پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


«درخشش» ستاره ۷۰ساله


«درخشش» ستاره ۷۰ساله
جك نیكلسون، هفته گذشته ۷۰ ساله شد و از این ۷۰ سال، ۵۰ سال را به بازی در نقش های مختلف و ماندگار سپری كرد. در این نوشته دوستان و همبازی های او در طول همه این سال ها از دنیس هوپر گرفته تا دنی دویتو از هنرپیشه بزرگی یاد می كنند كه می شناسند؛ مردی فعال، شوخ طبع و البته بسیار بااستعداد در عالم سینما!
جك نیكلسون ، یكی از بزرگترین بازیگران آمریكا پس از گاگنی، بوگارت و استیوارت همان قدر به این دوره از سینمای آمریكا تعلق دارد كه آنان به دوره های گذشته خودشان. او از یك خانواده كارگری در نیوجرسی برخاسته است و تقریباً تا اوایل میانسالی اش نمی دانست زنی كه او را بزرگ كرده بود و جك فكر می كرد خواهرش است در حقیقت مادرش است. او در هالیوود راه پرفراز و نشیبی را طی كرده است و زندگی پرمشغله ای داشته است كه از ۱۷ سالگی و با رفتن به كالیفرنیا آغاز شد. او در آنجا به عنوان یك پیك در كمپانی فیلمسازی متروگلدن مایر مشغول به كار شد و چندی بعد به یك گروه تئاتر ملی پیوست.
راجر كورمن از او در سن ۱۹ سالگی برای بازی در فیلمی كم هزینه و تجربی به نام Cry Baby Killer استفاده كرد و او تا سال های بعد عضو ثابت بازیگران كم دستمزد اما بلندپروازی بود كه نسل جدید بازیگران و سینماگران هالیوود را شكل دادند. نیكلسون بعدها كه به یك سوپراستار تبدیل شد از آن حس دلنشین آزادی و فراغ بالی ای كه جز با كار كردن در فیلم های كم هزینه و خارج از نظام استودیوسالاری به دست می آمد به خوبی یاد می كرد.
او در همكاری با دو تن دیگر از دست پروردگان سینمایی كورمن به نام های «پیتر فوندا» و «دنیس هوپر» با بازی در فیلم «ایزی رایدر» در سال ۱۹۶۹ در نقش یك وكیل جوان و سیگاری قهار یك شبه به شهرت دست یافت. او پیش از این تجربه نیز با ۲ كارگردان هم سن و سال خود «مونته هلمن» و «باب رافلسن» كه در فیلم های آنها بازی كرد و برایشان فیلمنامه نوشت نیز همكاری كرده بود.
او در وسترن های هلمن «تیراندازی» و «سوار بر گردباد» كه با بودجه ناچیز ۱۵۰ هزار دلار پشت سر هم در صحرای یوتا فیلمبرداری شدند ۲ نقش بسیار متفاوت از هم بازی كرد. یكی یك هفت تیركش روان پریش بود و دیگری یك كابوی خانه به دوش كه به اشتباه متهم به یاغی گری و قانون شكنی می شود.در فیلم های «پنج تكه راحت» و «پادشاه باغ های ماروین» از باب رافلسن باز هم نقش های جذابی داشت.
در فیلم اول او یك دانشجوی انصرافی پرجذبه و وحشی از یك خانواده فوق فرهنگی بود و در فیلم دوم نقش یك قصه گوی رادیویی مهربان اما افسرده را بازی می كرد.
همه فكر می كنیم نیكلسون بازیگر را خوب می شناسیم: مردی دوست داشتنی، سرزنده، سختكوش، یاغی با آن لبخند زیبا و پرمعنا و در عین حال موذیانه. شاید این طور باشد اما همه اینها و تمامی این خصوصیات اخلاقی خیلی كمتر از آن چیزی است كه پشت پرده ۵۰ سال حضور در سینما نهفته است و از او چهره ای به یاد ماندنی ساخته است. او همان دیوانه ناباور در فیلم هارور «درخشش» بود یا آن افسر پلیس متواضع اما بددهان «آخرین جزئیات». او نقش یك سرهنگ را در فیلم «تعدادی مرد خوب» بازی كرده است و یا سر كرده گنگسترها در تازه ترین فیلم اسكورسیزی «مرحوم» شده است. نیكلسون طیفی از نقش های ضد و نقیض را بازی كرده است. گاه در فیلمی همچون «درباره اشمیت» از دردسر و جنجال پرهیز كرده است و گاه در فیلم دیگری همچون «بتمن» به دنبال آن بوده است.
نیكلسون (شاید درست نباشد كه او را به نام كوچك جك صدا بزنیم) با برخی از بهترین فیلمسازان عصر طلایی هالیوود كازان، منیلی، كوبریك، پولانسكی، هوستون، آرتورپن، با ۳ تن از بزرگان فیلمسازی اروپا پولانسكی (شاید بازی او در محله چینی ها را بتوان بهترین نقش آفرینی او دانست)، فورمن و آنتونیونی و چند تن دیگر از كارگردان های هم نسلش «هلمن»، «رافلسن»، «آشبی»، «شان پن»، «اسكورسیزی»، «برتون»، «پین»، «بتی»، «نیكولز» و... كار كرده است. نیكلسون در فیلم ایزی رایدر گفته بود: «یك زمانی این كشور درست و حسابی بود» و حال پس از گذشت ۷۰ سال بازی او هنوز هم یك بازی درست و حسابی است.
▪ دنیس هوپر (فیلمنامه نویس، كارگردان، بازیگر: ایزی رایدر)
جك یكی از دوستان قدیمی من است. دائم با هم گلف بازی می كنیم. آدم خوش صحبت، كار درست و وفاداری است و آن لبخند بزرگ و واگیردارش را همیشه با خود دارد. قبل از ایزی رایدر در American Intertional Pictures با هم بودیم. جك همان موقع فیلمنامه ای را برای فیلمی به نام سفر (۱۹۶۷) نوشت و نشان داد كه نویسنده خوبی هم هست.
راجر كورمن آن را كارگردانی كرد و من هم در آن بازی كردم. كورمن به ما پول نداد اما به ما فیلم می داد و اجازه می داد آخر هفته ها بیرون برویم و فیلمبرداری كنیم. همه در حسرت ساختن یك فیلم بودیم. خیلی صبر كردیم و وقتی فرصتی پیش آمد كه ایزی رایدر را بسازیم می خواستیم سنگ تمام بگذاریم.
كاری ندارم كه بعدها چه حرف هایی درباره ما در این فیلم زده شده مهم این است كه اگر همه با هم یكرنگ و متحد نبودیم نمی توانستیم فیلمی را در ۵ هفته فیلمبرداری كنیم و تمام آمریكا را در این مدت كوتاه سفر كنیم. من و جك برای خودمان كلی خاطره داریم.
جك یك بازیگر كاركشته است و نقش های بسیار خوبی را در طول همه این سال ها انتخاب و با مهارت آنها را ایفا كرده است. او یك شخصیت مسری دارد و فكر می كنم حیف است كه تا به حال در برنامه های گپ های دوستانه تلویزیون ظاهر نشده است. همه ما باید كلی درباره فیلم هایمان حرف بزنیم و خودشیرینی كنیم تا فیلم هایمان پربیننده شوند اما درباره جك اینطور نیست. شما تنها وقتی او را در تلویزیون می بینید كه در مسابقه بسكتبال لیكرز حاضر و در میان تماشاگران مسابقه باشد. این خیلی بد است چون او یكی از بااستعدادترین آدم هایی است كه می شناسم.
▪ كتی بیتس (بازیگر: درباره اشمیت (۲۰۰۲))
وقتی با هم در فیلم «درباره اشمیت» كار كردیم او را یك بازیگر فوق حرفه ای یافتم كه البته چیزی نبود كه انتظارش را داشته باشم چون مغایر با وجهه بازیگوشی ذاتی اش بود. او به هیچ وجه سر صحنه موجب دردسر و زحمت كارگردان و یا موی دماغ این و آن نیست. او دیالوگ هایش را كامل از حفظ است، هر لحظه آماده برداشت های متعدد است و هر روز مشتاق است كه سر صحنه فیلمبرداری حاضر شود.
بیشتر وقت ها درباره نقاشی و این كه چطور چرچیل در جریان جنگ به نقاشی روی می آورد تا احساس آرامش و تمدد اعصاب كند حرف می زدیم. بعضی وقت ها جك حرف می زد و من یك كلمه از حرف های او سردرنمی آوردم چون خیلی پیچیده و مفهومی حرف می زد. بعضی وقت ها هم آن قدر از این شاخه به آن شاخه می پرید كه نمی شد حرف هایش را دنبال كرد. واقعاً نمی دانید این طور حرف زدن از سر نبوغ اوست یا تنها به این خاطر كه حرف زدنش عجیب است. او به نظرم آدم خیلی خوشگذرانی نمی آمد.
منظورم این است كه روحیات و اخلاق خیلی دوستانه ای دارد اما در عین حال دوست ندارد كسی به حریم شخصی او تجاوز كند و یا وقتی در رستورانی مشغول صرف غذاست عكاس ها از او عكس بگیرند. جان سی ریلی زمانی به من گفته بود با جك به یكی از كنسرت های رولینگ استوتر رفته بودند و هر دو از میان جمعیت عبور می كردند و حتی یك نفر هم او را نشناخت.
فراموش كردم بگویم او آدم خیلی شوخ طبعی است. برای همه یك اسم مستعار می گذارد كه اول ممكن است كمی به آدم بربخورد اما بعد برای خودتان هم جالب می شود. او با این كار صمیمت اش را ابراز می كند.
▪ راب رینر (كارگردان: چند مرد خوب (۱۹۹۲)، The Bucket List (۲۰۰۷))
جك همیشه به مارلون براندو به چشم یك الگو نگاه می كرد و امروز خیلی از بازیگرها همان نگاه را به جك دارند. او با براندو نشست و برخاست داشت؛ با بزرگترین بازیگر تاریخ سینما و حتی پس از مرگش خانه او را خرید. چیزی كه از جك نمی شنوید این است كه واقعاً آدم فوق خلاقی است. او نقاشی می كشد، طراحی می كند و نویسنده بسیار خوبی است. او در خانه اش از پیكاسو، دالی و ونگوك تابلوهای زیادی دارد و از این كه این حرف را به شما بزنم مطمئناً دلخور خواهد شد: او تابلوهای خودش را هم دارد كه البته واقعاً خوب اند.
نوزده سالم بود كه برای نخستین بار با جك آشنا شدم. پاتوق ما جایی به اسم Baneys Beanery بود و در آنجا با خیلی های دیگر مثل وارن بتی هم قرار می گذاشت. او با حال ترین آدمی بود كه به عمرم شناخته بودم. البته با یك حال شورشی اما در عین حال صمیمی. جك عاشق حرف زدن بود. قرار بود نقش سرهنگ ژوزپ را در فیلم «چند مرد خوب» بازی كند.
هنرپیشه های جوان و خوبی داشتیم اما همان اول كار جك چنان بازی خوب و بی نظیری از خود ارائه داد كه بقیه جرأت نكردند غیر از این ارائه دهند. برای صحنه هایی كه در دادگاه كلید می خوردند اول كار را با تام كروز و بقیه بازیگرها شروع كردیم تا جك وقت بیشتری برای تمرین داشته باشد اما هر بار جك دیالوگ هایش را كامل و بدون هیچ گونه كاستی ادا می كرد. به او گفتم: جك، شاید بهتر باشد كمی آرام تر پیش بروی و او گفت: «راب، نمی فهمی. من دوست دارم بازی كنم.
همیشه این جور نقش های خوب گیرم نمی آید.» چند هفته پیش فیلمبرداری The Bucket List را با دوستانم جك و مورگان به پایان رساندم. این فیلم درباره دو مردی است كه نوع زندگی آنها خیلی با هم متفاوت است اما بیماری هایشان آنها را در یك مسیر واحد قرار می دهد. این دو با هم سفر می كنند ودر این میان دست همدیگر را در حل كردن مسائلی می گیرند كه باید قبل از مرگ با آنها روبرو شوند. در آخرین روز فیلمبرداری مورگان می خواست جك را در آغوشش بگیرد اما جك گفت: «از پذیرفتن آغوش بازمعذورم. او این جور كارها را دوست ندارد اما مورگان گفت: «این برای من تحقق یك آرزو بود.» جك گفت: برای من هم همین طور و بعد همدیگر را در آغوش گرفتند. ساختن این فیلم بزرگترین شادی زندگی ام بود چون به عقیده من این دو جزو بهترین بازیگران زنده معاصر هستند.▪ سوزان ساراندون (بازیگر: جادوگران ایست ویك (۱۹۸۷))
فیلمبرداری «جادوگران ایست ویك» برای من كه آن موقع یك دختر ۱۸ ماهه داشتم فرایندی سخت و طاقت فرسا بود. جك خیلی سخاوتمند بود و واقعاً به من لطف داشت. او من و دخترم «اوا» را به همراه دیگر بازیگران «شر» و «میشل فایفر» برای ناهار دعوت می كرد، اگرچه من احتمالاً به اندازه همه آنها روی هم غذا می خوردم. اوا عاشق جك بود. یك روز وقتی وسط گریم یك چهره شیطانی بود دخترم تاتی تاتی به سمت او دوید و گریه كنان گفت: جك، جك، او همان موقع به من نگاه كرد و گفت: «به تو گفتم آنقدرها هم لولوخرخره نشده ام.»
اسم نخستین پسرم را جك گذاشتم. به من گفتند اگر این اسم را روی او بگذارید آدم خوش مشربی می شود و همین طور هم شد. البته كمی غلو كرده ام اما در مجموع بچه خونگرم و سخاوتمندی است. جك آدم بامزه، شوخ طبع و نكته پرانی است اگر چه نصف اوقات نمی دانید درباره چه حرف می زند چون در حرف هایش خیلی از استعاره و كنایه استفاده می كند. نبوغ او در هر نقشی كه بازی می كند مشهود است و از این كه موقع كار در سر صحنه فیلمبرداری آدم نچسبی می شود و همه از او حساب ببرند نمی ترسد. جك در این باره خیلی شجاع است.
▪ جیمز ال بروكس (فیلمنامه نویس، كارگردان: كلمات محبت آمیز (۱۹۸۳)، اخبار پخش شده (۱۹۸۷)، As Good as it Gets (۱۹۹۷))
آشنایی من با جك به سال ها قبل از این كه او را در فیلم «كلمات محبت آمیز» كارگردانی كردم، بازمی گردد. آن موقع ها همین كه بازیگری مثل « نیكلسون» حاضر شده بود در فیلم اول یك كارگردان بازی كند یك امتیاز بزرگ بود و من از بابت آن كلی حیرت زده شده بودم. او دائم در گوشم می خواند: «می دانی بدترین كاری كه دیروز كردی چی بود؟» یا «می دانی بهترین كاری كه دیروز كردی چی بود.» اما در هر حال این انتقادها ، چه مثبت و منفی برای من كه مشغول تجربه اندوزی بودم خوب بودند و نیت خیر او واقعاً تحسین برانگیز بود. برای یكی از صحنه های فیلم از بازیگران خواستم برای ایفای بهتر نقش شان سری به نمایشگاه «روتكو» در هوستون بزنند و فكر می كنم جك تنها كسی بود كه حرفم را جدی گرفت. او همیشه سرشار از ایده ها بود و از ایده دیگران استقبال می كرد. هیچ چیز نمی تواند هنرمند درون جك نیكلسون را بكشد.
▪ دنی دویتو (بازیگر: كسی بر فراز آشیانه فاخته پرواز كرد (۱۹۷۵)، رفتن به جنوب (۱۹۷۸)، هوفا (۱۹۹۲))
من و دوست خوبم جك، هر دو در یك محله در جرسی به دنیا آمدیم. همه درباره او به من می گفتند خواهران من با خواهران او دوست بودند و آنها همیشه از مردی حرف می زدند كه می خواست به كالیفرنیا برود و در آنجا بازیگر شود.
بعدها سرنوشت، من و او را در فیلم «كسی بر فراز آشیانه فاخته پرواز كرد» باهم همبازی كرد. در جریان تمرین همیشه با هم بودیم و با هم غذا می خوردیم اما من هیچ وقت از این رابطه خوب و دوستانه برای كسی حرف نزدم. ما درباره دوستان مشتركمان، مایكل داگلاس و خیلی های دیگر ساعت ها صحبت و گپ زدیم.
جك به من نقشی در فیلم «رفتن به جنوب» كه خودش كارگردانی كرد داد و من بعدها سر فیلم «هوفا» كه خودم كارگردانی كردم تلافی درآوردم و از او به عنوان یكی از بازیگران استفاده كردم. او در كارهای گروهی روحیه فوق العاده ای دارد و بیشتر از آنچه از او خواسته می شود ارزانی می دارد. یادم می آید یك روز وقتی برای تبلیغ فیلم «هوفا» هر دو در پاریس بودیم به طور اتفاقی او را در خیابان دیدم. این خنده دارترین صحنه ممكن بود چون این دو مرد گنده كه ازجرسی بودند در خیابان های پاریس به هم رسیده بودند و همسرانشان را در حالی كه غرق «خرید» شده بودند همراهی می كردند. او به من گفت: «معلوم هست اینجا چه كار می كنی؟ ما حالا باید مشغول تماشای فوتبال باشیم.»
جك سرشار از انرژی است و از رفتن به سر كار لذت می برد. راز موفقیت ایمان داشتن به كارتان و لذت بردن از آن است و جك در هر دو اینها عالی است.
▪ تیم برتون (كارگردان: بتمن (۱۹۸۹)، مارس حمله می كند (۱۹۹۶))
جك در فیلم «بتمن» واقعاً عالی بود. او خیلی به من كمك كرد و واقعاً حامی من بود. بخصوص وقتی كار گره خورد و استودیو هول كرد. او در ۶برداشت مختلف حاضر به بازی می شود و هر بار چیز متفاوتی به آن اضافه می كرد. همیشه آرزو می كردید ای كاش می شد هر ۶ برداشت را در فیلم نشان داد. تماشا كردن او به هنگام بازی واقعاً هیجان انگیز بود. در فیلم «مارس حمله می كند» پیش خودم فكر كردم او ایده آل ترین رئیس جمهور است و من حاضر بودم به او رأی دهم.
منبع: گاردین
مترجم:شیلا ساسانی نیا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید