پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تحلیل مفهومی آزادی در قرآن


تحلیل مفهومی آزادی در قرآن
آزادی موضوعی انسانی و به معنای نفی تسلط دیگری بر شخص است. امیرمؤمنان(ع) می فرماید: «لاتكن عبد غیرك و قد جعلك الله حرّاً;]نهج البلاغه، صبحی صالح، قم، درالعبرهٔ، بی تا، نامه ۳۱، ص ۴۱۰[ بنده دیگری مباش كه خدا تو را آزاد آفریده است.» بنابراین آزادی در این رهیافت و بینش یك حق طبیعی است. امام صادق(ع) نیز آزادی را مهم ترین خصلت و ویژگی انسان می داند كه بدون آن نمی توان از زندگی دنیوی بهره گرفت و به رشد دست یافت; وی می فرماید: پنج خصلت و ویژگی است كه اگر در شخص نباشد از زندگی خود بهره ای نمی برد: وفای به عهد، تدبیر، حیا، حسن خُلق و خوی و آزادی كه جامع و در بردارنده همه آنهاست.]محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ هـ .ق، ۱۹۸۳ م، ج ۶۶، ص ۳۸۷ و نیز ج ۷۱، ص ۱۷۵[ در این بینش، آزادی به عنوان یك عنصر اصلی و بنیادین خود را به خوبی نشان می دهد. به نظر می رسد كه در این رهیافت همه آن چه به عنوان ویژگی های یك زندگی موفق، سعادتمند و مطلوب برای فرد بیان شده در آزادی یافت می شود. كسی كه از آزادی بهره مند است می تواند امید به بهره گیری از دنیا و سعادت دنیوی داشته باشد وگرنه باید او را از كسی كه از زندگی و بهره مندی های آن سود می برد بیرون دانست.
آزادی را می توان به دو صورت اثباتی و سلبی تعریف كرد. آزادی در معنای اثباتی آن «قدرت اعمال اراده» و در معنای سلبی آن «رفع موانع در جهت اعمال اراده» است.
در معنای اثباتی آن، آزادی از جهت اقتضا امری وجودی نیست بلكه می بایست با تلاش و كوشش فردی یا جمعی چنین قدرت و توانایی را به دست آورد و در یك سخن، مقتضی آن موجود نیست، ولی در معنای سلبی مقتضی موجود ولی مانع یا موانعی موجب عدم تحقق آن می شود. در این معنا وجود آزادی در ذات انسان (فردی و جمعی) ثابت تلقی شده و تلاش تنها در جهت رفع مانع تحقق اعمال اراده فردی و جمعی است.
به نظر می رسد در اندیشه و بینش قرآنی مفهوم دوم مورد تأیید باشد; زیرا آزادی و اختیار را در انسان به جهت وجود عقل امری ثابت و طبیعی فرض كرده است كه می بایست با به كارگیری عقل و فعلیت در آوردن آن و نیز رهایی از موانع آزادی و اختیار بستر و زمینه «اعمال اراده» فراهم آید.
در مفهوم قرآنی، آزادی دارای دو جنبه اثباتی و سلبی است، ولی جنبه سلبی آن اصل و جنبه اثباتی آن فرعی است. هدف از آزادی در اسلام این است كه انسان از تسلط دیگران رهایی یابد و همه قیدها و زنجیرهایی كه دست های او را بسته بگسلد. در این معنا، «رهایی از تسلط» به عنوان یك جنبه سلبی مورد توجّه است. انسان نمی كوشد تا چیزی را به دست آورد; زیرا در حقیقت آزادی ذاتی انسان است و انسان از همان هنگام زاده شدن حرّ و آزاد متولد می شود ولی در طول زندگی كس یا كسانی او را به انواع و اقسام بندها و قیدها در آورده و آزادی او را سلب نموده اند، پس اكنون می خواهد تا همان چیزی را آشكار و هویدا سازد كه ذاتی او بود و این امكان پذیر نیست مگر آن كه از بندها و قیدهای ظهور و بروز آزادی رهایی یابد. اگر در این جا سخن از جنبه اثباتی است به عنوان یك عامل و جنبه فرعی مطرح است. به این معنا كه انسان می كوشد تا آن چه را داشته آشكار سازد و دوباره از نهان بیرون آورد و حقیقت خود را بروز دهد. از این رو، تلاش او یك رهایی از موانع تحقق آزادی است. و به سخن فلسفی و منطقی مقتضی در او موجود است و تنها نیازمند رهایی از موانع است.
در این بینش، آزادی به مفهوم تحقّق و اعمال اراده انسان نیست، بلكه به مفهوم رهایی از اراده های دیگران است; چرا كه اگر آزادی به مفهوم تحقّق اراده انسان باشد، خواه ناخواه دیگران بر این اراده تسلطی نخواهند داشت. در حقیقت، آزادی در مفهوم غیر قرآنی، فعالیت و توسعه طلبی فرد با توجّه به موانع و محدودیت هایی كه از جانب دیگران رو به رو می شود، درك می گردد، در نتیجه آزادی جنبه منفی و بازدارندگی به خود می گیرد; از این رو، محدوده آزادی نیز «زیان نرساندن به دیگران» بیان می شود و فرد بر این اساس در همه اعمال و رفتار خود آزاد است.
در حالی كه آزادی در مفهوم قرآنی به عنوان یكی از شالوده های ذاتی انسان و بخشی از سرشت او است. بنابراین بدون این آزادی، «انسانیت» لفظی بی معنا و قالبی تهی است. آزادی انسان به عنوان یك عطیه و موهبت الهی است كه در نهان و نهاد انسان، به ودیعت نهاده شده است; بنابراین رنگ هیچ نظام و سیستمی را به خود نمی گیرد تا براساس و یا در محدوده آن بررسی و مورد مطالعه قرار گیرد و به عنوان یك آرمان اجتماعی طرح گردد.
در نگرش قرآنی آزادی در همه شقوق آن یك امر ذاتی است. به این معنا كه خداوند به جهت ایجادی و ربوبیت، یعنی به دلیل آفریدگاری و پروردگاریش بر انسان «حاكمیت» و سلطه دارد، امّا دیگران را بر او حاكمیت و تسلطی نیست و انسان از این جهت آزاد مطلق است و تنها بند خداست نه كس دیگر. حال این كس در هر مقام و منزلتی باشد.
از این رو هیچ كس یا چیز دیگری بر انسان هیچ گونه حق و حاكمیتی ندارد. این چنین انسانی جانشین خداوند در زمین است. در حقیقت انسان با پذیرش حاكمیت و ایمان به خداوند، مساوات همه افراد را در به دوش كشیدن این بار سنگین امانت الهی (خلیفه و جانشینی)،پذیرفته و از حاكمیت های بشری رهایی یافته و هیچ كسی را بر خود برتر و حاكم نمی بیند.
مقصود از حاكمیت مطلق خداوند این است كه انسان آزاد است و هیچ كس، طبقه و یا گروهی بر او سروری، سیادت و حاكمیت ندارد. این اصل قرآنی، هر گونه، زورگویی، بهره كشی و سلطه انسان بر انسان را نابود می نماید.
خداوند در قرآن به این مسأله توجّه داده و بیان می دارد كه هدف پیامبران در طول تاریخ تثبیت آزادی از دست رفته انسان از راه نفی موانع بروز و ظهور آزادی در فرد و جامعه بوده است: «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَْغْلَـلَ»]اعراف/ ۱۵۷[ و از آنان قید و بندهای سنگین را بر دارد كه بر آنان مقرر شده بود »
در حقیقت برداشتن قیدها و بندها چیزی جز زدودن حاكمیت های بند پرورانه بشری و قید و بندهای آنان نیست تا بستر و زمینه بروز آزادی ذاتی انسان فراهم گردد.
بنابراین یكی از آثار و نتایج حاكمیت الهی بر انسان، آزادی انسان و نفی سلطه و برتری جویی دیگران است. در رابطه انسان و خدا، نه تنها میان حاكمیت الهی و آزادی انسان هیچ گونه تباین و تعارضی نیست، بلكه رابطه تساوی برقرار است. به این معنا كه حاكمیت الهی مساوی با آزادی انسان است; زیرا با توجّه به ویژگی های انسانی و مسأله فقر و نیاز ذاتی انسان به خدا به عنوان آفریدگار و پروردگار و دوام همیشگی و پایدار این نیاز نمی توان انسان را جدای از خدا و حاكمیت الهی، موجودی آزاد دانست.
در حقیقت شعار لا اله الاّ الله گویای چنین برداشتی است; یعنی اثبات آزادی انسان و نفی هرگونه برتری جویی و سلطه دیگران جز حاكمیت خداوند یگانه.
با این بیان آشكار شد كه چگونه در مفهوم قرآنی، آزادی در حقیقت یك امر ذاتی برای انسان و به عنوان یك حق طبیعی برای او اثبات شده است. تنها چیزی كه در بستر تحقق خارجی و ظهور این امر ذاتی می توان تصور كرد عامل یا عواملی به عنوان موانع است كه موجب می شود تا این حق طبیعی ظهور و بروز نیابد; و هدف پیامبران نیز این است تا زمینه فردی و اجتماعی از جهت قدرت و توان برای همه افرادی انسانی فراهم آورند تا بتوانند با بندگی خدا و زدودن قیدها و بندهای تسلط خدایان باطل درون (آزادی معنوی) و طواغیت بیرون (آزادی اجتماعی، حقوقی و سیاسی) ، آن حق را در خود آشكار و تقویت نمایند و استعداد نهفته را آشكار گردانند.
در این نگرش، آزادی اجتماعی كه امری ذاتی نیز است می بایست برای همه مردم فراهم شود; یعنی جامعه همه وسایل و شرایطی كه فرد برای انجام عمل به آن نیاز دارد، فراهم سازد. البته ناگفته نماند كه در این اندیشه آزادی یك هدف متوسط است; زیرا انسان بدون رهایی از قید و بندها و اغلال بیرونی نمی تواند توان و قدرت انسانی خود را بروز دهد و در مسیر تكاملی خود گام بر دارد.
اصولا خلافت الهی انسان، بدون رهایی از این قیدها و بندهای درون و بیرون ناممكن است. انسان كه موجودی آزاد و مختار است تا نتواند از این آزادی خود بهره گیرد، ناتوان از انجام واجبات و تكالیف خود است. در حقیقت انسان مسؤول، انسانی آزاد و مختار است، چنان كه انسان پاسخگو، انسان آزاد و مختار است.]انسان / ۳[
هدف قرآن از روشنگری و تشویق پیامران به حركت هایی در جهت مقابله با فرعون و نیز طاغوت زدایی از جوامع بشری این است تا موانع آزادی از جامعه انسانی برداشته شود و زمینه و بسترهای خلافت انسانی برای همگان فراهم آید.]قصص/ ۴ و ۵[، حركت هایی كه تنها در راستای فراهم سازی زمینه های بروز آزادی اجتماعی بوده است.
آزادی اجتماعی (یعنی حق برخورداری از آزادی های اساسی و قانونی در سطح اجتماعی و این كه در اجتماع بنده دیگران نباشیم و از استقلال و آزادی برخوردار باشیم،) یكی از اهداف انقلاب پیامبران و بعثت آنان بوده است. قیام های پیامبران در چارچوب این هدفِ هر چند متوسط، معنا و مفهوم تازه ای می یابد. آنان می كوشیدند تا ستمدیدگان و گرفتاران بندهای اسارت را از چنگال دیو صفتان بیرون آورند و آزاد نمایند. در حقیقت جهاد اصغر پیامبران آزادی اجتماعی و رهایی از طواغیت و فرعون های بیرونی و جهاد اكبر آنان رهایی و آزادی انسان از چنگال شهوت و دیو درون بوده است. این دو جهاد، در حقیقت به عنوان یك مانع زدایی و بسترسازی و ایجاد زمینه مناسب در جهت رشد شكوفایی فردی و جمعی و در نهایت رسیدن به مطلق كمال بوده است. از این رو، می بینیم هر كه در دو جهاد اصغر و اكبر پیروز شده و هر چه به كمال مطلق و بندگی خدا نزدیك تر شده، از آزادی بیشتری برخوردار است.
موضوع گیری پیامبران در صحنه پیكار با بیدادگران ستم پیشه و بردهِ پرورانِ نابكار به عنوان یك ویژگی نفی تمامی طغیان گران و ستم پیشگان در جهت آزادسازی و رهایی انسان از هر گونه كُرنش برونی و درونی در برابر سلطه دیگران بوده است.
در حقیقت نبرد ایشان با بیدادگری و بهرهوری نادرست، نبرد با تارها و بندهای شیطان های انسانی و غیرانسانی در جهت رهایی انسان از هر گونه ظلم و ستم و زیادخواهی است.
در نگرش قرآنی، فرد زمانی آزاد است كه بتواند بر خود و بندهای درونی و شهوانی چیره شده و از بند بندگی و بردگی بیرونی و سلطه دیگران رهایی یابد; یعنی هم در بُعد روان شناسی و نیز در بُعد اجتماعی از آزادی های رفتاری و اندیشه ای برخوردار باشد. در این هنگام است كه می توان او را موجودی واقعاً مختار و آزاد و مسؤلیت پذیر دانست و به عنوان یك انسان كامل، خلیفهٔ اللهی و جانشینی خدا را به او واگذار نمود.
خلیل منصوری


همچنین مشاهده کنید