چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

مسیحیت


مسیحیت
● مسأله ی اقتباس و تقلید
اگر فرضا تصوف اسلامی را اقتباس و تقلیدی از یک مکتب بیگانه بدانیم، بدون شک مسیحیت و مکاتب و ادیان هندی و تعالیم افلوطین هر یک از جهتی نزدیکترین مکتب بیگانه نسبت به تصوف اسلامی خواهد بود. مسیحیت بیشتر از لحاظ تکوین قسمت عملی و ظاهری عرفان و مکاتب هند و تعالیم افلوطین از جهت تکوین عرفان نظری و جهان بینی عرفانی.
تأثیر احتمالی مسیحیت را در دو جنبه می توان مطرح کرد:
۱) یکی در پیدایش عناصر اصلی تصوف
۲) دیگری در پیدایش یک عده مسائل فرعی و جنبی.
از عتاصر اصلی عرفان اسلامی که احتمالا از مسیحیت اقتباس شده باشد می توان دو عنصر را نام برد:
الف) مجاهده یعنی سخت گیری و افراط در زهد و تحقیر دنیا.
ب) عشق و محبت.
و از مسائل جنبی و فرعی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
▪ پشم پوشی و پوشش ظاهری
▪ عزلت
▪ سیاحت
▪ سکوت
▪ تجرد
▪ ذکر
▪ توکل
▪ ملاحتی گری
▪ تأسیس دیر و خانقاه
این عناصر در مسیحیت، مقارن با تکوین تصوف اسلامی وجود داشته است.
آیا همه ی این عناصر یا قسمتی از آنها در تعالیم اولیه و اصلی مسیحیت وجود داشته، یا آنکه به آئین مسیحیت هم از منابع و مکاتب دیگر وارد شده، بحث دیگری است.
آنچه مسلم است موضوع عشق و ریاضت در مسیحیت مطرح است.«پولس» رسول در ارزش محبت می گوید:
«اگر به زبانهای مردم و فرشتگان سخن گویم و محبت نداشته باشم مثل نحاس صدا دهنده و سنج فغان کننده شده ام و اگر نبوت داشته باشم و جمیع اسرار و همه ی علم را بدانم و ایمان کامل داشته باشم به حدی که کوهها را نقل کنم و محبت نداشته باشم، هیچ هستم و اگر جمیع اموال خود را صدقه دهم و بدن خود را بسپارم تا سوخته شود و محبت نداشته باشم، هیچ سودی نمی برم.»
مرگولیوث مستشرق انگلیسی، میان اظهارات حارث محاسبی یکی از نخستین مؤلفان در تصوف اسلامی او میان مطالب انجیل، تشابه زیادی را مطرح می کند. اظهارات محاسبی را بر اساس نقل تذکرهٔ الاولیاء عطار با مطالب باب پنجم از انجیل متی مقایسه می کند. این مسایل در زمینه ی اخلاق و رفتار اجتماعی است.
یکی از آداب رایج در بین زاهدان مسلمان قرن دوم خود داری از خوردن غذاهای حیوانی است که از عادات راهبان و نساک مسیحی بود.
حدیث ظاهرا مجعولی هم بر ضد این عادت ساخته شده است که هر چه چهل چهل روز غذاهای حیوانی نخورد به سوء اخلاق و به کمی عقل دچار خواهد شد و به این مناسبت است که مالک دینار گفته است:
«ندانم که «آن چه معنی است آن سخن را که هرکه چهل روز گوشت نخورد عقل از نقصان گیرد و من بیست سال است که نخورده ام و عقل من هر روز زیادت است.»
در مورد ذکر و توکل و بی اعتنایی به عقیده ی خلق در مورد خویشتن هم، در تعالیم انجیل ها مطالبی وجود دارد. در باب ششم از انجیل متی در رابطه با بی اعتنایی به خوراک و پوشاک و نیازها ی زندگی مادی چنین می خوانیم:
«بنا بر این به شما می گویم از بهر خان خود اندیشه مکنید که چه خورید یا چه آشامید و نه برای بدن خود که چه بپوشد آیا جان از خوراک و بدن از پوشاک بهتر نیست؟ مرغان هوا را نظر کنید که نه می کارند و نه می دروند و نه در انبارها ذخیره می کنند و پدر آسمانی شما آنها را میپروراند آیا شما به مراتب از آنها بهتر نیستید؟ در سوسن های چمن تأمل کنید چگونه نمو می کنند. نه محنت می کشند و نه می ریسند. پس اندیشه مکنید و مگویید چه بخوریم یا چه بنوشیم، اول ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که این همه برای شما مزید خواهد شد پس در اندیشه ی فردا مباشید زیرا فردا اندیشه ی خود را خواهد کرد، بدی امروز برای امروز کافی است.»
نیکلسن هم میل به زهد و تفکر صوفیان اسلام را اقتباسی از اعمال راهبان مسیحی می داندو نیز پوشیدن لباس پشم را تقلید و اقتباسی از راهبان مسیحی می داند. دکتر قاسم غنی در این باره می نویسد:
«پشمینه پوشی یا تصوف، به طوری که قبلا گفته شد کلمه ی«صوفی» ناشی از آن است، از عادات راهبین مسیحی است که بعد در صوفیه هم شعار زهد محسوب شده است. دلق که این همه در اشعار و کتب صوفیه وارد شده همه جا به معنی لباس صوفیه است، یعنی خرقه ای که روی همه ی لباسها می پوشیده اند و ظاهرا پشمی بوده است. دلق یا ساده بوده و یا وصله داشته که در آن صورت«دلق مرقع» می گفته اند و اگر رنگ به رنگ بوده«دلق ملمع» می گفته اند. در بین صوفیه ی اسلام رنگ دلق همیشه کبود و سیاه بوده و«دلق ازرق» گفته می شده است.خرقه ی راهبان که ظاهرا در قرون اول سفید رنگ بوده در سالهای بعد سیاه رنگ بوده است.«سوکواران» که فردوسی در شاهنامه از آنها صحبت می کند، مقصود اساقفه ی نسطوریان مسیحی است که در قرن سوم به ایران پنانهنده شده اند و انها هستند که لباس پشمینه ی خشن را در روی بدن می پوشیده اند تا یک نوع ریاضتی باشد. اصطلاح صوفی و صوفیه(به صیغه ی تأنیث) که فارسی آن پشمینه پوش است به مردان و زنان این مسیحیان اطلاق می شده است.»
زندگی در صومعه و خانقاه ها را هم تقلیدی از طرز زندگی راهبان مسیحی می دانند. حتی بنا به روایتی نخستین خانقاه صوفیان در رمله ی شام، به دست یکی از امرای مسیحی بنا شده است.
بی تردید، سیاحت( جهان گردی بدون داشتن مقصودو حاجتی) به نشانه ی پای بند نبودن به خانه و زندگی، روزها به دور گیتی و شب ها به خشتی سر نهادن، پیش از ظهور تصوف اسلامی راه و رسم معروف راهبان مسیحی بوده است. در کتب تاریخ و تراجم ، داستان های از راهیان سیاح مسیحی ذکر شده است و حتی لباس مخصوص این راهبان سیاح، به عنوان نشانه اعراض از دنیا شناخته شده است.
امیری در «حیوهٔ الحیوان» در ذیل کلمه عقرب،داستانی از تنبه و توبه جوانی را نقل کرده و می گوید که توبه کرده، لباس لهو و خوشگذرانی را کنده، لباس سیاحان به تن کرد، این اعمال حتی پیش از ظهور اسلام معروف بوده است، به طوری که حتی در مواردی برخی از یاران پیامبر اسلام صلوات اله علیه و آله هم تحت تأثیر قداست این اعمال در آن محیط ، به چنین اعمالی تمایل نشان می دادند که به وسیله آن حضرت از اقدام ایشان جلوگیری می شد.
فکر مجرد ماندن و ترک زن و فرزند هم فکر رایج و شناخته شده راهبان مسیحی بود.
گویا برخی از مسیحیان برای اینکه از لحاظ زن و فرزند خاطرشان جمع باشد، دست به عمل «اختصا» زده، خود را از مردی می انداختند.
در میان مسلمانان صدر اسلام نیز مواردی از این گونه تمایلات دیده می شد. چنانکه جمعی با عثمان بن مظعون قصد «اختصا» داشتند که رسول اکرم (ص) آنان را از این عمل نهی فرمود.حتی در این گونه موارد، رهبانیت مطرح می شد و حضرت می فرمودند رهبانیت در اسلام مشروع نیست و رهبانیت امت من، جهاد در راه خداست و حتی با این بیان که «اگر از راهبان مسیحی هستی به آنان ملحق شو.»
مواردی دیکر از قبیل کلمات پنهانی (راز) و مکاشفات روحی و سقوط تکلیف و درجات هفتگانه سلوک تا وصول به مقام اتحاد و غیره نیز در تعالیم مسیحیت پیش از اسلام دیده می شود.
● زمینه های اقتباس
در این رابطه می توان سه عامل زیر را مورد توجه قرار داد:
۱) مجاورت ومشاورت
۲) توارث
۳) نظر مساعد اسلام به مسیحیت
در مورد مجاورت و معاشرت مسلمین با مسیحیان و آشنایی آنان با عقاید و آداب و رسوم مورد قبول مسیحیان، مخصوصا برخورد و آشنایی آنان با راهبان مسیحی از پیش از ظهور اسلام، اسناد و مدارک زیادی وجود دارد.
جماعتی از مسیحیان به نام مرتاض و توابین و تارکین دنیا در همه جا می گشته اند و در اشعار و تواریخ دوره ی جاهلیت نام یک عده زاهد از قبیل: امیهٔ بن ابی الصلت و صوفه برده شده و نیز تفاصیلی از عادات و اخلاق مرتاضین مسیحی باقی مانده است.
در حکایاتی که از صدر اسلام برای ما باقی مانده نیز به تماس مسلمانها با راهبان مسیحی پی می بریم.
انتشار اسلام د رسوریه و عراق ومصر، تماس مسلمانان را با راهبان مسیحی بیشتر کرد و بهتر از گذشته به عادات و اعمال و افکار و گفته های مسیحیان وقوف یافتند و بسیاری از آنها را پذیرفتند. به طوری که بعضی از دشمنان مسلمان صوفیه د رمقام سرزنش آنها را متشبه به راهبین مسیحی شمرده اند.
حاصل آنکه مسیحیت از راه مرتاضان و فرقه های سیار راهبان مخصوصا فرقه های اهل سوریه که در اطراف در گردش بودند وغالبا از فرقه ی نسطوریه از فرق نصاری بوده اند بسیار چیز ها به صوفیه ی اسلام آموخته اند، در حالیکه تأثیر کنیسه ی مسیحیت در مسلمین بسیار محدود بوده است.
و اما در مورد توارث باید گفت، در مواردی که کسانی پس از تولد و پرورش در محیط خانوادگی و اجتماعی با اعتقادات مذهبی خاص، به مذهب دیگری می گروند، امکان دارد که بدور از هر گونه تعمد و غرض ورزی جلوه هایی از فرهنگ پیشین خویشین را در آیینه ی جدید وارد سازند.
ما در مراحل اولیه ی تکوین تصوف اسلامی به مواردی از وابستگی موروثی صوفیان نخستین به مسیحیت بر می خوریم. از قبیل اینکه جنید بغدادی که از پیشگامان درجه ی اول و از شخصیت های بسیار مؤثر در تکوین تصوف اسلامی است، خود از پدر و مادر مسیحی است که بعدها اسلام آورده اند و تربیت اولیه ی جنید با پدر و مادر مسیحی بوده است. به هرحال قسمت عمده ی مسلمانان، مخصوصا پس از فتح شام و مصر و عراق، کسانی بودند که از دین مسیحیت برگشته و به اسلام گرویده بودند.
اما نظر مساعد اسلام نسبت به مسیحیت را می توان در موارد زیر مطرح کرد:
قبول حضرت مسیح به عنوان یکی از انبیای اولوالعزم و تأکید بر تولد وی از مادری باکره و پاک و بی گناه با نفخه (دمیدن) الهی و نیز تأکید بر عدم قتل و صلب او که به اشتباه دیگری را به جای وی دار زدند و او را خداوند به آسمان برداشت.
نیز تجلیل از نصاری در قرآن، به این بیان که آنان به دلیل وجود قسّیسان و راهبان، نسبت به مودّت مؤمنان، از همه نزدیک ترند و مستکبر نیستند:
«و لتجدنّ اقربهم مودّت للّذین آمنواالّذین قالو انّا نصاری، ذلک بأنّ منهم قسّیسین و رهبانا" و انّهم لا یستکبرون».
چون در عرف و استعمال عرب کلمه «راهب» متضمن معنی تعلیم و ارشاد معنوی بوده و«قس» بر خشوع و ورع دلالت داشته است. این آیه بر ثنا و ستایش خاصی از مسیحیان دلالت دارد.
بالاخره نقل احادیث قدسی از حضرت عیسی(ع) در زمینه زهد و اخلاقیات.
● نقد و نظر
۱) در مورد زهد و تحقیر دنیا و مجاهده می توان گفت که: تعبد و انصراف از خلق به حق و زهد و پرهیز، جیزی است که در اسلام نیز همانند همه ادیان دیگر، مورد تأیید و تأکید است. بنا براین دلیلی ندارد که تصوف اسلامی را از لحاظ زهد و ترک دنیا تحت تأثیر تعالیم مسیحیّت بدانیم.
مسلمانان صوفی مسلک در عین اینکه شباهت هایی با راهبان مسیحی دارند، نقاط اختلاف و تمایز مهمی هم میان آن دو وجود دارد. از قبیل اینکه صوفیان و عرفای اسلام برخلاف راهبان مسیحی اکثرا" ازدواج کرده و صاحب زن و فرزند بوده اند او نیز عمل ظاهری را چندان ارج ننهاده و احیانا" تظاهر به گناه و معصیت داشته اند و بر اساس همین تظاهر به گناه، فرقه ملامتیّه پدید آمده است. همچنین عرفای اسلام بر خلاف راهبان مسیحی در برابر رفتار ناپسند دیگران بردبار بوده، پیروان مذاهب و ادیان مختلف به آسانی تحمل می کردند، و«حال» را بر قال و «درون» را بر «برون» ترجیح داده اند.
باید توجه داشت که ما می گوییم تصوف اسلامی از مسیحیت برنخاسته و موجد و موجب آن آیین مسیحیت نیست،ولی هرگز منکر شباهت یا شباهت هایی میان آن دو نبوده و مدعی آن نیستیم که کوچکترین توجهی از عرفا و صوفیه اسلام به مسیحیت نبوده است. ما بر این باوریم که تأثیرپذیری بعضی از پیروان تصوف از مسیحیت،به معنی تکوین تصوف ازعناصر مسیحی نیست. همچنین ب کار رفتن برخی از اصطلاحات مسیحیت در عرفان اسلامی از قبیل «لاهوت» و «ناسوت» و توجه به حضرت عیسی و اعتقاد به بازگشت او در آخرالزمان با منصب ولایت و نبوت، نمی تواند دلیل تکوین تصوف اسلامی از تعالیم مسیحیت بوده باشد.
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی عرفان شمس


همچنین مشاهده کنید