حضرت حجت(عج) نقل است، این شكایت تلخ واین دعای دلپذیر را می‏خوانی:
«اللّهُمَّ اِنّا نرغب الیك فی دولهٍٔ كریمهٍٔ تُعِزُّ بها الاسلام واهله وتذلُّ بها النّفاق واهله وتجعلنا فیها مِنَ الدّعاهِٔ الی طاعتك والقادهٔ الی سبیلك وترزُقُنا بها كرامهٔ الدّنیا والآخرهٔ ... اللّهُمَّ اِنّا نَشْكُو الیك فَقْدَ نَبیّنا ـ صلواتك علیه وآله ـ وغَیْبَهَٔ وَلیّنا وكثرهٔ عَدُّوِنّا وَقِلَّهَٔ عَدَدِنا وَشِدَّهَٔ الْفِتَنِ بِنا وَتَظاهُرَ الزمان علینا.» «خدایا! ما از تو امید داریم آن حكومت كریمی كه به سبب آن اسلام ومسلمین را عزت بخشی ونفاق واهل آن را ذلیل گردانی، برقرار سازی وما را در آن، از دعوت‏كنندگان به طاعت خویش واز رهبران راه هدایتت قرار دهی وكرامت دنیا وآخرت را به ما روزی فرمایی ... خدایا! از نبودِ پیامبر ما ـ كه درود تو بر او وخاندانش باد ـ ، غیبت ولی ما وفزونی دشمن ما وكمی عدد ما، زیادی فتنه‏هایی كه بر ما فرود می‏آید وناسازگاری زمانه به تو شكوه می‏كنیم.»
● انتظار مطلوب
بنابراین، انتظار بر دو گونه است: انتظار آگاهانه ومطلوب، وانتظار نامطلوب. دوّمی، همان مترصد بودن علامت‏های ظهور مانند صدای آسمانی (صیحه)، فرو رفتن در زمین (خَسْف)، ظهور سفیانی ودجّال است. ما این علایم را نفی نمی‏كنیم، در این باره روایات زیادی در مجموعه روایات «مَلاحِم» آمده است. هر چند این روایات تاكنون مورد پژوهش سندی به صورت دقیق علمی قرار نگرفته، امّا از قبل بر درستی برخی از آن‏ها تأكید می‏كنیم. لیكن در این جا بر شیوه «مترصد بودن» در معنی انتظار، انتقاد داریم. به نظر ما این شیوه امّت را از عمل به وظایفی كه در دوره انتظار بر دوش اوست منحرف می‏سازد واز شیوه انتظار صحیح باز می‏دارد.
اما اوّلی، همان «انتظار مطلوب» است. در چنین انتظاری هم فعالیت وحركت وامر به معروف ونهی از منكر وجود دارد وهم دعوت به سوی خدا وجهاد، واین، از نشانه‏های بزرگ ظهور امام عصر علیه‏السلام است؛ زیرا ظهور امام علیه‏السلام با زنجیره‏ای از سنّت‏های الهی در جامعه وتاریخ ارتباط دارد، واین سنّت‏ها متحقق نمی‏شود مگر به فعالیت وحركت.
علامت‏های ظهور در روایات اجمالاً صحیح هستند امّا به نظر ما محدود به زمان خاصی نیستند ودر روایات نیز صراحتاً وارد شده كه وقّاتون(۲۰) را تكذیب كنید.
عبدالرحمن بن كثیر می‏گوید: ما نزد حضرت ابی عبدالله امام صادق علیه‏السلام بودیم كه مهزم وارد شد وبه امام عرض كرد: قربانت شوم، درباره این حادثه‏ای كه ما انتظار آن را می‏كشیم (ظهور امام عصر علیه‏السلام ) بفرمایید كی اتفاق می‏افتد؟ امام علیه‏السلام فرمود:
«یا مَهْزَم! كذب الوقّاتون وهلك المستعجلون.»(۲۱)
«ای مهزم! آنان كه برای این امر وقت مشخص می‏كنند، دروغ می‏گویند وآنان كه تحقق آن را پیش از موعدش می‏جویند هلاك می‏شوند.»
فُضیل بن یسار از امام باقر علیه‏السلام سؤال كرد: آیا برای این امر (ظهور حضرت) زمان خاصّی است؟ فرمود:
«كذب الوقّاتون»(۲۲)
«دروغ گفته‏اند آنان كه زمان خاصی را مقرر كرده‏اند.»
بنابراین، غرض از ایراد علامت‏ها مشخص كردن دقیق زمان ظهور امام عصر علیه‏السلام نیست. درست آن است كه بگوییم این‏ها به اعمال ما ارتباط دارد. بله «خسف» و«صیحه» [مثلاً] از علامت‏های ظهورند، لیكن عمل ماست كه تحقق این امور را نزدیك یا دور می‏سازد.
این تصحیح وتوجیه در تفسیر مفهوم ظهور ضروری است واین همان است كه ما از آن به «انتظار مقبول وموجّه» یاد می‏كنیم.
● تصحیح مفهوم انتظار
ما امروزه در عصری زندگی می‏كنیم كه در آن سخنان زیادی در مورد ظهور امام عصر علیه‏السلام ردّ وبدل می‏شود. من در عصرهای تاریخی دور ونزدیك خودمان دوره‏ای را سراغ ندارم كه مردم به قوّت امروز در آن دوره از ظهور امام علیه‏السلام ودولت او سخن گفته وتوجه نشان داده باشند. بنابراین، «انتظار» از مشخّصه‏های بارز عصر ماست. اما متأسفانه اصلاح وارشادی در سطح عموم درباره مسأله انتظار صورت نگرفته است. جوانان ما مسأله ظهور امام عصر علیه‏السلام وعلایم ظهور او را در لابه‏لای كتاب‏ها می‏جویند. به نظر من چنین رویكردی صحیح نیست. بلكه درست آن است كه ظهور امام وانقلاب جهانیی كه وی رهبری آن را بر عهده دارد در متن زندگی سیاسی واجتماعی خودمان جستجو كنیم.
علامت‏های ظهور امام علیه‏السلام را كتاب‏ها به میزانی كه ما در متن زندگی سیاسی وفرهنگی معاصر، در آگاهی، مقاومت، وحدت كلمه، انسجام سیاسی، فداكاری، توانایی‏های انقلابی وسیاسی وتبلیغاتی‏مان می‏یابیم، نمی‏كاوند.
شیوه جوانان ما در پژوهش از نشانه‏های ظهور امام علیه‏السلام از لابه‏لای كُتب شیوه‏ای كاملاً منفی است. ما باید مفهوم انتظار را تصحیح كنیم وحالت انتظار را به سمت مثبت جهت‏دهی نماییم. فرق دو مفهوم این است كه مفهوم نخست، نقش انسان را در مسأله انتظار، منفی جلوه‏گر می‏سازد، امّا مفهوم دوم، این نقش را در روند ظهور امام علیه‏السلام مثبت وفعّال ومرتبط با زندگی ووضعیت سیاسی وانقلابی ودرد ورنج ما قرار می‏دهد.
از معمّر بن خلاّد از حضرت ابی الحسن علیه‏السلام در تفسیر سخن خدای تعالی:
«الم، اَحسب النّاس ان یتركوا ان یقولوا آمّنا وهُم لا یفتنون»(۲۳)
«الف، لام، میم، آیا مردم پنداشتند كه تا گفتند ایمان آوردیم، رها می‏شوند ومورد آزمایش قرار نمی‏گیرند؟»
نقل است كه حضرت علیه‏السلام فرمود:
«یفتُنونَ كما یُفتن الذَّهب، ثُمَّ قال: یُخلصون كما یُخلص الذهب»(۲۴)
«[مردم] آزمایش می‏شوند، چنان كه طلا آزمایش می‏شود. سپس فرمود: ناخالصی مردم گرفته می‏شود. چنان كه طلا را خالص می‏سازند.»
منصور صیقل می‏گوید: من وحارث بن مغیره ـ كه از اصحاب ما واز شیعیان است ـ نشسته بودیم و[درباره ظهور امام عصر علیه‏السلام ] با هم سخن می‏گفتیم، چنان كه حضرت امام صادق علیه‏السلام سخنان ما را می‏شنید. امام رو به ما كرد وفرمود:
«فی ایِّ شی‏ءٍ انتم هاهنا؟ هیهات لا واللّهِ لا یكون ما تمدّون الیه اعینكم حتّی تمیزّوا»
«برای چه این جا نشسته‏اید؟ دریغا! نه به خدا قسم آنچه كه انتظارش را می‏كشید واقع نخواهد شد، مگر آن كه متمایز (آزمایش) شوید.»
منصور از امام صادق علیه‏السلام نقل می‏كند كه فرمود:
«یا منصور! انّ هذا الامر لا یأتیكم اِلاّ بعد أیاسٍ، لا واللّهِ حتّی یمیّزوا، لا واللّهِ حتّی یشقی من یشقی ویَسْعَدُ مَنْ یَسْعَدُ.»(۲۵)
«ای منصور! ظهور امام علیه‏السلام واقع نمی‏شود مگر پس از نومیدی، نه به خدا مگر آن كه متمایز شوند. نه به خدا مگر آن كه شقی ونیكبخت هر دو خود را نشان دهند.»
بنابراین، ارتباط ظهور امام عصر علیه‏السلام به علم ما، متن زندگی ما، گرفتاری ودرد ورنج ما، نیكبختی وبدبختی ما بیشتر از ارتباط آن با نشانه‏های كیهانی ذكر شده در كتاب‏هاست. واین، مفهومی است كه باید در آن با دیده تعمیق وروشنگری بنگریم.
● چه كسی منتظر دیگری است، ما یا امام علیه‏السلام ؟
بنابراین مفهوم، مسأله برعكس می‏شود وامام علیه‏السلام منتظر حركت ومقاومت وجهاد ما خواهد بود، نه ما منتظر ایشان. مسأله ظهور امام علیه‏السلام هنگامی كه با واقعیت‏های سیاسی وانقلابی ما مرتبط باشد، بی‏گمان این ماییم كه این واقعیت‏ها را تحقق می‏بخشیم. در نتیجه ما دو گونه عملكرد در این رابطه می‏توانیم از خود بروز دهیم: یا آن كه با اقدام وحركت واتحاد ونظم تشكیلاتی وداد ودهش وفداكاری وامر به معروف زمینه قیام آن حضرت را فراهم كنیم یا آن كه كار را به عهده دیگران گذارده وخود از هرگونه اقدامی شانه خالی كنیم واز رویارویی با مسؤولیت‏ها بگریزیم.
● ارزش انتظار
برای مفهوم مثبت ومقبول «انتظار» در منابع اسلامی ارزش واهمیت زیادی قایل شده‏اند. از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم روایت شده است:
«افضل اعمال اُمّتی الانتظار»(۲۶)
«برترین اعمال امّت من انتظار است.»
باز از آن حضرت است كه:
«انتظار الفرج عبادهٌٔ»(۲۷)
«انتظار فرج، خود عبادت است.»
در سخن دیگری است:
«المنتظر لاَِمْرِنا كالمتشحّطِ بدمه.»(۲۸)
«كسی كه انتظار امر ما را بكشد (منتظر ظهور) چونان كسی است كه [در راه خدا] به خون خود درغلتیده باشد.»
این ارزش بزرگی كه در روایات برای انتظار قایل شده‏اند با تصور مثبت از این معنا تناسب دارد واز تصوّر منفی انتظار به معنی «مترصد بودن» بسیار دور است.
آیت الله محمد مهدی آصفی
ترجمه: تقی متقی
۱- سوره ص (۳۸) آیات ۴۵ ـ ۴۷.
۲- آیا حدیث حاضر وغایب شنیده‏ای؟ من در میان جمع ودلم جای دیگر است.
۳- كسانی كه علیه منافع استكبار دست به عملیات شهادت‏طلبانه می‏زنند.
۴- سوره قصص (۲۸) آیه ۷۷.
۵- سوره بقره (۲) آیه ۲۰۱.
۶- سوره اسراء (۱۷) آیه ۲۹.
۷- سوره مائده (۵) آیه ۵۴.
۸- نهج البلاغه با ترجمه دكتر شهیدی، خطبه ۱۹۳، ص ۲۲۶؛ نهج البلاغه فیض‏الاسلام، خ ۱۸۴، ص ۶۱۱.
۹- كنایه از دریافت وحی الهی.
۱۰- سوره مزمل (۷۳) آیه ۱ ـ ۷.
۱۱- نهج البلاغه دكتر شهیدی، ص ۲۲۵ و۲۲۶.
۱۲- سوره آل عمران (۳) آیه ۱۳۹.
۱۳- سوره قصص (۲۸) آیه ۵ و۶.
۱۴- سوره انبیاء (۲۱) آیه ۱۰۵.
۱۵- سوره مجادله (۵۸) آیه ۲۱.
۱۶- سوره حج (۲۲) آیه ۴۰.
۱۷- سوره بقره (۲) آیه ۱۴۳.
۱۸- همان، آیه ۱۹۳.
۱۹- سوره انفال (۸) آیه ۶۰.
۲۰- آنان كه زمان خاصی را برای ظهور حضرت حجت(ع) پیش‏بینی می‏كنند. (مترجم)
۲۱- الزام الناصب، ج ۱، ص ۲۶۰.
۲۲- همان.
۲۳- سوره عنكبوت (۲۹) آیه ۱ و۲.
۲۴- الزام الناصب، ج ۱، ص ۲۶۱.
۲۵- همان.
۲۶- الزام الناصب، ج ۱، ص ۴۶۹.
۲۷ـ همان.
۲۸- همان.
منبع : مجله انتظار


همچنین مشاهده کنید