جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ورود ارتش ایران به تبریز


ورود ارتش ایران به تبریز
● چهارشنبه ۲۰ آذر ماه ۱۳۲۵
امروز هم در شهر نگرانی میان مردم حكمفرما بود. روابط بین تبریز و تهران همان طور مقطوع بود. سیم تلگراف كار نمی‌كند. رادیوی تبریز با رادیوی تهران به شدت داخل جنگ شده است. طیاره‌های تهران بالا‌ی تبریز پرواز نموده، اوراقی فرو ریخته‌اند كه در آن اهالی را دعوت به ترك مقاومت كرده‌اند. مامورین حكومت و آژان‌ها مردم را نمی‌گذارند كه آن اوراق را بخوانند، اما مردم آن اوراق را دست به دست همدیگر می‌رسانند. هر روز عده‌ای فدایی و نظامی‌به جبهه‌های جنگ میانه و میاندوآب فرستاده می‌شوند. برای رسانیدن قشون و مهمات هر چه ممكن است از وسایل نقلیه از دست صاحبان آنها منتزع می‌شود و برای حمل و نقل قشونی به كار برده می‌شود. حتی الا‌‌غ آسیابان را هم آژان توقیف نموده و می‌برده است؛ در حالی كه آردهایی كه بار الا‌‌غ بود در توی جوال در كوچه مانده بوده است حتی دوچرخه‌ها را می‌گرفتند.
تمام آژان‌های نظمیه را عوض نموده‌اند. به جای آژان‌های قدیم كه غالبا اهل شهر بودند به دهاتی‌ها و مهاجرها لباس آژانی پوشانده وحفظ شهر را به عهده ایشان واگذار نموده‌اند.از وضع جنگ اطلا‌‌ع قطعی در دست نیست. همین قدر مسلم است كه هم در نزدیك میانه و هم در جبهه افشار و میاندوآب تصادفاتی فیمابین واقع گردیده است. رادیوی تهران اطلا‌‌ع داده است كه قوای دولتی ارتفاعات قافلا‌‌نكوه را متصرف گردیده‌اند.كسان جوانانی كه به عنوان نظام وظیفه به جبهه‌ها ارسال شده‌اند خیلی پریشان هستند و غالبا وسیله ارتباط و خبر گرفتن را هم ندارند. از سران دموكرات ، پیشه‌وری و بی‌ریا را طرفدار مقاومت و جنگ می‌گویند. بنا به اطلا‌‌عی كه دارم الهامی‌هم به شدت طرفدار جنگ، آقای شبستری و دكتر جاوید را مردم طرفدار ملا‌‌یمت و سازش تشخیص داده‌اند.
تا حال آقای قوام السلطنه چندین تلگراف به دكتر جاوید استاندار مخابره نموده و درخواست كرده است كه برای ورود قوای دولت به آذربایجان كه برای حفظ انتظامات در موقع انتخابات ارسال گردیده‌اند، ممانعت به عمل نیاید.
چند نفر را كه در این اواخر توقیف نموده بودند، هنوز آزاد ننموده‌اند. از جمله آنها حاجی محمدعلی حیدرزاده كه از تجار و متمولین تبریز و آدم زرنگ و حرافی می‌باشد. یكی هم سیف‌الله باغ میشه‌ای معروف كه از یادگارهای انقلا‌‌بات گذشته است ودر قضایای تروریستیانقلا‌‌ب سال ۱۳۳۶ ق دست داشت. عباس عابدی از اهل اهر و شقاقی (موفق الملك قبچاقی) را هم جزو توقیف شدگان نام می‌برند.
نزدیك غروب معلوم شد كه در شهر حكومت نظامی‌اعلا‌‌م شده است. همان وقت خبری هم منتشر شد كه سازش حاصل گردیده است. تشویش و نگرانی مردم به منتهی درجه رسیده است. ساعت پنج بعد‌از‌ظهر رادیوی تبریز اول خبر مشروح خود خبر داد كه قرار شده است ممانعتی از ورود قوای دولتی به عمل نیاید. دو تلگراف از آقای شبستری كه یكی به شاه و دیگری به نخست وزیر مخابره شده بود، در رادیو به زبان فارسی خوانده شد. یك تلگراف هم از دكتر جاوید خطاب به نخست وزیر خوانده شد. تلگراف‌ها محترمانه بود. در تلگراف دكتر جاوید این هم بود كه تلگراف نخست وزیر یازده ساعت دیرتر از موقع رسیده است. از لحن تلگراف شبستری معلوم بود كه سعی دارد حسن خدمت خود را در حل قضیه و وادار نمودن همكاران خود به اطاعت و تسلیم بلا‌‌شرط در ضمن همین تلگراف‌ها مورد توجه قرار بدهد. تنها نكته‌ای كه در تلگراف آقای شبستری غیرخاضعانه به نظر می‌آید این جمله بود كه از قوام السلطنه درخواست نموده بود كه قوای دولتی به غیر از نظارت بر حسن جریان انتخابات در كارهای دیگر مداخله نكنند. از این خبر غیرمنتظره خیلی خوشوقت شدیم.
از بس خبر خوش و باورنكردنی بود تا مدتی در اطراف نمی‌توانستیم درست فكر كنیم. همین قدر متوجه بودیم كه نام پیشه‌وری در این جریان به عیان نیامد. ما آن را این طور تحلیل نمودیم كه برای تسهیل امر سازش قدری عقب كشیده و میدان را به آقای شبستری و دكتر جاوید كه میانه‌شان با تهران به آن درجه بد نبود و به اصطلا‌‌ح هر دو طرف دیوار را خراب نكرده بودند، واگذار نموده است....، دو سه ساعت از نصف شب گذشته، من با صدای تیرهایی كه خالی می‌شد از خواب بیدار شدم. صدای حركت اتومبیل هم می‌آمد. من با خودم گفتم چون سران كار می‌‌خواهند شهر را قبل از ورود قشون، مثل زنجان تخلیه نمایند، تیرها را خالی می‌كنند كه مردم ترسیده از خانه‌های خود خارج نشوند تا با فراغ خاطر هر چه را می‌خواهند ببرند.
● پنج‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۲۵
با صدای لا‌‌ینقطع تیر از خواب بیدار شدیم. قبل از طلوع آفتاب توسط نوكری كه برای خرید نان صبحانه بیرون رفته بود، مطلع شدیم كه اوضاع به كلی برگشته است. اهل شهر بر علیه حكومت پیشه‌وری قیام نموده و شهر را متصرف شده‌اند. فدایی‌ها و مهاجرها را خلع سلا‌‌ح نموده و دسته دسته مردم شهری كه مسلح شده‌اند مشغول تعقیب و دستگیری و قتل سران و سر گروگان آنها می‌باشند. پیشه‌‌وری فرار كرده است. نظمیه به تصرف اهل شهر در آمده است و مهاجرهایی كه در خانه‌های مصادره شده اسكان داده شده بودند بیرون ریخته شده‌اند. از هر طرف صدای تیر تفنگ و تپانچه و مسلسل كه به خوبی از همدیگر متمایز بودند، شنیده می‌شد.
به نقل از خاطرات آیت‌الله میرزا عبدالله مجتهدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید