پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

«فلسفه تکنولوژی» و مسؤولیت علم در قبال انسان


«فلسفه تکنولوژی» و مسؤولیت علم در قبال انسان
فلسفه تكنولوژی شاخه ای نوظهور در فلسفه تحلیلی است كه قدمت آن به بیش از چند دهه نمی رسد. همین قدمت اندك سبب شده است بخش اعظمی از تحلیلهایی كه در ذیل این رشته صورت می گیرند، به چیستی و حدود و ثغور این معرفت اختصاص یابند. نوشتار حاضر به پاره ای نكات كه به نظر برای فهم فلسفه تكنولوژی مهم هستند، اشاره خواهد داشت:
۱) برخی از معرفتهای مرتبه دوم، یك علم و معرفت را مورد توجه قرار می دهند. به طور مثال، فلسفه تاریخ درصدد است علم تاریخ را از جهت حجیت و اعتبار و زبان مورد توجه قرار دهد؛ همان طور كه فلسفه زیست شناسی به مضامین فلسفی در قبال نظریه ها و آرای علم زیست شناسی می پردازد. در این میان، تعداد دیگری از فلسفه های مرتبه دوم حوزه ای غیرمعرفتی را مدنظر قرار می دهند. به طور مثال، فلسفه هنر به مضامینی در قبال موضوع هنر می پردازد كه این موضوع، همان طور كه گفتیم، فراتر از معرفت صرف می رود.
هنر حتی اگر به عنوان یك منبع معرفتی قلمداد شود، نمی تواند به مثابه معرفتی در كنار معارف دیگر چون جامعه شناسی و روان شناسی، زیست شناسی، فیزیك و شیمی قرار گیرد. همین طور است هنگامی كه از عنوانهایی چون فلسفه ورزش، فلسفه زندگی و ... سخن به میان می آید و واضح است كه در این عنوانها، مضامینی چون ورزش و زندگی، معرفت قلمداد نمی شوند. تعدادی از پژوهشگران معتقدند برای این گونه حوزه ها می توان از عنوانهایی چون «فلسفه و ورزش» یا «فلسفه و هنر» و «فلسفه و رسانه» سخن گفت. در اینجا گونه ای نسبت سنجی میان فلسفه و این حوزه ها صورت می گیرد و نمی توان صرفاً از فلسفه این حوزه ها سخن به میان آورد.
اما در این میان، وضع تكنولوژی منحصر به فرد است، زیرا نسبت تكنولوژی با علم جدید چنان پیچیده است كه نمی توان آن را از صفت معرفت داربودن خالی كرد و «لوژی» موجود در این مفهوم خود گواهی بر این مدعاست. علاوه بر این، تكنولوژی به عنوان یك محصول، شباهتهایی با مضامینی چون هنر، ورزش و زندگی برقرار می كند كه اینها نیز موضوع تأملات فلسفی قرار می گیرند. بسیاری از متخصصانی كه در این حوزه فعالیت دارند و عنوان فیلسوف تكنولوژی را یدك می كشند، با تكیه بر این ابهامهاست كه تصریح می كنند تا تعریف و نگاه ما نسبت به تكنولوژی مشخص نشود و تعریفی جامع و مانع و متقن از آن ارایه نكنیم. هر تلاشی برای مشخص كردن جایگاه فلسفه تكنولوژی ره به خطا می سپارد. به همین دلیل است كه گویی ما با یك دور روبرو هستیم.
برای آنكه بدانیم فلسفه تكنولوژی چیست، باید تعریف تكنولوژی را بدانیم و تعریف تكنولوژی بدون داشتن اطلاع از مباحث فلسفه تكنولوژی مشخص نیست.
۲) برخی از مسایلی كه در فلسفه تكنولوژی مطرح هستند، بدین قرارند: كدام مؤلفه ها باعث نزدیكی معرفت تكنولوژیك و معرفت علمی می شوند و كدام یك از اینها ذاتی تكنولوژی هستند؟ هستی شناسی مصنوعات چه تفاوتی با هستی شناسی اشیای طبیعی دارد؟ تمایز میان پیش بینی علمی با پیش بینی تكنولوژیك در چیست؟ قواعد موقتی تكنولوژیك و قوانین علمی چه اختلافهایی با یكدیگر دارند؟ فراز و فرود تبیین پراگماتیستی از تكنولوژی در چیست؟ نظامهای ارزشی و هنجارهای اخلاقی تكنولوژی كدام هستند؟ نسبت مفهومی میان تكنولوژی و شاخه های مختلف فرهنگ چیست؟ و...
در این میان توجه به معرفت شناسی تكنولوژی اهمیت بسزایی می یابد. تلقی كلاسیك نسبت به تكنولوژی با تلقی كلاسیك نسبت به علم در این نكات با هم مشتركند زیرا اولاً هر دو به جهان خارج قایلند و ثانیاً جهان خارج را هر چند نه به صورت كامل قابل شناخت می دانند و در نهایت معتقدند این دانش از جهان خارج قابل بهبود است.
چنانكه می دانیم، این پیش فرضها، پیش فرضهای رئالیسم نیز هستند. در این میان، در فضای جدید گونه ای رئالیسم انتقادی مورد توجه است كه معتقد است نظریه های تكنولوژیك نه تصویر جهان كه بازنمایی نمادین آن هستند كه نمی توانند همه جزییات را پوشش دهند. این نوع رئالیسم تصریح می كند كه نظریه های تكنولوژیك گونه ای ساده سازی هستند و از بسیاری از مفاهیم تشكیل شده اند كه مشابهی در جهان خارجی ندارند.
علاوه براین رویكرد، رئالیسم انتقادی از سوی برخی بدیلها چون ابزارگرایی و پراگماتیسم مورد هجمه واقع شده است. برای یك پراگماتیست موضوع علم سر جمع منابع انسانی و طبیعی است و دانش تنها ابزاری قلمداد می شود كه رسیدن به این منابع را محقق می سازد. در این منظومه اگر در علم هدف غایی موجود است، در تكنولوژی هدف واسطه ای برقرار است و امری موجود است تا ابزاری برای رسیدن به هدفی عملی باشد. در این منظومه است كه حجیت نظریه تكنولوژیك صدق مطرح می شود.
در فلسفه تكنولوژی از ما بعدالطبیعه ای كه پیش فرضهای كنش تكنولوژیك را تشكیل می دهد، سخن به میان می آید. در این میان به مواردی چون تشكیل جهان از اشیا، جمع نظام مند اشیا، تكثر دترمینیستی، و علیت بین پدیده ها اشاره می شوند كه به عنوان فرضهای تكنولوژی مطرحند.
۳) از مهمترین و جذابترین بحثها در فلسفه تكنولوژی، بحث نسبت تكنولوژی و اخلاق است. یك جنبه از این بحث به گرایش تكنولوژی به تغییر جهان و سلسله مراتب كردن آن برمی گردد. برخلاف علم كه همه اشیا را به یك چشم می بیند (حداقل در تصویر كلاسیك) تكنولوژی به اشیایی توجه می كند كه تغییر جهان را بهتر و آسان تر به انجام می رسانند. از سوی دیگر برخی از مباحث فلسفه تكنولوژی به این نكته می پردازد كه چه ارزشهایی در تاریخ بشر سبب شده اند كه تكنولوژی چنین رشد كند و همه زندگی فردی و اجتماعی ما را از خود متأثر نماید.
بسیاری از تحلیلهایی كه ما از «مارتین هایدگر» فیلسوف معروف قرن بیستم در باب تكنولوژی سراغ داریم، ذیل این عنوان جای می گیرند. یعنی وی درصدد است ارزشهایی را مشخص كند كه مبتنی بر تكنولوژی جدید و به تبع از علم جدید شكل می گیرند. از سوی دیگر به این پرسش توجه داشته باشند كه تكنولوژی بعد از رشد چه ارزشهایی را با خود می آورد و چگونه همه شؤون زندگی و از جمله حوزه اخلاق و ارزشها را متأثر می كند.
بسیاری از تحلیلهای روان شناسانه و جامعه شناسانه، تكنولوژی را از این منظر به نظاره نشسته اند. فیلم «عصرنوین» چاپلین نمونه خوبی برای این رویكرد اخلاق محور به تكنولوژی است. پژوهشگرانی هستند كه معتقدند با نضج گرفتن تكنولوژی برخی از ارزشهای اخلاقی جای خود را به ارزشهای تكنولوژیك داده اند. اینكه انسان برتر از طبیعت است و نیازهای وی بر حفظ طبیعت مقدم است، به نظر عده ای، پایه و اساس تكنولوژی را تشكیل می دهد.
اگر این هنجار را قبول داشته باشیم، آنگاه می توانیم تصریح كنیم كه انسان حق دارد تا آنجا كه امكان دارد از طبیعت برای منفعت شخصی خود استفاده نماید. در این راستا مسؤولیتی متوجه انسان نیست و اگر در قبال اعضای خانواده و دوستانش تكالیفی دارد در مورد مواجهه اش با طبیعت نمی توان تكالیف و وظایفی را برای وی مشخص كرد. اینجاست كه می توان چون «فرانسیس بیكن» تأكید كرد كه برای خواستهای انسانی، هرگونه شكنجه كردن طبیعت مجاز و موجه است. در این منظومه البته تكنولوژیهای مختلف هیچ گونه مسؤولیتی را برای خود احساس نمی كنند.
بی تردید، این مبانی، برخی از مبادی تكنولوژی را حداقل تا قبل از قرن بیستم شامل می شدند، اما وضع در موقعیت كنونی تا حدی متفاوت است. بشر كنونی پی برده است كه اگر تكنولوژیها این گونه به فعالیت خود ادامه دهند، طولی نخواهد كشید كه خود انسان برده و تابعی از آنها خواهد شد؛ همانطور كه هم اكنون نیز عده ای از دترمینیسم حاد تكنولوژیك سخن به میان می آورند. بدین جهت ما شاهد گرایشهای گوناگونی در اخلاق تكنولوژی هستیم و آنچه اكنون باعنوان «اخلاق زیست محیطی» به چشم می آید، می تواند برخی از تلاشهایی باشد كه در این راستا انجام گرفته است.
بی تردید ما نیاز به اخلاقی داریم كه تكنولوژی را سامان دهد و از سوی دیگر این اخلاق نتواند تبعات نامطلوب آن را نادیده گیرد. این اخلاق البته هم باید جنبه های فردی را در برگیرد و هم شامل جنبه های اجتماعی شود. با تكیه بر این نكات است كه توجه به اخلاق تكنولوژی را می توان یكی از محوری ترین مضامین فلسفه تكنولوژی قلمداد كرد.
۴) چه موافق و چه مخالف تكنولوژی باشیم، این نكته را نمی توان نادیده گرفت كه تكنولوژی از مهمترین عرصه هایی است كه همه شؤون فردی و اجتماعی ما را از خود متأثر كرده است. بدین گونه در هیچ تحلیل و بررسی ای نیست كه از نقش این مفهوم بتوان به سادگی گذر كرد. این نكات باعث شده اند عده ای این گونه تصریح كنند ما در زمانه ای زندگی می كنیم كه در آن دترمینیسم تكنولوژیك غالب است.
این تلقی نسبت به تكنولوژی تصریح می كند كه آینده بشریت كاملاً تحت الشعاع وضعیت كنونی و آینده تكنولوژی قرار دارد و در این زمینه عقل و كنش انسانی نقشی تعیین كننده بر عهده ندارند. بحث استقلال تكنولوژی نیز با این موضوع ارتباطی برقرار می كند، زیرا این رویكرد اذعان می دارد تكنولوژی هم اكنون در وضعیتی است كه مستقل از بشر به راه و مسیر خود ادامه می دهد و اراده انسانی نقشی در تغییر آن ندارد. این موضوع نیز از مهمترین مضامینی است كه در فلسفه تكنولوژی بسیار مورد توجه قرار می گیرد و نظرات مختلفی نسبت به آن وجود دارد.
نظری كه مخالف دترمینیسم تكنولوژیك است، بر مدلی دست می گذارد كه در آن، علم، ریاضیات و مطالعات فرهنگی و علوم انسانی و همچنین هنر و تكنولوژی همه در ارتباطی دو سویه و تعامل گونه با هم قرار دارند و همه از یكدیگر تأثیر می پذیرند و بر هم تأثیر می گذارند. با این همه، تأثیری كه تكنولوژی بر جنبه های مختلف می گذارد، تأثیری است كه به جهت حوزه كلان و كلی و گستردگی ای كه در بردارد، از تأثیرهای دیگر بیشتر است.
۵) متأسفانه در دیار ما تفكر نظری در باب تكنولوژی چندان رواج نداشته و ندارد. نخبگان ما كمتر توانسته اند به دیدی جامع و نظام مند درباره تكنولوژی برسند. حداكثر تلاشی كه آنها به خرج داده اند، كوششی در راستای علم شناسی بوده است كه این علم شناسی نیز در بسیاری از موارد ناقص است.
نخبگان ما عموماً تكنولوژی را ناشی از علم دانسته و می دانند و بسیاری از قواعدی را كه درباره علم صادقند، به تكنولوژی نسبت می دهند، غافل از اینكه تكنولوژی از دوره خاصی كاملاً از علم جدا می شود و بدین جهت در موقعیت فعلی قواعد و قوانین خاص خود را دارد و مكانیسمهای ارتباطی آن با جامعه و فرهنگ با مكانیسمهای علمی در این زمینه كاملآً مجزا و مستقل هستند.
بنابراین، تا نتوانیم ارتباطی منطقی و سنجیده با تكنولوژی جدید برقرار كنیم، نمی توانیم ارتباطی جدی با مدرنیته و جهان جدید برقرار نماییم و همین نكته ضرورت تأملات نظری درباره تكنولوژی را به ما یادآوری می كند.
حسین كاجی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید