جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

نگاه واقع گرایانه تر به گفتگوی بین تمدنی


نگاه واقع گرایانه تر به گفتگوی بین تمدنی
واژه وحدت در لغت به معنای «یگانه شدن، یكتایی، یگانگی، انفراد و تنهایی» است. از آنجا كه در بحث «وحدت اسلامی»، چنین معنایی از وحدت، معنای ادغام مسلمانها با فرق و مذاهب و زبانهای مختلف در یكدیگر را می دهد، صاحبان اندیشه در این بحث توضیح می دهند كه منظور از وحدت این است كه با توجه به مشتركاتی كه بین همه طوایف و فرقه های اسلامی وجود دارد، همه مسلمانان باید در عرصه زندگی اجتماعی با توجه به مصالح كل امت اسلامی اختلاف زدایی نموده و برای ترویج اخوت اسلامی در همه سطوح بكوشند و همین تفاوت بین معنای لغوی و اصطلاحی مصلحان وحدت اسلامی را در سده اخیر به دقت بیشتر كشانده و به جای وحدت اسلامی، از واژه «تقریب اسلامی» استفاده نمودند و دست به تأسیس «مجمع تقریب مذاهب اسلامی» زدند و از «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» سخن به میان آوردند كه معنای قرابت، نزدیكی و همدلی را می دهد، نه معنای انحلال یا ادغام مذاهب و... .
برخی معتقدند، میان وجود كشورهای مستقل مسلمان با تحقق وحدت مسلمانان با تحقق وحدت جهان اسلام تناقص وجود دارد؛ زیرا استقلال یك كشور مستلزم و متضمن مرز و حاكمیت ملی و تمامیت سرزمینی و تبعات آن است كه علناً با همه تضمینهای یك جهان اسلام متحد و یكپارچه منافات دارد.
این اشكال در صورتی وارد است كه مفهوم وحدت را در معنای لغوی آن به كار بگیریم، اما اگر مقصود از وحدت، تقریب مسلمانان باشد، اشكال وارد نیست و مسلمانان ضمن تعدد سرزمینی و زبانی، می توانند با یكدیگر قرابت و همدلی داشته باشند.
نوشتار حاضر می كوشد با تبیین زمینه های گفتگو برای وحدت در حوزه های جغرافیایی مذهبی، زبانی و سیاسی، زمینه ایجاد وحدت اسلامی را از راه گفتگوی بین تمدنی آشكار سازد.
● گفتگو و تقابل اندیشه ها
واژه «گفتگو» به معنای مكالمه، گفت و شنید و مباحث آمده است. در نوشتار حاضر همین معنای یاد شده از گفتگو مورد بحث می باشد.گفتگو عموماً و نیز در بین اسلام و مسلمانان نیاز به شرایط، ابزارها و بسترهای مناسب دارد؛ مثلاً از شرایط آن، نهادینه كردن فرهنگ گفتگو در جامعه و برنامه ریزی برای آشنایی افكار عمومی با فرهنگ مفاهمه است.
● تمدن
درباره «تمدن» نیز گفته شده كه در لغت به معنای خوگرفتن با آداب شهریاران و یا همكاری افراد جامعه در امور اجتماعی دینی، اقتصادی و... است. خواجه نصیرالدین طوسی در بیان تمدن می گوید: «چون وجود نوع بی معاونت صورت نمی بندد و معاونت بی اجتماع محال است، پس نوع انسان بالطبع به اجماع محتاج بود و این نوع اجتماع را تمدن خوانند و تمدن مشتق از مدینه بود و مدینه، موضع اجتماع اشخاص است كه به انواع حرفه ها و صناعتهای تعاونی كه سبب تعیش بود، می كنند.(۱)
اما تعریف «والرشتاین» برای این نوشتار مفیدتر است كه از دو معنای متمایز تمدن سخن به میان آورده است: «از یك سو تمدن دلالت بر فرآیندها و پیامدهایی دارد كه انسانها را متمدن تر می سازند و آنها را از خصلتهای حیوانی و وحشیانه دور می دارند و از سوی دیگر، این كلمه برد جمع دارد كه در آن، تمدن به پیوند خاصی از جهان نگری، آداب و رسوم ساختارها و فرهنگ اشاره دارد و نوع كلیت تاریخی را شكل می دهد كه با سایر گونه های این پدیده، همزیستی دارد.»(۲)
معنای دوم از تمدن كه حكایت از ساختاری تاریخی دارد، در این مقاله مورد اهتمام است كه به عقبه ای حدود چهارده قرن از مسلمانان با آداب و رسوم و فرهنگ نزدیك به هم اشاره دارد و مراد از «گفتگوی بین تمدنی» نیز گفتگوی مسلمانان با وجود تعدد زبان، قبایل، خاك و نژاد و حتی مذاهب گوناگون با یكدیگر می باشد.
برای مفهوم بندی دقیق تر و رعایت سطوح مختلف بحث، گفتگوی تمدنی جهان اسلام در سه سطح مورد بحث قرار می گیرد كه در ادامه به آنها اشاره می كنیم.
● تحول و توسعه برخی از مفاهیم
در نوشتار حاضر در كنار جغرافیا، مضاف الیه هایی چون سیاسی، مذهبی و زبانی آمده است. در این خصوص نكات چندی قابل ذكر هستند:
۱) در همه فرهنگها برخی واژه ها به صورت مشترك لفظی به كار می روند، یعنی یك لفظ دارای بار معنایی متفاوت و مصادیق كثیر و دور از هم به كار می روند. به نظر می رسد مفاهیمی چون «مرز» و «وطن» نیز این قابلیت را دارند كه در معانی و مصادیق گوناگون به صورت مشترك لفظی به كار برده شوند؛ مثلاً می توان از مرز مذهبی مشترك شیعیان در مقابل اهل سنت سخن گفت. در این صورت، شیعیان ایرانی با شیعیان لبنانی، مرز مذهبی مشترك دارند و حال آنكه در داخل مرز مشترك جغرافیایی لبنانیها، سنی با شیعه مرز مشترك مذهبی ندارد و یا مرز زبانی نیز با مرز جغرافیایی و مرز مذهبی قابل تمییز است.
۲) البته، برخی واژهها، مشترك لفظی بودن آنها مشهور و مستعمل است، اما از آنجا كه مفاهیم در حال تحولند و مفاهیم مختلف متأثر از عوامل گوناگون بخصوص در عصر ارتباطات، از طریق ابزارهای نوین ارتباطی قابلیت تغییر را دارند. مدعا در اینجا آن است كه مفاهیم مرز و وطن نیز دچار تحول مفهومی شده و از این رو می توان از سطوح مختلف گفتگو برای ایجاد وحدت در جهان اسلام سخن گفت و از جغرافیای مذهبی در كنار جغرافیای زبانی و جغرافیای سیاسی بحث نمود، گرچه مفهوم مستعمل و مشهور «مرز و وطن»، به جغرافیایی سیاسی مربوط است.
۳) اگرچه در جغرافیای مذهبی، پیروان یك مذهب با هم قرابت بیشتر داشته و همچنین در جغرافیای سیاسی و جغرافیای زبانی، اما این تمایز بین مرزهای مذهبی و سیاسی، لزوماً به معنای تعارض نیست. با همین مبناست كه برخی گمان می كردند چون سید جمال الدین اسدآبادی از وطن مسلمانان سخن گفته و كل جهان اسلام را به حفظ استقلال ملی به وحدت دعوت می كرد، تناقض می گفت و می توان با فرض مرزهای جدا از هم، مفهوم وطن را برای كل مسلمانان نیز به كار برد و چون این مفهوم دچار تحول شده، در یك معنا همه مسلمانها را اهل یك وطن دید و آنها را به تقارب دعوت كرد.
● اقسام گفتگوهای بین تمدنی
الف) گفتگو در حوزه جغرافیای مذهبی
شایع ترین گفتگوی بین تمدنی در اسلام، بخصوص در سده اخیر، گفتمان مذهبی و بین المذاهب بوده است. در این زمینه به چند نكته مهم در بحث اشاره می گردد:
۱) در نوشتار حاضر سخن از گفتگوی بین پیروان دین و تمدن اسلامی است. گفتگو در حوزه جغرافیایی مذهبی، سخن از گفتگوی بین پیروان و نخبگان مذاهب اسلامی است. به تعبیر «علامه طباطبایی» در كتاب «شیعه در اسلام»، اگر انشعابهایی در دین پدید آید، هر شعبه را مذهبی نامند. در اسلام در یك تقسیم بندی كلی، مذاهب به دو دسته سنی و شیعی تقسیم می شوند. در مرحله بعد، انشعاب در مذاهب را داریم كه اختلاف اهل مذهب در چگونگی مسایل اصلی وقوع آنها با حفظ اصول مشترك، انشعاب نامیده می شود.
مذهب شیعه، شعبه هایی چون زیدیه، اسماعیلیه، نزاریه، مستعلیه، دروزیه، مقنعه و دوازده امامی را پذیرفته و در مذهب اصل سنت، شعبه های كلامی عمده، اشاعره و معتزله اند و مذاهب فقهی به مالكی، حنفی، شافعی، حنبلی و نیز شعبه اباضی تقسیم شده و نیز مذاهب صوفی مسلك سنی نیز پیروان فراوان دارند.
۲) بازیگران اصلی گفتگوی بین المذاهب، عالمان و نخبگان دینی اند. پیشگامان مسأله تقریب مذاهب، اندیشمندان بزرگی از شیعه و سنی بوده اند كه ذكر تلاشهای آنها مجال بیشتری را می طلبد. از این جهت، تنها به ذكر برخی از بزرگان شیعه و سنی بسنده می شود. در جهان تشیع بزرگانی چون شیخ مفید، سیدمرتضی، شیخ طوسی، علامه حلی، شهید اول و شهید دوم، سید جمال الدین اسدآبادی، سید محسن امین و سید عبدالحسین شرف الدین و آیها... العظمی بروجردی و امام خمینی(ره) و... را باید از بزرگان تقریب نام برد و از اهل سنت به علمایی چون محمد عبده و مصطفی عبدالرازق، مصطفی مراغی، محمدعلی علویه، حاج امین حسینی، حسن البنا، محی الدین قلیبی، شیخ عبدالفتاح مرغینانی، علی بن اسماعیل، علامه كواكبی، علامه محمد مدنی، شیخ محمد عبدا... درار و شیخ محمود شلتوت و... اشاره كرد.
در این ارتباط، تنها به نقل دیدگاه شیخ «محمود شلتوت»، از بزرگان اهل سنت و رئیس «دانشگاه الازهر» مصر كه باب گفتگو را با شیعیان بخصوص «آیهٔا... بروجردی» باز كرده بود، اشاره می گردد.
از وی پرسیده شد كه آیا باید از مذاهب اربعه اهل سنت تبعیت كردو پیروی از شیعه اثنی عشری چه حكمی دارد؟
وی پاسخ داد كه اولاً، آیین اسلام هیچ یك از پیروان خود را ملزم به پیروی از مكتب معین نكرده، بلكه هر مسلمانی می تواند از هر مكتبی كه به طور صحیح نقل شده و احكام آن در كتابهای مخصوص به خود مدون شده است، پیروی كند و كسی كه مقلد یكی از این مكتبهای چهارگانه باشد، می تواند به مكتب دیگری، هر مكتبی كه باشد منتقل شود.
ثانیاً، مكتب جعفری معروف به «مذهب اثنی عشری»، مكتبی است كه شرعاً پیروی از آن مانند پیروی از مكتبهای اهل سنت جایز می باشد.
ب) گفتگو در حوزه جغرافیای سیاسی
نكاتی كه برای تحقق وحدت از طریق گفتگو در حوزه جغرافیای سیاسی قابل طرحند، به صورت اشاره مطرح می گردد.
۱) میدان بازی در حیطه جغرافیای سیاسی، كشورها بوده و مرزهای سیاسی مهمترین عامل تشخیص و جدایی یك واحد متشكل سیاسی از واحدهای دیگر است. در ضمن، وجود همین خطوط است كه وحدت سیاسی را در یك سرزمین كه ممكن است فاقد هر گونه وحدت طبیعی یا انسانی باشد، ممكن می سازد.
خطوط مرزی، خطوطی اعتباری و قراردادی اند كه به منظور تحدید حدود یك واحد سیاسی بر روی زمین مشخص می شوند و خطوطی كه سرزمین یك دولت را از دولت همسایه جدا می سازند، به مرزهای بین المللی معروفند. كشورهای اسلامی با وجود اشتراك در دین و تمدن اسلامی، از طریق مرزهای سیاسی از هم متمایز و باز شناخته شده و حتی اگر در كنار هم نیز باشند، همسایه یكدیگر تلقی می شوند. با این نگاه، چون كشورهای اسلامی متعدد و كثیرند، تقریب و وحدت آنها، به برنامه و اهداف روشن و استراتژی دقیق نیاز دارد. بازیگران اصلی برای گفتگو در حوزه جغرافیای سیاسی، نخبگان سیاسی و دولتمردانند.۲) متأسفانه در قرنهای اخیر، دولتهای استعماری بر تضعیف وحدت سیاسی و یا ایجاد تفرقه سیاسی در بین دولتهای اسلامی نقش جدی بازی كرده اند. از نقشهای سوزنده و مخرب آنها این بود كه سبب تجزیه دولتها و كشورهای اسلامی شده اند.
برای این مدعا، شواهد فراوان می توان ارایه كرد. بارزترین مثال آن، تجزیه دولت و كشور عثمانی به دست استعمارگران بخصوص انگلستان و فرانسه پس از جنگ جهانی دوم است. دولت عثمانی كه از اوایل سده چهاردهم با سرعت رو به رشد بود و در قرن ۱۷ میلادی بخشهایی از اروپا را نیز به خود منضم كرده بود، از آن پس در قرنهای هجدهم و نوزدهم این امپراتوری بتدریج مناطق زیر نفوذ خود را از دست داد تا این كه شركت در جنگ جهانی اول در كنار متحدین، بهانه لازم را برای تجزیه این امپراتوری پیش آورد و تجزیه عثمانی و نقشه سیاسی جنوب غربی آسیا كه از زیر سلطه دولت عثمانی بیرون آمد، شالوده همه مسایل و كشمكشهای سیاسی بود كه امروز مردم این منطقه درگیر آن هستند.
این تكثر مرزها و خط كشیها بین ملتهای اسلامی محصول تلاشی است كه استعمارگران از امكانات و استعدادهای درونی بهره برده و جهان اسلام را از همدیگر دور نموده و تخم تفرقه و تشتت كاشتند.
دولتهای استعماری در قرنهای اخیر از سوی دیگر در بین كشورهای اسلامی وحدت و اتحاد نیز ایجاد كرده اند، ولی واضح است كه چنین اتحادی در جهت منافع بیگانگان و خلاف مصالح مسلمانان و تمدن اسلامی است. از مصادیق بارز اتحاد در نیمه دوم قرن بیستم، سازمان پیمان مركزی است كه به «سنتو» شهرت داشت و یك پیمان دفاعی بود. این سازمان تا سال ۱۹۵۹ به «پیمان بغداد» معروف بود. از مؤسسان این پیمان، عراق و تركیه بودند و كشورهای آمریكا و انگلستان از آن استقبال كردند.
این پیمان بر اثر تحولات بعدی از جمله انقلاب اسلامی ایران، منحل شد. از جمله دلایل این بود كه به نظر وزارت خارجه، دولت ایران نمی تواند متعهد مفاد قراردادی باقی بماند كه منافع مردم ایران و همپیمانان او را حفظ و حمایت نمی كند و برخلاف، در جهتی قرار دارد كه به زیان و ضرر مردم این منطقه است.(۳)
نتیجه ای كه از این سابقه تاریخی در جهان اسلام می توان آموخت، آن است كه لزوماً هر استقلال ساختگی مطلوب نیست، چنانكه هر وحدت و اتحاد استعماری جهان اسلام نیز ممدوح و قابل توصیه نیست. از همین رو، بهترین راه حصول وحدت در كشورهای اسلامی، تعامل و برقراری ارتباط بین تمدنی و گفتگو بین دولتهای اسلامی است تا به وحدت و همدلی در جهت منافع اسلام و مسلمانان تن در دهیم و اینجاست كه مسأله اساسی آن خواهد بود كه با فرض وجود كشورهای متعدد اسلامی و متمایز، از طریق مرزها به چه الگویی از وحدت و قرابت می توان رسید و با گفتگو به كدام دكترین و استراتژی برای تقارب بیشتر می توان دست یافت؟
ج) گفتگو در حوزه جغرافیای زبانی
مهمترین مباحث مربوط به وحدت در حوزه جغرافیای زبانی را می توان در نكات زیر خلاصه نمود:
۱) جغرافیای كشورهای اسلامی را می توان در ۵ منطقه یعنی خاورمیانه، آسیای میانه، آسیای جنوبی (بنگلادش و پاكستان)، آسیای جنوب شرقی (كه حدود ۲۰۰ میلیون مسلمان را در خود دارد) و آفریقای شمالی كه در آن ۱۴ كشور بزرگ و كوچك اسلامی وجود دارد- كه پرجمعیت ترین آنها مصر است- تقسیم بندی كرد. حتی در بعضی از این مناطق پنج گانه نیز قومیتهای گوناگون، با زبانهای مختلف زندگی می كنند كه به صورت طبیعی باعث تكثر آنها و تنوع خواسته هایشان گردیده و استعداد تفرقه و تجزیه را دارد.
از جغرافیای زبانی از آن جهت می توان در كنار جغرافیای سیاسی و مذهبی سخن گفت كه پیروان یك مذهب می توانند از نظر زبانی تعدد داشته باشند (مثلاً فارسی زبانان، ترك زبانان و عرب زبانان از نظر مذهبی می توانند شیعه باشند) و ساكنان یك كشور نیز اجتماعی از مردم با زبانهای گوناگون باشند؛ مثلاً در ایران كه از نظر جغرافیای سیاسی یك واحد به شمار می آید، از نظر زبانی، ایرانیان دارای زبانهای گوناگون می باشند.
۲) بحث رابطه اسلام و ناسیونالیسم و بخصوص اگر این ملی گرایی رنگ و بوی تند بگیرد، از مباحث بحث انگیز و قابل تأملی است كه هنوز همه ابعاد آن شكافته نشده است. در عین حال، كسی می تواند نافی مباحث ناسیونالیستی باشد، ولی به زبان خاصی و یا زبان مادری اش علاقه مند باشد. به عبارت دیگر، اگر در مباحث نظری رابطه اسلام و ملیت، اجماع نظر نباشد، اما رابطه تعدد زبانی مسلمانان و تفرقه و یا وحدت، از مسایل عینی و ملموس و مبتلابه است كه باید مورد توجه قرار گیرد. به عنوان مثال، در ایران اسلامی با وجود حكومت اسلامی، منازعات زبانی از طریق بلندگوهای متعدد به گوش می رسد.
۳) پرسش مهم در حیطه جغرافیای زبانی و گفتگو برای وحدت آن است كه آیا در شرایط حاضر كه عصر ارتباطات، اینترنت، ماهواره و سخن از جهانی شدن (حتی جهانی كردن) است، می توان از وحدت زبانی همه كسانی كه به یك زبان سخن می گویند، دفاع كرد و گفتگوی بین مسلمانان با زبانهای مختلف را در حصول به وحدت اسلامی گامی مطلوب تلقی نمود؟ در پاسخ بدین پرسش، می توان گفت كه اولاً، اصولاً جهانی شدن به عنوان یك فرایند كلی به لحاظ ماهیتی با قوم گرایی و تشدید كشمكشهای قومی در تضاد آشكار است. به عبارت دیگر، دفاع از وحدت صاحبان زبانهای مختلف با جهانی شدن لزوماً تعارض ندارد، بلكه تشدید منازعات زبانی است كه مشكل ساز است. ثانیاً، پذیرش تمایز زبانی لزوماً به معنای پذیرش تعارض زبانها و ملتها نیست، بلكه می توان برای رسیدن به وحدت اسلامی، ابتدا وحدت صاحبان یك زبان را پذیرفت و در گام بعدی از وحدت صاحبان یك زبان، با همزبانان دیگر دفاع نمود. ثالثاً، گرچه تشدید وحدت زبانی و تعصبهای حاد برای وحدت سیاسی و نیز مذهبی مشكل ساز است، اما با پذیرش معقول تنوع زبانی و برقراری ارتباط سالم بین همزبانان چند مذهب و یا كشور و مدیریت این ارتباطات، نه تنها حاصل كار سوزنده نیست، بلكه سازنده، مثبت و وحدت زاست.
۴) واضح است، بازیگران گفتگوی زبانی، نخبگان فرهنگی، نژادی، قومی و زبانی اند و برای رسیدن به وحدت نیز بسترهای مناسب طبیعی و فرهنگی را واجدند. مانع این گفتگوها، دولتمردان و نخبگان دینی اند كه مدیریت صحیح نخبگان زبانی آن، حساسیتها را نیز كاهش خواهد داد. از آنجا كه هدف از گفتگوی نخبگان زبانی، تأمین بسترهای مناسب برای وحدت بین تمدنی و اسلامی است، گفتگوی همزبانان مسلمان در اولویت بوده و مورد توجه خاص خواهد بود.
● ختم سخن
از مجموع مباحث این نوشتار به چند نكته باید اشاره كرد:
۱) اگر در گفتگو(dialogue) طرفین كلام برای گفتن حق دارند، در سطح جهان اسلام نیز اولاً گفتگوی بین مذهب یا بین كشورها و بین صاحبان زبانها در می گیرد كه هر كدام از طرفین باید دیگری را به رسمیت بشناسد و همان طور كه می گوید، هنر شنیدن نیز داشته باشد و در این فراز به وحدت مذاهب اسلامی در سطح جهان با وحدت كشورهای اسلامی و یا وحدت صاحبان زبانها در سطح جهانی می رسیم. همچنین در سطح دیگر، نخبگان مذهبی متحد و نخبگان سیاسی همگرا و نخبگان زبانی هم جهت در راستای مصالح اسلام و مسلمانان با هم به گفتگو و تعامل می پردازند. پس گفتگو برای وحدت دو سطح كلی دارد؛ از یك سو گفتگو بین مذاهب و بین دولتها و از سوی دیگر بین زبانی و گفتگوی مذاهب با دولتها و نخبگان زبانی.
۲) از نتایج عصر ارتباطات و تسهیل در مراوده، آسان شدن گفتگو فراتر از مرزهای جغرافیایی است. به عبارت دیگر، امروزه مرز جغرافیایی بسیار نفوذپذیرتر از سابق شده است؛ گرچه تسهیل در ارتباطات می تواند بسترساز تشتت و اختلاف باشد، اما مدیریت مسؤولانه و تخصصی نخبگان مذهبی، سیاسی و زبانی جهانی اسلام، از این ارتباطات آسان در جهت همدلی و وحدت می تواند كمال بهره را ببرند.
۳) هدف از وحدت اسلامی، تقرب و همدلی و نه ادغام همه مسلمانهاست. از این رو با تقویت فرهنگ اسلامی در میان كشورها، زبانها و مذاهب، می توان قرابت و همگرایی مسلمانان را تعمیق بخشید و این هدف، به برنامه ریزی، راهبرد و راهكارهای مناسب از سوی نخبگان نیاز دارد.
۴) كشورهای اسلامی عمدتاً در مناطق جغرافیایی پنج گانه خاورمیانه، آسیای میانه، آسیای جنوبی، آسیای جنوب شرقی و نیز آفریقای شمالی زندگی می كنند.
در یك نگاه واقع گرایانه تر و راهبرد معقولتر، می توان گفتگو برای وحدت در هر سه بعد زبانی، مذهبی و سیاسی را نیز در سطح این پنج منطقه جغرافیایی تقسیم و تعقیب نمود. ابتدا هر منطقه در سه بعد یاد شده با هم همگرا شده و نزدیك می شوند و سپس نخبگان مذهبی، سیاسی و زبانی هر منطقه با مناطق چهارگانه دیگر در نشستهای مشتركی برای وحدت جهان اسلام به چاره جویی می پردازند.
واضح است، یافته های نخبگان به مسلمانان متأثر از آنها منتقل شده و در زمینه وحدت، فرهنگ سازی خواهد شد. مسلمانان توجیه می شوند كه اختلافات شرعاً غیرمجاز و عقلاً نیز آسیب زاست و وحدت و همدلی مسلمانان شرعاً واجب و عقلاً لازم و سودمند می باشد.
پی نوشتها:
۱- «برگزیده اخلاق ناصری»، خواجه نصیرالدین طوسی، به كوشش علی رضا حیدری، ص۷۴
۲- «سیاست و فرهنگ در نظام متحول جهان»، امانوئل والرشتاین، ص۳۱۱
۳- «فرهنگ علوم سیاسی»، غلامرضا علی بابایی، ص۵۳۳
محمود منصورنژاد
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید