پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


کودکی پنهان در جهان


کودکی پنهان در جهان
وقتی در سفر باشی و تصویرهای کنار دست ات دائم در سودای تغییر باشند از خواندن سطرهایی کوتاه که دغدغه دگرگونی در بطن خود دارند، حکایتی ساخته می شود که می توانی نام اش را سفری در سفر بخوانی. حکایتی که تو را به ساخته شدن لایه هایی تودرتو در ذهن رهنمون می کند. دفتر شعر «میوه» سروده «آهو آل آقا» از چنین ویژگی ای برخوردار است. بیشتر شعرهای این دفتر برخاسته از فرم هایکوهای ژاپنی هستند.
شعرهایی کوتاه که در ۲ یا ۳ سطر و گاه بیشتر به جنبش بی پایان تصاویر اشاره دارند. اشاراتی که هسته اصلی شعر او را می سازند. شاعر در کمتر شعری به چرخش به موقع تصاویر کم توجه بوده است.
او به نیکی دریافته است که راز ماندگاری ویژگی های جهان شناسانه شعرش در ارائه ای است موجز ولی اثرگذار. حال تاثیر این تصاویر چگونه در ذهن توی مخاطب قرار است جاودانه شود؟ پاسخ طبیعتی سهل دارد و ممتنع.
او گاه با شعری کوتاه مانند شعر ۳۲ مجموعه به تصویری متخیل اشاره می کند. گاه با ساختی روایی در متن مانند شعر ۵۴ مجموعه فضایی را می سازد که اتفاق شعری پس پشت آنچه می خوانیم قابل پیگیری است. وقتی او در شعر ۳۲ خود می گوید؛ «باید درخت ها را کند/ و به آتش کشید/ سال ها است که سکوت کرده اند/ و نگاه می کنند» از مفهوم درخت و تقدس ذاتی اش، آشنایی زدایی می کند و ما را به نگاهی دیگر به هستی درخت وا می دارد.
آیا به راستی باید درخت ها را از ریشه درآورد؟ اگر به جای فعل «کند» او از فعل مرکب «از ریشه درآوردن» استفاده می کرد چه اتفاقی می افتاد؟ آیا غیر از این است که ضربه ناشی از قطع درخت با فعل «کند» بهتر القا می شود؟ در نگاهی دیگر به شعر ۵۴ مجموعه او از ارتباطی دونفره میان دو دوست سخن می گوید. ارتباطی که به پایان یافتن خاطره ها و فاش شدن رویاها می انجامد. در پایان شعر یکی از این دو نفر غایب می شود. غیبتی هوشمندانه و از سر ذوق سالم شاعری.
در این حالت خواننده به گستره ای از متن که در پشت سطرهای عمودی در جریان است، ذهن را کشانده و با خود همراه می کند. چنین رویکردی در تمام شعرهای مجموعه «میوه» تکرار نمی شوند، که اگر تکرار می شدند دیگر به بداعت فرمی مجموعه ای صد و بیست صفحه ای لطمه ای جدی وارد می آمد. از دیگر ویژگی های این دفتر حضور انسان به عنوان عاملی تعیین کننده است. حضوری که به شدت وابسته به فیزیک آدمی است. شاعر بارها از دست و پای انسان برای ساختن دلمشغولی هستی شناسانه شعر خویش مدد برده است.
در شعر ۸۷ و ۸۸ که در ادامه یکدیگرند از پیوند دست آدمی و حیات او سخن می رود. هرچند شاعر به دست انسان اشاره مستقیم نمی کند ولی وقتی می گوید پارو شکسته بود و یک دست داشت به خوبی اشاره به خستگی هویت آدمی می کند یا وقتی در شعر بعدی می گوید؛ «پاها آویزان بود/ مرد فریاد کشید/ چرا پسرش/ یگانه پسرش...» شاعر در نهایت ایجاز ممکن به مرگ می پردازد. پردازشی که در آن ذات متخیل و بصری کارکرد بالایی دارد. او به تراژدی از دست دادن فرزند در کوتاه ترین حجم ممکن پرداخته، با زبانی درخور.
حال وقتی در سفر باشی و همه چیز به سرعت برق و باد یا کمی آرام تر از پیش چشم هات عبور کند خواندن دفتر شعر «میوه» می تواند واداردت که کند دوباره به تمام پیش فرض هایت از جهان بیندیشی. غبار ملال از آنها بگیری و خود را بسپاری به دست های قابل اعتماد «آهو آل آقا»یی که در کنارت نشسته و آرام آرام از جنبشی می گوید که جهان را در خود گرفته است، چون مادری با کودکی در بطن خود.
لادن نیکنام
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید