جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


نقش خانواده در کارآفرینی


نقش خانواده در کارآفرینی
● تعریف خانواده و تحول آن :
خانواده , این واحد به ظاهرکوچک اجتماعی از ارکان عمده و از نهادهای اصلی هرجامعه به شمارمی رود. در واقع هرخانواده را باید خشت بنای جامعه دانسته و مهد پرورش فکر و اندیشه و اخلاق وتعالی روح انسانی به حساب آورد .[سوسن سیف-تئوری رشد خانواده-ص ۵]
خانواده در طی زمان دچار تغییرو تحول گردیده است . دلایل اصلی تحول خانواده در اروپا عبارتست از تغییر خصوصیات شکل تولید و بهره برداری , تحرک نیروی کار , افزایش فعالیتهای نوع دوم و سوم (صنایع وخدمات) , بالا رفتن سطح مصرف واستفاده از کالاها و خدمات تازه مصرفی . این دگرگونیها سبب شد که مسئولیتهای جمعی و عمومی جانشین مسئولیتهای خانوادگی شوند , فرد خود را متعلق به جامعه بداند و خانواده نقش حمایت کننده خود را از دست بدهد .
دگرگونی خانواده ایرانی در نیم قرن اخیر آرام و کند اما مستمروقاطع بوده است. زمانی شکلی از خانواده دراین سرزمین وجود داشت که جامعه شناسان آن را با اصطلاح کلی "خانواده گسترده" وصف کرده اند.
خانواده ای که مذهب و سنت و شیوه تولید اقتصادی جوامع کشاورزی مبانی آن را تشکیل میداد و برپایه پدرتباری استوار بود. خانواده واحد تولید و مصرف بود واین امرهنوزهم در شهرها وروستاها دیده می شود.روابط افراد خانواده بر سلسله مراتبی استوار بود که همه قبول داشتند . برخورد با تمدن صنعتی غرب و نتایج آن که عبارتست از تغییرات ساخت اجتماعی جامعه , رواج شهرنشینی و دخالت دولت موجب تغییرات عمده در خانواده و خصوصا شکل شهری آن شده است.
امکانات تحرک اجتماعی موجب رشد طبقات متوسط در شهرهای ایران شده وآموزش عمومی و تخصصی مشاغل جدید را بوجود آورده وصاحبان این مشاغل (در صنعت وخدمات ) رفتارهای تازه و راه و رسم دیگری یافته اند .
از خصوصیات اجتماعی ایران امروز , همزیستی انواع خانواده ها در محیطهای شهری و روستایی است و علت تنوع هم آغاز دگرگونی مفهوم خانواده در این سرزمین است که موجب پدیدار شدن شکلهای برزخی میان خانواده سنتی و خانواده غربی شده است . [ساختهای خانواده و خویشاوندی در ایران- دکترجمشید بهنام-صفحات ۶ تا ۱۱]
● ارتباط خانواده و اقتصاد :
درجوامعی که از نظام اقتصادی پیشرفته ای برخوردارند خانواده به دو طریق شخصی با این نظام برخورد دارد . خانواده تبدیل به واحدی میشود که اجراکنندگان کلیه نقشهای موجود دروضعیتهای مختلف سیستم اقتصادی را در خود می پروراند . احراز این مقامها وشغلها درایفای نقش خانوادگی اثر مهمی دارد . ازدورانی که نوجوانان دست به کارهای نیمه وقت می زنند تا زمانیکه بعنوان یک بزرگسال نقش یک ایفا کننده تمام وقت را ایفا میکنند بطور مداوم در حال تغییر نیازمندیها ووظایف خانوادگی هستند . منبع اقتصادی جدید به فرزندان استقلال بخشیده وموقعیتی برای آنان بوجود می آورد تا فعالیتی بیش از آنچه قبلا در سطح خانواده داشته انجام دهند . تاثیر این فعالیت اقتصادی یک نوع کسب تجربه به جهت اجتماعی شدن افراد خانواده است . [سوسن سیف- تئوری رشد خانواده- صفحات ۸۵ و ۸۶]
● اجتماعی کردن فرزندان و نقش خانواده در تکوین شخصیت :
توسعه اجتماعی بدون وجود افرادی با نوعی شخصیت اجتماعی رشد یافته امکان پذیر نیست ودراین زمینه خانواده بنیادی ترین ومهمترین عامل تاثیر گذار درفرایند جامعه پذیری وتکوین شخصیت اجتماعی درانسان است .
درابتدا روانشناسان شخصیت را بیشتر محصول عوامل ژنتیکی وفردی می دانستند اما به تدریج با توسعه این دانش وانجام مطالعات تجربی به خصوصیات وعوامل محیطی – اجتماعی نیز اهمیت دادند .
حال باید دید چگونه میتوان درافراد شخصیت پیشرفته یا تمایزیافته ایجاد نمود یعنی شخصیتی که دارای هدف باشد, استعداد یادگیری تعمیم یافته خود را به کار گیرد ,دارای هویت فردی باشد ودرهمان حال دارای تعهد تعمیم یافته نسبت به دیگران نیز باشد .
دراینجا نقش خانواده پررنگ می گردد ,زیراکه انسان ازبدو تولد با افراد مختلف از قبیل والدین یا کسان دیگری که از او مراقبت می کنند ارتباط پیدا می کند .این مراقبت تاثیر عمیقی در کودک برجای میگذارد. [نقش خانواده در تکوین شخصیت دانش آموزان- نامه پژوهش فرهنگی,شماره ۶]
علاوه بروضعیتهایی نظیرسن وجنس افراد ,فاصله زمانی بین تولدها ,ترتیب توالی ضعیتهاوتغییراتی که درنظام به وجود می آید که درایجاد واکنش افراد موثرند , خصوصیات اثرات متعامل وسبک انتظارات ازنظام فردی خانواده به افراد مشخصی واگذارمیشود که نقش آن وضعیت با خصوصیات آن فرد احتمالا مطابقت نداشته ویا هماهنگی ندارد, برای مثال وضعیت یا سمتی راکه به پسر ارشد خانواده محول میکنند ادامه شغل پدرخانواده است . این واگذاری سمت به خاطر علاقه مندی فرزند ارشد ویا استعداد ولیاقت وی نیست ,بلکه به منظور برآورد انتظاراتی است که از فرزند بزرگتر میرود تا درراس سازمان خانوده قرار گیرد. این فرد به جز عکس العملهای رفتاری سایرافراد وانتظارات نظام , تجربه دیگری برای اجرای این نقش ندارد . اودر تجربیات کنشی و واکنشی خویش برای اینگونه پیش بینیها آمادگی لازم را ندارد ونتیجتا خانواده دراینمورد برفرد غلبه داشته است.پس برای اجتماعی کردن کودکان تعادل میان کنترل وپشتیبانی از اهمیت خاصی برخوردار است . ژاکوبسن (۱۹۶۸) نحوه اجتماعی ساختن خانواده رابررسی کرده وبه این نتیجه رسیده است که بعضی از خانواده ها برای اجتماعی کردن فرزندان خود آنها راوادار میسازند که ازمنابع اطلاعاتی بهره برداری کنند , دسته ای دیگر ازطریق آموزش کلامی وعده ای دیگر تاکید بر لزوم کسب تجربه می کنند . [ سوسن سیف- تئوری رشد خانواده- صفحات ۱۰۰ و۱۰۱]
کهن درتحقیقاتی درسال ۱۹۶۹ به این نتیجه رسید که درنحوه رفتار والدین وارزشهای اجتماعی که بوسیله آنان به کودکان آموزش داده میشود اختلافاتی وجود دارد که ناشی ازاختلافات طبقاتی است ودراثرتجربیات حرفه ها به وجودآمده اند.آنگاه نتیجه میگیرد پدرانی که حرفه های مختلفی دارند دارای تجربیات مختلفی هستند , ودرنتیجه فرزندان آنها ارزشهای اجتماعی مختلفی را تجربه می کنند. مشاغل خانواده , نه تنها درارزشهای اجتماعی وحتی درصلاحیت تحصیلی فرزندان موثراست بلکه درکارایی پدردرانجام وظایف حرفه ای خود درکسب موفقیتهای اجتماعی فرزندان نیز تاثیر بسزایی دارد . بطوریکه هرقدرپدر دراجرای وظایف حرفه ای خود موفقتر باشد , ارزشهای اجتماعی بیشتری را به فرزندان عرضه می کند. کهن معتقد است که کودکان تحت شرایط حرفه ای وتحصیلی پدران ,یا با ادامه تحصیلات درجات عالیتری را احرازمی کنند یا به زودی ترک تحصیل می کنند ووارد بازار کار می شوند . والدینی که از سطح تحصیلات پایین تری برخوردارند , درکمک رسانی به دروس فرزندان احساس ناتوانی میکنند وازوارد کردن فشار به فرزندان خود در راه کسب دانش و ادامه تحصیل می کاهند. فرزندان نیز درنتیجه عدم آموزش حرفه ای ویا ادامه تحصیلات در سطوح بالاتر , احتمالا به حرفه ای مشابه حرفه پدر خود بسنده می کنند . بنابراین ارزشهای اجتماعی تربیت فرزند تحت تاثیر دو عامل حرفه ومعلومات قرار دارد . [سوسن سیف- تئوری رشد خانواده-صفحات۱۸۴ و۱۸۵]
بنابراین نقش میزان دستمزد وامکانات مالی خانواده ,سطح سوادو تحصیلات و آگاهی وبه علاوه نوع رابطه والدین وبطور کلی پایگاه اقتصادی – اجتماعی خانواده در چگونگی تکوین و نوع شخصیت اجتماعی فرزندان تاثیرات غیر قابل انکاری داشته است .[نقش خانواده درتکوین شخصیت اجتماعی دانش آموزان – نامه پژوهش فرهنگی , شماره ۶]
با این مقدمات درواقع هدف این مقاله بررسی نقش خانواده درکارآفرینی میباشد .
هم اکنون کشورها به اهمیت کارآفرینی به عنوان راهی برای افزایش رشد اقتصادی , رقابت وایجاد کار پی برده اند وجایگاه آن درتوسعه شناخته شده است . اکنون درعرصه جهانی ,افراد خلاق ,نوآور ومبتکر به عنوان کارآفرینان , منشا تحولات بزرگی درزمینه صنعتی , تولیدی وخدماتی شده اند وازآنان به عنوان قهرمانان ملی یاد میشود. [کارآفرینی – مهندس علی شاه حسینی – ص۷۴] پس میتوان به اهمیت نقش خانواده دراین زمینه به عنوان کوچکترین ودرعین حال مهمترین نهاد اجتماعی پی برد .
پیشرفت بشر نیازمند خلاقیت بزرگسالان است واحتمال انجام کارهای خلاق در افرادی بیشتر است که در کودکی مهارت وانگیزه خلاقیت آنها پرورش یافته باشد .با اینکه خلاقیت می تواند مانند عوامل ژنتیکی نظیر نیرو و زیبایی به کودک منتقل گردد, اما خانواده وبه خصوص پدرومادر با داشتن یک تصویر ذهنی (چشم انداز)از آینده کودکشان به منظوراینکه او بتواند در آینده به دستاوردهای خلاق نائل شود بسیارموثرند.
اغلب کودکان ازسنین اولیه زندگی به عنوان کودک تیز هوش شناخته نمی شوند,اما این بدان معنا نمی باشد که کودک نتواند در بزرگی کارهای بسیار خلاق انجام دهد . اکثر کارهای خلاق توسط افرادی انجام شده است که در کودکی به عنوان نابغه شناخته نشده اند .
به این دلیل ما به بحث در این مورد می پردازیم که خلاقیت و نوآوری مهمترین ویژگی کارآفرینی است . خلاقیت عبارتست از توانایی گسترش ایده های جدید و کشف راههای جدید از نگاه به مسائل , مشکلات و فرصتها .
● چشم اندازپدرومادر ازآینده کودک :
تصویرهای ذهنی که مابه کودکانمان می دهیم آینده را شکل می بخشند. این تصویرهای ذهنی به صورت پیش گوییهایی هستند که به حقیقت می پیوندند . تاکید برآن است که باشناخت دقیق علائق وتواناییهای کودک وآنچه برایش مملو از شوروهیجان است , وبا جدأ خودداری از تحمیل موضوع هایی که مورد علاقه خود والدین است , تصویر ذهنی مناسب کودک را شناسایی وبه او در جهت تحقق چشم اندازش کمک شود.
تصویر ذهنی شما به عنوان پدر ومادربرای هریک از کودکان بیش ازآنچه انجام میدهید یا به آنها میگویید دررشد انگیزه,خلاقیت و موفقیت آنها درآینده موثرخواهد بود.
تصویرذهنی شما باید در زمینه اصول اساسی زندگی روشن باشد . خود شما باید نسبت به ارزشها ,معیارها و اصولی که مایل هستید کودکانتان در سراسرزندگی خود دنبال کنند عقیده راسخی داشته باشید . دیگر اینکه,تصویر ذهنی شما ازهر کودک باید براساس طبیعت,شخصیت,نیازها وعلائق آن کودک خاص باشد . راندن کودکان به سوی فعالیتهایی که به عنوان یک فرد با آنها متناسب نباشد موجب خشم وعجز فراوان آنها شده واستعدادهای واقعی آنها را به هدر میدهد .دیگر نکته مورد توجه نیز این می باشد که بایستی بدون توجه به سایر ویژگیهای تصویر ذهنی خود کودکتان را مجسم کنید که دربزرگی مستقل بوده و به کاری که انتخاب کرده است علاقه مند می باشد .در میان خصوصیات افراد خلاق مشهور به نظر می رسد که استقلال وشورو هیجان ثابت ترین عامل در زمینه های مختلف و طی نسلهای مختلف می باشد .
برای شکل بخشیدن به به تصویر ذهنی وپرورش یک تصویر ذهنی برای کودک اولین قدم اینست که بدانید دید خود کودک برای آینده اش چه می باشد . موضوع دیگر نیز اینست که اگر به کودکتان کمک نکنید که حس عمیق علاقه و شوق به یادگیری را پرورش دهد مهمترین عامل را نادیده گرفته اید . با داشتن این حس کودکتان فرصت خوبی برای پرورش نوعی شوروهیجان خواهد داشت که می تواند فرد را از میان آموزشهای سخت , شکستهای مکرر,مبارزه مالی وحتی کمی فقر به سوی شکوه خلاقیت همه جانبه در بزرگسالی بکشاند . [چشم اندازپدرومادرازآینده کودک – راه کارآفرینی – شماره ۱۳و۱۴]
حال می خواهیم بررسی کنیم که اشخاص چگونه کارآفرین می شوند واینکه آیا کارآفرینان زاده شده یا ساخته می شوند پرسشی است که تا حدی به پاسخ آن دست یافته ایم .
باید سرچشمه کارآفرینی را براساس تجربیات دوران زندگی در محدوده خانواده و فرهنگ مربوطه پیدا کنیم . پس میتوانیم آنها را با تجربیات فرهنگی خود مقایسه نموده وبفهمیم کدامیک مفید بوده وکدامیک دررسیدن به کارآفرینی به ما کمک نمی کنند .
زمانی بود که تصور میشد کارآفرینان بجای ساخته شدن متولد می شوند. صفات آنها بقدری نادروبخصوص بودند که درهرجایی یافت نمی شدند . امروزه شواهد کافی موجود است که نشان می دهد صفات کارآفرینی می تواند درنتیجه آموزش دوران کودکی , استقلال , به خود متکی بودن ودرمعرض ارزشهای فرهنگی به خصوص مرتبط با کاروصنعت قرارگرفتن , پرورانده شود .
● تجربیات دوران کودکی :
روانشناسان معتقدند که پنج سال اول زندگی ,بیشترین تاثیررا درزندگی شخص دارد . این دوران زمانی است که جو اجتماعی ,اقتصادی , فیزیکی وروانی اطراف کودک اثر همیشگی برشخصیت او میگذارد. دراین دوران اعمال خانه وخانواده بیشترین تاثیررا در شکل گیری رفتار آینده کودک به عنوان یک فردبالغ دربر دارد . برای مثال کودکانی که مادران آنها پیوسته وهمراه با محبت برایشان ازطریق داستان وکتاب واسباب بازی و بازی وگفتگو ایجاد تحرکات ذهنی اولیه می کنند ,دردوران مدرسه ودبیرستان همیشه نمره های خوبی میاورند ووقتی دیگر اعضای خانواده , آنها را مورد توجه و محبت قرار دهند در آینده , به افرادی مطمئن , با محبت , شاد , فعال , اجتماعی ,ازنظر احساس مستحکم وازنظر ذهنی کنجکاو تبدیل می شوند.
دربخشهای بعدی درمورد تاثیرداستان درگرایش به موفقیت ومقایسه ا ی که میان داستانهای ایران وترکیه گردیده است می پردازیم .اکنون می خواهیم بدانیم کارآفرینان درچه جو خانوادگی رشد می کنند .
۱) آموزشهای اولیه برای استقلال ,اتکا به خود , تصمیم گیری وسختکوشی
مطالعات مربوط به گذشته کارآفرینان نشان می دهد که آنها ازخانواده هایی که ارزشهای خاصی برای استقلال واتکا به خود قائل هستند بیرون می آیند.اکثرکارآفرینان در کودکی یاد گرفته اند که خودشان لباس بپوشند ,ازخیابان بگذرندو... . درصورت تنبلی وتقاضاهای بیجا به آنها پاداشی نداده اند ولی درمواردی که از خود استقلال,ابتکاروپشتکارنشان داده اند,تشویق شده وبه خاطر آن جایزه گرفته اند .ممکن است اولیای آنها را"آزادیخواه" بخوانید. در محیط خانه قوانین معقول القا کرده ودر عین حال به فرزندان این آزادی را می دهند که قوانین و دستورالعملهای خانواده را مورد سوال قرار دهند .
ظاهرا آموزش کودکان برای اتکا به خود ,استقلال تصمیم گیری وسختکوشی در سنین پایین رابطه مستقیمی با پرورش کارآفرینی دارد. ماخواهیم دید که کارآفرینان ازخانواده هایی می آیند که ناپایدار وغیر متحد بوده وبا بحرانهایی نظیر مرگ یکی از والدین ,جدایی اولیا ,طغیان فرزند علیه اولیا واخراج فرزند از خانه ,مواجه بوده اند. این گونه کودکان تحت فشار بوده ودرنتیجه چگونگی سیر کردن شکم , بقا وتصمیم گیری را زودتریاد گرفته اند.
کارآفرینان کلا از خانواده های کوچک می آیند واگر از خانواده بزرگی باشند ,معمولا فرزند ارشد بوده ویا یکی از فرزندان وسط می باشند .آنها به ندرت جزآخرین فرزندان لوس و وابسته می باشند .
۲) آموزش زودرس برای کار
به نظر می رسد داشتن اولیای فعال درتجارت یا مشاغل مشابه آن کمک بزرگی درپرورش کودکان جهت کارآفرینی می باشد. چینیها از این روش برای کودکان خود استفاده می کنند. کارآفرینان زیادی نیز ازخانواده های مهاجران می آیند . مثلا کارآفرینان چینی در مالزی واکثر مناطق آسیا ,یهودیان در اروپا وایتالیاییها در استرالیا .دلائل زیادی در این باره ارائه شده است .یکی از این دلایل ,عدم وجود محیط مناسب برای کارآفرینی در سرزمینهای اصلی این افراد می باشد . جاییکه ممکن است آنها با سنن دست و پاگیر احاطه شده باشند .دلیل دیگر این است که خانواده هایی که مهاجرت می کنند برای یافتن شغل دچار مشکل هستند . بنابراین با دید وسیع تر موقعیتهایی را می بینند که از دید افراد محلی پنهان است .
۳) آموزش زودرس برای کسب وصنعت
خانواده ها به جز آشنا نمودن کودکان برای اتکا به خود ,نقش مهمی نیز در آموزش صنعت به آنان دارند.این گونه آموزشهای زود هنگام , کمک موثری برای توفیق کارآفرینان درکارهایشان بوده است .
داستان موفق برخی کارآفرینان بیانگر این مطلب است که آموزش زودهنگام در مهارتهای فنی و صنعتی بیش از مدرک دانشگاهی برای رسیدن به هدف کارآفرینی موثر است . [مقدمه ای بر کارآفرینی – انستیتوصنایع کوچک دانشگاه فیلیپین-ترجمه سیامک نطاق – صفحات ۵۵ تا ۵۸]
درمورد مرگ یکی از والدین مطالعه ای در مورد کارآفرینان مرد دراسرائیل نشان داده که نسبت زیادی ازکارآفرینان تمایل به تجربه کردن پدرانشان دارند علی رغم اینکه وی ضعیف , ناکارا ویا حتی غایب باشد. نداشتن پدر خود یک لازمه یا شرط برای کارآفرینی وحتی برای عدم موفقیت کارآفرینی نمی باشد . ازطریق مطالعات موردی مشخص شد که کسانیکه با شرایط بی پدری کنار می آیند میتوانند کارآفرینان موفقی باشند , درحالیکه کسانیکه نا امید می گردند , خود- تخریب شده واز خیال پردازیهای عالی خود بیرون می آیند .
[Why entrepreneurs become their own fathers – International Journal of psychoanalytic studies – Tel Aviv University]
● ارزشهای فرهنگی :
ظهور کارآفرینان به ارزشهای فرهنگی ویا آرمانهایی که توسط عامه به عنوان استانداردهای رفتار اجتماعی پذیرفته شده است, بستگی دارد. کارآفرینان معمولا از فرهنگهایی می آیند که نگرش بخصوصی به فعالیتهایی چون رقابت , کسب , وقت , وضعیت اجتماعی ,کار و پول داشته اند .
۱) آرمانهای رقابت
بسیاری از کارآفرینان از فرهنگهایی آمده اند که آرمانهای رقابت مورد تایید هستند .رقابت خوب می تواند سالم باشد وکارآفرینی در شرایط رقابت سالم شکوفا می شود .
۲) توجیه زمانی
کارآفرینان آینده گرا بوده ومعمولا دارای فرهنگی هستند که صرف نظرکردن ازرضایت وسود آنی رابرای پاداشهای بزرگ آینده محترم می شمارند.فرهنگهایی که زمان حال را براساس آینده بنگرند موجب رشد روحیه کارآفرینی می شوند .
۳) نظریاتی درباره کسب
خرید وفروش یکی از مولدان کارآفرینی بوده است .بسیاری ازکارآفرینان موفق امروز, به عنوان فروشنده کاسب , کارخودرا شروع کرده اند.فرهنگ پرورش دهنده کارآفرینی خرید وفروشهای کالاهایی حتی مانند سیگار وساندویچ را که برای امرار معاش صورت می گیرد محترم شمرده وبه آنهابه چشم حقارت نگاه نمی کند .
۴) طبقات اجتماعی
فرهنگی که خواستار پرورش کارآفرینی باشد باید مردم را به خاطر دستاوردهایشان ونه به خاطر مقتضیات تولدشان طبقه بندی کند .سیستم فرقه ای هند ,مردم را به دسته های جدا از هم تقسیم می کند . اما درفرهنگهایی که کارآفرینی تشویق می شود (مانند هنگ کنگ ,سنگاپور و فیلیپین)فرد میتواند بنابرفعالیتها ودستاوردهایش در جامعه ترقی یا افت کند . کسی که با صداقت وسختکوشی ثروتمند شده باشد محترم است .
یکی دیگر از منابع مهم فرهنگی در کارآفرینی ,اصول اخلاق کاری می باشد .فرهنگ باید کاررا به عنوان یک وظیفه دیده وباید کارموثروصادقانه راارج نهد ودرعین حال تنبلی را موردتنبیه قرار دهد.نمونه این فرهنگ دردوران انقلاب صنعتی دیده شده است .مطالعاتی برای یافتن دلایل ترقی عظیم این کشورها درآن دوران انجام شده است .نتایج نشان می دهد ,کارآفرینانی که مسئول ایجاد این پدیده بودند با اصول اخلاق کاری کالوینیست کار میکردند. کالوین یک شخصیت مذهبی پروتستان بود که اعتقاد داشت کار کردن در روی زمین یک دستور الهی است. این عقاید نه تنها به پشتکار افراد کمک کرد بلکه موجب پرهیز از تساهل درآنها شد.
۵) نظریاتی درباره پول
وقتی مردم ارزش بیشتری برای ارزانی وقابل استفاده بودن قائل شوند وزیبایی ودوام را درنظر نگیرند در حقیقت موجب تشویق کارآفرینی شده اند.
مردم صرفه جو که قدر پول را میدانند خرید کالاهای لوکس را هدر دادن پول می دانند .اینگونه تفکرات موجب اختراع وابتکار می شود زیرا کارآفرینان سعی می کنند راههایی برای تولید کالاهای ارزانتر وپرفایده با استفاده از مواد,روشها و ماشین آلات بیابند . [مقدمه ای بر کارآفرینی – انستیتوصنایع کوچک دانشگاه فیلیپین-ترجمه سیامک نطاق – صفحات ۵۸ تا ۶۰]
به این دلیل به مبحث فرهنگ پرداختیم که فرهنگ مجموعه ای ازارزشها , نگرشها , هنجارها ورفتارهایی است که هویت یک جامعه را تشکیل می دهند وفرهنگ وخانواده بریکدیگر اثر گذار می باشند.
درمورد خرده فرهنگ کارآفرینی باید گفت که قسمت اعظم آن در جوامع کنونی متاثر از نهادینه شدن فرهنگ علم در جامعه است . فرهنگ کارآفرینی در محیطی امکان پذیر است که هنجارهای غالب برآن محیط,ارزشهاوباورهای فرهنگ کاروعلم را تقویت نمایند .
حال قصد آن داریم که به بررسی خانواده درچند کشور پرداخته وتاثیر رفتارها وهنجارهای خانواده را برکارآفرینی مشاهده نماییم .
درابتدا جوامع اروپایی و درمیان آنان کشور آلمان را بررسی می کنیم , درمورد کشور آلمان به مقایسه کارآفرینی وتاثیر خانواده برآن میان کارآفرینان آلمانی و مهاجران ترک می پردازیم .
▪ اروپا:
به دلیل نبود مفهومی عملیاتی برای پاسخ به این پرسش که چرا سطح شروع به کارکسب وکار در اروپا پایین تر ازآمریکا می باشد ,دانشمندان شروع به توجه به عواملی نموده اند که منجر به افزایش نرخ شروع به کار(راه اندازی)می گردد مانند عوامل فرهنگی ,جغرافیایی ,اجتماعی,اقتصادی ,مالی و... .[توجه مابه عوامل اجتماعی وحمایت خانواده معطوف است وبه این بخش میپردازیم]
درمقایسه با ژاپن نرخ شروع به کار فعالیتهای کسب و کاردر اروپا بیشتر است ویک دلیل آن اینست که فرهنگ فردگرایی در اروپا بیش از ژاپن می باشد . این امر سبب میگردد که تصمیم فردی برای آغاز به یک کسب وکار در اروپا بیشتر مورد پذیرش قرار گیرد تا در ژاپن . با وجود این حس رقابتی در اروپا کمتر از آمریکاست و گفته می شود که اروپاییها برابرگراتر می باشند .
[Fostering entrepreneurship in Europe – Dennis De - p۳&۴]
آشکار است که عوامل اجتماعی با پیشینه فرهنگی یک جامعه مرتبط می باشد . این بویژه در درک یک خانواده درست می باشد یعنی توجه به نقش زنان در جامعه , اقلیتها و بطور کلی درموفقیت جامعه .
اهمیت ارزشهای خانواده برای کارآفرینی درنخستین نگاه آشکار نیست . با این حال شواهدی از مطالعات تجربی نشان می دهد که بیشتر کارآفرینان کسب و کارشان را بدون حمایت و پشتیبانی خانواده راه اندازی نمی کنند . آنها تصور می کنند که این حمایت در زمان بحران وبخصوص ابتدای شروع به کار اساسی بوده وعاملی مهم در موفقیت می باشد .
درمورد پشتیبانی خانواده باید گفت , تمایل خانواده به حمایت از یک مسیر شغلی ارتباط نزدیکی با ارزشهای آن که بشدت تحت تاثیر جامعه قرار دارد می باشد . مطالعات در کسب و کارهای خانوادگی نشان می دهد که برخلاف پنجاه سال پیش , احتمال کمتری وجود دارد که نسل کنونی وارث کسب وکار آن را بعنوان وظیفه شان ادامه دهند . تاحدی این در مورد همسرانی که نمی خواهندبا ساعات کار طولانی و نداشتن وقت آزاد که معمولا کارآفرینان متحمل می شوند کار کنند صدق می کند .دلایل این امر پیچیده است ؛ درجه فردگرایی میتواند بیان شود . تلاش برای بهبود موقعیت اجتماعی کارآفرینان مطمئنا راهی برای نشان دادن این مبحث می باشد .
[Fostering entrepreneurship in Europe – Dennis De – p۲۰]
در مورد زنان نیز باید گفت که آنان دربیشتر کشورهای اروپایی کمی بیش از نیم دیگر جامعه به حساب می آیند , اما تنها ۲۲.۴ درصد کل کارآفرینان زن هستند .(سال۲۰۰۰) خانواده ومسئولیت برای فرزندان معمولترین دلیل برای این تناقض است . تعداد کمی از کشورهای اروپایی از این نقطه ضعف کارآفرینانه برآمده اند بوسیله ایجاد زیر ساختی که چنین وضعیتی را کاهش دهد .اما به هر حال بسیاری ازاین کشورها چنین نکرده اند .دلیل این امرتا حدی این است که مادرانی که فرزندان کوچک دارند نمی توانند همانند کارآفرینان وقت زیادی صرف کار کنند .
درمورد اقلیتها نیز ,مطالعاتی که در آلمان و انگلستان انجام شده نشان می دهد که اقلیتها درصد بالاتری ازراه اندازی کسب وکار رانشان میدهند .بیشترین دلیل برای این امر دشواریهایی است که این گروهها برای استخدام شدن با آن روبرو می گردند , به همین دلیل ترجیح می دهند که دست به انجام فعالیت کارآفرینانه بزنند.یک دلیل هم می تواند امتیازات کسب وکار برای گروههای اقلیت باشد .این امتیازات ایجاد کارهای ریسک دار را هموار می کند .بنابراین همانطور که به نظر می رسد توانایی جامعه برای منسجم نمودن اقلیتها درگرایش اعضای یک اقلیت که ممکن است یک مسیر کاری کارآفرینانه را برگزینند موثر می باشد .
[Fostering entrepreneurship in Europe – Dennis De – p۴&۵]
درنهایت ترویج کارآفرینی با در نظر گرفتن رشد اقتصادی ,رقابت وخلق شغل دیده می شود.اما این مفهوم دربرابراثراتی که برجامعه دارد کوچک است. درواقع, هرتغییردراقتصاد که رقابتی و ساختاری باشد منجر به تغییرات مهم در جامعه می گردد .این بربرنامه زندگی فردی بویژه درجوانان وافزایش درجه اتکا به خود تاثیر می گذارد . دراین زمینه ,ترویج کارآفرینی و همینطور خود اشتغالی ,افراد جامعه را با انتخاب مسیر شغلی ای که متناسب تر با برآوردن تقاضاهای متغیر اقتصادهای فراصنعتی باشد مجهز می کند .دراین زمینه ترویج کارآفرینی نه تنها یک وظیفه اقتصادی بلکه وظیفه ای اجتماعی می باشد . عواملی که کارآفرینی را تحت تاثیر قرار می دهند در همه کشورها ی اروپایی مشترکند واین بستگی دارد به اینکه آنان چگونه کارآفرینی راتشویق نمایند .
[Fostering entrepreneurship in Europe – Dennis De – p۲۱]
▪ آلمان :
دراین قسمت قصد داریم مطالعه ای که درکشور آلمان درزمینه مقایسه وضعیت خانوادگی وتاهل خوداشتغالان وکارآفرینان آلمانی ومهاجران ترک انجام شده است را بیان نماییم .
با اینکه کارآفرینی در آمریکا ودیگر کشورهای مهاجرپذیرشکوفایی اقتصادی بوجود آورده درمقایسه, فعالیتهای کارآفرینانه درآلمان بسیار کم میباشد .
با توجه به تئوری سرمایه انسانی ,مهاجران یک گروه خود-منتخب (self-selected)وافرادی معقول هستند که ریسکها را به منظور حداکثر نمودن درآمد و زندگی بهتر میپذیرند. مهاجران بیش ازدیگر گروهها تمایل به خود اشتغالی دارند وافراد خوداشتغال سخت کار میکنند تا رویاهایشان رامحقق سازند ودراین فرایند است که شغلها و فرصتهای جدید می آفرینند .تحقیقات اخیر در زمینه خود اشتغالی دراروپا وبویژه در آلمان ,آمریکا ودیگر کشورهای مهاجرپذیر,نقش تواناییهای مدیریتی ودیگرتواناییهای فردی ,پیشینه خانوادگی ,موقعیت شغل ,محدودیتهای مالی,ماهیت کارودیگر فاکتورهای مرتبط با خود اشتغالی را نشان می دهد .
[What makes an Entrepreneur and Does it pay? Native Men, Turks, and other Migrants in Germany- University of Pennsylvania and Iza Bonn- ۲۰۰۳-p۲]
تحقیقی درآمریکا نشان داد که مهاجران خوداشتغال نه تنها درآمدسالانه بالاتری نسبت به کارکنان حقوق بگیر دارند بلکه درآمد آنها ازخوداشتغالان محلی نیز بیشتر است . در میان مهاجران ,کارآفرینان ازسطح تحصیلات بهتر برخوردار بوده وبیش ازدیگر مهاجران درآمد دارند .
[What makes an Entrepreneur and does it pay? Native Men, Turks, and other Migrants in Germany- University of Pennsylvania and Iza Bonn- ۲۰۰۳-p۳] Borooah وHart (۱۹۹۹) درمطالعه ای درمورد تفاوتهای خوداشتغالان هندی وسیاه پوستان در بریتانیا دریافتند که نسبتهای اجتماعی مرتبط با تشکیل خانواده حداقل به اندازه ویژگیهای فردی با اهمیت هستند.
[What makes an Entrepreneur and does it pay? Native Men, Turks, and other Migrants in Germany- University of Pennsylvania and Iza Bonn- ۲۰۰۳-p۵&۶]
درآلمان ترکها بزرگترین گروه مهاجران به این کشوربا یک سنت کارآفرینانه قوی می باشند ودو برابر دیگر مهاجران خود اشتغالی را برمی گزینند .درسال۲۰۰۲ کارآفرینان ترک درآلمان ۶۹ درصد همه کارآفرینان (ترک) درسراسر اتحادیه اروپا را تشکیل می دادند.
درمقایسه خوداشتغالان آلمانی ومهاجران ترک باید گفت که مردان آلمانی خوداشتغال درآمد بیشتری با ساعات فعالیت بیشتردر هفته بدست آورده ,امتیازات پرستیژی بالاتر داشته و متاهل می باشند .بعبارت دیگر مهاجران خوداشتغال بایک تصدی طولانی تر بیشتر کسب درآمد می نمایند اما با یک جریمه مزد برای ازدواج روبرو می شوند.
[What makes an Entrepreneur and does it pay? Native Men, Turks, and other Migrants in Germany- University of Pennsylvania and Iza Bonn- ۲۰۰۳-p۷]
وضعیت تاهل درخوداشتغالی دونقش متعارض بازی می کند .ازیک طرف ازدواج ثبات میاورد ,ومشخص شده است که مردان متاهل ازطریق تقسیم کاروتولید خانوادگی بهره ورتر می باشند .خوداشتغالی می تواند گزینه ای مناسب برای افراد متاهل باشد زیراکه می تواند سبب انعطاف پذیری در اختصاص وقت میان کاروخانواده گردد. علاوه برآن مردان متاهل می توانندازحمایت همسرشان سود برده و درکمک وی به کسب وکارشان حساب کنند .این مردان همینطور می توانند روی درآمد همسرشان نیز درصورتیکه وی شاغل باشد حساب کنند .این موضوع در مورد مهاجران محتمل تر است .بعبارت دیگر ,خوداشتغالی بعنوان کاری پرخطر به حساب می آید ومردان متاهل مهاجر ممکن نیست این گزینه را بویژه هنگامی که خانواده بردرآمد آنان متکی باشد انتخاب کنند.
مهاجران درآلمان ازدو جهت به خود اشتغالی روی می آورند .یکی کسانیکه خود را متعلق به جامعه آلمان نمی دانند ودیگر کسانیکه خوداشتغالی را برای موفقیت انتخاب نموده ومی خواهند کسب وکاری برای فرزندانشان به جا بگذارند.
[What makes an Entrepreneur and does it pay? Native Men, Turks, and other Migrants in Germany- University of Pennsylvania and Iza Bonn- ۲۰۰۳-p۱۲&۱۳]
ازلحاظ مقایسه باید گفت نمونه هایی ازهمه گروههای کاری(خوداشتغالان وحقوق بگیران) مورد مقایسه قرار گرفتند که درنتیجه آن قسمت عمده مردان متاهل بودند . ترکها بیشترین سهم مردان متاهل را نسبت به دیگر مهاجران وآلمانها تشکیل می دادند .درصد بیشتری از آلمانیهای خوداشتغال دارای فرزند کوچک بودند نسبت به مردان حقوق بگیر , در حالیکه میان مهاجران چنین تفاوتی وجود نداشت .
اما درنهایت نتایج این مطالعه نشان داد که در میان مردان آلمانی احتمال انتخاب خوداشتغالی با متاهل بودن کاهش می یابد.با کمال تعجب دریافته شد که ازدواج عاملی منصرف کننده در کارآفرینی مردان آلمانی می باشد . با توجه به تئوری ونتایج تجربی در دیگر کشورها زنان در صورت شاغل بودن درشغلهای همسرشان به آنان کمک مالی می کنند ومردان در کمک مستقیم آنان در کسب وکار حساب می کنند . اما نتیجه برای آلمان ممکن است بدلیل ایدوئولوژی سنتی "نان آور خانواده" درخانواده آلمانی توضیح داده شود . وآن این است که زنان آلمان غربی سنت طولانی ماندن در خانه و نگهداری کودکان و خانه را داشته و به درآمدهای همسران خود برای تامین زندگی متکی می باشند .نتیجتا خوداشتغالی که میتواند کاری ریسک دار باشد گزینه ای بهینه برای انتخاب مردان آلمانی نمی شود.
درعین حال مردان آلمانی خوداشتغال که متاهل می باشند ۲۱ درصد بیش از دیگر مردان درآمد دارند . به نظر می آید که مدل نان آور خانواده آلمانی به مردان اجازه می دهد که بیشتر در کسب وکار خود متمرکز شده وبیشتر خواهان موفقیت در آن بشوند .
اما درمورد مهاجران خوداشتغال درنمونه بررسی شده ,با ازدواج درآمد ۳۶ درصد کاهش یافت . یک توضیح ممکن برای یافته ساختار متفاوت خانواده مهاجران می باشد. اگرزنان مهاجر درکسب وکار خانوادگی کمک نمایند این میتواند اثری گیج کننده بر درآمد داشته باشد زیرا درآمد از طریق کار خانوادگی تقسیم می شود . بعلاوه ,اگر زنان مهاجر کار کنند مردان می توانند به درآمدهای آنها تکیه کنند .و در نهایت کنترل ویژگیهای بازار نشان داد که درآمد مهاجران ترک تفاوتی با دیگر گروههای مهاجر ندارد .
[What makes an Entrepreneur and does it pay? Native Men, Turks, and other Migrants in Germany- University of Pennsylvania and Iza Bonn- ۲۰۰۳-p۲۱-۲۳]
درمورد آلمان طبق مشاهدات ,برای زندگی خانواده های پرجمعیت محله های خاصی وجود دارد که همه گونه امکانات برای تفریح کودکان موجود میباشد . علاوه براین تاحدود سنین ۱۲ سالگی به کودک اجازه تماشای تلوزیون داده نمی شود ,درازای آن بچه ها با حضور در کلاسهای مختلف انواع مهارتها را کسب می کنند برای مثال یک دختر بچه ۵ ساله قادر به پخت شیرینی وحتی بافتنی می باشد .این امر گویای این است که آموختن مهارتهای زندگی ازسنین پایین با اهمیت می باشد .
▪ فرانسه :
در خانواده فرانسوی نیز کودک ازسنین بسیار پایین مثلا ۴ سالگی با مفهوم پول در برابر کار آشنا میشود .خانواده به او می آموزند که در برابر کارهای کوچکی که درخانه برای کمک انجام می دهد می تواند پول دریافت کند . همینطور در خانواده فرانسوی به زمینه علاقه فرزند اهمیت بسیاری داده می شود ووی درجهت علاقه اش تشویق می گردد واجازه پیدا می کند درجهت آن علاقه اطلاعات و مهارتهای لازم را کسب کند واز این جهت مورد اعتراض والدین قرار نمی گیرد.
▪ چین :
ـ چینیهای آسیای شرقی:
عموما ویژگیهایی نظیر ریسک پذیری ,پافشاری , مرکز کنترل داخلی وعوامل برانگیزاننده ای مانند عشق به پول به فرهنگ آسیای شرقی مربوط نیستند .
بیشتر جمعیت سنگاپورو هنگ کنگ چینی اند . این دو کشورعلاقه ای عمیق به توسعه روح کارآفرینانه در مردم دارند .در سنگاپور تلاشها در جهت ترویج رفتار یا فرهنگی مناسب با کارآفرینی می باشد . این دوکشور به دلیل روح رقابتی واقتصاد بازشان به ببرهای آسیا شناخته میشوند.
در سنگاپور بشدت کمبود کارآفرین وجود دارد ویکی از دلایل آن تحمل کم برای شکست است .
بطور کلی چینیها و مردم آسیای شرقی از ابهام می پرهیزند و به دنبال اطمینان می روند .فرهنگ چینی تمایل به رفتار قابل پیش بینی داشته و قانون شکنی را تحمل نمی کند . پس در چین کسیکه ریسک می پذیرد احتمال بیشتری وجود دارد که دارای روحیه کارآفرینانه باشد .
درفرهنگ چین این عقیده نیز وجود دارد که سرنوشت یا نیروهای فرا طبیعی نتایج شخصی را تعیین می نمایند .بنابراین درچینیها عموما مرکز کنترل خارجی بیش از مرکز کنترل داخلی (که از ویژگیهای کارآفرینیان می باشد) مورد تاکید است .
در هر حال چینیها به نوآور بودن شناخته نمی شوند .یک دلیل هم محیط پدر سالانه حاکم بر چین است .سلسله مراتب تعریف شده با نقشهای روشن برای هریک از اعضای خانواده از خلاقیت و نوآوری جلوگیری می کند , همینطور برحذر نگه داشتن خود از خطر نیز تشویق کننده نوآوری نمی باشد .
Lodge (۱۹۷۵) بحث کرد که فرهنگ فردگرا, کارآفرینی را تشویق می کند زیرا که به فرد اجازه می دهد هرچه می خواهد انجام دهد , دربرابر فرهنگ چینی به عنوان فرهنگی جمع گرا شناخته می شود جاییکه منعهای اجتماعی یک نقش کارساز در همه جنبه های زندگی بازی می کند . البته این جمع گرایی بیشتر به رابطه فرد با اعضای خانواده و دوستان نزدیک برمیگردد تا در رابطه با گروههای بیرونی.
از سوی دیگر اخلاق کار سخت کنفوسیوسی چینیها را بسوی عقایدی هدایت می کند که معتقدند کار کردن زندگی کردن است .
[Entrepreneurial Spirit among East Asian Chinese – Swee Hoon Ang & Don G.P.Hong-۲۰۰۰-p۲۸۵_۲۹۲]
نیاز به موفقیت بعنوان یک ویژگی کارآفرینانه شناخته می شود .این ویژگی در میان چینیها که تلاش بیشتری در جهت موفقیت نموده و منظم تر هستند بیش از آمریکاییها یافت شده است . آنان به این دلیل نیاز به موفقیت دارند که می خواهند وجهه خود را حفظ کنند .محققان مشاهده نموده اند که از سنین پایین, کودکان برای تعقیب موفقیت آموزش داده می شوند .
هنگ کنگیها و سنگاپوریها نیز توفیق گرا می باشند وهنگ کنگیها فقیر بودن را گناه میدانند.
کسب وکارهای خانوادگی چینی بعنوان ارث پدری شناخته می شوند وجاییکه سلسله مراتب پدرسالارانه وجود دارد ,مسئولیت ,تعهد متقابل ,جو خانوادگی وحمایت بوجود می آید .
در چین بزرگ خاندان بسیاری از کسب وکارهای خانوادگی ,تمایلی به دست کشیدن از کنترل ندارند که این سبب مدیریت ضعیف می گردد.
نتایج نشان داد که روح کارآفرینانه درچین بوسیله انگیزه هایی نظیر پول وامنیت پرورش داده شده است وکارها بدلیل پروژه هایی خاص انجام می گیرد . برای مثال مبادرت به ایجاد یک کسب وکار ممکن است برای نیاز به پول برای آموزش پسر باشد .یا کسبی دیگر ممکن است به دلیل نیاز به تهیه جهیزیه برای دختر انجام گردد. وجود چنین اهداف خاصی به کارآفرینان برای شناسایی نیازهای اجتماعی که می تواند بوسیله کسب سود از کسب و کار پرخطر برآورده شود کمک کند .این بویژه در مورد چینیها بسیار مربوط است زیراکه خانواده بعنوان یک مفهوم مرکزی در جامعه چین می باشد.همچنین این اهداف خاص روح کارآفرینانه را برای انجام کارهای پرخطر زنده نگه می دارد.
[Entrepreneurial Spirit among East Asian Chinese – Swee Hoon Ang & Don G.P.Hong-۲۰۰۰-p۲۹۲_۳۰۵]
بطور کلی خانواده نقش فعالی درتوسعه شرکتها در چین بازی می کند. کارآفرینان هم درراه اندازی وهم در توسعه براعضای خانواده تکیه می کنند . اکثر کارآفرینان حداقل یکی از اعضای خانواده را بطور تمام وقت در کار دخیل می کنند .آنها همینطور از کمک مالی خانواده برای شروع به کار بهره می برند .
موضوع دیگر در مورد خانواه چینی این است که والدین فعال در تجارت یا مشاغل مشابه آن ,کودکان را در دوران رشد در فعالیتهایی نظیر فروش ,شمارش پول , پول خرد کردن ,بازار وتحویل کالا درگیر می کنند .
اولیای چینی آموزش را هم به عنوان بازی وهم به عنوان تعلیم برای کودک در نظر می گیرند. در اوقات تابستان یا کریسمس در بازارهای چین دختران و پسران جوانی در حال کمک به پدر ومادر خود دیده می شوند .آنان از اوقات فراغت خود برای یادگیری تجارت عاقلانه استفاده می کنند .
[مقدمه ای بر کارآفرینی – انستیتوصنایع کوچک دانشگاه فیلیپین-ترجمه سیامک نطاق – صفحه۵۷]
ـ مقایسه مادران چینی و هندی :
مادران چینی و هندی تحت تاثیر فلسفه های کنفوسیوسی و هندو قرار دارند .اگر والدین اعتقاد به طبیعت و نیروهای از پیش تعیین شده داشته باشند که پیشرفت را محدود می کند آنها احتمالا تفاوتهای میان فرزندان را پذیرفته ودر عین حال احتمال کمتری وجود دارد که یک فرزند را به کسب موفقیت فراتر از سطح معین سوق دهند .در تفکر کنفوسیوسی , محیط بیشترین تاثیر را بر پیشرفت کودک دارد وبه همین دلیل والدین به تامین بهترین محیط ممکن برای رشد فرزندان توصیه می شوند .
هندیها ارزش تلاش را بیشتر تشخیص داده اند اما تفاوتهای فردی بدلیل اعتقاد به محدودیتهای پیشرفت توسط نیروهای از قبل تعیین شده رانیز پذیرفته اند .(به نوعی تناقض درتفکر هندی درزمینه اعتقاد به مرکز کنترل داخلی وتاثیر فرد در تعیین سرنوشت خویش برمیخوریم)
جوامع سنتی چینی وهندی هردو سلسله مراتبی وپدرسالار می باشند وتولد در خانواده گسترده ,سن وجنس موقعیت اجتماعی را تعیین می کنند .درویژگیهای خانوادگی سنتی هردوجامعه نیز مادرمهربان وپدر سخت گیر به چشم می خورد ومادر دارای کنترل بر فرزندانش میباشد.
والدین چینی بدلیل اعتقاد به اینکه کودک توان فهمیدن ندارد با اومهربان می باشند اما هنگامیکه به سن فهمیدن رسید او را درنظام سختی قرار می دهند .درتفکر هندی نیز کودک تا ده سالگی بیگناه است .درخانواده های هندی وابستگیهای قومی همچنان وجود دارد .درخانواده های چینی نیز مسئولیتها ووابستگی اعضای خانواده همچنان مورد تاکید می باشد .
در تفاوت دانش دانش آموزان آسیایی و غربی به این نتیجه رسیده شده است که دانش آموزان غربی برای برآوردن اهداف فردی خویش تلاش نموده وکار را به خوبی انجام می دهند ,اما دانش آموزان آسیایی به این دلیل تلاش می کنند که انتظارات والدینشان را برآورده سازند .
مفهوم آموزش در واقع ایدوئولوژی شیوه های پدر و مادرهای آسیایی را منعکس می کند که مختص به چینیها نیز نمی باشد .
نتایج نشان می دهد که مادران چینی عقیده دارند که استفاده از اجبار , که توسعه احساسی اجتماعی را درفرزندان تشویق می کند مانع از دستیابی به رفتار فرزندی وموفقیت تحصیلی (دانشگاهی)می شود .درهر دوفرهنگ توسعه احساسی اجتماعی بطور مثبت به استفاده از روشهای آمرانه مربوط میگردد .(منظور اینست که مادران هندی میان روشهای اجباری وموفقیت فرزندانشان رابطه مثبت می بینند برخلاف مادران چینی)
دیگراینکه دردو کشور افراد تحصیلکرده دانشگاهی ازحقوقی متفاوت از دیگران برخوردارند ,با اینکه این تفاوت سطح حقوق در چین به اندازه هند نمی باشد ,پدرو مادرهای چینی فرزندان را به دستیابی به موقعیتهای شغلی بالاتر تشویق می کنند .
در چین کنترل فرزندان که ویژگی آمرانه والدین است درزمینه عشق به خانواده روی می دهد ,یعنی پذیرش آن از سوی فرزند به جای دشمنی .اما در هند به دلیل ارزش یکسان فرزندان در فرهنگ, چنین نمی باشد .
[Links Between Socialization Goals and Child-Rearing Practices in Chinese and Indian Mothers-University of Hong Kong ,Clark University-۲۰۰۳-p۴۷۵_۴۸۵]
در مورد کشور هند نکته ای که لازم به ذکر است این است که طبق گزارش GEM یا ناظر کارآفرینی جهانی فرهنگ هند مروج کارآفرینی نمی باشد . همین طور در این کشور با توجه به انعطاف ناپذیریهای اجتماعی , احتمال اینکه زنان هندی کارآفرین شوند به اندازه نیم مردان می باشد .
▪ آمریکا :
در آمریکا ۷۰ درصد همه تولیدات و۸۰ درصد همه شغلها هر ساله درنتیجه کسب و کاهای کوچک /بخش کارآفرینانه بوجود می آیند .
تاکیدی که در ایدئولوژی غرب بویژه آمریکا بر کار بعنوان "بروز جوهر اصلی وجود انسان"شده است واینکه حیات انسان با کار تبلور می یابد نشان اهمیت یافتن کار دراین جامعه به عنوان ارزش فی نفسه است .
رشد کسب وکار در آمریکا همواره موردتوجه دانشمندان اروپایی بوده است .فیلسوفی بنام هندی به ویژگی خوش بینی مردم آمریکا توجه نمود واینکه آنان اعتقاد بی چون و چرا به این د ارند که فردا میتوانند وباید بهتر از امروز باشند . [کارآفرینی – مهندس علی شاه حسینی – صفحات ۹۸ و۹۹]
درمقایسه با اروپاییها ,مردم آمریکا ریسک پذیرتر می باشند . همینطوردر اروپا در حالیکه ترس از دست دادن دارایی عاملی در کاهش ایجاد کسب و کارهاست, توازن میان کارو زندگی خانوادگی عاملی بسیار مهمتر در تصمیم گیری اروپاییها به ایجاد کسب وکار نسبت به آمریکاییها می باشد .
[Entrepreneurial attitudes in Europe and US]
درجامعه کنونی آمریکا , بیشتر خانواده را مرکزی می دانند که عملیات فرد ازآن سرچشمه می گیرد . بطوریکه جاماکی در ۱۹۴۸ اظهارکرده است:"ارزشهای فرد را بایستی در زندگی خانودگی جستجو کرد نه در خصوصیات ومشخصات خانواده". این ارزشهای بنیادین در فرایند اجتماعی شدن و به هنگام آموزش آنها به کودک حاصل میشود وبه جای منشا خانوادگی منشا فردی دارد . به کودک می آموزند که بعنوان یک فرد عمل کننده مستقل ,نه بصورت جزئی از متن خانواده ,مفاهیم را برای خود بیابد .نظام قانونی آمریکا با طرز رفتار وبرخورد با افراد بعنوان یک فرد عمل کننده مستقل ,این ایده را تشویق و ترغیب می نماید . [سوسن سیف- تئوری رشد خانواده]
خانواده آمریکایی ,اقتصاد وچشم انداز اجتماعی بطور اساسی تغییر شکل یافته است .بنیادی در این کشوربنام بنیاد نیروی کارآمریکای جدید وبرنامه خانواده ,درجهت آموزش فعالیت نموده وسیاستگذاران را در ارائه راه حلهای جدید برای تقویت خانواده و کارآفرینی به کار میگیرد .
دراین زمینه برای تقویت آمریکاییها با مهارتهای بیشتر وکنترل زمان وارتقا رقابت دراقتصاد برای انجام فعالیتهای کارآفرینانه وهمینطور در موضوع خانواده و کودکان تحقیقاتی انجام وکنفرانسهایی نیز برپا می شود.
درموضوع خانواده ,بسیاری اززنان دارای فرزند توازن میان کار وتعهدات خانوادگی را چالش برانگیزمی یابند .بنابراین برنامه ریزی کار وکارآفرینی راه حلهایی رابرای کمک به کارآفرینان ارائه می نماید.
در داستانی که بر مبنای واقعیت توسط Robert Kiyosaki نگاشته شده تلاش میکند که به خانواده ها نشان دهد که آنان نبایست به سیستم مدرسه برای آموزش فرزندانشان در مسائل مالی تکیه کنند .این داستان که ماجرای دو پدریکی با تحصیلات بالا که هرگز آخرماه پول کافی نداشته ونهایتا نیز فقیردرگذشت ودیگری پدری از زمره ثروتمندترین مردان هاوایی که در ۱۳ سالگی از مدرسه اخراج میشود می باشد .این داستان به والدین آموزش میدهد که چگونه به فرزندانشان درباره پول برای موفقیت درآینده آموزش دهند می باشد . [Rich Dad Poor Dad - Robert Kiyosaki]
▪ ایران :
به نظر می آید در جامعه ایران,تحولات نظام شخصیتی تاکنون به گونه ای نبوده است که بتواند درسطح خرد یعنی فردی شرایط لازم رابرای توسعه اقتصادی – اجتماعی جامعه فراهم کند .
در اینجا قصد داریم که به بیان مطالعاتی که دراین مورد انجام گرفته است بپردازیم .
درتازه ترین تحقیق صورت گرفته توسط چلبی تحت عنوان "بررسی تجربی نظام شخصیت درایران"که ازسال۱۳۷۵ تا۱۳۷۸ ادامه یافت ,محقق با بررسی نمونه هایی درحدود۲۰۲۱نفر ازچند شهر کشوربه هفت نوع عمومی شخصیت با درصد فراوانیهای مختلف رسید که ازآن میان بیشترین درصد متعلق به شخصیت نوع متوسط بوده (۲۷.۳) ودرصد نوع شخصیت فعال ۴.۴ درصد بود .کسانیکه دارای شخصیت فعال می باشند , اغلب آمادگی روبرو شدن ,تطابق , سازگاری وهمنوایی با محیطهای اثباتی متنوع وجدید را دارند .این دسته از افراد به طور کلی طالب موفقیت در امور مختلف زندگی هستند ودر همان حال مایلند روی محیط خود کنترل ابزاری ونظارت داشته باشند. شخصیت متوسط هم دارای تمایلی به فعال شدن در محیط به صورت ابزاری در حد متوسط دارد . این شخص معاشرت پذیر بوده وبه خانواده ,دوستان وجامعه خود علاقه مند , پای بند و امیدواراست .این شخصیت تمایل دارد درروابط اجتماعی آسان گیروبردبار باشد .بعلاوه , درخود احساس آرامش می کند ودر مواجهه با مشکلات معمولا سر درگم نمی شود.شخصیت آرام -اجتماعی نیز همین ویژگیها را دارا می باشدکه از درصد ۳.۱ برخوردار است .
از جمله بررسیهایی که به ابعادی از شخصیت ایرانی پرداخته اند ,مطالعه مک کله لند با عنوان "منش ملی ورشد اقتصادی در ایران وترکیه"در سال۱۹۶۳ می باشد . فرضیه وی ارتباط نیاز به موفقیت بالا ورشد اقتصادی سریعتر بود .این فرضیه ملهم از مطالعه افرادی است که الگوهای تفکرشان در داستانهای تخیلی انعکاس پیدا کرده است .وی ۲۱ داستان از مجموعه داستانهای کتابهای درسی ۲۳ کشور درسال ۱۹۲۰ و۴۰ کشور را در حدود ۱۹۵۰ بررسی کرده است . ایران وترکیه به این دلیل برای مطالعه موردی – مقایسه ای انتخاب شدند که در زمینه مشخصات پیشینه ای مشابه بودند ,اما میزان رشد اقتصادی شان متفاوت بوده است . پرسش این بود که چرا ترکیه با وجود اینکه درسال ۱۹۲۰ شرایط مشابهی با ایران داشته ,به رشد سریعتری دست یافته است .البته هر دو کشور از ازکشورهای بزرگ خاورمیانه واز نظر اعتقادات ,منابع طبیعی وانرژی تقریبا یکسان هستند .درسال ۱۹۵۰ ترکیه در زمینه های اقتصادی – تولید نیروی برق ,تولید ناخالص ملی ,مصرف فولاد واحداث جاده – از ایران پیش افتاد.
در مجموع می توان نتیجه گیری کرد که سطوح نیاز به موقعیت بالا که در داستانهای کودکان تشخیص داده شد با نرخ رشد سریعتر اقتصادی هم بسته است .بنابراین ,نیازبه موفقیت به طور کیفی درترکیه بیش از ایران است . امتیاز نیاز به موفقیت درداستانهای کودکان ترکیه خیلی بالا وبالاترین امتیاز در میان ۴۰ کشور بود. درحالیکه درمورد داستانهای کودکان ایران خیلی پایین ودر حقیقت در پایین ترین چارک امتیازات ۴۰ کشورقرار داشت .داستانهای کودکان ایران ,موید الگوهای تمامیت خواه ونیاز به پیوندهای اجتماعی پایین ونیاز به قدرت بالا است نسبت به ترکیه.
در پاسخ به این پرسش که چرا سطح نیاز به موفقیت درایران پایین است ,مک کله لند به وضعیت خانواده واقتدار پدر اشاره می کند .بعضی ازتحقیقات نشان می دهند که پدران مقتدر به این امر گرایش دارند که پسران خود را با نیازبه موفقیت کم تربیت کنند .پسران یاد نمی گیرند اهدافی برای خود تعیین وراههای دست یابی به انها راپیدا کنند .
حال به مطالعه ای که در مدارس ابتدایی منطقه ۶ تهران صورت گرفت ودر آن از روش پرسشنامه (تکمیل شده توسط والدین)استفاده شد اشاره میکنیم . تمامی فرضیه های این مطالعه تایید شد که نتایج آن ازاین قرار می باشد :
۱) رابطه جنسیت و شخصیت اجتماعی ,که دختران از شخصیت پیشرفته تری برخورداربودند .این امرشاید به دلیل مراقبت وحساسیت خانواده ها در تربیت دختران وشرایط اجتماعی مناسب وانگیزه های بیشتر دختران برای مشارکت وحضور فعال در جامعه باشد .
۲) رابطه مثبت شخصیت اجتماعی با میزان تحصیلات پدر
۳) رابطه مثبت شخصیت اجتماعی با میزان تحصیلات مادر
۴) افزایش شخصیت اجتماعی با افزایش پایگاه شغلی پدران
۵) رابطه مثبت خواندن کتاب قصه برای فرزندان در منزل توسط والدین ومتغیر شخصیت اجتماعی
۶) رابطه مثبت تقسیم کار درامور خانوادگی و شخصیت اجتماعی
[نقش خانواده درتکوین شخصیت اجتماعی دانش آموزان – نامه پژوهش فرهنگی , شماره ۶]
از لحاظ فرهنگی در جامعه ما با وجود عناصر مثبت در فرهنگ آرمانی دینی که درآن به کار ارزش بسیار داده میشود وتاکید بر ارزش اکتسابی به جای انتسابی ,ارزشهایی درجامعه غلبه دارد که اخلاق کاروبه تبع ان کارآفرینی را تضعیف می کند. ازسوی دیگر نیز درفرهنگ عمومی و اعتقادات دینی با وجود باورهایی همچون بی اعتنایی به مال دنیا , زشت شمردن انگیزه های مادی , تقبیح رفتار سودطلبانه ,تاکید بر بی وفایی دنیا وکفایت حداقل معیشت نمی توان انتظار کاروتلاش فوق العاده همچون کشورهای پیشرفته داشت . [کارآفرینی – مهندس علی شاه حسینی – صفحات ۱۱۲ و۱۱۳ ]
البته در فرهنگ ایرانی درگذشته اهمیت بسیاری به کار داده می شد و فقر نیزبه عنوان امری مضموم شناخته می گردید . اما با آشنایی فرهنگ ایران با هند ,عناصری از آن فرهنگ به فرهنگ ایرانی منتقل شد نظیر ریاضت و ترک دنیا که تا با فرهنگ ایرانی چندان قرابتی نداشته است .
در نسلهای پیشین در کشور ما همانگونه که هم اکنون در جوامع و خانواده های غربی مشاهده می شود , فرزندان از سنین کودکی و نوجوانی با مفهوم کار ودرآمد آشنا می گردیدند (بیشترفرزندان پسر)بطوریکه حتی در خانواده های ثروتمند نیز شاگردی فرزند ویادگیری کار درحرفه ای مضموم شناخته نمیشد .به این ترتیب فرزندان در سنینی پایین تر نسبت به امروز مستقل می گردیدند . البته در این زمینه و نقش تحصیل در افزایش سن استقلال نیاز به مطالعات بیشتر وجود دارد .
زمینه دیگری نیز که در مورد کارآفرینانی ایرانی دربررسی نقش خانواده می تواند بسیار موثر باشد , مطالعه بیشتر زندگی خانوادگی این کارآفرینان هم از لحاظ بررسی دوره کودکی وپیش از ازدواج وهم دوره پس از ازدواج آنان می باشد .
درنهایت در مورد کارآفرینی زنان باید گفت که تغییرات حاصل در نقش زنان ,آشکارا در شیوه زندگی آنان بازتاب یافته است .شگفت انگیز نیست که درزمینه هایی فراسوی اشتغال وزندگی خانوادگی ,بسیاری از تفاوتهای بین دو جنس ,رنگ و بوی خود را از دست داده باشد .این امر در همه زمینه ها به چشم می خورد ,از لباس پوشیدن تا بهداشت روانی و جسمانی ,ازمصرف دخانیات تا تعداد جنایتها و رانندگیها و خودکشیها . [نقش خانواده درتکوین شخصیت اجتماعی دانش آموزان – نامه پژوهش فرهنگی , شماره ۶]
با توجه به گزارش GEM نیزبا وجود تفاوتهای اندک میان کارآفرینان زن ومرد , همچنان در جهان شاهد فاصله فعالیتهای کارآفرینانه دو جنس می باشیم . یکی ازدلایل این امر نیزتعهد نسبت به وظایف خانوادگی زنان وچالشهایی است که درانجام وظایف شغلی و خانوادگی با آنها مواجه می گردند .
همینطور مطالعه ای که در مورد کارآفرینان زن انجام گرفته نشان داده که پدران بیشتر آنان صاحب کسب وکار بوده اند.
نام استاد : آقای دکتر احمد پور
تهیه کننده : سوده احمدیان راد
رشته : مدیریت کارآفرینی سازمانی
مرجع: خانه کارآفرینان
منبع : مركز توسعه كارآفرینی


همچنین مشاهده کنید