جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ریشه های اقتصادی تمدن اسلامی


ریشه های اقتصادی تمدن اسلامی
قرآن پیامبر اسلام را منجی انسان ها و نجات دهنده از ظلمت ها و تاریکی ها معرفی کرده و وی را مبعوث برای تمامی جهانیان معرفی می کند. فتوحات اسلامی یک سال بعد از فتح مکه با غزوه تبوک آغاز شد و مسلمانان ثروت هنگفتی از آن اندوختند. این ثروت از جواهرات و زیورآلاتی بود که بر بت ها آویخته شده بود. پیامبر رابطه ای دقیق میان سرمایه و بازده پول برقرار کرد برای همین هر سرمایه ای را زکاتی خاص بود.
نظام سرمایه داری اسلام، که پیامبر بنا نهاده بود، سه پایه داشت: نخست زکات که برای هر کس که اموالش به نصاب معینی می رسید واجب بود. دوم، جزیه برای نامسلمانانی که در حکومت اسلامی به سر می بردند. جزیه قاعده خاصی نداشت و تعیین مقدار آن و چگونگی صرف آن بر عهده حاکم بود. جزیه فقط در برابر افراد گرفته می شد. سوم، خراج که در برابر زمین از نامسلمانان گرفته می شد.مقاله حاضر عهده دار پژوهشی در اوضاع اقتصادی اعراب، پیش و پس از ظهور اسلام است.
جامعه قریش، که اسلام در آن پدید آمد، جامعه ای سرمایه داری بود البته نه به معنای امروزین کلمه. این جامعه برای رسیدن به سود بیشتر هیچ حد و مرز اخلاقی ـ دینی نمی شناخت. دو حادثه در تاریخ اسلام اهمیت ثروت و نقش آن در جامعه مکی و به ویژه قریشی را به خوبی نشان می دهد؛ یکی گرفتن منصب سقایت از ابوطالب فقط به آن سبب که فقیر بود هرچند جایگاه اجتماعی و قبیله ای والایی داشت. دیگر آنکه عدی بن حاتم فقط هنگامی ایمان آورد که مطمئن شد ثروتی به دست می آورد .تجارت تنها حرفه ای بود که اعراب به ویژه قریش به خوبی از آن آگاه بودند. آنان برخلاف پارسیان، یونانیان، رومیان، ساسانیان و یهودیان صنعتی نمی دانستند.
به قول ابن خلدون: «اعراب در صنعت از همه بی اطلاع ترند زیرا از همه بدوی تر و از ساخت و ساز بیگانه ترند».(۱) البته صنایع سبکی همچون شمشیرسازی و دیگر صنایع آهنگری، در حدی که در کشاورزی به کار آید، میان آنان رواج داشته است. از کشاورزی نیز هیچ نمی دانستند و حتی آن را کوچک می شمردند و به بندگان و بیگانگان سپرده بودند. حتی ازدواج با دختر کشاورز یا صنعتگر را عار می شمردند.(۲) خاک و آب و هوای منطقه حجاز نیز چندان مناسب کشاورزی نبود و نیست.
اما موقعیت جغرافیایی مکه و نزدیک بودنش به یمن، قطب باسابقه اقتصادی، و نیز مرکز عبادت بت پرستان بودنش، همگی شرایط لازم برای کار تجاری را در آن فراهم آورده بود. آنان از دو قرن پیش از ظهور اسلام کار تجاری را آغاز کردند. نخست قبیله «جïرهم» و سپس خزاعه و در نهایت قریش در این دو قرن تجارت پیشگی را به خوبی آموختند زیرا با نبود صنعت و کشاورزی راه دیگری برای کسب ثروت نداشتند.
شرایط تاریخی نیز با آنان هم نوا بود. این شرایط را می توان در پنج مورد خلاصه کرد :
۱) جنگ های بلندمدت میان امپراتوری های ایران و روم در اوایل قرن ششم.
۲) شکل گیری حکومت غسانیان که راه تجاری فرات را بسته بود.
۳) مشغول شدن حبشیان به سیاست های بین المللی و رها کردن تجارت. حبشیان در تجارت ابریشم رقیب ایرانیان بودند.
۴) اوج گرفتن مکه و به حضیض افتادن یمن، به علت جنگ با حبشه.
۵) تغییر راه تجاری از شرق به غرب جزیره العرب برای فرار از نظارت ها و سخت گیری هایی که در شام و عراق برای کاروان های تجارتی برقرار شده بود.
از طرفی حجاز از شمال با شام، امپراتوری بیزانس و از شمال شرقی با امپراتوری پارسی همسایه بود که هر دو میراث مادی و اخلاقی گرانبهایی داشتند و مکه توانست با برقراری رابطه با این دو تمدن و یادگیری فنون تجارت از آن دو، خود را به سطح بالایی از توانایی های تجاری برساند. نقش کعبه و وجود قبیله ای ثروتمند و نامدار همچون قریش را نیز نباید از یاد برد.
این دو امنیتی برای کاروان های تجاری فراهم کرده بود که در آن روزگار هیچ شهری نمی توانست برقرار کند. بدین ترتیب قریشیان موفق شدند مکه را به یک مرکز تجارت جهانی و دینی بزرگ تبدیل کنند. اینها همه دست به دست هم داده بود تا مکه یکی از مراکز تجارت مشرق زمین شود و «راه بخور» ـ نظیر «راه ابریشم» ـ نام گیرد.
مشکلات تجارت دریایی، همچون احتمال فراوان سوانح طبیعی و ناامنی راه های دریایی نیز کمک می کرد که راه های زمینی برای تجارت مرغوب تر باشد. اینها همه دست به دست هم داده بود که مکه مرکز ترانزیت کالا از جنوب به شمال باشد و به قول هنری لامس، شبیه جمهوری بازرگانی ای که مجموعه ای از بازرگانان ثروتمند آن را اداره می کنند.(۳) چنین اوضاع و احوالی، قریش را به پذیرش اخلاق بازرگانی و خوش صحبتی و امانت داری و ایجاد امنیت داخلی وادار می کرد.
ثروت اعراب پیش از اسلام از چند راه تامین می شد:
۱) تجارت، که اصلی ترین مورد بود.
۲) خدمات اقتصادی، نظیر تبدیل واحدهای پولی و اعطای قرض و وام، که در اختیار یهودیان و اشراف قریش بود.
۳) کشاورزی، که بسیار محدود و کمتر از آن بود که نیازهای داخلی را برآورده کند.
۴) صنعت که آن نیز بسیار محدود بود.
۵) هدایا و نذرهایی که به معابد اهدا می شد.
بزرگان قریش، ثروتی هنگفت داشتند. گویند ولیدبن مغیره را صدهزار دینار ثروت بود. یک دینار قیمت یک جفت شتر بود. برخی اعراب با ده دینار در کاروان بازرگانی سهم می گذاشتند و اینان مالدار به حساب می آمدند. تراز تجاری قریش به ۲۵۰هزار دینار طلا در سال می رسید.
همین ثروت فراوان باعث شده بود زبان عربی قریشی تنها زبان بازرگانی در جزیره العرب باشد و همه مردم آن ناحیه آن را بدانند و این خود بعدها به گسترش اسلام کمک فراوان کرد.
همین شرایط اقتصادی نقش فراوانی در مخالفت قریش با اسلام نیز داشته است. به راحتی می توان حدس زد که کسانی نظیر ابوسفیان یا ولیدبن مغیره هرگز به مسائل ایمانی اهمیتی نمی داده اند و سودیابی برای آنان از هر چیزی مهمتر بوده و هرآینه اگر به این نتیجه می رسیدند که تسلط اسلام ثروت بیشتری برایشان فراهم خواهد آورد بی تردید آن را با آغوش باز می پذیرفتند.
● اقتصاد پس از اسلام
دارایی پس از اسلام نیز اهمیت فراوان خود را از دست نداد. در حدیثی از پیامبر دارایی به اندازه دین اهمیت دارد: «هر که در راه دارایی اش کشته شود شهید است. هر که در راه دینش کشته شود شهید است». یا در جایی دیگر کسی از پیامبر می پرسد: «یا رسول الله، اگر کسی خواست دارایی ام را به زور از من بگیرد چه کنم؟ فرمود به او مده. پرسید اگر با من به جنگ برخاست؟ فرمود تو هم با او بجنگ.
پرسید: اگر کشته شدم؟ فرمود شهید خواهی بود. پرسید اگر او را کشتم؟ فرمود در آتش خواهد بود». فتوحات اسلامی یک سال بعد از فتح مکه با غزوه تبوک آغاز شد و مسلمانان ثروت هنگفتی از آن اندوختند. این ثروت از جواهرات و زیورآلاتی بود که بر بت ها آویخته شده بود. پیامبر رابطه ای دقیق میان سرمایه و بازده پول برقرار کرد برای همین هر سرمایه ای را زکاتی خاص بود. نظام سرمایه داری اسلام، که پیامبر بنا نهاده بود، سه پایه داشت:
الف) نخست زکات که برای هر کس که اموالش به نصاب معینی می رسید واجب بود.
ب) دوم، جزیه برای نامسلمانانی که در حکومت اسلامی به سر می بردند. جزیه قاعده خاصی نداشت و تعیین مقدار آن و چگونگی صرف آن بر عهده حاکم بود. جزیه فقط در برابر افراد گرفته می شد.
ج) سوم، خراج که در برابر زمین از نامسلمانان گرفته می شد. محاسبه خراج خود سه گونه بود: خراج مساحتی که به ازای هر مساحت معینی از زمین تعیین می شد (بیشتر در مصر)؛ خراج تقسیمی که به ازای محصول زمین محاسبه می شد (بیشتر در عراق)؛ خراج مقاطعه ای که صاحب زمین ملزم بود سالانه مبلغ معینی پول بپردازد چه زمینش محصول بدهد چه ندهد (بیشتر در شام)، اما حکم زمین هایی که به غنیمت سربازان می افتاد، این بود که هشتاد درصد آنها از آن خود سربازان بود و بیست درصد از آن بیت المال.
این خود یکی از مهمترین انگیزه های سربازان برای فتح بیشتر بود و این مشکلات فراوانی ایجاد می کرد. یکی آنکه منجر به ایجاد طبقه جدیدی از ثروتمندان می شد که ممکن بود امنیت حکومت را به خطر اندازند و دیگر آنکه این ثروت هنگفت آنان را از جنگ بازمی داشت و سربازان را به مالک و کشاورز تبدیل می کرد. عمر که به حساسیت این وضع پی برد این قانون را تغییر داد و حکم کرد که این زمین ها به ملکیت صاحبانش بماند و آنان موظف به پرداخت خراج شوند و بدین ترتیب مسلمانان ثروت هنگفتی از این راه کسب کردند. هشتاد درصد این اموال به جنگجویان می رسید و بیست درصد از آن بیت المال بود.
از دیگر درآمدهای مسلمانان «فیء» بود. یعنی درآمدی که در نتیجه قراردادهای مسالمت آمیز با اطراف گوناگون به دست آید. در این حالت فقط بیست درصد از درآمد به مسلمانان می رسید، که جنگی نکرده بودند، و مابقی به حاکم. اعراب پس از اسلام ثروتی هنگفت یافتند که قریش در بازرگانی های خود به خواب هم نمی دید.
سعدبن ابی وقاص در خزانه کسرا سه میلیون دینار نقد، علاوه بر جواهرات و لباس ها و... یافت. برخی منابع گفته اند که سهم هر سرباز از این غنایم دوازده هزار دینار بود. گویند زمین عراق برای حکومت اسلامی سالانه چهار یا هفت میلیون دینار درآمد داشت. (فتوح البلدان). عمروبن عاص سالانه ۱۴ میلیون دینار جزیه از مصر به مرکز می فرستاد و ابوموسی اشعری از یمن سالانه یک میلیون دینار. این زمین ها چنان فراوان بود که گاه خلیفه یک روستا را به یکی از صحابه می بخشید. مثلا عثمان روستای هرمزان را به سعد بن ابی وقاص بخشید. این بخشش ها نه فقط زمین که کشاورزان و ساکنان را هم شامل می شد.
نظام توزیع این اموال هرمی بود و تابع اولویت. این اولویت ها اینگونه بود؛
۱) همسران پیامبر.
۲) نزدیکان پیامبر.
۳) صحابه مهاجر.
۴) صحابه انصار.
۵) جنگجویان موظف .
۶) جنگجویان داوطلب.
با این درآمدهای جدید، که منبع اصلی آن غنایم بود (همانچه امروزه «اقتصاد جنگ» نامیده می شود) اسلام توانست راهکار اداری صحیحی برای افزایش سرمایه ایجاد کند. این اموال هنگفت بدین ترتیب توزیع می شد:
بیت المال که خزانه دولت یا بانک مرکزی بود و بر اساس آیه «الفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلفه قلوبهم و فی الرقاب و الغرمین و فی سبیل الله و ابن السبیل» (توبه/۶۱) تقسیم می شد.
اینکه این مال را خداوند برای هر فرد مهیا ساخته و «مال الله» است و بر این اساس لازم است که هر مسلمان حدود ۱۰درصد از آن را به عنوان زکات بپردازد تا همه جامعه اسلامی از آن بهره مند شود.
دعوت کردن و خواندن مردم به کسب روزی از راه کشاورزی و تولید.
● اسلام و کسب درآمد
اکنون این سوال مطرح می شود که آیا تمدن اسلامی از این پیوند تنگاتنگ اسلام با درآمد و توجه بی سابقه اسلام به کسب درآمد بهره برده است یا نه؟
در پاسخ به این سوال باید توجه داشته باشیم که تمدن اسلامی تنها تمدنی است که به دین پیوند خورده است. هیچ گاه در تاریخ از تمدن مسیحی یا تمدن یهودی یا بودایی سخنی به میان نیامده است و شکی نیست که درآمد و شرایط و قواعد آن نقشی مهم در شکل گیری این تمدن داشته است زیرا اسلام در جامعه ای تجاری شکل گرفت و مسائل مادی و اقتصادی بخش بزرگی از قرآن را به خود اختصاص داده است.(۸۵ بار واژه «مال» و ۶ بار «بیع»، ۸ بار «ربا»، ۱۳ آیه درباره قرض).پس می توان مدعی شدکه سرمایه وتجارت در شکل گیری و استمرارتمدن اسلامی نقشی مهم داشته است.
شاکر النابلسی
ترجمه؛ احسان موسوی خلخالی
پی نوشت ها؛
۱- المقدمه/۲۱۰
۲- المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ۶۰۷-۶۰۶
۳-Bernard Lewis, The Arabs In History, p. ۳۱
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید