پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


پل کله


پل کله
پل کله (نقاش، طراح، معلم، و نویسندهٔ سوئیسی، ۱۸۷۹ ـ ۱۹۴۰). به سبب نواندیشی، تخیل آزاد، پرکاری و تنوع آثارش، یکی از شخصیت‌های برجستهٔ هنر مدرن به‌شمار می‌آید. مراحل تحول کارش را می‌توان با اکسپرسیونیسم، دادائیسم، سوررئالیسم، و اکسپرسیونیسم انتزاعی پیوند داد؛ ولی خود او در هیچ‌یک از جنبش‌های نامبرده، عملاً، شرکت نداشت.
در مونیخ آموزش دید (۱۸۹۸ ـ ۱۹۰۰) یک‌سالی را در ایتالیا به مطالعه گذرانید (۱۹۰۱)؛ و سپس به برن بازگشت. به مونیخ رفت (۱۹۰۶). با گروه سوارآبیفام ارتباط یافت (۱۹۱۱)؛ و در نمایشگاه برپا شده توسط این‌ گروه آثارش را ارائه کرد (۱۹۱۲). در همین سال، دُلونه را در پاریس دید؛ تحت‌تأثیر او قرار گرفت، و دست به ترجمهٔ مقالهٔ او دربارهٔ نور زد. به اتفاق ماکه به تونس سفر کرد (۱۹۱۴). در دوران جنگ جهانی اول به خدمت ارتش درآمد. آثارش را در نگارخانهٔ دادا (زوریخ) به نمایش گذاشت (۱۹۱۷).
در بوهوس (۱۹۲۰ ـ ۱۹۳۱)، و سپس در هنرکدهٔ دوسلدُرف (۱۹۳۱ ـ ۱۹۳۳) به تدریس پرداخت. با کاندینسکی، یاوْلِنسکی و فاینینگر، گروه چهار آبیفام را تشکیل داد (۱۹۲۴). نازی‌ها او را از کار بازداشتند، و آثارش را از موزه‌ها حذف کردند. به سوئیس بازگشت (۱۹۳۴). او در کار تعلیم بسیار جدی و پرشور بود. ”دفتر طراحی آموزشی“ و نوشته‌های نظری‌اش زمینه‌ساز روش‌های نوین آموزش هنر بوده‌اند.
نخستین مشق‌های مدادی کله در موضوع منظره، به دههٔ ۱۸۹۰، مربوط می‌شوند؛ و جست‌وجوئی کمابیش ”امپرسیونیسم‌گونه“ را باز می‌تابند (مثلاً: در عرض اِلْفِنو ـ ۱۹۸۷). در مرحلهٔ بعد، باسمه‌هائی در مضامین گُرتِسْک ساخت (مثلاً: قهرمان با یک بال ـ ۱۹۰۵). دقت و مهارت رسامی، و حضور عنصری بیانگری در این آثار، ریشه در سنت اروپای شمالی داشتند. بعداً، منظره‌ها و تک‌چهره‌هائی با مرکب کشید (مثلاً: مرد جوان در حال استراحت ـ ۱۹۱۱). تماس او با کاندینسکی، مارک، ماکه، و سپس دلونه، و دیدارش از تونس، به رهائی از قید انضباط تک‌رنگی انجامید. نقاشی‌های آبرنگ‌اش با رنگ‌های درخشان، حاکی از ورود آگاهانهٔ او به قلمرو رنگ ناب بود (۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۶).
این سرآغازی بود برای آفریدن یک سلسله شعرهای تصویری نمونه، که ـ برخلاف آثار پیشگامان نقاشی انتزاعی ـ پیوندی را با واقعیت جهان برونی حفظ می‌کردند. در پرده‌هائی چون ماجرای یک بانوان جوان (۱۹۲۲)، به‌شیوهٔ خاص خود در کاربست رنگ‌های لطیف و خط‌های سیال دست یافت. او رنگ را نیروی عاطفی، و خط را تعیین‌کنندهٔ عمل نقاشی می‌دانست؛ و در آثارش از وسایل هنری مختلف و قالب مختلط بهره می‌گرفت.
کله، هیچ‌گاه، به بازآفرینی جهان برونی نمی‌پرداخت؛ ولی بر طبیعت، هم‌چون سرمشقی برای سازماندهی عناصر صوری هنر، تکیه می‌کرد. او به منظور ارائه تصویرهای ذهنی، خویشتن را یک‌سره به قدرت القائی عناصر تصویری می‌سپرد. هم‌چون کودکان، تصویر را بدون هیچ مقصود معین آغاز می‌کرد.
در جریان عمل نقاشی، خاطره یا تداعی یا چیز بازشناختی رخ می‌نمودند. به سخن دیگر، هویت کنش تصویری با تجربه‌ای عینی یا انگاری ذهنی معین می‌شد. تصویر پدید شده، گاه ممکن بود با عنوانی استعاری معنای مضاعف شاعرانه یا فلسفی نیز به‌خود گیرد (مثلاً سوءتفاهم بر زمینهٔ سبز ـ ۱۹۳۰؛ مرگ و آتش ـ حدود ۱۹۴۰).
او می‌کوشید حالت‌های متغیر روانی را که از کل تجربهٔ ”خود“ با جهان ناشی می‌شود، از طریق تصویرهایش انتقال دهد.
اصول هنر و آموزش کله، به‌روشنی، در قیاس استعاری او از هنرمند و تنهٔ درخت بیان شده‌اند؛ الگوی رشد، همانا الگوی طبیعت (یعنی سرچشمهٔ صور و انگارهای هنرمند) است. این طرح کلی در رشد شاخه‌ها و غنچه‌ها انعکاس می‌یابد؛ ولی در شکوفائی نهائی (که اثر هنری است)، صورت طبیعت به‌واسطهٔ غنای استعدادهای ذهنی هنرمند تغییر می‌کند. بدیهه‌سازی، در این میان، اهمیتی بسیار دارد: اثر هنری، به روال کار کودکان، در روندی خود به‌خودی شکل می‌گیرد؛ یعنی هنرمند فقط ناهشیارانه هادی آن است.
▪ از جمله دیگر آثارش: کُمدین (۱۹۰۴)؛ اهریمن بر فراز کشتی‌ها (۱۹۱۶)؛ منظره و پرندگان (۱۹۱۹)؛ ماشین چهچهه‌زن (۱۹۲۲)؛ ماهی زرین (۱۹۲۵)؛ کشتی بخاری و قایق‌های بادبانی در غروب (۱۹۳۱)؛ باغبان زیبا (۱۹۳۹) است. از این هنرمند اثر Komiker در این نمایشگاه به تماشا گذاشته شده است.
منبع : مجله جنبش هنر مدرن


همچنین مشاهده کنید