پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


اخراجی‌ها: سینمای گلگیر عقب


اخراجی‌ها: سینمای گلگیر عقب
بر همگان واضح و مبرهن است که سینما علاوه بر آنکه هنر هفتم و هنر هنرها بوده،‌ در شرایط خطیر کنونی از اهم امور نیز می­باشد. به طوری که دشمنان ما با استفاده ابزاری از این ابزار گامهای قشنگی در جهت تخریب فرهنگ فاخر ما برداشته­اند. از جمله فیلم ضدایرانی،‌ ضدانسانی، فرهنگ­ستیز و مخرب ۳۰۰ که به زیبایی هرچه تمامتر فرهنگ ۱۰۰۰۰ ساله ایران عزیز را نابود کرد. لذا لازم است تا اصحاب قلم و اندیشه (خودمان و دیگران) ضمن توجه به این موضوع، اذهان عمومی را به سمت این هنر جلب نموده و با معرفی و ترویج فیلم‌های فاخر ایرانی موجبات رشد و تعالی فرهنگ ملت عزیز ایران اسلامی را فراهم آورند. پس مجدداً لذا ما در این مجال می‌کوشیم ضمن کارهای دیگری که می­کنیم، به طور منظم دقیقاً هر چند وقت یکبار با معرفی فیلم‌های فاخر ایرانی اذهان عمومی را به سمت این فیلم‌ها جلب نموده و به سهم خود موجبات رشد و تعالی فرهنگ ملت عزیز ایران اسلامی را فراهم آوریم.
▪ نام فیلم: بزن بریم کی به کیه؟!
▪ کارگردان: کار گروهی
▪ جلوه‌های ویژه: هوارتا!
▪ مدیر فیلمبرداری: برادر متعهدیان
▪ موسیقی: استاد متفکریان
▪ تهیه‌کننده: برادر کیسه­ساز
▪ بازیگران: خودتو با من چیکار داری؟،‌ کامبیز خلاف، جواد ترقه،‌ غلام شیشلول­بند و فخرالدین صدیق­شریف در نقش مثبت.
● خلاصه داستان:
جمعی از اراذل محل که البته دلهای پاکی دارند و جزو جوانان همین سرزمین محسوب می‌شوند سر کوچه ایستاده­اند و ضمن چرخاندان زنجیر (به نشانه‌ی اعتراض به برخی موارد) و تسبیح (به نشانه‌ی تمایل درونی به معنویت) یکی از دختران محل را که همچون پنجه‌ی آفتاب قرار دارد، مورد رؤیت قرار می‌دهند. یکی از این جوانان به نام کامبیز خلاف عاشق این دختر است،‌ اما اگرچه پدر دختر خودش دوتار می‌زند (به نشانه‌ی برخورداری از پایگاه اصیل هویتی)‌ اما برادر نامردی دارد که مخالف ازدواج آنهاست. در این میان یک حاجی (به نشانه‌ی محمدرضا شریفی­نیا) نیز وجود دارد که علیرغم ارتباط با حاج­آقای محل (به نشانه‌ی احترام به نهاد روحانیت) از خوی ناپسند ریاکاری و ظاهربینی (به نشانه‌ی ریاکاری و ظاهربینی) رنج می­برد.
در نهایت کامبیز و دوستان تصمیم می­گیرند که با عزیمت به جبهه­های نبرد حق علیه باطل، ضمن فراهم­سازی زمینه­های تحول انفسی خود،‌ اخلاص،‌ شجاعت و پایمردی همدیگر را نیز به نمایش گذاشته و ثابت کنند که همه مردم در دفاع مقدس شرکت کرده و همه‌ی شهدا نیز پسر پیغمبر نبوده­اند. آنها در آزمون گزینش شرکت کرده و به سختی قبول می‌شوند و فردای آن روز به همراه حاج­آقا (به نشانه‌ی حضور فعال روحانیت)‌ و حاجی (به نشانه‌ی افرادی که از راه آرمانهای انقلاب نان می­خورند)‌ راهی جبهه­های نبرد می­شوند.
آنها در راه با زمزمه­کردن ترانه­های عباس قادری و جواد یساری و امثالهم و نیز قرائت جوکهای اس‌ام­اسی با صدای بلند،‌ علاوه بر ایجاد فضای نشاط، مخاطبان را به سینما جذب کرده و آنها را از خطوط قرمز عبور می‌دهند. آنها پس از طی مسافتی (به نشانه‌ی هجرت که خودش به نشانه‌ی مرحله اول در سلوک نفسانی به سوی حقیقت می­باشد) به جبهه­های جنگ می‌رسند. در آنجا حاج­فرمانده، نخست جلوی آنها را گرفته از ورود آنها به اردوگاه ممانعت به عمل ­آورد،‌ اما در ادامه با وساطت حاج­آقا (به نشانه‌ی محبت روحانیت)‌ به حضور آنها راضی می‌گردد.
آنها پس از ورود به اردوگاه شروع به تحول می­کنند. سپس به کنج خلوتی رفته، ضمن عبادت پروردگار به شرب خمر‌، بازی با آلات قمار،‌ تعریف جوکهای کاف دار و نیز قرائت سرودهای غیرانقلابی (همگی به نشانه‌ی زیاد بودن راه­های رسیدن به خدا و نیز مهربان بودن خدا قربونش برم) می‌پردازند. آنها در طی چند روزی که در اردوگاه هستند ضمن آشنا شدن با عزیزانی چون سیدجواد هاشمی (به نشانه ی سینمای دفاع مقدس)، جناب سرهنگ (به نشانه‌ی ارتشیان غیور جمهوری اسلامی که با رشادت در سالهای جنگ افتخارآفرین بودند) و عزیزان دیگر، با تیراندازی، خنثی کردن نارنجک،‌ شیوه تشخیص بوی بادام از بوی باقالی و فنون جنگی دیگر آشنا شده، پله­پله به ملاقات خدا نزدیک­تر می­شوند.
تا آنکه روز عملیات فرا می­رسد. در آن روز علیرغم مخالفت حاج­فرمانده که به حضور تمام اقشار جامعه در دفاع مقدس و نیز پسر پیغمبر نبودن شهدا اعتقاد ندارد، کامبیز خلاف و بقیه اراذل که از فرزندان همین مرزوبوم هستند، راهی خطوط مقدم می‌شوند. و این مرحله­ای بزرگ در زندگی آنهاست. آنها در آنجا طی یک روز کاری به طور متوالی با انواع جلوه­های دفاع مقدس آشنا می‌شوند. جلوه­هایی از قبیل حمله‌ی شیمیایی دشمن بعثی به مردم غیرنظامی (به نشانه‌ی عروس حلبچه)،‌ ورود تانکهای دشمن به سنگرهای و بیمارستانهای صحرایی (به نشانه‌ی هیوا)، عبور از میدان مین به شیوهای مرام­انگیز (به نشانه‌ی عبور)، شلیک گلوله از هلیکوپتر و پرت شدن خاک به هوا (به نشانه‌ی دوئل) و نیز جلوه­های ویژه دیگر که هریک نشانه­ای برای موارد دیگر هستند.
تماشای این جلوه­ها موجب می‌شود اراذل مربوطه به خود بیابند و دیگر گرد خلاف نگردند. در نهایت کامبیز خلاف (به نشانه‌ی قهرمان داستان) بر خلاف کلیشه­های رایج که در آنها قهرمان فیلم به طرز ناگهانی دچار تحول می‌شود، بدون هیچگونه تحولی و صرفاً‌ به اراده‌ی پروردگار شهید شده به دیار باقی می­شتابد و در اینجا دکتر محمد اصفهانی با اجرای ترانه­ای معنوی (به نشانه‌ی هنر متعالی) پایان زیبایی بر این فیلم سراسر خنده و معنویت رقم می­زند.
● نقد و نظر:
بزن بریم... فیلمی است متعلق به سینمای بدنه و حتی سینمای نواحی گلگیر عقب. این فیلم با بهره­گیری از پشتوانه‌ی عظیم سینمای مردمی دهه­های چهل و پنجاه، و ضمن وفاداری به تمامی سنتهای این سینما و با دقت در اینکه مبادا حتی یکی از این سنتها مغفول بماند، می‌کوشد حضور اقشار فراموش شده‌ی جامعه را در صحنه به نمایش بگذارد.
بزن بریم بر خلاف ظاهرش از تکنیکها و راهبردهای هنری استفاده کرده است. بازیهای بازیگران با تلفیقی از مکتبهای روحوضی،‌ برشت،‌ آتقی، سیاه­بازی، استانیسلاوسکی،‌ فردین و غیره تماشاگر را به شدت هر چه تمامتر از خنده روده­بر می‌کند. در کارگردانی نیز شیوه­های مختلفی از قبیل بگیر بریم دیر شد، سه دو یک اکشن، یدالله اسکورسیزی، همون که تو اون ­یکی فیلمت بود، بداهه­پردازی، هرچی ممدرضا بگه، بوم نیاد توی کادر،‌ و غیره به کار رفته که شیرینی خاصی به کار بخشیده است.
منطق سیال پست­مدرنیستی بر جای­جای فیلم سیطره دارد. زمان و مکان در پویه­ای دائم، منطق متعارف را ترکانده و گذشته و حال و اینجا و آنجا را در هم فرو می­کنند. حال در گذشته حضوری عینی می­یابد. مثلاً‌ در سکانس اتوبوس که از فصلهای درخشان بزن بریم... است، افراد جوکهای اس­ام­اسی سالهای میانی دهه‌ی هشتاد را در اواسط دهه‌ی شصت برای یکدیگر می­خوانند و گویی زمان را به بازی می­گیرند. این سیلان بدون اینکه ارتباط تماشاگر عام را با فیلم مخدوش کند، فقط ارتباط تماشاگر خاص را مخدوش می‌کند، و این نشانگر تسلط فیلمساز بر مدیوم سینماست. از دیگر شاخصه­های بزن بریم... چیزهای دیگری هم هست که فعلاً قابل ذکر نیست.
مهران پایافر
امید مهدی‌نژاد


همچنین مشاهده کنید