شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


از لباس‌های کهنه تا ثروت نفت


از لباس‌های کهنه تا ثروت نفت
زندگی آن هالند، رییس و مدیر اجرایی شركت نفتی مایكو اویل:
چگونه یك دختر كوچك كه در خانواده‌ای فقیر متولد شده و به شمال كانادا مهاجرت كرده‌اند توانست به تجارت خود، یعنی فروش و بازاریابی نفت‌خام، كه اقتصادی‌ترین و مقرون به صرفه‌ترین تجارت و پولساز‌ترین میدان تجارت در دنیا است، رونق دهد؟
● قوانین جدید
آن هالند، رییس و مدیر اجرایی شركت نفتی مایكو اویل اكنون این واقعیت را به عینه می‌بیند. اما، مثل همه داستان‌های موفقیت، اكثر اوقات می‌اندیشد كه همین‌طور كه به پیش می‌رود، قوانین جدیدی را در كار خود می‌بیند. بعد از چندی پی برد كه پشت همه كارها، خداوند است كه حمایت می‌كند.
● شروع خوبی نبود
او زندگی را خیلی خوب شروع نكرد. وقتی سه ساله بود پدرش خانواده را ترك كرد. مادر «آن» مجبور بود دختر كوچك و چهار خواهر و برادرش را به تنهایی بزرگ نماید. زندگی برای این خانواده جوان اوكراینی، به سختی می‌گذشت. «آن» مجبور شد از سن ۱۲سالگی كار كند تا كمك خرج خانواده باشد.
شش سال بعد، «آن» با مردی بسیار مسن‌تر از خودش ازدواج كرد و به ایالات متحده مهاجرت كرد. امیدوار بود كه این اتفاق بتواند شروع خوبی برای آینده وی باشد. اما زندگی زناشویی او بیش از ۴سال طول نكشید. فقط با یك مدرك تحصیلی دبیرستان و اینكه اكنون یك مادر مجرد شده بود، برای تامین معاش فرزندانش، به عنوان منشی مشغول به كار شد.
پس از چند سال، «آن» فرصتی یافت كه به عنوان یك بازاریاب در آژانس مسافرتی مشغول به‌كار شود. این شغل جدید برایش بسیار بود. خیلی پیش از این تماس‌ها و ارتباطات كاری بسیاری با شركت‌ها ی تجاری تگزاس، به خصوص در زمینه صنعت نفت برقرار كرده بود.در همین زمان‌ها بود كه با «جیم هاگ»، رییس یك شركت بازاریابی نفت‌خام در دالاس آشنا شد. وی به محض اینكه از قابلیت‌ها و استعدادهای «آن» آگاه شد، از او دعوت نمود تا در این شركت نفتی مشغول به كار شود.
در یك چنین موقعیتی اگرچه ترك یك كار ثابت و اشتغال در هر نوع كار دیگری برای «آن» كه تنها نان‌آور فرزندانش بود ریسك بزرگی محسوب می‌شد، اما قبول كرد تا به صورت پاره‌وقت تا زمانی كه تمام رشته‌های كار را به دست بگیرد مشغول به كار شود.
پس از یكسال تصمیم گرفت تا بالاخره این جهش كاری را به انجام برساند.
«آن» می‌گوید: «بالاخره در طول یكسال، زندگی اجتماعی‌ام را تغییر دادم». او به اقصی نقاط ایالت‌ها سفر می‌كرد تا همه چیز را در مورد خطوط لوله، حمل‌ونقل و باربری و پالایشگاه‌ها بیاموزد. او حتی عید پاك سال ۱۹۸۱ را همراه با كارگران حفاری كه به منطقه وایز در تگزاس آورده شده بودند گذراند. وی تصمیم گرفته بود قبل از اینكه این شغل را بپذیرد همه چیز را در مورد این كسب و كار بیاموزد.
● پذیرش خطا
سرانجام پس از اینكه كاملا مطمئن شد می‌تواند به شغل جدید مسلط باشد فعالیت در شركت مسافرتی را ترك و برای «جیم» مشغول به كار شد. اما زمان زیادی نگذشته بود كه «جیم» از وی خواست تا تلاشش را فراتر برده و شركت فروش نفت مستغلی را برای خودش تاسیس كند. او به كمك «جیم» موفق شد. به سبب و مزیت‌هایی كه شغل پیشین داشت توانست در كسب و كار جدیدش با افراد زیادی در تماس باشد و مشتری‌های متعددی را جذب شركت خود نموده و فروش نفت را آغاز كند. نتیجه این فعالیت موفقیتی بسیار سریع بود. وی می‌گوید:‌ «روز افتتاح شركت پرسودترین روز بود و از آن زمان تا حالا هر سال به سود خود می‌افزاییم.» با روی غلتك افتادن كسب و كار «آن‌هالند»، آینده درخشانی در انتظار وی بود. اما با توجه به گذشته و خستگی‌های روحی او، اگرچه در مدرسه‌ای مذهبی تحصیل كرده بود به عنوان یك فرد بالغ جایی برای خستگی قلبش نمی‌یافت كه او را راضی نماید.
● كسب رضایت‌خاطر
تا اینكه یك صبح یكشنبه شنید كه بانویی در كلیسای كریستال در لس‌آنجلس سخنرانی‌هایی برگزار می‌كند. با امید به اینكه گمشده خود را بیابد تصمیم گرفت در كنفرانس‌ها شركت‌ كند. در این كنفرانس با یكی از سخنرانان جلسه كه ساكن دالاس بود آشنا شد. وی به «آن» پیشنهاد نمود كه یك كلیسا در تگزاس (محل زندگی خودش) برای غسل تعمید پیدا كند.
آخر هفته به شهر خود رسید و درست روزی بود كه می‌توانست در مراسم كلیسای «پرستون وود» شركت كند. در طول مراسم كشیش از انجیل برای آنها صحبت كرد و از آنان دعوت نمود كه مسیحی شوند.ناگهان «آن» متوجه شد كه اشك‌هایش سرازیر شده و بالاخره آنچه را كه گم كرده بود یافت نه كلیسا نه خوشبختی و نه كشیش را بلكه «خدا» را یافت.
كمی پس از اینكه مسیحی شد، تغییرات دیگری نیز در زندگی خصوصی و زندگی تجاری وی ایجاد شد. از آن پس خوشحال‌تر بود و احساس رضایت بیشتری می‌كرد. «آن» احساس كرد خداوند از او می‌خواهد پول و زمان بیشتری را صرف كمك به دیگران كند. به همین منظور عضو چندین سازمان مذهبی شد:
▪ سازمان حمایت از كودكان
▪ جهاد دانشگاهی كمك‌های انسانی
▪ صدا و سیما در خاورمیانه، شمال آفریقا و اروپا...
بركتی كه خداوند به كسب‌وكار وی داده بود او را قادر می‌ساخت تا بیشتر و بیشتر به این سازمان‌ها كمك كند. پرورشگاه‌ها و مدارس و مراكز پزشكی زیادی در اطراف جهان ساخته شود. از میان این فعالیت‌ها حقیقت بزرگی را كشف كرد:
«نمی‌توانم از خداوند جدا شوم. هرچه بیشتر به این موسسات خیریه كمك می‌كنم خداوند بركت بیشتری به من می‌دهد. هرگز در خواب نمی‌دیدم كه این كارها را بتوانم انجام دهم. اعتراف می‌كنم كه همه از بركت او است.»
یكی از بركات خداوند برای «آن» همسر وی است كه سه سال پیش با یكدیگر ازدواج كردند. زمانی كه با یكدیگر آشنا شدند، او دقیقا معیارهای همسر ایده‌آلش را دارا بود. او می‌گوید برای آنچه از خداوند می‌خواهید و سخنانی كه در دعای خود می‌گویید دقت كنید. همچنین معتقد است: «درسی كه خداوند در كسب و كارم به من داد این است كه اگر از او بخواهید راه درست را در كسب‌وكار و تجارتتان به شما نشان دهد، فراتر از آنچه در رویاهای خود می‌دیدید موفق خواهید شد.»
مترجم:مریم‌ صدیق‌زنده
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید