چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


نقاشی های آشوویتز


نقاشی های آشوویتز
"دینا بابیت" Dina Babbitt با "ژوزف منجل" Josef Mengele ، پزشک بدنام نازی که بازداشتگاه اسرای جنگی را محل آزمایشات ترسناک خود کرده بود ، معامله ای کرد. او به دنبال کسی می گشت تا نظریه های نژادی اش را با کشیدن پرتره هایی از زندانیان بینوا ی آشوویتز -که طبق ایدئولوژی نازی ها افرادی فرودست بودند- ثابت کند.
یک هنرمند متبحر با این درخواست موافقت کرد و در مقابل آن درخواست رهایی خود و مادرش را از اتاق گاز بازداشتگاه اسرا داشت.
به لطف روزگار، هم بابیت ، هم مادرش و هم تابلوهای نقاشی او نجات پیدا کردند. او سرانجام در کالیفرنیای شمالی اقامت گزید و تابلوهایش به موزه ای که به منظور زنده نگه داشتن خاطره آشوویتز برپا شده بود ، راه یافت.
از سال ۱۹۷۳ ، یعنی زمانی که او دریافت آثارش در این موزه اند، تلاش برای به دست آوردن آنها را آغاز کرد.
بابیت ۸۳ ساله می گوید :«یکی از مقامات موزه در نامه ای به من نوشت که قانونا تنها کسی که می تواند برروی این تابلو ها ادعایی داشته باشد ، دکتر "منگل" است و آنها تنها یابنده و نگهدارنده تابلو ها هستند.»
کنگره آمریکا ، "حقوق معنوی دینا بابیت" را بر این تابلو ها به رسمیت شناخته و با بکاربردن فشارهای دیپلماتیک ، سعی در بازگرداندن آنها دارد.
افرادی چون رئیس سابق موزه تاریخی هولوکاست، بر حق مسلم بابیت تاکیید کرده اند و ماه گذشته ۴۵۰ کاریکاتوریست از سراسر جهان نامه ای را به موزه ایالتی Auschwitz-Birkenau ارسال کردند.
متصدی موزه آشوویتز در اینباره می گوید:"نامه طرفداران بابیت در تغییر این وضعیت هیچ تاثیری ندارد. دلیلی ندارد که ما نگرش خود را نسبت به این قضیه تغییر دهیم."
بعد از پایان جنگ ، بابیت به عنوان تهیه کننده فیلمهای کارتونی در هالیوود فعالیت کرد و تلاش بسیاری برای زنده کردن شخصیتهای کارتونی چون "دافی داک" Daffy Duck انجام داد و در فیلم کارتونی "سفیدبرفی و هفت کوتوله" با والت دیزنی همکاری کرد.
بابیت به منظر آنکه خشونت محیط آشوویتز را برای کوکان حاضر در آن بکاهد، منظره دامنه یک کوه
را برروی دیوار پادگان نقاشی کرد و در هنگام کار از کودکان می پرسید که می خواهند چه چیزی در این نقاشی باشد یا نباشد. منگل با دیدن همین نقاشی به مهارت های هنری او پی برد.
● کار کنید تا آزاد شوید
بابیت ۶۳که سال پیش از زیردروازه ای که بر سردر آن نوشته شده بود "کار کنید تا آزاد شوید" عبور کرد، هنوز با دارای رفتار نجیبانه جامعه اروپای مرکزی - جایی که در آن رشد کرده است- می باشد.
او در "برنو" ی چکسلواکی در خانواده ای یهودی به دنیا آمد. در سال ۱۹۴۲ نام مادر او در لیستی که باید به اردوگاه اسرای Theresienstadt واقع در شمال چکسلواکی منتقل می شدند ، دیده شد. نازی ها ، همه یهودی ها را یکجا تبعید نکردند تا مبادا دستگاههای هولوکاست از کار زیاد آسیب ببیند.هنوز "دینا بابیت" نشده بود ، اما تصمیم گرفت تا همراه مادرش باشد و برای نام نویسی اصرار ورزید. Theresienstadt اقامتگاه مرگ بود ، و شاید خانه زندگی; او در آنجا برای اولین بار عاشق شد.
"من ۱۹ ساله بودم و او ۲۴ ساله .غرور خاصی داشت و من بسیار دوستش داشتم."
نام پسر "کارل کلینگر" بود و نازی ها او را نگهبان اصطبل های Theresienstadt کرده بودند. او بالای اصطبل اتاقی با پنجره ای رو به آسمان داشت.
"ما کنار هم دراز می کشیدیم، ستاره ها را نگاه می کردیم و به نام بچه هایی که قراربود داشته باشیم فکر می کردیم."
این رویاها در سال ۱۹۴۳ هنگامی که بابیت و مادرش به آشوویتز در جنوب لهستان منتقل شدند پایانی نافرجام یافتند. آنجا کارخانه مرگ بود و دکتر "منجل" از طرف زندانیان فرشته مرگ لقب گرفته بود.بابیت از ۶ سالگی به فراگیری نقاشی پرداخته بود و مهارتش مناسب مقصود "منجل" بود.
در ژانویه ۱۹۴۵ با نزدیک شدن نیروهای متفقین به آشوویتز ، بابیت و مادرش جزو زندانیانی بودند که به دستور نازی ها آشوویتز را تخلیه کردند. در این بین مجازات آن دو به حال تعلیق در آمد. نجات یافتند و قبل از آنکه به پاریس منتقل شوند ، به چکسلواکی بازگشتند.
دوستنی برای بابیت خبر آورد که کارل مرده است."او تکه کاغذی پاره شده را به من داد که کارل قبل از مرگش چند کلمه را بر روی آن نوشته بود.«من رسما اظهار می دارم که "دینا گوتلیه بوا" را به همسری خود قبول می کنم.»"
او در سال ۱۹۷۳ نامه ای از موزه آشوویتز دریافت کرد که در آن عنوان شده بود این موزه تابلوهای نقاشی بابیت را که توسط آخرین زندانیان آشوویتز از آنها نگهداری می شد یافته است. باید از دکتر منجل ممنون بود که بابیت را مجبور کرد تا تابلو ها را امضا کند. زیرا همان امضا باعث شد تا مسوولان موزه بتوانند بابیت را پیدا کنند. "من چمدانی برداشتم و به لهستان رفتم. فکر می کردم انها را با خودم برمی گردانم. امام آنها اجازه این کار را ندادند."
یکی از مسوولان موزه می گوید:"این طبیعی است که باید هرگونه نشانه ای از هولوکاست را حفظ کرد تا خاطره آن وحشت بزرگ از اذهان پاک نشود. به خصوص امروز که افرادی پیدا شده اند و هولوکاست را نفی می کنند."
منبع : دو هفته نامه فریاد


همچنین مشاهده کنید