شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

چند پرده از خداحافظی بی سروصدای دنیزلی


چند پرده از خداحافظی بی سروصدای دنیزلی
«تو مربی بزرگی بودی، با کمبودها و مشکلات مالی ساختی. می دونم که خیلی از گرفتاری هات به خاطر مسائل مالی بود. درسته که قهرمان نشدی اما یک ردپای خوب از خودت در فوتبال ایران به جا گذاشتی. فکر می کنم اگر لیگ بعدی شروع شود همه جای خالی دنیزلی را احساس کنند...»
محمدحسن انصاری فرد رفته که شاید برای آخرین بار مصطفی دنیزلی را ببیند. این طور که پیداست لحظه خداحافظی فرا رسیده. دنیزلی هم خوب گوش می دهد و می گوید؛ «من تلاش خودم را کردم. اما نشد...» هر دو چشم در چشم هم دوخته اند و در ذهنشان دنبال کلمات جدیدی می گردند که یافت می نشود.
دو ساعت به پرواز دنیزلی به استانبول مانده و قاعدتاً باید خداحافظی کرد. آقامصطفی خودش را آرام و سرحال نشان می دهد اما آن قدرها هنرپیشه خوبی نیست گهگاهی خودش را لو می دهد. آخرین سکانس احساسی تر از بقیه صحنه هاست. دنیزلی و انصاری فرد همدیگر را در آغوش می گیرند. صدای هیچ کدام درنمی آید. بغض گلو را قلقلک می دهد اما قرار نیست اشک ها پایین بیاید.
ساعت ۵/۱۱ شب است و یک ساعتی می شود که مدیرعامل نامطمئن پرسپولیس در خانه دنیزلی اطراق کرده. در این چند روزه از قول او چند جایی نقل شده که اگر بماند دنیزلی را نگه می دارد، اما سوال اصلی همین است که آیا انصاری فرد می ماند؟
توی راه دنیزلی فکر می کند به بحث دامنه داری که با انصاری فرد داشتند. پنالتی بود یا نبود؟ هر دو معتقد بودند که ۵۰-۵۰ بوده و نباید داور پنالتی می گرفت اما... بی فایده است. دنیزلی سعی می کند لبخند همیشگی را حفظ کند. خیابان های تهران را دوباره ورانداز می کند. دوستان همراهش خوب می دانند که چقدر تهران را دوست دارد.
یعنی ممکن است دوباره به تهران برگردد؟ اگر انصاری فرد بماند شاید، اما نزدیکانش می گویند قطعاً شرایط جدیدی برای ماندن در پرسپولیس خواهد داشت. خلوتی خیابان ها کمی غیرعادی است و همین موضوع لبخند را دوباره به صورت مصطفی برمی گرداند.
اوضاع در فرودگاه بهتر از آنی است که تصور می کرد. علاوه بر دو مترجم و یکی دو نفر از دوستان، چند نفر از هواداران پرسپولیس هم خودشان را به فرودگاه رسانده اند. حال و هوا نسبت به خداحافظی قبلی دنیزلی خیلی بهتر است. دفعه قبل که از پاس خداحافظی کرد فضا خیلی سنگین و سرد بود اما دلگرمی های هواداران حاضر در فرودگاه دنیزلی را سرحال آورده است. او همچنان سعی می کند خودش را آرام و راحت نشان دهد.
لبخند از صورتش محو نمی شود. هواداران در مورد انتقادات کارشناسان و بازیکنان سابق پرسپولیس می گویند و دنیزلی جواب می دهد؛ «هر کی هر چی دوست دارد بگوید، خیلی طبیعی است که در این فضای احساسی همه انتقاد کنند اما کمی بگذرد فضا منطقی تر می شود...» هواداران از احساس او بعد از این باخت می پرسند و او هم با قدرت می گوید؛ «من همیشه احساس خوبی از ایران داشته ام. مطمئن باشید همان قدر که شما ایرانی هستید من هم هستم...» هواداران پیشنهاد می کنند که برگردد و دنیزلی هم طوری رفتار می کند که انگار قرار است برگردد.
حتی نورالدین و نماینده سفارت ترکیه هم طوری حرف می زنند که انگار قرار است برگردد؛ «یک مقدار کار عقب افتاده هست که باید انجام شود. به احتمال زیاد آقای دنیزلی برمی گردند.» ساعت ۵/۲ صبح است که پاسپورت دنیزلی از زیر دست مامور کنترل رد می شود. تمام شد. حالا دنیزلی خارج از مرزهای ایران است حتی اگر در قلب فرودگاه مهرآباد باشد. یک پک عمیق به سیگار می زند و روی صندلی های بزرگ سالن انتظار لم می دهد...
چشم های آبی از نظرش محو نمی شود. یاد حرف های سعید راد دیگر مهمان آخر شب دوشنبه می افتد. هوادار قدیمی پرسپولیس بعد از کریم باقری، فرشید کریمی، ابراهیم اسدی و احسان خرسندی و روبرت ساها با دنیزلی خداحافظی کرد. آقای هنرپیشه گفت؛ «با باخت در برابر سپاهان، روح فوتبال مرد. مردم هنوز توی شوک هستند.» و بعد یاد حرف های انصاری فرد افتاد. «این ایده ما بود که برای پرسپولیس مربی بزرگ خارجی بیاوریم. فکر می کنم هیچ اتفاق بدی نیفتاده.
به هر حال، دو جام را به خاطر مسائل داوری و گرفتاری های دیگر از دست دادیم و فکر می کنم این ایده شکست خورده است. ممکن است فوتبال ما چند سال به عقب برگردد. اگر آقای دنیزلی موفق می شد همه می رفتند سراغ مربی بزرگ خارجی...» چشم های آبی لحظه ای بسته می شوند.
ورودی هواپیما باز شده و مسافران به نوبت وارد دالان می شوند. آخرین پک سیگار عمیق تر از قبلی هاست. دنیزلی ترجیح می دهد آخرین نفری باشد که سوار هواپیما می شود. نوای اذان به گوش می رسد...
مانی راهبر
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید