سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

بررسی واژه «حزن» در قرآن


بررسی واژه «حزن» در قرآن
تاریخ فرهنگ اسلامی هم چون هر ساختار فرهنگی دیگر، در بطن خویش، گرایش ها و جریان های متفاوت و بعضاً متعارض آفریده است. ظهور این جریان های معارض ریشه در طبیعت و سرشت پویای هر نظام فرهنگی دارد.آن چه اسباب تمایز میان این نظام هاست ظرفیت آن ها برای تحمل جریان های معارض و مخالف است.بر این باور بود که برآن شدم در زمینه حزن واندوه نه بر اساس آن چه در تاریخ فرهنگ اسلامی است؛ بلکه با اتکا به ثقل اکبر قرآن کریم پژوهشی را انجام دهم بدین مناسبت ابتدا باتهیه معجمی از آیاتی که در آن واژه «حزن» و مشتقات آن به کار رفته است بامراجعه به تفاسیر مختلف به بررسی آن آیات پرداختم . نتیجه این پژوهش این شد که خداوند در همه این آیات ازمسلمانان ودر رأس آن ها پیامبر عظیم الشأن اسلام می خواهد حزن و اندوهی به خود راه ندهند؛ بلکه اندوه از شیطان و منافقین و کفار و مشرکین است. انسان مؤمن لازم است با سکینه وآرامش روانی به آینده درخشان با مسرّت بنگرد. از آن جایی که «تعالیم دینی» و آن چه به نام «مطلوبات خدا» در جوامع دینی عرضه می شوند ، ازتوان تأثیر فراوانی برخوردارند. هر گونه رویكردی در این خصوص می‌تواند فرهنگ جامعه را دچار تحولات مثبت یا منفی كند و در نهایت جامعه‌ای با نشاط و امیدوار یا جامعه ای افسرده و نومید پدید آورد. روشن است كه نشاط و امیدواری جامعه ، موجب تلاش و فعالیت مثبت و رشد و توسعه و تكامل مادی و معنوی می‌شود و افسردگی و نومیدی ، جامعه‌ای خمود ، غیر فعال و منحط از نظر مادی و معنوی پدید می‌آورد.در این پژوهش لازم بود به معانی نزدیک «حزن» نظیر غم ، هم ، تضرع ، جزع ، فزع ، اسف و بث هم پرداخته شود که به واسطه اطاله کلام به فرصت دیگر موکول کردم.
● درآمد
یكی از موضوعات مهم در بحث‌های انسان شناسی ، توجه به نیازها و تحولات روحی اوست. اهمیت این مسأله ناشی از تأثیرگذاری روحیات آدمی بر رفتارهای اوست. گرچه این تأثیر گذاری، متقابل است و رفتارهای آدمی نیز ، روحیات وی را دچار تحول و تغییر می‌كند.
«شادی و غم» از روحیاتی هستند كه تأثیر بسزایی در زندگی بشر دارند. «شادی» سبب « نشاط و امید » است و « غم و اندوه » سبب « افسردگی » و « یأس و نومیدی» است.
به نظر می‌رسد كه پدیده شادی یا غم ، از نوع « انفعال نفس » است و آدمی در پدید آمدن آن اختیاری ندارد؛ یعنی خارج از اراده آدمی پدیدار می‌گردند ، ولی ایجاد زمینه و بستر شكل گیری و تهیه مقدمات آن ها در بسیاری از موارد ، اختیاری است و با رویكرد‌های مختلف می‌توان به هر یك از آن ها اقدام كرد.
نقش تعلیم و تربیت در این موضوع مهم است و می‌تواند به انتخاب صحیح روش ها كمك كند و در سلامت روحی و روانی جامعه تأثیر جدی بگذارد.
● معنی لغوی واصطلاحی «حزن»
«الحُزن» به ضم حاء و سكون زاء به معنای اندوه بسیار است. خداوند می فرماید: إِنَّما أَشْكُوا بَثّی وَ حُزْنی إِلَی اللّهِ (یوسف/۱۲) : «من غم و اندوهم را تنها به خدا می‏گویم» و حزن ، حزنا از باب تعب پس آن حزن و حزین است.
حَزَن مانند حُزن ضد فرح، اندوهگین ،اندوه ، دلتنگی.
حَزن مثل فَلس ، زمین ناهموار، پست وبلند ، ضد سهل یا هموار،جمع حزون مثل فلوس حَزَن ( بر وزن عدم ) و حُزن ( بر وزن مزد ) چنان كه در بسیاری از كتب لغت و تفسیر آمده هر دو به یك معنی است ، و در اصل به معنی سختی زمین یا زمین سخت است یا ناهمواری زمین است ، و از آن جا كه غم و اندوه روح انسان را ناهموار و خشن می‏سازد ، این تعبیر در این معنی به كار رفته است .
كلمه حزن به معنای اندوه است ، در مقابل كلمه فرح كه به معنای سرور است ، و حزن وقتی به انسان دست می‏دهد كه چیزی را كه داشته از دست بدهد و یا دوست می‏دارد داشته باشد ولی ندارد ، و یا خود را مالك آن فرض كرده ، و از دستش بدهد .
حزن و اندوه هم ، همواره از مكروهی است كه واقع شده ، و شری كه پدید آمده ، مانند گناهانی كه از مؤمنین سر زده و از آثارش غمنده می‏شوند و یا خیراتی كه باز به خاطر سهل‏انگاری از آن ها فوت شده ، و از فوت آن اندوهگین می‏گردند ، و ملائكه ایشان را دلداری می‏دهند به این كه ایشان از چنان خوف و چنین اندوهی در امانند ، چون گناهانشان آمرزیده شده ، و عذاب از ایشان برداشته شده است .
در این كه میان خوف و حزن چه تفاوتی است ؟ جمعی از مفسران گفته‏اند : خوف و ترس مربوط به حوادث بیمناك آینده است ، و حزن و اندوه مربوط به حوادث ناگوار گذشته. به این ترتیب فرشتگان به آن ها می‏گویند ، نه از حوادث سختی كه در پیش دارید ، چه در دنیا و چه در هنگام مرگ و چه در مراحل رستاخیز نگران باشید ، و نه از گناهان گذشته خود یا فرزندانی كه از شما در دنیا باقی می‏مانند غمی به دل راه دهید. و فرق بین خوف و حزن از نظر مورد این است كه : خوف در جایی است كه احتمال وقوع مكروهی در بین باشد ، ولی حزن در جایی است كه وقوع آن قطعی باشد ، نه احتمالی .
تقدیم خوف بر حزن نیز ممكن است به همین ملاحظه باشد كه نگرانی انسان با ایمان بیشتر از حوادث آینده ، مخصوصا دادگاه محشر است. بعضی نیز گفته‏اند ترس و خوف در برابر عذاب است ، و اندوه و حزن در برابر از دست رفتن ثواب ، و فرشتگان الهی آن ها را به لطف پروردگار در هر دو قسمت امیدوار می‏سازند .
این احتمال نیز وجود دارد كه خوف در مورد مسائل خطرناك است اما غم مربوط به حوادث دردناك ، هر چند خطری در آن وجود نداشته باشد .
چون خوف همیشه از این جا سرچشمه می‏گیرد كه نفس ، احتمال ضرری را بدهد كه ضرر او است ، و از این راه اندوه به دل وارد می‏شود كه آدمی چیزی را كه دوست داشته از دست بدهد ، و یا چیزی را كه كراهت داشته گرفتارش شود .
خلاصه ، خوف و اندوه به خاطر از دست دادن نفع و یا برخورد با ضرر دست می‏دهد ، و تحقق این خوف و اندوه وقتی قابل تصور است كه آدمی برای خود ملك و یا حقی نسبت به آن چیزی كه از آن خوف و اندوه دارد قائل باشد؛ مثلا خود را مالك فرزند و یا جاه ، و یا آن ها و غیر آن ها را متعلق حق خود بداند ، و اما چیزی را كه می‏داند به هیچ وجه بین او و آن چیز علقه و رابطه‏ای نیست ، هیچ وقت در باره آن نه ترسی پیدا می‏كند و نه اندوهی .
و بر این حساب اگر كسی را فرض كنیم كه معتقد است به این كه تمامی عالم و تك تك موجودات آن و حتی وجود خودش ملك مطلق خدای سبحان است و احدی در این ملكیت شریك او نیست قهرا خود را نیز مالك هیچ چیز نمی‏داند ، و هیچ چیزی را متعلق حق خود به حساب نمی‏آورد تا در باره آن دچار خوف و یا اندوه گردد ، و این حالت همان وضعی است كه خدای تعالی اولیای خود را به داشتن آن توصیف نموده و فرموده: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.
پس اولیای خدا نه از چیزی می‏ترسند ، و نه برای چیزی اندوه می‏خورند - نه در دنیا و نه در آخرت - مگر آن كه خدای تعالی اراده كند كه آنان از چیزی بترسند و یا در باره آن اندوه خورند ، همان طور كه از آنان خواسته است تا از پروردگارشان بترسند، و از فوت كرامتی الهی كه از آنان فوت شده اندوه بخورند ، و همه این ها مراحلی است از تسلیم خدا شدن.
بنا بر این ، اطلاق آیه كه خوف و اندوه را به طور مطلق از اولیای خدا نفی می‏كند، دلالت دارد بر این كه اولیای خدا هم در دنیا متصف به نداشتن خوف و اندوهند ، و هم در آخرت .
در متن قرآن مطلوب نبودن « حزن و اندوه » نزد خدا و خلق او گزارش شده است جالب توجه است كه در كل آیات قرآن ۴۲ مرتبه واژه «حزن» با مشتقات آن به كار رفته است؛ ۲۶ آیه مكی و ۱۶ آیه مدنی می باشد و در اکثر این آیات خداوند حزن را به صورت منفی بیان نموده است و پرهیز از حزن دستور كار آیات می باشد که ما در این جا به نمونه هایی از آیات به ترتیب مشتق های «حزن» در معجم قرآن اشاره می‌كنیم :
▪ «تَحْزَنْ»
« شادی بخش بودن نسبت به دیگر افراد جامعه » پسندیده ترین كارها نزد خدا و حتی « برترین عبادت » است. به عبارتی دیگر ؛ تأكید بر « شدت محبوبیت شادی بخشیدن به دیگران نزد خدا » و ایجاد رغبت وانگیزه ی درونی در آدمی برای اقدام اختیاری به این كار پسندیده ، برتر از هرگونه دستور العمل الزامی شرعی ، تأثیر می گذارد و نشان می‌دهد كه دین به « ضرورت‌های زندگی مناسب » توجه جدی دارد و این مقصود ، جز با شور و نشاط ناشی از گسترش شادی در صحنه اجتماع به دست نمی آید. تبدیل این « ضرورت مؤكّد اخلاقی » به امری الزامی و اجباری ، از « مرغوبیت عرفی » آن می كاهد. البته در همه جا و همه حال ، این قاعده وجود دارد ولی در مواردی كه ضرورت‌های زندگی فردی یا اجتماعی ، حد اقل چیزی را عقلا لازم بداند ، شرع نیز آن را لازم می شمارد. به آیات زیر توجه نمایید.
۱ ) إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ كَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللّهُ سَكینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ كَلِمَهَٔ الَّذینَ كَفَرُوا السُّفْلی‏ وَ كَلِمَهُٔ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللّهُ عَزیزٌ حَكیمٌ(التوبهٔ :۴۰)
اگر او را یاری نكنید، خداوند او را یاری كرد؛ (و در مشكل ترین ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام كه كافران او را (از مكّه) بیرون كردند، در حالی كه دومین نفر بود (و یك نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او به همراه خود می‏گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سكینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشكرهایی كه مشاهده نمی‏كردید، او را تقویت نمود و گفتار (و هدف) كافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شكست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز)است؛ و خداوند عزیز و حكیم است.
۲ ) لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْكَ إِلی‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنینَ(الحجر :۸۸)
(بنابر این،) هرگز چشم خود را به نعمت های (مادّی)، كه به گروه‏هایی از آن ها [= كفّار] دادیم، میفكن و به خاطر آن چه آن ها دارند، غمگین مباش و بال (عطوفت) خود را برای مؤمنین فرود آر.
۳ ) وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلاّ بِاللّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَكُ فی ضَیْقٍ مِمّا یَمْكُرُونَ(النحل :۱۲۷)
صبر كن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و به خاطر (كارهای) آن ها، اندوهگین و دلسرد مشو و از توطئه‏های آن ها، در تنگنا قرار مگیر.
۴ ) وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَكُنْ فی ضَیْقٍ مِمّا یَمْكُرُونَ(النمل :۷۰)
از (تكذیب و انكار) آنان غمگین مباش، و سینه‏ات از توطئه آنان تنگ نشود.
۵ ) إِذْ تَمْشی أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلی‏ مَنْ یَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلی‏ أُمِّكَ كَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْناكَ مِنَ الْغَمّ‏ِ وَ فَتَنّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنینَ فی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلی‏ قَدَرٍ یا مُوسی‏( طه :۴۰)
در آن هنگام كه خواهرت (در نزدیكی كاخ فرعون) راه می‏رفت و می‏گفت: «آیا كسی را به شما نشان دهم كه این نوزاد را كفالت می‏كند (و دایه خوبی برای او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش به تو روشن شود و غمگین نگردد! و تو یكی (از فرعونیان) را كشتی اما ما تو را از اندوه نجات دادیم و بارها تو را آزمودیم. پس از آن، سالیانی در میان مردم «مدین» توقف نمودی سپس در زمان مقدّر (برای فرمان رسالت) به این جا آمدی، ای موسی!
۶ ) فَرَدَدْناهُ إِلی‏ أُمِّهِ كَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ(القصص :۱۳)
ما او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند كه وعده الهی حق است ولی بیشتر آنان نمی‏دانند!
۷ ) وَ لَمّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطًا سی‏ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنّا مُنَجُّوكَ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ امْرَأَتَكَ كانَتْ مِنَ الْغابِرینَ(العنكبوت :۳۳)
هنگامی كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آن ها بدحال و دلتنگ شد گفتند: «نترس و غمگین مباش، ما تو و خانواده‏ات را نجات خواهیم داد، جز همسرت كه در میان قوم باقی می‏ماند.با ملاحظه آیات فوق روشن است که خداوند با رفع حزن و اندوه می خواهد زمینه آرامش را فراهم نماید زیرا در این صورت است که تلاش ها ثمر بخش می شود و افق آینده به سوی بندگان روشن می گردد. توجه به این نکته هم لازم است که خداوند در همه این آیات خواهان برطرف کردن اندوه است ودر صورت بروز موجبات اندوه متذکّر رفع آن می شود؛ مثلاً در آیه اول به همراهش(همراه او بنا بر نقل قطعی ابو بكر است ) گفت : از ترس تنهایی و غربت و بی كسی و فراوانی دشمن و یك دلی دشمنان من ، و این كه مرا تعقیب كرده‏اند غم مخور كه خدای سبحان با ماست ، او مرا بر دشمنانم یاری می‏دهد پس سكینت خود را بر رسول خود نازل می کند .
در آیات دوم وسوم و چهارم خداوند از پیامبر می خواهد که اندوهگین مباش.
الف ) جهت اصرارشان بر تكذیب و استهزا، و لج بازیشان در ایمان نیاوردن .
ب ) به خاطر این مال و ثروت و نعمت های مادی كه در دست آن هاست .
ج ) از انكار و مخالفت آن ها رنج می‏برد و به راستی دلش برای آن ها می‏سوخت و عاشق هدایت و بیداری آن ها بود .
این حزن و اندوه كه حتما به خاطر عدم ایمان آن ها (كفار) است ممكن است یكی از دو پدیده را در انسان به وجود آورد ، یا او را برای همیشه دل سرد سازد ، و یا او را به جزع و بیتابی و بی‏حوصلگی وادارد ، بنابر این نهی از حزن و اندوه در واقع از هر دو پدیده است؛ یعنی در راه دعوت به سوی حق نه بیتابی كن و نه مایوس باش .
خلاصه این كه خداوند به پیامبرش این واقعیت را بازگو می‏كند كه تو دارای چنین سرمایه عظیمی هستی ، سرمایه‏ای همچون قرآن به عظمت تمام عالم هستی؛ سرمایه‏ای كه تمامش نور است و بركت ، درس است و برنامه؛ راهنماست و راه گشا؛ مخصوصا سوره حمد كه چنان محتوایش عالی است كه در یك لحظه كوتاه انسان را به خدا پیوند داده و روح او را در آستانش به تعظیم و تسلیم و راز و نیاز وا می‏دارد. هرگز چشم خود را به نعمت های مادی كه به گروه هایی از كفار داده‏ایم میفكن بر آن ها اندوهگین مباش . بنابر این هر گاه موجبات اندوه برای پیامبر فراهم می شود ، خداوند او را از اندوه می رهاند وبه سرور و آرامش فرا می خواند.
در آیات بعد اندوه را ازدل موسی و مادرش وحضرت لوط نهی کرده است و آن ها را امیدوار به نجات وپناه خود نموده است.
«تَحْزَنُوا»
۱ ) وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ(آل‏عمران : ۱۳۹)
و سست نشوید و غمگین نگردید و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.
۲ ) إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلی‏ أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوكُمْ فی أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَیْلا تَحْزَنُوا عَلی‏ ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ وَ اللّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ(آل‏عمران : ۱۵۳)
(به خاطر بیاورید) هنگامی را كه از كوه بالا می رفتید و جمعی در وسط بیابان پراكنده شدند و از شدت وحشت، به عقب ماندگان نگاه نمی‏كردید، و پیامبر از پشت سر، شما را صدا می‏زد. سپس اندوه‏ها را یكی پس از دیگری به شما جزا داد. این به خاطر آن بود كه دیگر برای از دست رفتن (غنایم جنگی) غمگین نشوید، و نه به خاطر مصیبت‏هایی كه بر شما وارد می‏گردد. و خداوند از آن چه انجام می‏دهید، آگاه است.
۳ ) إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِكَهُٔ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِٔ الَّتی كُنْتُمْ تُوعَدُونَ(فصلت :۳۰)
به یقین كسانی كه گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل می‏شوند كه: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی كه به شما وعده داده شده است.
این آیات به طوری كه ملاحظه می‏كنید وسیله‏ای است برای تسلی و دلداری و تقویت روحی مؤمنین و خداوند ماندن مؤمن بر اندوه را جایز نمی داند؛ بلکه آن را مایه تنبه وعبرت قرار داده است تا اورا به سوی فرح و سرور هدایت کند.
در دو آیه اول که مربوط به جنگ احد است، در جنگ احد بر اثر نافرمانی و عدم انضباط نظامی جمعی از سربازان اسلام ، در پایان به شكست انجامید و جمعی از شخصیت ها و چهره‏های برجسته اسلام از جمله حمزه عموی پیامبر ، در این میدان شربت شهادت نوشیدند و خبر كشته شدن رسول خدا (ص) بعد از شكست و فرار كردن مسلمانان منتشر شد . خداوند از مسلمانان خواست نه در كار دین سستی كنید و نه از فوت غنیمت و متاع دنیا اندوهناك باشید اگر بر مسیر ایمان ثابت بمانید پیروزی نهایی از آن شما است و شكست در یك میدان ، به معنی شكست نهایی در جنگ نیست . این یكی از آثار مهم ایمان است كه مؤمن حتی در زندگی این جهان آرامش لذت بخشی دارد كه افراد بی‏ایمان یا منافق و یا ضعیف الایمان هیچ گاه طعم آن را نمی‏چشند .
در آیه شریفه سوم از آینده‏ای كه در انتظار مؤمنین است ، و ملائكه با آن به استقبال ایشان می‏آیند ، خبر می‏دهد . آن تقویت دل ها و دلگرمی آنان و بشارت به كرامت است . عطاء بن أبی ریاح گفته است: خوف و ترس مربوط به حوادث بیمناك آینده است ، و حزن و اندوه مربوط به حوادث ناگوار گذشته ، به این ترتیب فرشتگان به آن ها می‏گویند ، نه از حوادث سختی كه در پیش دارید چه در دنیا و چه در هنگام مرگ و چه در مراحل رستاخیز نگران باشید، و نه از گناهان گذشته خود یا فرزندانی كه ازشما در دنیا باقی می مانند غمی به دل راه دهید.
▪ «تَحْزَنُونَ»
«بدون شك اصل مسرور بودن و شاد بودن یك مطلوب فطری است. از نعمت‏هایی كه خدای متعال وعده اعطای آن را به انسان در روز قیامت داده است، این است كه مؤمن در بهشت غمگین نمی‏شود و شاد خواهد بود: «وجوه یومئذ ناعمهٔ‏»; (غاشیه: ۸) چهره‏های مؤمنان در بهشت‏بسیار شاداب و خرم است. یا «ینقلب الی اهله مسرورا»; (انشقاق: ۹) مؤمن پس از محاسبه، نزد اهل و عیالش، در حالی كه بسیار شاد و خندان است، برمی‏گردد. بی‏شك انسان فطرتا طالب خوشی، شادی و سرور است. مفاهیمی از قبیل خوشبختی، خوشوقتی، خوشحالی و... همگی از خوشی گرفته شده است; یعنی انسان، خود به خود، طالب خوشی است و این اشكالی ندارد« .
۱ ) أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَهٍٔ ادْخُلُوا الْجَنَّهَٔ لا خَوْفٌ عَلَیْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ(الأعراف :۴۹)
آیا این ها [= این واماندگان بر اعراف‏] همانان نیستند كه سوگند یاد كردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولی خداوند به خاطر ایمان و بعضی اعمال خیرشان، آن ها را بخشید. هم اكنون به آن ها گفته می‏شود:) داخل بهشت شوید، كه نه ترسی دارید و نه غمناك می‏شوید.
۲ ) یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ(الزخرف :۶۸)
ای بندگان من، امروز نه ترسی بر شماست و نه اندوهگین می‏شوید.
ملاحظه می کنید در این آیات خداوند حزن و اندوه را از بهشتیان نفی می کند خطابی است كه خدای تعالی در قیامت به متقین دارد ، شاهدش هم جمله «ادخلوا الجنهٔ» است . و در این خطاب ایشان را از هر ناملایمی احتمالی یا قطعی ایمنی می‏دهد، چون فرموده نه خوف دارید ، و نه اندوه و مورد خوف ناملایم احتمالی است و مورد اندوه ناملایم قطعی ، و وقتی خوف و اندوه نداشته باشند ، قطعا این دو قسم ناملایم را هم نخواهند داشت .
▪ «تَحْزَنی»
۱ ) فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاّ تَحْزَنی قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِیًّا(مریم :۲۴)
ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد كه: «غمگین مباش. پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی (گوارا) قرار داده است.
۲ ) وَ أَوْحَیْنا إِلی‏ أُمّ‏ِ مُوسی‏ أَنْ أَرْضِعیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقیهِ فِی الْیَمّ‏ِ وَ لا تَخافی وَ لا تَحْزَنی إِنّا رَادُّوهُ إِلَیْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ(القصص :۷)
ما به مادر موسی الهام كردیم كه: «او را شیر ده و هنگامی كه بر او ترسیدی، وی را در دریا(ی نیل) بیفكن و نترس و غمگین مباش كه ما او را به تو بازمی‏گردانیم و او را از رسولان قرار می‏دهیم.»
این آیات در واقع تسلیت و دلداری به حضرت مریم و مادر موسی است یکی به خاطر تهمتی كه بچسبد و هیچ راهی هم برای انكار آن نباشد و دیگری برای جدایی از نوزادش . خداوند با خطاب آن ها اندوه را نهی می کند تا آرامش را به آن ها ارزانی دارد.
▪ «لِیَحْزُنَ»
إِنَّمَا النَّجْوی‏ مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئًا إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ(المجادلهٔ:۱۰)
نجوا تنها از سوی شیطان است. می‏خواهد با آن مؤمنان غمگین شوند. ولی نمی تواند هیچ گونه ضرری به آن ها برساند جز به فرمان خدا. پس مؤمنان تنها بر خدا توكّل كنند.
این آیه شیطان را عامل اندوه در میان مسلمانان معرفی می کند. خدای سبحان بعد از آن كه نجوی را با آن شرایط برای مؤمنین تجویز كرد ، مؤمنین را دل گرم و خاطر جمع كرد كه این توطئه‏ها نمی‏تواند به شما گزندی برساند ، مگر به اذن خدا ، چون زمام امور همه به دست خدا است. پس بر خدا توكل كنید و از ضرر نجوای منافقین اندوهگین نشوید كه خدا تصریح كرده به این كه : «و من یتوكل علی الله فهو حسبه» و وعده داده كه هر كس بر او توكل كند خدا برایش كافی است و با این وعده وادارشان می‏كند بر توكل و می‏فرماید : كه توكل از لوازم ایمان مؤمن است ، اگر به خدا ایمان دارند باید بر او توكل كنند كه او ایشان را كفایت خواهد كرد .
بعضی از مفسرین گفته‏اند : منافقین با یهودیان نجوی و رازگویی می‏كردند و با این عمل خود مؤمنین را اندوهگین ، و ایجاد دلهره و فزع می‏نمودند ، و در تصمیم‏های آنان وهن و سستی ایجاد می‏كردند .
اما علامه می گوید: این نظریه درست نیست ، برای این كه ظاهر آیه «الذین نهوا عن النجوی ...»، این است كه منظور مسلمین (در بین منافقین و بیماردلان) هستند ، كه از نجوی نهی شده‏اند.
«یَحْزُنْكَ»
۱ ) وَ لا یَحْزُنْكَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئًا یُریدُ اللّهُ أَلاّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی اْلآخِرَهِٔ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ(آل‏عمران : ۱۷۶)
كسانی كه در راه كفر، شتاب می كنند، تو را غمگین نسازند. به یقین، آن ها هرگز زیانی به خداوند نمی‏رسانند. (به علاوه) خدا می‏خواهد (آن ها را به حال خودشان واگذارد و در نتیجه،) بهره‏ای برای آن ها در آخرت قرار ندهد. و برای آن ها مجازات بزرگی است.
۲ ) یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْكَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْكُفْرِ مِنَ الَّذینَ قالُوا آمَنّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرینَ لَمْ یَأْتُوكَ یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیْئًا أُولئِكَ الَّذینَ لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَهِٔ عَذابٌ عَظیمٌ(المائدهٔ :۴۱)
ای فرستاده (خدا)، آنها كه در مسیر كفر شتاب می‏كنند و با زبان می‏گویند: «ایمان آوردیم» و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند. و (هم چنین) گروهی، از یهودیان كه خوب به سخنان تو گوش می‏دهند، تا دستاویزی برای تكذیب تو بیابند. آنها جاسوسان گروه دیگری هستند كه خودشان نزد تو نیامده‏اند. آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می‏كنند و (به یكدیگر) می‏گویند: «اگر این (كه ما می‏خواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داوری كرد،) بپذیرید، وگرنه (از او) دوری كنید!» (ولی) كسی را كه خدا (بر اثر گناهان پی‏درپی او) بخواهد مجازات كند، قادر به دفاع از او نیستی. آن ها كسانی هستند كه خدا نخواسته دل هایشان را پاك كند در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد.۳ ) قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُكَ الَّذی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظّالِمینَ بِآیاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ(الأنعام :۳۳)
ما می‏دانیم كه گفتار آن ها، تو را غمگین می‏كند ولی (غم مخور و بدان كه) آن ها تو را تكذیب نمی‏كنند؛ بلكه ظالمان، آیات خدا را انكار می‏نمایند.
۴ ) وَ لا یَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّهَٔ لِلّهِ جَمیعًا هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ(یونس :۶۵)
سخن آن ها تو را غمگین نسازد. تمام عزّت (و قدرت)، از آن خداست و او شنوا و داناست!
۵ ) وَ مَنْ كَفَرَ فَلا یَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ(لقمان :۲۳)
و كسی كه كافر شود، كفر او تو را غمگین نسازد. بازگشت همه آنان به سوی ماست و ما آن ها را از اعمالی كه انجام داده‏اند (و نتایج شوم آن) آگاه خواهیم ساخت. خداوند به آن چه درون سینه‏هاست آگاه است.
۶ ) فَلا یَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ(یس :۷۶)
پس سخنانشان تو را غمگین نسازد، ما آن چه را پنهان می‏دارند و آن چه را آشكار می‏كنند می‏دانیم.
این آیات شریفه با بیان حقیقت امر خاطر رسول خدا - صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم - را تسلیت می‏دهد ، تا اندوهش را بر طرف سازد. چون هر فرد با ایمان از این كه
انسان هایی به سوی كفر مسابقه بگذارند و بر خاموش ساختن نور خدا دست به دست هم دهند و احیانا به حسب ظاهر غالب هم بشوند ، اندوهناك می‏گردد. چون غلبه كفار بر مؤمنین كانه غلبه بر خدای سبحان و اراده او است، اراده‏ای كه تعلق گرفته است بر اعلای كلمه حق و این كه همواره حق را بر باطل چیره سازد ، لیكن همین فرد با ایمان اگر در مساله امتحان عمومی تدبر كند یقین می‏كند به این كه ، همواره خدا غالب است ، و این كه خلایق همه در راهند؛ یعنی راه رسیدن به هدف نهایی و خدای تعالی همه را رو بدان سو به راه انداخته ، تا زمینه برای هدایت تكوینی و تشریعی به سوی آن هدف و غایت فراهم شود ، كافر به وسیله اشباع شدن از عافیت و نعمت و قدرت ، كه همان استدراج و مكر خدایی است به سوی هدفش متوجه شود؛ یعنی به آخرین نقطه‏ای كه می‏تواند از طغیان و معصیت دست یابد برسد ، و مؤمن هم پیوسته به وسیله محك امتحان آزموده شود تا ایمان باطنیش اگر مشوب و ناخالص است خالص و خالص‏تر شود تا به كلی خالص برای خدا گردد و یا شرك باطنیش اگر مشوب و ناخالص است خالص و خالص‏تر شود ، تا به كلی از ایمان خالی شود و به آن مرحله از سقوط برسد كه اولیای طاغوت و امامان كفر رسیدند .
بنابراین عواملی نظیر ثبات در کفر و نفاق ، ستم کارانی که آیات الهی را انکار می کنند یا به پیامبر نسبت شاعر ومجنون ونظیر این اوصاف می دهند ،سخنان ناموزون کفار ومشرکان لجوج ، ای پیامبر تو را اندوهگین نکند.
▪ «یَحْزَنَّ»
تُرْجی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوی إِلَیْكَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْكَ ذلِكَ أَدْنی‏ أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَ لا یَحْزَنَّ وَ یَرْضَیْنَ بِما آتَیْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما فی قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللّهُ عَلیمًا حَلیمًا(الأحزاب :۵۱)
(موعد) هر یك از همسرانت را بخواهی می‏توانی به تأخیر اندازی، و هر كدام را بخواهی نزد خود جای دهی و هرگاه بعضی از آنان را كه بركنار ساخته‏ای بخواهی نزد خود جای دهی، گناهی بر تو نیست. این حكم الهی برای روشنی چشم آنان، و این كه غمگین نباشند و به آن چه به آنان می‏دهی همگی راضی شوند نزدیكتر است و خدا آن چه را در قلوب شماست می‏داند، و خداوند دانا و بردبار است (از مصالح بندگان خود با خبر است، و در كیفر آن ها عجله نمی‏كند).
این حكم الهی برای روشنی چشم همسران پیامبر و این كه غمگین نشوند و همه آن ها راضی به آن چه در اختیارشان می‏گذاری گردند، نزدیكتر است.
▪ «لَیَحْزُنُنی»
قالَ إِنّی لَیَحْزُنُنی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ یَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ(یوسف :۱۳)
(پدر) گفت: «من از بردن او غمگین می‏شوم؛ و از این می‏ترسم كه گرگ او را بخورد، و شما از او غافل باشید!»
یعقوب گفت: این كه من مایل نیستم یوسف با شما بیاید از دو جهت است : اول این كه دوری یوسف برای من غم انگیز است. دوم از این می‏ترسم كه در حالی كه شما از او غافلید گرگ او را بخورد .
▪ «یَحْزُنُهُمُ»
لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ اْلأَكْبَرُ وَ تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَهُٔ هذا یَوْمُكُمُ الَّذی كُنْتُمْ تُوعَدُونَ(الأنبیاء :۱۰۳)
وحشت بزرگ، آن ها را اندوهگین نمی‏كند و فرشتگان به استقبالشان می‏آیند، (و می‏گویند:) این همان روزی است كه به شما وعده داده می‏شد.
در این آیه خداوند خبر می دهد حتی در آخرت هم اندوه را از مؤمنین بر می داریم. فزع اكبر آن ها را غمگین نمی‏كند. فزع اكبر ( وحشت بزرگ ) را بعضی اشاره به وحشت های روز قیامت دانسته‏اند كه از هر وحشتی بزرگتر است و بعضی اشاره به نفخه صور و دگرگونی های پایان این جهان و تزلزل عجیبی كه در اركان این عالم می‏افتد آن چنان كه در آیه ۸۷ سوره نحل آمده است .
▪ «یَحْزَنُونَ»
در قرآن كریم نسبت به عاقبت نیك آدمیان چه در دنیا و چه در آخرت (و عمدتاً در آخرت) و در مناسبت‌های مختلف مكرراً آمده است: « فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» «هیچ ترسی و اندوهی بر آنان نخواهد بود » این بیان الهی نشان می‌دهد كه خوف (ترس) و حزن (غم و اندوه) امور نامطلوب و ناپسندی هستند كه خداوند سبحان در بیان عاقبت پسندیده بندگان نیك خود با صراحت آن ها را منتفی می‌شمارد.
اگر حزن امری پسندیده بود ، منتفی شدن آن در عاقبت امر بندگان خدا ، ناپسند شمرده می‌شد و یادآوری انتفای آن به عنوان نعمت و پاداش الهی بی معنی بود.
قرآن وقتی می‏خواهد از شهدا تعریف كند و غیر مستقیم دیگران را تشویق نماید كه به خیل شهدا بپیوندند، می‏فرماید: « فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ ‏»; (آل عمران۱۷۰) آن‏ها به واسطه نعمت‏هایی كه خداوند به آن‏ها داده است در شادی و سرور هستند. بنابراین، داشتن شادی و سرور، یك امر مطلوب فطری است، كه هم در آخرت و هم در برزخ، قطعا جزو نعمت‏های بزرگ الهی می‏باشد. همه ما باید طالب چنین نعمتی باشیم .
۱ ) قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعًا فَإِمّا یَأْتِیَنَّكُمْ مِنّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(بقره:۳۸)
گفتیم: «همگی از آن، فرود آیید. هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، كسانی كه از آن پیروی كنند، نه ترسی بر آن هاست، و نه غمگین شوند.»
۲ ) إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصاری‏ وَ الصّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ( البقرهٔ : ۶۲ )
كسانی كه (به پیامبر اسلام) ایمان آورده‏اند، و كسانی كه به آیین یهود گرویدند و نصاری و صابئان [= پیروان یحیی‏] هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است و هیچ‏گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست. (هر كدام از پیروان ادیان الهی، كه در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل كرده‏اند، مأجور و رستگارند.)
۳ ) بَلی‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(البقرهٔ :۱۱۲)
آری، كسی كه روی خود را تسلیم خدا كند و نیكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است. نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می‏شوند. (بنابر این، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست.)
۴ ) الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذًی لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(البقرهٔ :۲۶۲)
كسانی كه اموال خود را در راه خدا انفاق می‏كنند، سپس به دنبال انفاقی كه كرده‏اند، منت نمی‏گذارند و آزاری نمی‏رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است؛ و نه ترسی دارند، و نه غمگین می‏شوند.
۵ ) الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَهًٔ فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(البقرهٔ :۲۷۴)
آن ها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق می‏كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین می‏شوند.
۶ ) إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاهَٔ وَ آتَوُا الزَّكاهَٔ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(البقرهٔ :۲۷۷)
كسانی كه ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زكات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین می‏شوند.
۷ ) فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(۱۷۰آل عمران)
آن ها به خاطر نعمت های فراوانی كه خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند و به خاطر كسانی كه هنوز به آن ها ملحق نشده‏اند [= مجاهدان و شهیدان آینده ]، خوش وقتند (زیرا مقامات برجسته آن ها را در آن جهان می‏بینند و می‏دانند) كه نه ترسی بر آن هاست، و نه غمی خواهند داشت.
۸ ) إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصّابِئُونَ وَ النَّصاری‏ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(المائدهٔ :۶۹)
آن ها كه ایمان آورده‏اند، و یهود و صابئان و مسیحیان، هرگاه به خداوند یگانه و روز جزا، ایمان بیاورند، و عمل صالح انجام دهند، نه ترسی بر آن هاست، و نه غمگین خواهند شد.
۹ ) وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلینَ إِلاّ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(الأنعام :۴۸)
ما پیامبران را جز (به عنوان) بشارت دهنده و بیم دهنده، نمی‏فرستیم. آن ها كه ایمان بیاورند و (خویشتن را) اصلاح كنند، نه ترسی بر آن هاست و نه غمگین می‏شوند.
۱۰ ) یا بَنی آدَمَ إِمّا یَأْتِیَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْكُمْ آیاتی فَمَنِ اتَّقی‏ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(الأعراف :۳۵)
ای فرزندان آدم، اگر رسولانی از خود شما به سراغتان بیایند كه آیات مرا برای شما بازگو كنند، (از آنها پیروی كنید) كسانی كه پرهیزگاری پیشه كنند و عمل صالح انجام دهند (و در اصلاح خویش و دیگران بكوشند)، نه ترسی بر آنهاست و نه غمناك می شوند.
۱۱ ) أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(یونس :۶۲)
آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می‏شوند.۳ ) قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُكَ الَّذی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظّالِمینَ بِآیاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ(الأنعام :۳۳)
ما می‏دانیم كه گفتار آن ها، تو را غمگین می‏كند ولی (غم مخور و بدان كه) آن ها تو را تكذیب نمی‏كنند؛ بلكه ظالمان، آیات خدا را انكار می‏نمایند.
۴ ) وَ لا یَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّهَٔ لِلّهِ جَمیعًا هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ(یونس :۶۵)
سخن آن ها تو را غمگین نسازد. تمام عزّت (و قدرت)، از آن خداست و او شنوا و داناست!
۵ ) وَ مَنْ كَفَرَ فَلا یَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ(لقمان :۲۳)
و كسی كه كافر شود، كفر او تو را غمگین نسازد. بازگشت همه آنان به سوی ماست و ما آن ها را از اعمالی كه انجام داده‏اند (و نتایج شوم آن) آگاه خواهیم ساخت. خداوند به آن چه درون سینه‏هاست آگاه است.
۶ ) فَلا یَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ(یس :۷۶)
پس سخنانشان تو را غمگین نسازد، ما آن چه را پنهان می‏دارند و آن چه را آشكار می‏كنند می‏دانیم.
این آیات شریفه با بیان حقیقت امر خاطر رسول خدا - صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم - را تسلیت می‏دهد ، تا اندوهش را بر طرف سازد. چون هر فرد با ایمان از این كه
انسان هایی به سوی كفر مسابقه بگذارند و بر خاموش ساختن نور خدا دست به دست هم دهند و احیانا به حسب ظاهر غالب هم بشوند ، اندوهناك می‏گردد. چون غلبه كفار بر مؤمنین كانه غلبه بر خدای سبحان و اراده او است، اراده‏ای كه تعلق گرفته است بر اعلای كلمه حق و این كه همواره حق را بر باطل چیره سازد ، لیكن همین فرد با ایمان اگر در مساله امتحان عمومی تدبر كند یقین می‏كند به این كه ، همواره خدا غالب است ، و این كه خلایق همه در راهند؛ یعنی راه رسیدن به هدف نهایی و خدای تعالی همه را رو بدان سو به راه انداخته ، تا زمینه برای هدایت تكوینی و تشریعی به سوی آن هدف و غایت فراهم شود ، كافر به وسیله اشباع شدن از عافیت و نعمت و قدرت ، كه همان استدراج و مكر خدایی است به سوی هدفش متوجه شود؛ یعنی به آخرین نقطه‏ای كه می‏تواند از طغیان و معصیت دست یابد برسد ، و مؤمن هم پیوسته به وسیله محك امتحان آزموده شود تا ایمان باطنیش اگر مشوب و ناخالص است خالص و خالص‏تر شود تا به كلی خالص برای خدا گردد و یا شرك باطنیش اگر مشوب و ناخالص است خالص و خالص‏تر شود ، تا به كلی از ایمان خالی شود و به آن مرحله از سقوط برسد كه اولیای طاغوت و امامان كفر رسیدند .
بنابراین عواملی نظیر ثبات در کفر و نفاق ، ستم کارانی که آیات الهی را انکار می کنند یا به پیامبر نسبت شاعر ومجنون ونظیر این اوصاف می دهند ،سخنان ناموزون کفار ومشرکان لجوج ، ای پیامبر تو را اندوهگین نکند.
▪ «یَحْزَنَّ»
تُرْجی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوی إِلَیْكَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْكَ ذلِكَ أَدْنی‏ أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَ لا یَحْزَنَّ وَ یَرْضَیْنَ بِما آتَیْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما فی قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللّهُ عَلیمًا حَلیمًا(الأحزاب :۵۱)
(موعد) هر یك از همسرانت را بخواهی می‏توانی به تأخیر اندازی، و هر كدام را بخواهی نزد خود جای دهی و هرگاه بعضی از آنان را كه بركنار ساخته‏ای بخواهی نزد خود جای دهی، گناهی بر تو نیست. این حكم الهی برای روشنی چشم آنان، و این كه غمگین نباشند و به آن چه به آنان می‏دهی همگی راضی شوند نزدیكتر است و خدا آن چه را در قلوب شماست می‏داند، و خداوند دانا و بردبار است (از مصالح بندگان خود با خبر است، و در كیفر آن ها عجله نمی‏كند).
این حكم الهی برای روشنی چشم همسران پیامبر و این كه غمگین نشوند و همه آن ها راضی به آن چه در اختیارشان می‏گذاری گردند، نزدیكتر است.
▪ «لَیَحْزُنُنی»
قالَ إِنّی لَیَحْزُنُنی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ یَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ(یوسف :۱۳)
(پدر) گفت: «من از بردن او غمگین می‏شوم؛ و از این می‏ترسم كه گرگ او را بخورد، و شما از او غافل باشید!»
یعقوب گفت: این كه من مایل نیستم یوسف با شما بیاید از دو جهت است : اول این كه دوری یوسف برای من غم انگیز است. دوم از این می‏ترسم كه در حالی كه شما از او غافلید گرگ او را بخورد .
▪ «یَحْزُنُهُمُ»
لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ اْلأَكْبَرُ وَ تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَهُٔ هذا یَوْمُكُمُ الَّذی كُنْتُمْ تُوعَدُونَ(الأنبیاء :۱۰۳)
وحشت بزرگ، آن ها را اندوهگین نمی‏كند و فرشتگان به استقبالشان می‏آیند، (و می‏گویند:) این همان روزی است كه به شما وعده داده می‏شد.
در این آیه خداوند خبر می دهد حتی در آخرت هم اندوه را از مؤمنین بر می داریم. فزع اكبر آن ها را غمگین نمی‏كند. فزع اكبر ( وحشت بزرگ ) را بعضی اشاره به وحشت های روز قیامت دانسته‏اند كه از هر وحشتی بزرگتر است و بعضی اشاره به نفخه صور و دگرگونی های پایان این جهان و تزلزل عجیبی كه در اركان این عالم می‏افتد آن چنان كه در آیه ۸۷ سوره نحل آمده است .
▪ «یَحْزَنُونَ»
در قرآن كریم نسبت به عاقبت نیك آدمیان چه در دنیا و چه در آخرت (و عمدتاً در آخرت) و در مناسبت‌های مختلف مكرراً آمده است: « فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» «هیچ ترسی و اندوهی بر آنان نخواهد بود » این بیان الهی نشان می‌دهد كه خوف (ترس) و حزن (غم و اندوه) امور نامطلوب و ناپسندی هستند كه خداوند سبحان در بیان عاقبت پسندیده بندگان نیك خود با صراحت آن ها را منتفی می‌شمارد.
اگر حزن امری پسندیده بود ، منتفی شدن آن در عاقبت امر بندگان خدا ، ناپسند شمرده می‌شد و یادآوری انتفای آن به عنوان نعمت و پاداش الهی بی معنی بود.
قرآن وقتی می‏خواهد از شهدا تعریف كند و غیر مستقیم دیگران را تشویق نماید كه به خیل شهدا بپیوندند، می‏فرماید: « فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ ‏»; (آل عمران۱۷۰) آن‏ها به واسطه نعمت‏هایی كه خداوند به آن‏ها داده است در شادی و سرور هستند. بنابراین، داشتن شادی و سرور، یك امر مطلوب فطری است، كه هم در آخرت و هم در برزخ، قطعا جزو نعمت‏های بزرگ الهی می‏باشد. همه ما باید طالب چنین نعمتی باشیم .
۱ ) قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعًا فَإِمّا یَأْتِیَنَّكُمْ مِنّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(بقره:۳۸)
گفتیم: «همگی از آن، فرود آیید. هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، كسانی كه از آن پیروی كنند، نه ترسی بر آن هاست، و نه غمگین شوند.»
۲ ) إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصاری‏ وَ الصّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ( البقرهٔ : ۶۲ )
كسانی كه (به پیامبر اسلام) ایمان آورده‏اند، و كسانی كه به آیین یهود گرویدند و نصاری و صابئان [= پیروان یحیی‏] هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است و هیچ‏گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست. (هر كدام از پیروان ادیان الهی، كه در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل كرده‏اند، مأجور و رستگارند.)
۳ ) بَلی‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(البقرهٔ :۱۱۲)
آری، كسی كه روی خود را تسلیم خدا كند و نیكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است. نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می‏شوند. (بنابر این، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست.)
۴ ) الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذًی لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(البقرهٔ :۲۶۲)
كسانی كه اموال خود را در راه خدا انفاق می‏كنند، سپس به دنبال انفاقی كه كرده‏اند، منت نمی‏گذارند و آزاری نمی‏رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است؛ و نه ترسی دارند، و نه غمگین می‏شوند.
۵ ) الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَهًٔ فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(البقرهٔ :۲۷۴)
آن ها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق می‏كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین می‏شوند.
۶ ) إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاهَٔ وَ آتَوُا الزَّكاهَٔ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(البقرهٔ :۲۷۷)
كسانی كه ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زكات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین می‏شوند.
۷ ) فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(۱۷۰آل عمران)
آن ها به خاطر نعمت های فراوانی كه خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند و به خاطر كسانی كه هنوز به آن ها ملحق نشده‏اند [= مجاهدان و شهیدان آینده ]، خوش وقتند (زیرا مقامات برجسته آن ها را در آن جهان می‏بینند و می‏دانند) كه نه ترسی بر آن هاست، و نه غمی خواهند داشت.
۸ ) إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصّابِئُونَ وَ النَّصاری‏ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(المائدهٔ :۶۹)
آن ها كه ایمان آورده‏اند، و یهود و صابئان و مسیحیان، هرگاه به خداوند یگانه و روز جزا، ایمان بیاورند، و عمل صالح انجام دهند، نه ترسی بر آن هاست، و نه غمگین خواهند شد.
۹ ) وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلینَ إِلاّ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(الأنعام :۴۸)
ما پیامبران را جز (به عنوان) بشارت دهنده و بیم دهنده، نمی‏فرستیم. آن ها كه ایمان بیاورند و (خویشتن را) اصلاح كنند، نه ترسی بر آن هاست و نه غمگین می‏شوند.
۱۰ ) یا بَنی آدَمَ إِمّا یَأْتِیَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْكُمْ آیاتی فَمَنِ اتَّقی‏ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(الأعراف :۳۵)
ای فرزندان آدم، اگر رسولانی از خود شما به سراغتان بیایند كه آیات مرا برای شما بازگو كنند، (از آنها پیروی كنید) كسانی كه پرهیزگاری پیشه كنند و عمل صالح انجام دهند (و در اصلاح خویش و دیگران بكوشند)، نه ترسی بر آنهاست و نه غمناك می شوند.
۱۱ ) أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(یونس :۶۲)
آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می‏شوند.۱۲ ) وَ یُنَجِّی اللّهُ الَّذینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(الزمر : ۶۱)
و خداوند كسانی را كه تقوا پیشه كردند با رستگاری رهایی می‏بخشد. هیچ بدی به آنان نمی‏رسد و هرگز غمگین نخواهند شد.
۱۳ ) إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(الأحقاف : ۱۳)
كسانی كه گفتند: «پروردگار ما اللّه است»، سپس استقامت كردند، نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین می‏شوند.
همان طور که ملاحظه می کنید در ۱۲ آیه جمله« فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» به مناسبت های مختلف تکرار شده است و درسوره الزمر/آیه۶۱ به عبارت« لا هُمْ یَحْزَنُونَ» بسنده شده است. این آیه نیز « دور شدن از اندوه و غم » را مصداق « نجات دادن آدمیان پرهیزكار به وسیله خدای سبحان » معرفی كرده است. به عبارت دیگر، خداوند است كه پرهیزكاران را از« دام جهل ناشی از اندوه و غم » كه « دام شیطان » است رها می‌سازد.
خداوند در این آیات برای این که اندوه را از انسان دور کند راه کارهایی را ارائه کرده است. راه کار های خدا برای نجات انسان از ترس و اندوه عبارتند از:
كسی كه هدایت مرا پیروی كند(بقره ۳۸) ، هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است (بقره۶۲)؛ كسی كه روی خود را تسلیم خدا كند و نیكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است (البقرهٔ :۱۱۲)؛ آن ها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق می‏كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است(البقرهٔ :۲۷۴). كسانی كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و زكات را پرداختند اجر و پاداششان نزد خدا است. (بقره۲۷۷). كشته شدگان در راه خدا (۱۷۰آل عمران) ،آن ها كه ایمان بیاورند و خویشتن را اصلاح كنند و عمل صالح انجام دهند. (الأنعام :۴۸)، آن ها كه پرهیزگاری پیشه كنند و در اصلاح خویشتن و دیگران بكوشند (الأعراف۳۵)، اولیای خدا كسانی هستند كه میان آنان و خدا حایل و فاصله‏ای نیست (یونس۶۲)، كسانی را كه تقوا پیشه كردند با رستگاری رهایی می‏بخشد(الزمر۶۱)؛كسانی كه گفتند: «پروردگار ما اللّه است»، سپس استقامت كردند(الأحقاف۱۳).
این راه کارهای مختلف که همه در« مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ» خلاصه
می شود هر یک سببی است برای خنثی کردن اسباب حزن و اندوه برای اولیای خدا زیرا او نمی خواهد انسان اندوهگین باشد.
آیه اول نخستین فرمانی است كه در تشریع دین ، برای آدم و ذریه او صادر شده ، دین را در دو جمله خلاصه كرده ، كه تا روز قیامت چیزی بر آن دو جمله اضافه نمی شود . در آن روز كه از آدم وحوا این مخالفت سر زد ، اصلا دینی تشریع نشده بود، و بعد از هبوط آدم دین خدا نازل شد، خداوند فرمود: هر كس هدایتم را پیروی كند، ترسی بر آنان نیست ، و دچار اندوهی نیز نمی شوند .
علامه طباطبایی می فرماید : «این جمله یعنی جمله : أَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ جمله عجیبی است ، هر قدر انسان بیشتر در آن فرو می‏رود و تدبر می‏كند دامنه معنایش وسیع‏تر می‏شود ، با این كه جمله‏ای است لطیف و رقیق و بیانی است ساده و اولین چیزی كه از معنای آن به ذهن می‏رسد، این است كه خوف و حزن از مؤمنین برداشته می‏شود و این را هم می‏دانیم كه خوف تنها در امری فرض دارد كه اولا، ممكن باشد ، و ثانیا، احتمال آمدنش به سوی ما معقول باشد و ثالثا، اگر بیاید مقداری از سعادت ما را از بین می‏برد؛ سعادتی كه ما توقع داریم واجد آن باشیم و خود را واجد آن فرض می‏كنیم و هم چنین حزن تنها از ناحیه حادثه‏ای است كه پیش آمده و آن نیز مقداری از سعادت كذایی ما را سلب كرده ، پس بلا و یا هر محذور و گرفتاری كه فرض شود ، وقتی از آن می‏ترسیم كه هنوز بر سر ما نیامده باشد و اما وقتی آمد دیگر خوف معنا ندارد ، آن جا جای حزن و حسرت است ، پس بعد از وقوع خوفی نیست و قبل از وقوع هم حزنی نیست .
پس بر طرف شدن مطلق خوف از انسان تنها وقتی فرض دارد كه هیچ یك از آن چه داریم در معرض زوال قرار نگیرد ، و هم چنین برطرف شدن مطلق حزن از انسان وقتی فرض دارد كه آن چه نعمت كه انسان بتواند از آن متنعم شود و لذت ببرد دارا باشد و خدای تعالی به او افاضه كرده باشد ، و نیز آن چه كه دارد در معرض زوال قرار نگیرد ، و این همان خلود سعادت برای انسان و خلود انسان در آن سعادت است و از همین جا واضح می‏شود كه نبودن خوف و حزن عین روزی خوردن انسان نزد خدا است».
«اولیای خدا كسانی هستند كه میان آنان و خدا حایل و فاصله‏ای نیست؛ حجاب ها از قلبشان كنار رفته ، و در پرتو نور معرفت و ایمان و عمل پاك ، خدا را با چشم دل چنان می‏بینند كه هیچ گونه شك و تردیدی به دل هایشان راه نمی‏یابد ، و به خاطر همین آشنایی با خدا كه وجود بی انتها و قدرت بی پایان و كمال مطلق است ، ماسوای خدا در نظرشان كوچك و كم ارزش و نا پایدار و بی مقدار است . كسی كه با اقیانوس آشنا است ، قطره در نظرش ارزشی ندارد و كسی كه خورشید را می‏بیند نسبت به یك شمع بی فروغ بی اعتنا است» .
بنا بر این آیات، « فلاح و رستگاری » در چهره « شادی بدون اندوه » تجلی یافته و این به معنی « راه كار نجات و رهایی » است. رهایی از چنگ « جهل و شیطان » و روی آوردن به « عقل و رحمان » حتی در چهره « فرار از حزن و اندوه » و « كسب شادی و سرور » نعمتی الهی است كه باید در مأذنه ی فرهنگ اجتماعی ، آن را هر شب و روز یاد آوری كرد.
▪ «الْحُزْنِ»
وَ تَوَلّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا أَسَفی‏ عَلی‏ یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظیمٌ(یوسف :۸۴)
و از آن ها روی برگرداند و گفت: «وا اسفا بر یوسف!» و چشمان او از اندوه سفید شد اما خشم خود را فرو می‏برد (و هرگز كفران نمی‏كرد)!
▪ «حُزْنی»
تاكنون بحث ناپسند بودن « غم و حزن » نزد خدای سبحان و دین و شریعت او بود. ولی خواسته یا ناخواسته اسباب غم و اندوه در این دنیا ، به فراوانی فراهم می‌شود. به عبارت دیگر واقعیت دنیا به گونه‌ای است كه تمامی افراد در برابر وقایع اندوه بار قرار می‌گیرند (همان گونه كه در معرض شادی نیز قرار دارند) و نفس آدمی نسبت به اتفاقات و پدیده‌های ناگوار هستی ، واكنشی طبیعی به نام « حزن » را نشان می‌دهد.
توصیه دین و شریعت درباره این گونه امور ، فراهم كردن آگاهانه و مختارانه وسایل شادی و گریز از غم و اندوه به سوی شادی و سرور است. به عبارتی دیگر از تكثیر كمی و كیفی غم و حزن جلوگیری می‌كند و آن را به « حداقل » كاهش می‌دهد.
«مؤمنان وقتی در روز قیامت وارد بهشت می‏شوند، می‏گویند: «الحمدالله الذی اذهب عنا الحزن‏»، خدا را ستایش می‏كنند كه حزن و اندوه را از آنان برداشت; یعنی دوران حزن و غمی، كه در دنیا داشتند سپری شد و زمانی كه وارد بهشت می‏شوند، دیگر از حزن و اندوه خبری نیست. پس شاد بودن و محزون نبودن فطرتا مطلوب است و این پاداش مؤمنان در بهشت است. برعكس، اهل جهنم، همیشه غمگین و افسرده هستند. قیافه‏های درهم كشیده «عبوسا قمطریرا» (انسان۱۰) و چهره‏های چروكیده و سیاه «وجوه یومئذ مسوده» از حالات دوزخیان است . به آیات در این زمینه دقت نمایید».
قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثّی وَ حُزْنی إِلَی اللّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ(یوسف :۸۶)
گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا می‏گویم (و شكایت نزد او می‏برم)! و از خدا چیزهایی می‏دانم كه شما نمی‏دانید.
▪ «الْحَزَنَ»
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ(فاطر :۳۴)
آن ها می‏گویند: «حمد (و ستایش) برای خداوندی است كه اندوه را از ما برطرف ساخت. پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است.
▪ «حَزَنًا»
۱ ) وَ لا عَلَی الَّذینَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلاّ یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ(التوبهٔ :۹۲)
و (نیز) ایرادی نیست بر آن ها كه وقتی نزد تو آمدند كه آنان را بر مركبی (برای جهاد) سوار كنی، گفتی: «مركبی كه شما را بر آن سوار كنم، ندارم!» (از نزد تو) بازگشتند در حالی كه چشمانشان از اندوه اشكبار بود زیرا چیزی نداشتند كه در راه خدا انفاق كنند (و با آن به میدان بروند).
۲) فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئینَ(القصص :۸)
(هنگامی كه مادر به فرمان خدا او را به دریا افكند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد. مسلّماً فرعون و هامان و لشكریانشان خطاكار بودند.
با دقت در آیات آخر متوجه می شویم که در این آیات به اسباب اندوه اشاره شده است از جمله:
الف ) حضرت یعقوب در اندوه بر یوسف دیدگان خود را از دست داد؛ بلكه این غم و اندوه مضاعف و ادامه گریه و ریختن اشك بینایی او را از میان برد . یعقوب گفت : من اندوه فراوان و حزن خود را به شما و فرزندان و خانواده‏ام شكایت نمی‏كنم و اگر شكایت كنم در اندك زمانی تمام می‏شود و بیش از یك یا دو بار نمی‏شود تكرار كرد هم چنان كه عادت مردم در شكایت از مصائب و اندوه‏هاشان چنین است؛ بلكه من تنها و تنها اندوه و حزنم را به خدای سبحان شكایت می‏كنم ، كه از شنیدن ناله و شكایتم هرگز خسته و ناتوان نمی‏شود ، نه شكایت من او را خسته می‏كند و نه شكایت و اصرار نیازمندان از بندگانش. و «اعلم من الله ما لا تعلمون» و من از خداوند چیزهایی سراغ دارم كه شما نمی‏دانید ، و به همین جهت به هیچ وجه از روح او مایوس و از رحمتش ناامید نمی‏شوم .
ب ) شدائد و مصائب و اندوهی است كه اهل بهشت در دنیا داشتند . و بعضی اشاره به اندوهی كه در محشر در باره نتیجه كار خود دارند می‏دانند ، در حالی كه این دو تفسیر با هم تضادی ندارند و می‏تواند در معنی آیه جمع باشد .
ج) چشم هایشان اشكبار بود، و این اشك به خاطر اندوهی بود كه از نداشتن وسیله برای انفاق در راه خدا سرچشمه می‏گرفت .
● نتیجه گیری
همان طور که ملاحظه می کنید در همه آیات رفع حزن و محصور كردن آن در دستور خداوند بوده است نه گسترش و نشر آن و خداوند در همه این آیات می خواهد حزن واندوه را در ابتدا از مؤمنین وسپس از جامعه اسلامی ببرد. لازمه ی این رویكرد، تحولی عظیم و تغییراتی فراوان در فرهنگ جامعه دینی است. بنا بر این ، از نظر خدای رحمان و شریعت محمدی (ص) ، « رویكرد عقلانی ، ما را به گزینش شادی و حاكم كردن آن بر فضای فرهنگی جامعه وادار می‌كند.» گمان نمی رود كه هیچ جامعه‌ای ترجیح تئوریك حزن و اندوه بر شادی را بپذیرد و آن را به عنوان مبنای علمی برگزیند. هر چند در مقام عمل و در طول تاریخ ، بسیاری از جوامع ، برخلاف باورهای نظری خویش اقدام كرده‌اند و فرهنگ گسترش غم را برگزیده و متأسفانه افسردگی، یأس،
دل مردگی و انحطاط را بارها و بارها تجربه كرده اند.
حسین اویسی
منابع :
۱ – قرآن مجید، ترجمه : ناصر مكارم شیرازی، دارالقرآن الكریم دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.
۲ – مجمع البحرین، فخرالدین الطریحی، تحقیق : سید احمد حسینی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ه.ق، جلد ۲-۱.
۳ – قاموس قرآن، سید علی اكبر قریشی، دارالكتب الاسلامیه تهران، چاپ اول ۱۳۵۲، جلد ۲.
۴ – القاموس العصری (فرهنگ نوین)، الیاس انطون الیاس، ترجمه سید مصطفی طباطبایی، انتشارات اسلامیه تهران، چاپ ششم ۱۳۶۲.
۵ – مجمع البیان فی تفسیر القرآن، شیخ ابی علی الفضل بن الحسین الطبرسی، تحقیق رسولی محلاتی و یزدی طباطبایی، دارالمعرفه، چاپ دوم ۱۴۰۸ ه.ق، جلد ۱ و ۴ و ۵ و ۶ و ۸ و ۹.
۶ – تفسیر القرآن الكریم، سید عبدالله شَبّر، به كوشش مرتضی الرضوی الكشمیری، نشر قاهره، چاپ دوم، ۱۳۸۵ ه.ق/
۷ – ترجمه تفسیر المیزان، علامه محمدحسین طباطبایی، ترجمه : سید محمد باقر موسوی همدانی ، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هفتم، تابستان ۱۳۷۵، جلد ۱ و ۴ و ۵ و ۷ و ۸ و ۹ و ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ و ۱۴ و ۱۶ و ۱۷ و ۱۸ و ۱۹.
۸ – تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازی، دارالكتب الاسلامیه تهران، چاپ بیست و پنجم، پاییز ۱۳۶۹، جلد ۲ تا ۱۱ و ۱۳ و ۱۵ تا ۱۸ و ۲۰ و ۲۳.
۹ – مجله علمی تخصصی معرفت، مقاله «شاد كردن برادر مؤمن»، محمدتقی مصباح یزدی، سال هشتم، بهمن و اسفند ۱۳۷۸، شماره ۳۲
۱ـ مجمع‏البحرین ج :۱-۲ ص : ۵۰۲ و فرهنگ نوین ص۱۴۸
۲ - قاموس قرآن، ج : ۲ ص ۱۲۷.
۳ـ تفسیر نمونه ج : ۱۸ ص : ۲۷۰
۴ - ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص : ۳۹
۵- ترجمهٔ المیزان ج : ۱۷ ص : ۵۹۱
۶- ترجمهٔ المیزان ج : ۱۶ ص : ۱۱
۷- تفسیر نمونه ج : ۲۰ ص : ۲۷۴و۲۷۵
۸ - تفسیر نمونه ج : ۱۶ ص : ۲۶۴
۹ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۰ ص : ۱۳۲
۱۰ - البته مقصود از شادی و سرور این نیست که مجالس لهو و لعب تشکیل دهیم یا در آن شرکت کنیم بلکه شادی مطابق منزلت وشخصیت انسانی مراد است.
۱۱- مجمع البیان ج : ۵ ص : ۴۸ ، تفسیر شبر ص : ۲۰۴ ، ترجمهٔ المیزان ج : ۹ ص : ۳۷۴ ، تفسیر نمونه ج : ۷ ص : ۴۲۰
۱۲- ترجمهٔ المیزان ج : ۹ ص : ۳۷۴
۱۳ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۲ ص : ۲۸۳ ، مجمع البیان ج : ۶ ص : ۵۳۱ ، تفسیر شبر ص : ۲۶۶
۱۴ - تفسیر نمونه ج : ۱۱ ص : ۱۳۱
۱۵ - تفسیر نمونه ج : ۱۵ ص : ۵۳۱
۱۶ - تفسیر نمونه ج : ۱۱ ص : ۴۶۰
۱۷ - تفسیر نمونه ج : ۱۱ ص : ۱۳۱
۱۸ - تفسیر نمونه ج : ۱۶ص : ۳۶ و ۲۶۴ ، ترجمهٔ المیزان ج : ۱۴ ص : ۲۰۸
۱۹ - ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص :۳۹ و۶۹ ،تفسیر نمونه ج : ۳ ص : ۱۰۷و۱۳۱،مجمع البیان ج : ۲ ص : ۸۶۲
۲۰ - ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص : ۶۹
۲۱ - ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص : ۳۹، تفسیر نمونه ج : ۳ ص : ۱۰۷
۲۲ - تفسیر نمونه ج : ۳ ص : ۱۳۳، مجمع البیان ج : ۲ ص : ۸۶۲
۲۳ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۷ ص : ۵۹۱
۲۴ - مجمع البیان ج : ۹ ص : ۱۸
۲۵ - مقاله «شاد كردن برادر مؤمن» ، مصباح یزدی ، معرفت - شماره۳۲
۲۶ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۸ ص : ۱۸۲
۲۷ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۴ ص : ۵۶ و ج : ۱۶ ص : ۱۱
۲۸ - مجمع البیان ج : ۹ ص : ۳۷۷ و تفسیر نمونه ج : ۲۳ ص : ۴۳۴
۲۹- ترجمهٔ المیزان ج : ۱۹ ص : ۳۲۴
۳۰ - ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص : ۱۲۲
۳۱ - ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص : ۱۲۱ ، تفسیر نمونه ج : ۳ ص : ۱۸۰ و ج : ۱۷ ص : ۶۹ ، مجمع البیان ج : ۲ ص : ۸۹۱
۳۲- ترجمهٔ المیزان ج : ۵ ص : ۵۵۵ ، تفسیر نمونه ج : ۴ ص : ۳۸۳
۳۳- مجمع البیان ج : ۴ ص : ۴۵۵ ، تفسیر نمونه ج : ۱۸ ص : ۴۵۲ و ۴۵۳
۳۴- ترجمهٔ المیزان ج : ۷ ص : ۸۷ و ج : ۱۷ ص : ۱۶۵ ، تفسیر نمونه ج : ۵ ص : ۲۰۹ و ج : ۸ ص : ۳۳۷
۳۵ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۶ ص : ۵۰۴ ، تفسیر نمونه ج : ۱۷ ص : ۳۸۷ ، مجمع البیان ج : ۸ ص : ۵۷۵ ، تفسیر شبر ص : ۴۰۳
۳۶ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۱ ص : ۱۳۲ ، مجمع البیان ج : ۵ ص : ۳۲۹ ، تفسیر نمونه ج : ۹ ص : ۳۳۱
۳۷ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۴ ص : ۴۶۲
۳۸ - تفسیر نمونه ج : ۱۳ ص : ۵۱۰
۳۹- مقاله «شاد كردن برادر مؤمن» ، مصباح یزدی ، معرفت - شماره۳۲
۴۰ - مجمع البیان ج : ۲ ص : ۶۷۲ ، تفسیر نمونه ج : ۲ ص : ۳۷۲
۴۱ - تفسیر نمونه ج : ۳ ص : ۱۷۱
۴۲ - تفسیر نمونه ج : ۵ ص : ۲۴۴
۴۳- ترجمهٔ المیزان ج : ۸ ص : ۸۳ و تفسیر نمونه ج : ۶ ص : ۱۶۱
۴۴ - تفسیر نمونه ج : ۸ ص : ۳۳۳
۴۵ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱ ص : ۲۰۶
۴۶ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱ ص : ۲۰۹ ، مجمع البیان ج : ۱ ص : ۲۰۳
۴۷- ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص : ۹۶و۹۵
۴۸ - تفسیر نمونه ج : ۸ ص : ۳۳۳
۴۹ - مقاله شاد كردن برادر مؤمن ، مصباح یزدی ، معرفت - شماره۳۲
۵۰ - مجمع البیان ج : ۵ ص : ۳۹۴ ، ترجمهٔ المیزان ج : ۱۱ ص : ۳۱۸ ، تفسیر نمونه ج : ۱۰ ص : ۵۴
۵۱ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۱ ص : ۳۱۹
۵۲ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۷ ص : ۶۷
۵۳- تفسیر نمونه ج : ۱۸ ص : ۲۶۹
۵۴ - تفسیر نمونه ج : ۸ ص : ۸۳


همچنین مشاهده کنید