پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


جهانی شدن و پیامدهای اجتماعی آن


جهانی شدن و پیامدهای اجتماعی آن
جهانی شدن یکی از رایج ترین اصطلاحات دو دهه اخیر بوده است. فرایند جهانی شدن تاثیراتی ژرف در عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشورها دارد. با عنایت به اهمیت این بحث پای صحبت یکی از استادان رشته جامعه شناسی نشسته ایم تا چیستی جهانی شدن، ویژگی ها و پیامدهای آن را مورد بررسی قرار دهیم . قسمت اول متن مصاحبه(۱) را با هم می خوانیم:
● برای شروع از اینجا آغاز کنیم که جهانی شدن چیست ؟
برای واژه (Globalization) معادل های فارسی گوناگونی انتخاب شده مثل «جهانی شدن»، «جهان گستری»، «جهانی سازی» و «جهانگیرکردن». از میان همه این معادل ها، «جهانی شدن»رواج بیشتری پیدا کرده. در زمینه جهانی شدن تا به حال تعریف های زیادی ارائه شده كه برای درك ساده تر مطلب بعضی از آنها را بیان می كنیم. &#۶۵۱۵۳;نتونی گیدنز جامعه شناس انگلیسی، جهانی شدن را برای تبیین«وابستگی متقابل و فزاینده جامعه جهانی» به كار می برد. دانشمند دیگری به نام «كندا كریسی دیان» جهانی شدن را " تجربه دنیا به مثابه یك مكان واحد و منفرد " تعریف می كند. مرحوم دکتر داریوش اخوان زنجانی به نقل از «رولان رابرتسون» جهانی شدن را " احساس یكی شدن" می داند اما &#۶۴۳۴۴;یروز مجتهدزاده كه یكی از استادان معروف ایرانی در لندن هست این فرایند را "جهانی شدن خواست ها و منافع ملی ملت ها" تعریف می كند. در واقع، هر اندیشمندی از دیدگاه رشته تخصصی خودش تعریفی از جهانی شدن ارا&#۶۵۱۶۳;ه می كند. اقتصاددان ها بیشتر بر وجه اقتصادی جهانی شدن تاكید می كنند؛ متخصصان روابط بین الملل بیشتر بر مفهوم دولت و قدرت تاکید دارند و از این منظر به بررسی اثرات جهانی شدن می پردازند؛ جامعه شناسان بیشتر از منظر اجتماعی و فرهنگی به مقوله جهانی شدن می &#۶۴۳۴۴;ردازند. درنهایت، با ذكر &#۶۴۳۸۰;ند ویژگی می توان به تعریفی از جهانی شدن دست یافت: جهانی شدن یعنی فشرده شدن زمان و مكان، افزایش &#۶۴۳۴۴;یوستگی و همبستگی اجتماعی در سطح جامعه جهانی، ادغام اقتصادهای ملی در اقتصاد جهانی، افزایش اهمیت و نقش شركت های فراملی و كاهش اهمیت مرزهای سیاسی / جغرافیایی. این ها ویژگی هایی است كه در واقع، برای جهانی شدن می شود ذكر كرد. &#۶۴۳۴۴;س به طور كلی می توان گفت که جهانی شدن یعنی پیوستگی و در هم تنیدگی فزاینده اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی وسیاسی در سطح جهان.
● سابقه تاریخی این بحث به چه زمانی برمی گردد و در واقع، تاریخچه &#۶۴۳۴۴;یدایش جهانی شدن &#۶۴۳۸۰;یست؟
▪ راجع به تاریخچه &#۶۴۳۴۴;یدایش جهانی شدن &#۶۴۳۸۰;ند روایت وجود دارد
۱) روایت دین &#۶۴۳۴۴;ژوهان
۲) روایت جامعه شناسان و اقتصاد دان ها. دین پژوهان یعنی كسانی كه در عرصه دین تحقیق و تفحص می كنند، معتقدند كه ادیان بزرگ مثل مسیحیت و اسلام از ابتدای شكل گیری شان سودای جهانشمولی داشتند یعنی هدف آنها این بود که همه مردم جهان را به دین خودشان دعوت کنند . یعنی مردم سراسر جهان را به سعادت مورد نظر دین خود دعوت می کنند واز جهنم توصیف شده در این دین ها بر حذر می دارند. مثلا در اسلام مفهوم «امت اسلامی» را داریم که مرز نمی شناسد. یا مبلغان مسیحی در تلاش بودند (و هستند) که دین خود را در تمام نقاط جهان گسترش دهند. این هم نوعی جهانی شدن است .
روایت دوم که جامعه شناسانی مانند گیدنز و پاره ای از اندیشمندان چپ گرای نو را در بر می گیرد معتقدند که از قرن شانزدهم که نطفه های پیدایش سرمایه داری شکل گرفت این نظام اقتصادی، سودای جهانی شدن را داشت. این رویکرد بیشتر اقتصادی است . مارکس معتقد بود که منطق درونی ( Inner Logic ) و نیروی محرکه اصلی ( Prime Mover ) نظام سرمایه داری یعنی کسب سود و انباشت مداوم سرمایه برای سرمایه گذاری مجدد باعث می شود که این نظام اقتصادی جهانی شود. پس اگر بخواهم جمع بندی کنم باید بگویم که بر اساس دیدگاه چپ های نوین، نظام سر مایه داری از آغاز شکل گیری در پی جهانی شدن بوده و منطق درونی و نیروی محرکه این نظام راهی جز جهانی شدن در پیش نداشته است. به عنوان مثال، کارل مارکس در کتاب مانیفست (۱۸۴۸ ) می گوید: «بورژواری با پیشرفت پرشتاب تمام ابزارهای تولید وبا تسهیل بی اندازه وسایل ارتباطی، تمام ملت ها وحتی نامتمدن ترین آنها را جذب تمدن می کند...تمام ملت ها را مجبور می کند از بیم نابودی، شیوه تولید بورژوازی را بپذیرند... خلاصه جهانی مطابق نقشه خویش می آفریند.» این بحث ابزار تولید یا وسایل ارتباطی که مارکس مطرح می کند ما الان شاهد تاثیرات آن هستیم. مثلا اینترنت و شبکه های جهانی ماهواره نمودهای عینی جهانی شدن هستند یا در بحث اقتصادیش ما می بینیم که چین عضو سازمان تجارت جهانی شده یعنی آن اقتصاد سوسیالیستی وکمونیستی خودش را رها کرده و اقتصاد بازار آزاد را پذیرفته که مبتنی بر رقابت است. یعنی تحلیل مارکس که بیش از صد سال پیش می گفت اقتصاد سرمایه داری روزی دیوارهای چین را در می نوردد، درست از آب در آمده. البته این بدان معنی نیست که تمام تحلیل های مارکس درست بوده. پس روایتی که معتقد است جهانی شدن ریشه در نظام سرمایه داری دارد تا حدود زیادی الان عینیت پیداکرده. انقلاب اطلاعات و ارتباطات (Information and Communication Technologies) یا (ICT) که گفتم نمودش در اینترنت و ماهواره است، به نظام سرمایه داری کمک کرده تا سریع تر جهانی شود.
● به نظر شما جهانی شدن یک فرایند است یا پروژه؟
بر اساس رویکرد اقتصادی ای که در بالا عرض کردم، جهانی شدن یک فرایند است که در طول صد ها سال به تدریج شکل گرفته تا بدین پایه رسیده. و باید این نکته را هم بگویم که هنوز در آغاز راهیم. البته عده ای هم هستند که جهانی شدن را یک پروژه می دانند که ساخته دست استعمار است. من منکر نقش قابل توجه استعمار غرب در سرنوشت تیره و تار بشر نیستم. اما بیشتر تمایل دارم که جهانی شدن را فرایندی بدانم که ممکن است هر کشوری به اندازه توان خودش تلاش کند آن را پروژه بندی کند.
● در مورد پیامدهای جهانی شدن چه چیزهایی را می شود بیان کرد؟
قبل از اینکه به بحث پیامد ها بپردازیم باید یک روایت سوم را هم مطرح کنم. عده ای معتقدند جهانی شدن ریشه در نظام سرمایه داری ندارد بلکه انقلابی که در فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی رخ داده باعث جهانی شدن شده وهیچ ربطی به نظام سرمایه داری ندارد.
● به نظرشما این تحلیل مقبول تر نیست ؟
این در واقع جبرگرایی فناورانه هست. من ضمن تصدیق نقش مهم فناوری فکر می کنم که فناوری در بستر های فرهنگی، اجتماعی قابل درک هست و اصالت را به فناوری نمی دهم. در همین ارتباط باید بگویم که فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی را در قالب بستر های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن درک می کنم. در واقع، ابزار تولید و نقش تسهیل کنندگی وسایل ارتباطی در دل نظام اجتماعی قابل درک هست.
● اگر بخواهیم به صورت کلی در مورد پیامدهای جهانی شدن حرف بزنیم چه می شود گفت؟ پیامد های کلی جهانی شدن؟
بله به نظرم در ابتدا حتما یک چیز کلی بوده که بعد جزء جزء شده و مسائل مربوط به هر حوزه به صورت ریز بیان شده ودر واقع تقسیم بندی بعدا اتفاق افتاده ودر حوزه های مختلف جای گرفته !
این طبقه بندی که ما می کنیم در حقیقت برای این است که هر متخصصی از دیدگاه تخصصصی خودش بهتر بتواند عواقب یا پیامدهای جهانی شدن را بررسی کند به عنوان مثال جامعه شناسان در جنبه های اجتماعی / فرهنگی توانمندی بیشتری دارند تا پیامدهای جهانی شدن را بررسی کنند؛ کسانی که متخصص علوم سیاسی،روابط بین الملل یا حقوق بین الملل هستند، بیش از دیگران می توانند تحلیل کنند که پیامدهای جهانی شدن در رشته تخصصی خودشان چیست. مثلا دولت موضوع علوم سیاسی است. یا بر اساس نظر کسی که متخصص روابط بین الملل یا علوم سیاسی است دو تا رویکرد کلی وجود دارد: رویکرد ایده آلیستی و رویکرد رئالیستی . رئالیست ها معتقدند که دولت کانون اعمال قدرت است و هم چنان ساز وکارهای خودش را حفظ خواهد کرد. کارکردهایی مثل ایجاد امنیت در جامعه ، دفاع از شهروندان در مقابل جرم و جنایت ، برقراری نظم اجتماعی، دفاع از میهن در مقابل دشمن مشترک و خیلی ساز و کارهای دیگر. دولت تنها مرجع مشروعی است که انحصار اعمال زور را در دست خودش دارد و این وظیفه و پاره ای از ابعاد قدرت دولت باقی می مانند و دولت هیچ وقت از بین نمی رود اما ایده آلیست ها معتقدند که با فرایند جهانی شدن ممکن است روزی بساط دولت بر چیده شود. همچنان که ما می بینیم بسیاری از ساز و کارهایی که قبلا دولت ها ایفا می کردند الان از دست آن ها خارج شده. یک نمونه جالب آن را اگر مثال بزنم همین بحث فدراسیون فوتبال ایران است که بخاطر اینکه یک سری تغییر و تحولات فیفا را انجام ندادند (به عنوان مثال رئیس سازمان تربیت بدنی رئیس فدراسیون فوتبال را برکنار کرد) فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) هم گفت که دولت ها حق دخالت در امور فدراسیون ها را ندارند چون آن ها به عنوان NGO ها شناخته می شوند یعنی مردمی هستند. یعنی با وجود این که دولت ایران به فدراسیون فوتبال بودجه می دهد، با این حال، اقتدار کامل بر این فدراسیون ندارد و در عصر جهانی شدن این سازمان های بین المللی هستند که بخش هایی از وظایف دولت ها را از آن ها می گیرند و در واقع، اقتدار دولت ها را کاهش می دهند.● فدراسیون فوتبال مردمی است ؟
به موجب قوانین فیفا، فدراسیون های فوتبال در سطح جهان، تشکل های مدنی یا غیر دولتی هستند. ولی ما چون تصور درستی از جهانی شدن و قدرت سازمان های بین المللی نداشتیم فکر می کردیم عزل رئیس فدراسیون فوتبال یک بحث داخلی است که به دیگران ربطی ندارد. اما مسائل بعدی که پیش آمد نشان داد که این تفکر درست نبوده. یعنی آن کسی که جهانی فکر می کند، بستر جهانی شدن را فراهم می کند و در چنین بستری ایفای نقش می کند. اما مساله فدراسیون فوتبال نشان داد که جهانی فکر نمی کنیم وخیلی معتقد به بحث جهانی شدن نیستیم فکر می کردیم که فدراسیون جهانی نمی تواند کاری بکند. در چنین شرایطی بود که فیفا گفت فدراسیون فوتبال از تمام بازی هایش محروم می شود. بعد متوجه شدیم که بله مثل اینکه دولت قادر نیست رئیس فدراسیون فوتبال را عزل و نصب کند یعنی اینکه در بحث جهانی شدن دولت مثل دولت مرکزی کلاسیک نیست که بگوید چهار دیواری اختیاری، هر کاری من خواستم می توانم انجام بدهم یعنی بخشی از اختیارات دولت از آن سلب می شود و به سازمان های جهانی داده می شود .
حالا این بحث سیاسی اش بود، بحث اقتصادی اش هم هست. در اقتصاد هم اگر شما بروید عضو سازمان تجارت جهانی شوید به شما می گویند که باید تعرفه گمرکی نداشته باشید، باید یارانه ها را حذف کنید، باید موانع سرمایه گذاری خارجی را بردارید، باید مقررات زدایی کنید و خیلی چیزهای دیگر. یا به عبارت دیگر باید بازار آزاد را در کشور خودتان ایجاد کنید. اقتصاد نباید دولتی باشد یعنی در حوزه اقتصاد هم می بینیم که اقتصاددان ها معتقدند در فرایند جهانی شدن دولت بسیاری از ساز و کارهای اقتصادی خودش را از دست می دهد یعنی حیطه اقتدار دولت در عرصه سیاست، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد محدود می شود و این یکی از مهم ترین عواقب بحث جهانی شدن است. در فرهنگ هم همین اتفاق می افتد . دولت ها می گویند که ما دوست نداریم به عنوان مثال، برنامه های تلویزیون ماهواره ای خارجی در ایران یا کشورهای دیگر پخش شود، دولت باید حاکمیت داشته باشد بر سرزمین ها و بر مرزها. ولی این امواج از دولت ها اجازه نمی گیرند و از فراز مرزها وارد سرزمین های دیگر می شوند. برنامه هایی که ساخته می شود ممکن است که فرهنگ کشورهای دیگررا تحت تاثیر قرار بدهد. بحث های تهاجم فرهنگی یا تبادل فرهنگی که مطرح می شود در این بستر قابل تحلیل است. آنهایی که جهانی فکر می کنند می گویند تبادل فرهنگی است، تهاجم نیست ولی آنهایی که دل در گرو فرهنگ بومی دارند یا دولت مردان می گویند فرهنگ بومی ما در معرض هجمه فرهنگ غرب قرار می گیرد .
● به نظر شما کشور ما در کدام بخش ابتدا به سمت جهانی شدن را خواهد آورد و به اصطلاح کدام بخش پیش قدم خواهد شد؟
در سطح جهانی اصولا اقتصاد پیشروتر از عرصه سیاست، اجتماع و فرهنگ بوده یعنی بعد از اینکه سازمان تجارت جهانی (WTO) جانشین موافقت نامه عمومی تعرفه و تجارت (گات) شد به بحث جهانی شدن اهمیت بیشتری داده شد و هر کس می خواست عضو سازمان تجارت جهانی شود باید شرایطش را می داشت. بنابراین در اکثر نقاط جهان هم به تبعیت از فرایند جهانی که از اقتصاد شروع شده، بحث اقتصادیش مهم تر بوده، ولی به نظرم هنوز خیلی کارها باید انجام شود تا ما عضو تجارت جهانی شویم. بعنوان مثال ۲۰ سال طول کشید تا چین عضو سازمان تجارت جهانی شود. با این حال ما رگه هایی از مشارکت در فرایند جهانی شدن را می بینیم. مثلا اینترنت در حوزه سیاست، فرهنگ، اجتماع و اقتصاد تاثیرات خاص خودش را میگذارد ولی باز دولت در اینجا دخالت می کند مثلا سایت ها را فیلتر می کند، از لحاظ سرعت و پهنای باند اینترنت اقدام مثبتی نمی کند، یعنی دولت می خواهد که آن ساز و کارهای کنترلی خودش را داشته باشد در حالی که این گونه محدودیت ها با آزاد بودن اینترنت سازگار نیست. یعنی به نظر می رسد که ما در هیچ یک از عرصه های جهانی شدن بطور فعال مشارکت نداریم، بخاطر این که دولت از پیامدهای آن هراس دارد. بخصوص پیامدهای سیاسی و فرهنگی.
● فکر می کنید اطلاع شهروندان کشورهای مختلف از پیامدهای مثبت و منفی جهانی شدن می تواند چه تاثیری در جهانی شدن آن کشورها داشته باشد؟
همه آدم ها باید تلاش کنند که از حقوق خودشان دفاع کنند. جهانی شدن هم از این قاعده خارج نیست. استادان دانشگاه،دانشجویان،روشنفکران، سایر نخبگان جامعه و در نهایت تک تک شهروندان باید سعی کنند موضوع جهانی شدن و تاثیرات مثبت و منفی آن را بر روی جامعه و زندگی شخصی خودشان بررسی کنند. بعنوان مثال، اینترنت و شبکه های تلویزیونی ماهواره ای از جمله شاخص های جهانی شدن هستند. حال من بعنوان یک استاد، دانشجو و یک شهروند معمولی به چه شکل می توانم از این فناوری ها استفاده کنم، در تولید علم در گستره جهانی مشارکت داشته باشم، از اینترنت برای انجام تحقیقاتم استفاده کنم و غیره. آیا زبان خارجی بویژه انگلیسی بلدم؟ آیا می توانم از کامپیوتر استفاده کنم؟ آیا به اینترنت دسترسی دارم و مهارت لازم و کافی را در این زمینه دارم؟ آیا فقط مصرف کننده ام؟ آیا فقط چت می کنم یا دنبال جدید ترین مقالات علمی و پژوهشی هم هستم؟ نمی گویم چت کردن بد است. می شود از چت هم بطور مثبت استفاده کرد. شما می توانید با فامیل های خودتان که در غربت هستند، چت کنید. با متخصصان مربوط به رشته خودتان چت کنید. اما اعتیاد اینترنتی و عزلت گزینی ناشی از اینترنت و نداشتن رابطه درست با اعضای خانواده مضر است. پس همه ما می توانیم در فرایند جهانی شدن نقش داشته باشیم. می توانیم به جامعه مدنی جهانی و شهروند جهانی بودن بیندیشیم و در راه تحقق آن ها تلاش کنیم. باید بیگانه هراسی را کنار بگذاریم و از پذیرش تغییر و چیزهای جدید بیم نداشته باشیم. باید ریشه ای، عالمانه و دوراندیشانه با مسائل برخورد کنیم. آیا برخورد پیشین ما با فناوری هایی مانند ویدئو نتیجه بخش بود؟
● یعنی جهانی شدن خودش را به ما تحمیل می کند ؟
به نظر من نیروهای اجباری و الزام آور جهانی شدن آن قدر قوی هستند که مقاومت دولت ها و حتی مردم نمی تواند جلوی آن را بگیرد. چون جهانی شدن برخاسته از کانون های قدرتمند مبتنی بر دانش و نظام اقتصادی سرمایه داری است که می خواهد در سراسر جهان گسترش پیدا کند. در این جا دو نکته قابل بحث است: یکی اینکه، پاره ای از ارزش های عام مثل حقوق بشر و سایر عناصر فرهنگی که عمومیت دارند، در بسیاری از نقاط جهان گسترش پیدا می کنند. البته تا آنجایی که با ارزش ها و هویت های دینی و سنتی مردم در واقع تضاد پیدا نکند. در حالتی که تضاد وجود داشته باشد، تغییرات کند صورت می گیرد و مقاومت ها شکل می گیرد. آنجا مردم خودشان به موانع جهانی شدن تبدیل می شوند. نکته دیگر این است که مردم سراسر جهان می توانند به نشر ارزش های خودشان بپردازند. فناوری های جدید این امکان را به آن ها هم می دهد. اما مشکلی که هست نظام اقتصادی و نابرابری های اطلاعاتی است. اگر مسلمانان نظام اقتصادی قوی داشته باشند، امپراطوری رسانه ای داشته باشند، قوای نظامی مقتدر در صدر جهان داشته باشند و ... آن وقت جهانی شدن ماهیتی دیگر داشت. اما حالا که این طور نیست، بحث جهانی شدن سرمایه داری و فرهنگ منبعث از آن مطرح است.
● من دارم اینطور برداشت می کنم که در مبحث جهانی شدن، پیامدهای منفی آن برای کشورهای جنوب (جهان سوم سابق) بیش از پیامدهای مثبت است؟
در اینجا نقش دولت تعیین کننده است. هر چقدر که دولت تلاش بیشتری کند که زمینه های جهانی شدن را آماده کند از آسیب های جهانی شدن کاسته می شود و هر چقدر که تاخیر داشته باشد، زیان بیشتری را متحمل می شویم. ناپلئون می گفت : « ای ملت فرانسه ما ۲۰۰ سال از کشور های دیگر عقب هستیم و فقط ۲۴ ساعت وقت داریم که این عقب ماندگی را جبران کنیم.» ما هم باید این جوری و بلکه بهتر از آن فکر کنیم. اما این زمانی میسر است که علمی بیندیشیم و بقول ماکس وبر کنش های اجتماعی عقلانی داشته باشیم و منافع ملی را سرلوحه کارمان قرار دهیم. بقول علمای روابط بین الملل باید بدانیم که دوست و دشمن دائمی وجود ندارد بلکه منافع دائمی وجود دارد.
البته همان طور که قبلا گفتم نخبگان سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و سایر شهروندان باید در این راستا تلاش و مجاهدت کنند. دانشجویان در این بخش می توانند نقشی مهم داشته باشند. آن ها جوان هستند و جوانان قابلیت پیشرفت و تغییر زیاد دارند.● چه نسبتی بین آموزش و جهانی شدن وجود دارد؟
فکر می کنم که یک ارتباط متقابل و دو سویه بین جهانی شدن وآموزش وجود دارد. به این معنا که تبادل فرهنگی و آموزشی از سال های گذشته بین همه نقاط جهان وجود داشته حتی مثلا در دین اسلام می گویند که اطلبو العلم ولو بالصین یعنی اگر علم در چین هم باشد شما بروید دنبالش وعلم را بیاموزید و این بحث جهانی شدن آموزش است یعنی برای کسب علم ودانش مرزها را پشت سر بگذارید و برای علم آموزی به دورترین نقاط جهان رجوع کنید. اما جهانی شدن هم به نوبه خود بر فرایند های تولید، توزیع و مصرف علم تاثیر دارد. الان دانشگاه های سراسر جهان سایت هایی دارند که شما می توانید به منابع علمی آن ها دسترسی داشته باشید. آموزش مجازی، دانشگاه مجازی، کتابخانه مجازی و ... از جمله پدیده های مرتبط با جهانی شدن و آموزش است که دانشجویان می توانند در این زمینه ها تحقیق کنند. شما می توانید برای پایان نامه خودتان استاد راهنمایی انتخاب کنید که ساکن خارج باشد. الان یک دانشجوی لیسانس می تواند از فناوری اینترنت کمک بگیرد تا به منبعی دسترسی پیدا کند که دانشجوی دوره دکترا در ۳۰ سال پیش به آن دسترسی نداشت. شما می توانید از طریق اینترنت در آمریکا تحصیل کنید و مدرک تان را هم از آن جا بگیرید. شما می توانید با استادان رشته تخصصی خودتان در آمریکا، اروپا یا هر نقطه دیگر از جهان، از طریق ایمیل، چت، ویدئو کنفرانس و خیلی چیزهای دیگر ارتباط برقرار کنید. پس جهانی شدن کمک می کند به فرایند تولید، توزیع و مصرف علم و دانش. ضمن این که ما فقط با آموزش رسمی سر و کار نداریم . آموزش غیر رسمی هم داریم که رسانه ها نقش مهمی در این زمینه دارند. شبکه های تلویزیونی ماهواره ای نقش مهمی دارند در شکل دهی به افکار، عقاید، احساسات، رفتار آدم ها، تغییر فرهنگ ها و مبادله فرهنگی.
● پس شما هم فکر می کنید ورود این مبحث به قالب کاری نهادهای آموزشی بی تاثیر نخواهد بود وبه پیشبرد جهانی شدن کمک خواهد کرد؟
آموزش می تواند پایه ای باشد برای جهانی فکر کردن مثلا در آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی بویژه رشته های علوم انسانی باید چند واحد درسی با نام جهانی شدن وجود داشته باشد که دانش آموزان و بویژه دانشجویان با بحث جهانی شدن و پیامدهای آن و نحوه مشارکت آن ها در جامعه جهانی آشنا شوند. باید به شهروندان مان آموزش بدهیم که جدای از این که به مسائل بومی خودشان و راه حل های آن فکر می کنند، به مسائل جهانی هم فکر کنند مثل گرم شدن هوا، آلودگی هوا، ایدز، انفجار جمعیت، اعتیاد به موادمخدر و غیره. پس در اینجاست که آموزش به درد می خورد. باید شهروندانی برای جامعه جهانی تربیت کنیم. باید بحث تربیت مدنی را جدی بگیریم تا از قافله تمدن در عصر جهانی شدن عقب نمانیم.
● باتوجه به اینکه جهانی شدن بحث ها و اختلاف نظر های زیادی را متوجه خودش ساخته ولی در جامعه ما و حتی در میان دانشجویان ما توجهی به این مسئله نمی شود فکر می کنید اشکال کار کجاست ؟
عرض کردم ما هنوز عزم جدی برای مشارکت در فرایند جهانی شدن نداریم از آنجایی که دولت ما دولتی است که اقتصادش دولتی است و اقتصاد بازار آزاد نیست و در بعضی ابعاد سیاسی هم ما با موانعی مواجه هستیم بنابراین، آگاهی عمومی از فرایند جهانی شدن، از تعریف، ویژگی ها و پیامدهایش، خیلی پایین است .
● چیزی که از ابتدای گفتگو به ذهنم رسیده این است که آیا هر کس می تواند هر موضوعی را که برایش مهم است در قالب جهانی شدن ببرد ؟
بله به شرط این که شما لااقل به پاره ای از امکانات آن دسترسی داشته باشید و مقتضیات حاکم بر جامعه خودتان را رعایت کنید تا برای شما درد سر آفرین نباشد. در صورتی که ممکن است یک شهروند کشورهای توسعه یافته مجبور نباشد که به اندازه شما احتیاط پیشه کند تا در عرصه جهانی وارد عمل شود. بعنوان مثال، برای ما ارتباط با بیگانه همواره خطرناک است زیرا ممکن است که متهم به جاسوسی شویم. (البته نقش سازمان های جاسوسی در همه جهان بر کسی پوشیده نیست). با تمام این احوال، شما بعنوان دانشجوی دانشگاه پیام نور ورامین می توانید در فرایند جهانی شدن حضور داشته باشید. مثلا می توانید برای خودتان یک سایت یا وبلاگ داشته باشید و افکار وعقاید خودتان را در آن بیان کنید یعنی شما به محض این که این کار را می کنید در واقع، افکارتان، احساسات خودتان، و باورهای تان را درمعرض قضاوت جهانی قرار می دهید. البته یک مانع پیش روی شما هست و آن هم این است که شما به زبان فارسی می نویسید یعنی تمام کسانی که در جهان به فارسی بتوانند بخوانند می توانند بالقوه مخاطب شما باشند. ولی اگر به یک زبان جهانی مثلا انگلیسی مسلط باشید می توانید مخاطب جهانی هم داشته باشید.
● چرا کشورهای جهان سوم به جهانی شدن فقط از دیدگاه پیامدهای منفی نگاه می کنند؟ آیا کشورهای جنوب همی شود باید از این دیدگاه به مسائل مهم دنیا نگاه کنند ؟ این برمی گردد به اینکه ما خیلی از مسائل عقب ایم یا اینکه نه این ها هنوز در اولویت کارهای ما نیستند ؟
ببینید این را هم می توانیم در همان قالب ابعاد مثبت ومنفی پدیده های اجتماعی تحلیل کنیم. به عنوان مثال اگر یکی از اعضای خانواده شما در خارج به سر می برد حالا یا کار می کند یا درس می خواند، شما می توانید از طریق اینترنت با او ارتباط راحت تری داشته باشید، احساس غربت هم در شما هم در آن نفرکاهش پیدا می کند، از همدیگر باخبر می شوید. جنبه منفی هم این است که مثلا یک مرد یا زن متاهل با فردی دیگر در یک نقطه دیگر ارتباط برقرار کند و در نهایت به ورطه نابهنجاری و انحرافات اجتماعی بیفتد. مثل آن دختر انگلیسی که ۹ سالش بود و با یک آمریکایی چت می کرد، بعد که این دختر رفت آمریکا و دوستش را دید، تازه فهمید که طرف ۵۰ سالش هست. به این دلیل که در فضای چت شما می توانید به صورت گمنام ومجهول الهویه وارد بشوید ودروغ بگویید. این گونه ارتباط مثل ارتباط چهره به چهره نیست که شما پیامی را که از فرستنده دریافت می کنید با تمامی ابعادش درک کنید. پس در همه جای دنیا با ابعاد منفی فناوری مواجه می شوند. منتها این که کشورهای جنوب از ترس پیامدهای منفی فناوری های جدید، عطای آن را به لقایش می بخشند، دلایل متعدد دارد. سهیم نبودن در فرایند اختراعات، ناآشنایی با فناوری های نوین، نگرش سنتی داشتن، میل به سکون و ثبات، فقدان دموکراسی، ترس از گسترش آگاهی شهروندان نسبت به حقوق خود، بیگانه هراسی، قوم پرستی (که نقطه مقابل بیگانه هراسی است)، منفعت طلبی هیات های حاکمه در بعضی از کشورهای جنوب، فقدان عقلانیت و ... از جمله مهم ترین دلایلی است که برخی از کشورها فقط به ابعاد منفی فناوری ها توجه می کنند. البته پاره ای از نگرانی های بحق هم وجود دارد که حساب آن ها جداست و باید بطور اساسی در باره آن ها چاره اندیشی شود.
● در جهانی شدن فرهنگی امروزه چیزی که قابل مشاهده است این است که هدایت آن توسط شرکت هاست و نه کشورها و دولت ها. آیا نرمال همین هست واصولا باید همینطوری باشد؟
عرض کردم که جهانی شدن از اول بحثی اقتصادی بوده، بعد جنبه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به خودش گرفته یعنی اینکه همین شرکت های فرا ملیتی و سازمان های جهانی بودند که در واقع سودای آن داشتند که جهانی بشوند ودولت ها هم نقش تسهیل کنندگی برای این شرکت ها داشته اند. اقتصادکشورهای توسعه یافته مبتنی بر سرمایه داری (رقابت و بازار آزاد) است و دولت ها هم نقشی که دارند این است که زمینه فعالیت جهانی شرکت ها را فراهم کنند. دولت هایی که موافق جهانی شدن هستند همراه با سازمان های غیر دولتی و همراه با شرکت های فرا ملیتی اقتصادی سعی می کنند که فرایند جهانی شدن اتفاق بیفتد و دولت هایی که مخالف جهانی شدن هستند از تحقق این فرایند هراسناک هستند به خاطر این که فکر می کنند زمینه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شان توانایی تحمل عواقب جهانی شدن را ندارند. اما شرکت ها به خاطر منافع خودشان هست که بحث جهانی شدن را پیش می برند به عنوان مثال، به نفع شرکت های خودروسازی است که در چند کشور خارج از کشور شان خودرو تولید کنند، موتورش را در یک کشور تولید کنند، لاستیک هایش را در یک کشور و سایر قطعاتش را هم در کشورهای دیگر. چرا؟ به خاطر این که در کشورهای مختلف مزیت هایی وجود دارد. به این دلیل است که این شرکت ها دنبال این هستند که هزینه های تولید را کاهش دهند وسودشان را افزایش دهند. بنابراین، وقتی شرکت های فراملیتی می بینند که می شود در کشوری سرمایه گذاری کرد که حق الزحمه نیروی انسانی نسبت به کشورهای غربی بسیار پایین است؛ کارگران فاقد انواع بیمه ها و حقوقی هستند که کارگران غربی از آن بهره مند هستند؛ محدودیت های مربوط به قوانین زیست محیطی کمتر مطرح است؛ و نیروی کار فراوان وجود دارد، چرا بحث جهانی شدن را به پیش نبرند؟
‌● الان در مورد جهانی شدن وضعیت اینطور هست که عده ای آن را قبول دارند درحالی که عده ای هم ضد جهانی شدن هستند و با آن مخالفند. چرا؟
بله همین طور است که می فرمایید. عده ای هستند که معتقدند جهانی شدن وهم است، ایدئولوژی کاذب است، دروغ است و در مجموع، جهانی شدن را انکار می کنند. کسانی که مارکسیست هستند در صدر مخالفان جهانی شدن هستند زیرا آن ها خواهان تداوم حیات نظام سرمایه داری نیستند. در کشورهای جنوب هم عده ای هستند که دغدغه های سیاسی و فرهنگی دارند و می ترسند که مبادا موقعیت سیاسی خود را از دست بدهند یا هویت ملی و دینی شان نابود شود.
● به جدول کاربران اینترنت و کامپیوتر که نگاه می کردم نمی توان حدس زد که ایران چه زمانی حداقل به اواسط این جدول خواهد رسید؟
فکر می کنم در ایران در حدود ۷ میلیون نفر کاربر اینترنت داریم. حالا اگر شما تعداد این افراد را ۱۰ میلیون نفر هم حساب کنید می توان گفت یک هفتم جامعه ایران از اینترنت بهره مند هستند. اما جامعه ای که دانش محور است یا به بیان دیگر مرحله صنعتی شدن را پشت سر گذاشته و وارد جامعه اطلاعاتی شده است، میزان دسترسی شهروندانش به اینترنت خیلی زیاد است. در واقع اتکای جامعه به اینترنت است یعنی اگر کامپیوتر و اینترنت نباشد چرخ اقتصادشان نمی چرخد، زندگی شان فلج می شود. این هم البته آسیب پذیری های خاص خودش را دارد که اگر کسی علاقمند باشد می تواند در کتاب گزیده های عصر اطلاعات مطالب بیشتری را در این مورد مطالعه کند.
● به عنوان سوال آخر فکر می کنید روزی برسد که در این دانشگاه شما تحقیقات دانشجویان، کنفرانس آن ها یا حتی اشکالات درسی شان را با اتکاء به فناوری های جهانی رفع و رجوع کنید؟
خب این مستلزم این است که ما بستر سازی کنیم. مثلا ضریب نفوذ کامپیوتر در خانواده ها بیشتر شود، یعنی خانواده های بیشتری به کامپیوتر دسترسی داشته باشند، طرز استفاده از اینترنت به افراد آموزش داده شود، مقررات و ساختارهای آموزشی متناسب با مقتضیات عصر جهانی شدن باشد و غیره. وقتی این تحولات رخ بدهد، بله روزی می رسد که من هم در منزلم بنشینم واز طریق ویدئو کنفرانس با دانشجویان ارتباط داشته باشم و امور مربوط به تدریس را انجام بدهم. همین الان هم برخی از کارهارا با اینترنت انجام می دهیم مثلا استفاده از پست الکترونیک در راهنمایی دانشجویان و ایجاد وبلاگ جامعه شناسی صنعتی با مشارکت دانشجویان از آن جمله است.
● در پایان، ضمن تشکر ازشما اگر به عنوان حرف آخر، مطلبی باقی مانده است، بفرمایید؟
امیدوارم روزی برسد که دانشجویان و دانشگاه پیام نور مرکز ورامین هم نقشی موثر در تحقق فرایند جهانی شدن داشته باشند. برای شما و کلیه دانشجویان دانشگاه های کشور - بویژه دانشجویان این دانشگاه - آرزوی توفیق دارم.
علی علی آبادی
(۱) متن کامل این مصاحبه برای اولین بار در فصل نامه ندای پژوهش (شماره سوم – زمستان ۸۵) دانشگاه پیام نور مرکز ورامین منتشر شد.


همچنین مشاهده کنید