جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


نقد نابرابری و سرکوب


نقد نابرابری و سرکوب
کتاب ۳۰۳ صفحه یی «مارکسیسم» شامل هفت مقاله است. «نظر مارکس و انگلس درباره انقلاب و جنگ و درباره ملت گرایی و هویت ملی، توسعه کم توسعه یافتگی، نظریه روابط بین الملل و تحلیل اصیل اجتماعی، ماده گرایی تاریخی و روابط بین المللی گرامشی، چیرگی و روابط بین الملل و جهانی شدن تمدن بازارنگر و نولیبرالیسم انضباط آفرین» سرفصل های مهم این کتاب است.
زمانی این باور رواج داشت که مارکسیسم ارزش چندانی برای پژوهندگان روابط بین الملل ندارد. آثار انگشت شماری در زمینه روابط بین الملل مستقیماً از سنت مارکسیست الهام می گرفتند؛ اما امروزه نگرش مارکسیست در این رشته واجد جایگاهی است که ۲۰ سال پیش چندان کسی تصورش را هم نمی کرد، در آن زمان گمان بر این بود مارکسیسم اساساً با طبقات اجتماعی، شیوه های تولید و پدیده دوران که از نظر خود مارکسیسم گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم بود سر و کار دارد و نسبت به عوامل و نیروهای کلیدی سیاست جهان، یعنی حاکمیت، مداخله، توازن قدرت، رقابت ژئوپلتیکی و جنگ به طور کل بی علاقه است.
در این سال های میانی چه تغییری رخ داده است؟ نخست، این اندیشه پاگرفته است که مارکسیسم واجد دیدگاه روش شناختی متمایزی است که نقد نابرابری و سرکوب را مهم تر از تبیین فارغ از ارزش ها یا شناخت عینی «جهان واقع» می داند.
از جنگ جهانی دوم به این سو و آشکارتر از همه در بخش های گوناگون جهان سوم، مارکسیسم در پی بسط رویکردی انتقادی به شکل های جهانی سلطه و وابستگی بوده است. اهمیت دیدگاه مارکسیسم از یکی از خطوط اصلی نظریه انتقادی بین المللی و نیز چالش گسترده یی است که این دیدگاه با یافت باوری در روابط بین الملل به عمل می آورد.
دوم، مارکسیسم چونان آموزه یی قلمداد شده است که هرچند برای ملت گرایی، دولت و جنگ اهمیت محوری قائل نبوده ولی کاملاً هم از آنها غافل نبوده است. اما مهم تر این که مارکسیسم مدعی بود این پدیده ها را جدا از نابرابری طبقاتی، نظام های تولیدی و انقلاب های فناوری نمی توان شناخت.
در حالی که مارکسیسم اصیل و به ویژه انواعی از مارکسیسم که شوروی مبلغ آن بود تمایلی افراطی به فروکاستن کل زندگی به طبقه و تولید داشت، گونه های جدیدتر آن روی تعامل میان این ابعاد گوناگون جهان اجتماعی تکیه داشته و کوشیده اند روابط بین الملل را با توجه به پس زمینه کلی دگرگونی اجتماعی و اقتصادی و توسعه فناوری بشناسند.سوم، در سال های اخیر هرچه آشکارتر شده است که برداشت مارکسیسم از «امر بین الملل» تفاوت بارزی با برداشتی دارد که در واقع گرایی یا دیگر رویکردهای اصلی و رایج در قبال روابط بین الملل می توان سراغ گرفت.
مارکسیسم کمتر به مناسبات میان دولت های و بیشتر به جهانگیر شدن مناسبات اقتصادی و اجتماعی توجه دارد. بسیاری با یادآوری این نکته مدعی اند که با برچیده شدن بساط نظام دوقطبی و پیشرفت مستمر روند جهانی شدن مارکسیسم اهمیت تازه یی پیدا کرده است. پدیده جهانی شدن از مضامین مهم اندیشه مارکسیستی و نظریه های مارکسیستی متاخرتر درباره امپریالیسم و توسعه نابرابر بوده است.
محمود فاضلی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید