جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به مستند روزهای بی تقویم کار مهرداد اسکویی


نگاهی به مستند روزهای بی تقویم کار مهرداد اسکویی
مهرداد اسكویی از مستند سازانی به شمار می آید كه سال هاست با جدیت این عرصه را دنبال می كند. او با ساختن مستند هایی همچون خانه مادری ام مرداب،بیوه مرد و... نشان داد دنبال فضاهایی تازه در عرصه فیلم مستند است.
اسكویی كم و بیش در جنس پرداخت بصری آثارش به دنبال سینماگران مستند كلاسیك ایران است و كارهایش فضایی گزارشی را دنبال می كنند. اما جست و جو در فضاهایی كه انسان ها را آسیب پذیر می نماید بهانه ای می شود تا او بتواند به درون شخصیت ها نفوذ كند. تنهایی زن در خانه مادری ام مرداب و فضاهای خالی و تأكید بر آن در پس برقع نشانه هایی هستند كه در مستند های اسكویی افزون بر شكل گیری فضایی شاعرانه، تماشاگر را وامی دارند روی این شخصیت ها با طمأنینه بیشتری مكث كند.
شاید همین كه او حواس تماشاگر را از سوژه پرت نمی كند از مختصات كلی كارهای وی به شمار می آید. اما با همه این خصلت هایی كه در تبارشناسی فیلم های مستند اسكویی به میان آمد روزهای بی تقویم فضای دیگری دارد.
فیلم اندكی شلوغ تر از دیگر فیلم های او به نظر می آید. روزهای بی تقویم گزارشی اجتماعی است از كانون اصلاح و تربیت. اسكویی در این فیلم سعی می كند تا خود را آرام آرام به نوجوانان این مركز نزدیك كرده و بعد به درون آنها نفوذ كند.
روز های بی تقویم با ارائه یك فضای عمومی از محل زندگی این نوجوانان آغاز می شود. اسكویی دوربین خود را به شكلی گزارشی در اختیار فضایی قرار داده تا بتواند واكنش های طبیعی این نوجوانان را ضبط كند. تلویزیون داخل آسایشگاه مشغول نمایش مسابقه فوتبال است. دوربین به چهره تك تك نوجوانانی كه قرار است در ادامه فیلم نقش پررنگ تری داشته باشد نزدیك می شود و عكس العمل آنان را ضبط می كند.
نوجوانان درحالی به فوتبال واكنش نشان می دهند كه در جریان نیستند دوربین مشغول ضبط چهره و واكنش های آنهاست. به نظر می رسد اسكویی از این تمهید سود جسته تا بعد بتواند در مصاحبه هایی كه با این افراد انجام می دهد ناخود آگاه و خود آگاه آنان را در مواجهه با هم قرار دهد و قضاوت را نیز بر عهده بیننده بگذارد. جدا از فضایی كه برای قضاوت در اختیار مخاطب قرار می گیرد این تأكید بر ناخود آگاه به ما كمك می كند خصلت های روانشناختی این شخصیت ها را نیز مورد بررسی قرار دهیم.
به طور مثال زمانی كه تصاویر این فصل را در كنار مصاحبه با نوجوانی كه مخدر مصرف می كرده و خودخواسته با كمك خانواده اش به كانون آمده متوجه روحیه بی پروای او می شویم و این كه تا چه اندازه این نوجوان بدون توجه به منطق و از روی احساس با قضایا برخورد می كند و یا زمانی كه اسكویی خود با او مصاحبه می كند چندان متوسل به تظاهر نمی شود و همان طور كه به مسابقه فوتبال واكنش نشان می داده با اسكویی نیز برخورد كرده و خاطرات خود را باز می گوید. اسكویی توانسته پارادایمی منطقی بین این كنش ها و واكنش های شخصیت های مطرح شده در فیلمش برقرار كند. البته او در مورد همه آنها رفتاری یكسان ندارد. در هنگام این مصاحبه است كه برش هایی را به صحنه های تلخ ترك اعتیاد یكی دیگر از نوجوانان می زند و سرنوشت این افراد را زنجیر وار به هم متصل می كند.
بنابراین ریتم اولیه فیلم كه شكلی بیرونی دارد آرام آرام انسجام یافته و از بر آشفتگی دور می ماند. اگر اسكویی تنها توجه خود را درگیر فضای آسایشگاه و ارائه گزارشی كلی از آن می كرد دچار كلی گویی شده و كنترل انسجام فیلم هم آشفته می نمود.
دوربین اسكویی در این فصل ها به كلی بی قرار است و دائم از این سو به آن سو می رود گویا دوربین نماینده التهابات درونی این نوجوانان شده است.فیلمساز سعی كرده در گفت و گوها حالتی بی طرف داشته باشد. او چندان در لحن خود به سمت القای احساسی خاص به بیننده نمی رود،اما در برخی برش ها و تقطیع پلان ها به یكدیگر احساسات گرایی در فیلم دیده می شود كه با لحن كلی فیلم همخوان نمی نماید. زمانی كه ما یكی از این گفت و گو ها را می بینم، تصاویر قطع به فصلی می شود كه كودكان مشغول كشیدن نقاشی هستند.
این نقاشی ها رگه هایی به شدت احساسات گرایانه را در خود پنهان دارند و مخاطب را به این سو سوق می دهند كه گویا فیلمساز در ارائه گزارش خود تحت تاثیر فضا قرار گرفته است. شاید این فصل ها اگر در زمانی دیگر از فیلم واقع می شدند تاثیر این حس را اندكی كمتر از گذشته می كردند.
نكته بالا از این نظر كمی عجیب به نظر می رسد كه فیلمساز توانسته در فصلی كه یكی از این نوجوانان به دیدار مادر و خواهرش می آید این احساسات گرایی را تا اندازه زیادی مهار كند و همان تلاش خود را در نیل به دریافت ناخودآگاه نوجوان بزهكار كامل كند.
در همین راستا زمانی كه نوجوان دیگری را می بینیم كه با مادر خود آن سوی خط صحبت می كند و از او می خواهد تا شرایط اخذ رضایت از شاكی اش را مهیا كرده و در حین صحبت های خود حتی گریه هم می كند به نوعی ناخود آگاه و خودآگاه او در مقابل دوربین درهم می آمیزد. او می داند احساساتش در فیلم ثبت می شود، اما آزادی كه برای به دست آوردن آن تلاش می كند آنقدر در ذهنش بزرگ است كه همه چیز را نادیده می گیرد و خود را به این درو آن در می زند تا بتواند آزادی خود را به دست آورد.
نكته ای كه در فیلم روزهای بی تقویم توجه بیننده را به خود جلب می كند. روحیه آرام بزهكارانی است كه به احتمال زیاد جزو یاغی ترین افراد جامعه بوده اند. همیشه فرصت تفكر در هر قشری از اجتماع این فرصت را برای آنان فراهم می آورد تا به آرامش برسند. حالا اگر تلاشی هم برای ورود به اجتماع توسط این بزهكاران دیده می شود تلاشی است در راستای دست یابی به تولدی دیگر.
اسكویی در تصویر پردازی خود در بسیاری از لحظات مجبور است كه تابع شرایط محیطی و فضای مستندی باشد كه محل در اختیار او قرار می دهد. اما در صحنه هایی كه ما مصاحبه ها را می بینیم. در برخی صحنه ها بویژه گفت و گوهایی كه خود اسكویی آنها را انجام داده جنس بصری تصاویر با یكدیگر متفاوت است.
به طور مثال در فصلی كه او با نوجوان معتاد به كراك مصاحبه می كند تصاویر بیشتر گرایش به سیاه و سفیدی دارد. نوری كه از بیرون می آید آنگونه كه به نظر می رسد تنها منبع نوری صحنه است و فضای داخل اتاق مصاحبه در تیرگی قرار دارد. این فضا در كنار گفت و گو این امكان را به اسكویی می دهد كه توجه مخاطب را به سمت ابعاد متفاوت شخصیت نوجوان جلب كند و او را از قضاوتی یك سویه دور نماید.
روزهای بی تقویم بر خلاف آثاری كه در شكل مستند به بزهكاری می پردازد توجه خود را معطوف به چند شخصیت این مجموعه كرده و نمی كوشد در زندگی تك به تك این افراد سرك بكشد. بنابراین تمركز اسكویی در این زمینه نیز قابل تأمل است.
اسكویی در مرحله تحقیق می توانست ابعاد گسترده تری را برای فیلم خود در نظر بگیرد به طور مثال ریشه های بیرون از آسایشگاه را هم مدنظر قرار دهد یا با كلیدی كه از سوی این نوجوانان بزهكار در اختیارش قرار می گرفت به جامعه نیز سرك بكشد،اما او آگاهانه این پیش زمینه را به خود مخاطب وا گذاشته است.
یعنی فیلمساز با فرض این كه مخاطب فیلمش آسیب های جامعه را می شناسد دوربین خود را به زندگی جوانان داخل آسایشگاه معطوف می دارد. البته فیلم می توانست مؤجزتر از آنچه باشد كه هم اكنون زمان فیلم را تشكیل می دهد. برخی فصول در ارتباط با هم اندكی تكراری به نظر می رسند و فیلمساز می توانست آنها را به قرینه یكدیگر حذف كند.
اما در پایان می توان به این نكته اذعان داشت كه اسكویی با تكیه بر ابعاد روانشناسی نشان داده كه شخصیت های فیلمش در كنش ها و واكنش هایی احساسی و نه از روی عمد دست به بزه می زنند. این رفتارها را می توان كنترل كرد. اگر در جامعه بستری همگن برای آنها متناسب با طبقه اجتماعی آنها تدارك دیده شود،عقده های درونی آنها دسته دسته فروكش كرده و زمینه های بزه در جامعه رو به كاهش می گذارد.
رامتین شهبازی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید