پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

راه به سوی هیچ


راه به سوی هیچ
به نظر می رسد دیگر می توان موضوع «نمایشگاه کتاب بهتر است یا ثروت» را جایگزین عنوان ابدی «علم بهتر است یا ثروت» در کلاس های انشا کرد، چرا که با این سرانه کتابخوانی، که رو به کاهش هم دارد، علم همان نمایشگاه کتاب است که ما سالی یک بار همانند موزه تاریخ طبیعی به دیدارش می رویم و با این اطمینان که همه چیز مثل سال های گذشته بر جای خودش باقی است به خانه برمی گردیم.
فقط نکته نامطمئن اینجاست که موضوع «علم بهتر است یا ثروت» یک جواب معین و تعریف شده داشت که هر کس با هر دیدگاه و سلیقه یی ترجیح می داد همان جواب سنتی «البته واضح و مبرهن است که علم...» را مطرح کند، اما حالا که نمایشگاه کتاب همان علم است جواب سنتی می تواند باز کارایی لازم را داشته باشد؟
حداقل اینکه در حوزه دانش پژوهی تئاتر و متعلقات مربوط به یادگیری و مطالعه، پاسخگویی به دو شکل صورت می پذیرد. شکل ظاهر هلاک بودن افراد برای علم است چرا که هنرمند تئاتر بی علم نمی تواند بیان درستی برای بیرون ریزی درونیات خلاق و انسانی خود داشته باشد و قادر نخواهد بود حس های ناب و هنرمندانه خود را عیان سازد.
اما شکل غیرظاهری آن حتماً ثروت است چرا که این طایفه- پیش از این و در عنفوان طفولیت- تمام آنچه را در شکل ظاهری عنوان کرده است به کف آورده و وقت بهره وری از این اندوخته ها همین حالا فرارسیده است.اغراقی در کار نیست، حوزه تئاتر به دلایل مختلفی سرشار از پس زدن علم اندوزی است.
مهم ترین دلیل اینکه، در این حوزه ملاک ها پروپای قطعی بلافاصله یی ندارند. برای مثال یک پزشک به میزان اطلاعات و دانش خود اتکای بی واسطه دارد، آن جایی را که از یاد برده باشد و یا نخوانده باشد، حوزه ممنوعه اوست، هم ما به عنوان بیمار آن را بلافاصله می فهمیم و هم خود آن پزشک میزان کارایی اش در آن حیطه به صفر می رسد، اما در مورد یک بازیگر، یک کارگردان یا یک نویسنده، حدود آن منطقه ممنوعه نه بلافاصله که در یک مدت زمان دور و دراز روشن می شود. برای همین آدم های این حوزه تجربه عملی را به تجربه علمی ترجیح می دهند. آنها علم را حاصل تکرار عادت و به قول خودشان «خاک صحنه را خوردن» می دانند.
این آدم ها، آدم هایی عملگرا هستند. تجربه را فقط در حیطه تجربیات فردی ارزیابی می کنند. آنها همچنان معتقدند شیوه رفتاری طفولیت شان بهترین شیوه یادگیری است. تجربیات جمعی پشیزی اهمیت ندارد. باید خودشان به آتش نزدیک شوند، بسوزند تا دیگر دست به آتش نزنند، تنها از این راه است که می توان به تجربه دست یافت.
با همین طرز فکر، ترجیح می دهند تا دوباره خودشان آتش را کشف کنند به تاریخ و حافظه جمعی رجوع کنند. یادمان نرود که به همین دلیل، حوزه تئاتر حوزه یی است که در آن همه چیز از نقطه صفر مطلق شروع می شود. بهانه های لازم هم همیشه موجودند.
بازیگر باید خودش کشف کند، نویسنده باید خودش خلق کند، کارگردان باید خودش ابداع کند و این میان آنچه در غفلت می ماند این است که حیطه آن تجربه شخصی محتاج آگاهی به آن چیزهایی است که گذشتگان به آن دست یافته اند، آن را پالوده اند، مسیری را هموار کرده اند تا ما امکان حرکت به نقطه یی بالاتر را به راحتی به دست آوریم.
با این حساب در این جا نمایشگاه کتاب سالانه که هیچ، نمایشگاه دائمی کتاب هم محلی از اعراب ندارد، همان طور که کتابفروشی، ناشر و صنعت چاپ و نشر مقولاتی زیادی و دست و پاگیرند. نکته دیگر در اینجا عدم نیاز به روزآمدی در این حوزه است. شعار اینجا این است «کاری را که می شود برای یک بار انجام داد می توان برای همیشه انجام داد.» همان پزشک مورد مثال بعد از ده سال روزآمد نشدن یک پزشک بدون دانش و نامطمئن است، اما در حوزه تئاتر شخص پیشکسوت و قابل تقدیر و تشکری است. اینچنین آدمی چه نیاز دارد تا عرصه یی برای ناشر محترمی پدید آورد تا آن ناشر با به خطر انداختن سرمایه بخواهد چیزی را روزآمد کند که روزآمدی‌اش اساسا بدون اهمیت است.
سال هاست که آدم های این حوزه با همان سواد ماقبل تاریخی خود، داعیه بلدکار بودن دارند و با تاج سروری بر سر، در کوی و برزن به مباهات مشغولند. آنها حیطه یی دارند و حاشیه امنیتی که هیچ گاه در خطر نیست، آنها با این شعار که حد اعلای این حوزه، حیطه یی است مربوط به سلیقه و یافته های شخصی، امکان هر گونه بحث و گفت وگوی انتقادی را از میان برداشته اند. کافی است خرگوشی را از کلاهت بیرون آوری و هرگز نگویی چگونه این کار را انجام داده یی و بعد اصرار داشته باشی این آخرین حد کاری است که می شود انجام داد، آن وقت بنشینی و سال ها با این کارت رجز بخوانی.
این بزرگ ترین آموزشی است که می توان به نسل های بعدتر داد. هرکس بر سر دکان خودش چراغی بیفروزد. مهم نیست در جهان چه اتفاقی برسر دکان و دکان داری آمده است، ما جماعت به راه خودمان می رویم. آدم های حوزه تئاتر استدلال محکم دیگری هم دارند که «آنچه را می شود شنید چرا باید خواند.» به عنوان مثال همه جای دنیا جلسات نمایشنامه خوانی برپا می شود تا کتابی مورد شناسایی قرار گیرد و آن کتاب و نمایشنامه مجال دوباره و دوباره خوانی بیابد. اینجا این جلسات به این دلیل برپا می شوند تا چیزی که شاید باید در طول یک یا چند روز خوانده شود در یک یا چند ساعت به سمع شنوندگان عزیز برسد تا آنان را از زحمت خواندن مبرا سازد.
دلایل بسیاری از این دست وجود دارد تا کتاب وسیله یی برای ماندن در نمایشگاه کتاب، کتابفروشی و حداکثر در کتابخانه شخصی باشد.
در تفکر آدم های حوزه تئاتر، کتاب یک ابزار کار نیست، نهایتاً پدیده یی است برای بعضی آدم های غیرمستعد و غیرخلاق که با کمک آن چیزی را که ما با استعداد ذاتی و خلاقیت غریزی خود می دانیم، بیاموزند، البته لازم به ذکر است زیاد هم نباید به این پدیده متکی شد.
باید روی پای خودمان بایستیم، باید به خودمان تکیه کنیم و از یاد نبریم که کتاب زیادی غریزه را می خشکاند؛ ایرانی ها آدم هایی غریزتاً هنرمندند و ایرانی های حوزه تئاتر هنرمندتر. با این حساب نقش ناشر کتاب حوزه نمایش و تئاتر در عدم میل به مشارکت در این حوزه نقش فرعی به حساب می آید.
روزی که کتاب «هنر آشپزی» سرکار خانم «رزا منتظمی» برای اولین بار در تیراژ پانصد نسخه انتشار یافت، احتمالاً رغبت چندانی در ناشر برای صرف هزینه در این بخش موجود نبوده است، اما استقبال رو به فزونی و تقاضای چندباره، ناشر محترم را به ثبات قدم در این حوزه تشویق کرده است. بدون تعارف و لفاظی های متداول باید گفت تقاضا در حوزه تئاتر چیزی در حد صفر و شاید حتی پایین تر از آن است و همین امر عرضه و ایده کار بر روی آن را منتفی می کند.
اگر نمایشگاه بین المللی تهران جایگاه دیدار با کتاب است و اگر حوزه تئاتر دیدارکنندگانی از این نمایشگاه داشته باشد، این مراجعین به سنت هر ساله با حجم درخوری از آثار نمایشی مواجه نخواهند شد. همانطور که در طول سال ۱۳۸۵ این حجم حجمی قابل اعتنا نبود و این در حالی است که برای شرکت در یک جشنواره تئاتری، عددی بزرگ تر از هشتصد متن مورد بازخوانی قرار می گیرد که تنها یک درصد آن شامل متون چاپی است و باقی نمایشنامه هایی هستند که برای اولین بار نگاشته شده اند.
عدم توازن میان آثار نگاشته شده و آثار چاپ شده یا خوانده شده (شک نکنید که قریب به اتفاق این نویسندگان در زندگانی خود به یک متن نمایشی مراجعه نکرده اند، این را از شکل ظاهر نمایشنامه هم می توان به خوبی دریافت) نشان از آن دارد که حضور و عدم حضور آثار نمایشی رابطه یی با روند تئاتر و نمایش در ایران ندارد. تئاتر ما بدون این آثار و بدون نمایشگاه هم به همان راهی که باید برود می رود؛ راه به سوی هیچ.
محمد چرم شیر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید