سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


درباره مجموعه‌های طنز مهران مدیری


درباره مجموعه‌های طنز مهران مدیری
کافکا می گوید؛ «نوشتن، بیرون جهیدن از صف مردگان است، خیلی پیش تر از اینها این جمله را جایی نوشت و بعد، مدتی بعد هم مرد. به همین راحتی.
اصلاً مقدمه خوبی نیست برای عنوانی که دیده اید. قرار هم نیست چنین باشد، زیرا خوان دولفو هم یک بار چنین حرفی را زده است. بعد هم دور جمله اش لابد خطی کشیده و به بقیه آن را داده، نوشته است «توی دنیایی که هیچ چیزش نظم ندارد، چرا من توی داستان هایم منظم بنویسم.»
مهران مدیری را خیلی ها می شناسید. دوازده، سیزده سالی است که مجبور هستیم از میان برنامه های افسردگی آور تلویزیون، برنامه های مهران مدیری را ببینیم، مهران مدیری به جرأت در میان بهترین چهره های طنزساز صدا و سیما بعد از انقلاب است اما دلیل نمی شود به کارهای او ایراد نگرفت، زیرا نیچه می گوید؛ «هرچه بی چون و چراست، از مقوله جنون است.»
● اوج ها
پیش از مدیری، تیپ های طنز تلویزیون ایران، بیشتر تیپ هایی ساده و طبیعی بودند که به دلیل نداشتن خاصیت غیرمتعارفی که اتفاقاً باید از خصیصه های یک اثر طنز قوی باشد، عمدتاً (چقدر بدم می آید که مجبورم از کلمه های عربی استفاده کنم) تیپ هایی بودند که بیشتر از یکی، دو سال اثری از آنها در متن دیالوگ های مردم دیده نمی شوند.هنوز که هنوز است، همه ما شخصیت مریم را در «ساعت خوش» به یاد داریم و الگوی رمانتیک عشق او و همسرش که مهران مدیری بود.
هنوز هم خیلی از ما تکیه کلام مان «اینه» هست. تیپ های شخصیت کارهای مدیری، تیپ های مشهور شده و سال ها بعد از پایان کار نیز میان مردم مانده اند. مثل شخصیت بامشاد، طغرل، مریم و مثلاً نظام، نصفه سبیل و خیلی های دیگر.
دیالوگ های طنز مهران مدیری از دیگر خدمت های اوست. مهران مدیری اولین کسی نبود که مثلاً ژولیت و هملت و ژنرال دوگل را وارد دیالوگ هایش کرد، اما هیچ کس به اندازه او از واژه های محلی استفاده نکرده است؛ اصطلاحاتی مثل غاز قلنگ، گه گردونک، کلوچه شدن، (بازی های زبانی) در مجموعه پاورچین و شب های برره و خیلی از واژه های دیگر جزء همین ویژگی است.
موضوع های طنز مهران مدیری نیز از دیگر خدمت های اوست. خاله زنک بازی ها، رشوه گرفتن های اداری (حتی در دستگاه های قضایی که در شب های برره دیده شد و البته خیلی ها گفتند او حمایت می شود، بدجوری هم حمایت می شود)، برخورد نسل های متفاوت درون خانواده، زن ذلیلی، وضعیت علم و مدرک گرایی صرف در ایران، بیکاری، تن پروری ایرانی جماعت و خیلی از موضوعات دیگر، شاید پیش از مهران مدیری کار شده باشد اما هیچ کس به قدرت او نتوانسته به خوبی و به تاثیر او آنها را در هم ادغام کند.
برخورد دقیق و گاه روانشناختی او (و صد البته که نویسندگان مجموعه او) با مقوله هایی مثل شخصیت وابسته، شخصیت ترسو، بازی های پنهان زن و شوهری، درک ضعیف زیباشناختی مردم و مسائل عمده یی مثل بیکاری، وابستگی داماد به پدر عروس و خود عروس، پولداری و فقر وحشتناک مردم یا مثلاً نقد جامعه شناختی فرهنگ دروغگویی تاریخی مردم که در شب های برره به وفور دیده شد و برخی موضوع های دیگر، کار او را برجسته تر از بقیه می کند.
تاکتیک های کارگردانی طنز مهران مدیری نیز یکی از مهمترین خدمت های اوست. نگاه مستقیم به دوربین، صحبت با دوربین حین اجرای برنامه، پخش رسمی آگهی تجارتی (که البته که صددرصد عمومی است و شاید که نه، حتماً می خواهد ناچاری وحشتناک کارگردان را در وابسته بودنش به پول تبلیغات و همچنین مبتذل کردن رسمی تبلیغات مجموعه های تلویزیونی نشان دهد)، گنجاندن شخصیت راوی (که در اثر اخیرش باغ مظفر آن را می بینیم) و چند تای دیگر از همه مهمتر و از همه بدیع تر اینکه پشت صحنه نشان می دهد، اینها همگی از ابداع های (در برابر ابداعات) مدیری است.
مهران مدیری البته خدمت های دیگری هم کرده است که حالا یا یادم نیست یا اینکه نباید آنها را بنویسم، زیرا ممکن است ایرادهایش زیر برق آنها کم رنگ بشود.
● فرودها
البته که هیچ کس کامل نیست، اگر بود که می شد خدا. پس مهران مدیری هم که مثل همه آدم است و برخلاف خیلی های دیگر که واقعاً هم آدم است پس باید به سبب تمام خدمت هایش که ایرادی برای نقد اوست، از او ایراد هم گرفت.
در اینکه شخصیت های مهران مدیری بر مردم تاثیر گذاشته است اصلاً شک نکنید، کافی است فردای شبی که قسمتی از یکی از مجموعه های او پخش می شود به بانک ها، صف های نانوایی، مترو، اتوبوس ها، مدرسه، اداره ها یا هر جلسه رسمی و غیررسمی بروید، راحت می توان در تیپ فیزیکی، دیالوگ ها و حتی نوع و محتوای جوک ها و SMSها این قدرت را دید.
گاه گداری که خیلی وقت ها «اغلب» هم می شود، دیالوگ ها و حتی حرکات فیزیکی و حرکات تن بازیگران مدیری، طنز نیست و به تمام معنا هجو و هزل است.
هیچ کس منکر این نیست که طنز می خواهد از یک مثلاً نوع دیالوگ بد (بنا به تعریف عامه پسند فرهنگی آن) انتقاد کند و نوع بهتری از آن را ارائه دهد. این وظیفه طنز است اما گاهی وقت ها، مهران مدیری به این مساله توجه نمی کند.
مثلاً در شب های برره، تمامی شخصیت ها همدیگر را به طرز وحشتناکی مسخره می کنند و حتی یک شخصیت مثبت هم دیده نمی شود. الگوی منتقد این نوع رفتار زشت کجاست؟ چرا می شود استنباط کرد که این هم از شیطنت های مدیری است که مثلاً می خواهد به ما بفهماند همه این جوری اند. به قول پروین اعتصامی «گر حکم کنند که مست گیرند/ در شهر هر آنکه هست گیرند» اما دلیل نمی شود در آن میان الگویی دیده نشود یا مثلاً گفتن مکرر کلمه «فرت» با هر ترجمه یی که از آن شود طنز نیست.
در همین باغ مظفر شخصیت مظفرخان در یکی از قسمت ها با حرکات صورتش، ادای فروغ را در می آورد (و شک نکنید که بیش از ۹۹ درصد تماشاگران تلویزیون هم با دیدن این صحنه خندیدند). در یکی از قسمت های «پلاک۱۴» مهران مدیری وارد خانه می شود و با عصبانیت به همسرش می گوید؛ «تو خیابون بودم و پلیس آمد و زرتی جریمه ام کرد.» در همین باغ مظفر این نوع دیالوگ و حرکت های مبتذل به شدت دیده می شود.
در یکی از قسمت ها، مظفرخان به کامران خان که مقداری از جربزه خان قلی خان در روح او حلول کرده و برای همه گردنکشی می کند، می گوید؛ «برای هر کی مادیان باشید، برای ما قاطر هم نیستید.» یا مثلاً یکی از فرزندان بردبارخان برای نشان دادن عصبانیتش از ساده باوری کامران به دیگری می گوید؛ «این چقدر گوسفنده،» اینها هیچ کدامشان طنز نیستند و به مرز هجو و هزل نزدیک تر هستند. شخصیت های مهران مدیری آن قدر تاثیرگذار هستند که هر کاری بکنند و هر حرفی بزنند بیش از ۹۹ درصد مخاطبان آنها را الگوی خود می کنند. اینجاست که خیانت های مهران مدیری روشن می شود.
شک نکنید که بعضی از ادا و اطوارها و دیالوگ های او مبتذل است و الگوی طنزی او را به جواتی های سر محل و شخصیت های به تعبیر فروید پرخاشگر دهانی بیشتر شبیه می کند تا آدم باهوش و خلاقی مثل مدیری، کلمه «فرت» را وقتی که مظفرخان شخصیتی جا افتاده و کامل بر زبان می آورد، پس چرا من که آدم جا افتاده یی هم نیستم و مسوولیتم هم کمتر از اوست، بر زبان نیاورم؟
اشتباه بزرگی که مدیری در نقطه چین و در یکی از قسمت ها انجام داد، حالا البته از یاد رفته اما دلیلی نمی شود تا ننویسمش، می نویسم تا در این مجموعه تکرار نشود.مدیری در بحبوحه اعتصاب های جناحی سیاسی در مجلس آن روزها، به دلیل ردصلاحیت گسترده کاندیداهای مورد نظر آنها هر توجیهی که داشت، درست و غلط، نباید به آن شیوه و با آن شکل افراطی و مشخص از توهین (درست خواندید توهین، نه چیز دیگر) جایی در یک کار طنز که قرار است در هیچ هنگامه یی به هیچ حکومتی متعهد نباشد، زیرا که اگر باشد، کارش می شود همان مدح کردن و همان که نیچه گفته است، یعنی بی چون و چرا، این طنز نباید ابزار جناحی مخصوص می شد که به لحاظ اعتبار کاری و حرفه یی مهران مدیری را حمایت می کرد.
در یکی از قسمت های همان مجموعه، مدیری اعتصاب جناحی سیاسی را به سخره گرفت. فقط این نبود. مدیری در شب های برره نیز گاهی وقت ها، متلک های خنده دار سیاسی از طرف رئیس پاسگاه به سران حکومتی قبل از انقلاب می گفت. البته که نقد سیاسی و طنز سیاسی چیزی تعریف شده است (و مثلاً مجموعه کاکتوس، هنوز که هنوز است کاری بی نظیر در آن حوزه مانده است) اما این که این نقد فقط متوجه مخالفان دولت باشد، کاری مبتذل و شرم آور است.
یکی از معیارهای موفق بودن اثر طنز آن است که بعد از خنده های حین اجرا، تازه به خود اثر و مفهوم های آن توجه کنیم و نه این که فقط بخندیم و نیم ساعت بعد، همه چیز را فراموش کنیم. مثلاً همه ما وقتی چارلی چاپلین بزرگ را لای چرخ دنده های آن کارخانه دیدیم و همان ماشینی که برای غذا دادن اتوماتیک به کارگرها ساخته شده بود را دیدیم که با چارلی چه کار کرد، خیلی خندیدیم ولی بعد از فیلم تازه متوجه تسلط ماشین های قرن بیستمی بر انسان بیچاره و بدبخت مدرنیته زده آن دوران شدیم، این یعنی طنز.
البته که این فرم نقد و ارزیابی، در کارهای مهران مدیری دیده می شود. مثلاً در یکی از قسمت های شب های برره وقتی یکی از مردم ده بالا می میرد، اطرافیان مرحوم، کلی گریه می کنند و برای نشان دادن گرمی مجلس خود به مردم ده پایین، تجمل های فراوانی خرج می کنند. خب طبیعی است که باید به مهران مدیری احسنت گفت.
اینها در کارهای او خیلی هم نیست، یعنی کم است. در عوض فلسفه الکی خندیدن به ترک دیوار در کارهای مدیری بسیار دیده می شود. مظفرخان برای وصف خانی که قرار است میهمان او بشود، به کامران می گوید؛ «نسل او به خاطر آن که هیکل های بزرگی داشته اند و شبیه خرس بوده اند، و به اشتباه توسط شکارچی ها شکار می شده اند منقرض شده است.» خب آدم باید بخندد، باید خیلی هم بخندد، زیرا اصلاً موضوع خنده داری است ولی طنز نیست.
در این فرم حرفه یی، ما فقط متلک پرانی و شوخی های طعنه آمیز و زشت (با هر دیدی که به کلمه زشت دارید) را می بینیم و وقتی که هدف کارگردان و نویسنده را می فهمیم (که البته چیزی جز همان خنده بیجا نیست) باید ناراحت بشویم زیرا این طنز نیست، طنز چیزی بیش از خندیدن صرف است.
ایراد دیگر مدیری سوژه های طنز تکراری در کار اوست. در بیشتر کارهای او صحنه خواب شخصیت ها، نگاه های مستقیم به دوربین، بشکن زدن های بعد از پیروزی و شادی، مسخره کردن شخصیت ها و خیلی چیزهای دیگر دیده می شود. در نقطه چین بامشاد خیلی چاق است و زور دارد و بدجوری می خوابد، در شب های برره کیوون همه را می زند و پول می گیرد و بدجوری می خوابد، در باغ مظفر نیز قلمراد همین اداها را درمی آورد و اینها برای مخاطب خاص کارهای مهران مدیری یک ایراد است، یک ایراد بزرگ.
چیزی شبیه خیانت، خیانت به مخاطب هایی که تمامی روزگار عمرشان را در صف های بیهوده بانک و مدرسه و ایستگاه های اتوبوس و دانشگاه و پای سخنرانی این و آن به هدر می دهند. پرداخت بدهی هایی که هیچ وقت تمام نمی شوند و شب که به خانه برمی گردند، با دیدن هیکل بامشاد یا کیوون یا قلمراد یا طغرل باید بخندند و البته که معلوم نیست به چه کسی می خندند.
همه یک آدم است و آدمی که دروغ نگوید و فحش ندهد و دزدی نکند و خیانت نکند، آدم نیست. فرشته است. مهران مدیری به بدبختی های ملت، خیلی متفاوت تر از کارگردانی مثل رضا عطاران - که بحق، از همه در مسائل اجتماعی قوی تر کار می کند - نگاه می کند. او ریشه های فرهنگی و خانوادگی را خیلی مهم تر فرض می کند و به همین خاطر توی این همه سال ندیده ایم که مثلاً فضای مجموعه های مهران مدیری بازتر از اداره، اتاق خواب، باغ و یا تصویری کوتاه از آزادراه تهران - کرج باشد، درست برخلاف رضا عطاران که بسیار عالی و قوی به تیپ های فقیر و پولدار، از دیدی جامعه شناختی نگاه می کند.
مهدی رحیمی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید