پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

۳۰ خرداد ۱۳۶۰ ؛ عملیات خودزنی منافقین


مسعود رجوی با محاسباتی كه از درون نظام جمهوری اسلامی ایران كرده بود ، تصور می كرد با قیام مسلحانه ۳۰ خرداد ، تكلیف نظام هم یك سره خواهد شد . اما به محض روبرو شدن با مقاومت مردم و توهم سقوط نظام ، علت اصلی تظاهرات خونین ۳۰ خرداد را واكنشی در قبال پایان آزادیها و ورود به مرحله دیكتاتوری و اختناق معرفی كرد . او وانمود كرد كه قصد او فقط یك اعتراض ساده بوده است .
همه كسانی كه ادبیات آن روزهای منافقین را پیگیری می كردند ، دقیقا می دانند كه رجوی و باند تبهكارش در سازمان چند چهره مجاهدین خلق از چندین ماه قبل برای جمهوری اسلامی ایران شاخه و شانه مسلحانه می كشید .
رجوی در سخنان سال ۵۹ خویش در ورزشگاه شهید شیرودی (امجدیه) كه تحت عنوان " چه باید كرد " ؟ ایراد كرد ، در شیفتگی تمام جوانان و نوجوانان هیجان زده فریاد زد و گفت :
" وای بر آن روزی كه مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ دهیم " . و در همان جا گفت كه ایران شبیه لبنان است یعنی آمادگی جنگ داخلی را دارد . رجوی و مجاهدین ماجراجو ، در تب كسب قدرت سیاسی سر از پا نمی شناختند .
آنها با تكیه بر سراب هواداران فراوان خویش كه در مقایسه با سایر گروهها ضد انقلاب از تعداد بیشتری برخوردار بود ، وارد فاز نظامی شدند .
با صدور اولین اطلاعیه سیاسی – نظامی و اعلامیه برگزاری تظاهرات ۳۰ خرداد ، دستور اكید صادر شد كه همگی با سلاح سرد و گرم حضور یابند. تیغ موكت بری ، چاقو ، قمه ، كاتر گوشت و پیچ گوشتی و ...
سلاحهایی بودند كه قصد داشتند به قول خودشان حال حزب اللهی ها را حسابی جا بیاورند . ساعت ۴ بعد از ظهر منافقین با سلاح سرد و گرم به جان مردم افتادند . خیابانهای طالقانی ، ولیعصر ، انقلاب ، سهروردی ، میدان فردوسی در حالی شاهد وحشی گری مجاهدین دروغین بود كه مجاهدین راستین اسلام در بازی دراز ، دارخوین ، سوسنگرد و آبادان حماسه می آفریدند . منافقین فكر كردند شهر خالی از سنگربان است و قبل از سقوط بنی صدر ، شهر را به سقوط خواهند كشید و مانع سقوط بنی صدر خواهند شد . شهر را در آتش و دود سیاه كردند و ۱۴ مرد و ۲ زن را شهید كردند و صدها نفر را مجروح ، تا ثابت كنند كه آمده اند ، بمانند و مخالفان را برانند.
هر چند كه نمادی از دین و دینداری داشت مورد حمله منافقین قرار گرفت حتی چهره های معصوم دختران محجبه از خشم ماركسیست های دهه ۵۰ و التقاطیون اسلام نمای امروز در امان نماند و پذیرای اسیدهای سوزنده آنان شد .
بر خلاف تصور منافقین ، شهر از رزمنده خالی نبود ، حزب اللهی ها آمدند تا جمهوری اسلامی بماند . امام چندین بار به منافقین گوشزد كرده بود كه این مردم را از دست ندهید . امام با همین مردمش ماند . اما منافقین نصیحت پذیر نبودند . هواداران فریب خورده در دام خوش باوری و ذهنیت گرایی مسعود افتادند . مسعود به آنها گفته بود كه ظرف چند ساعت تمامی كمیته ها را تسخیر خواهد كرد.
اما بعد مشخص شد كه مسعود رجوی در محاسباتش دچار اشتباه شده است . همه مانور مسلحانه از ساعت ۴ بعد از ظهر شروع شد و اوایل شب شكست خورد .
جمهوری اسلامی كه تا آن زمان متحمل تلفات فراوانی به لحاظ انسانی ، سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی شده بود ، فرصت را مغتنم شمرد و همان گونه كه منافقین
می خواستند ، تظاهرات مسلحانه آنها و كشتار مردم بی گناه را پاسخ داد . این روند به سمتی رفت كه ۳۰ خرداد برای منافقین به یك فاجعه و یك شكست تبدیل شد . خروج رجوی از ایران به فاصله كمتر از یك ماه و به دنبال آن خروج تشكیلات از ایران بزرگترین شكست برای سازمانی بود كه مدعی بود نزدیك به ۴۰% ارتش و۵۰ % مردم پشتیبان او هستند .
موج عظیمی از بازگشت و انابه هواداران به راه افتاد و كاملا هواداران را نسبت به ادامه سرنوشت بعدی منافقین بی توجه كرد . رهبری سازمان مجاهدین در داشتن پایگاه اجتماعی و قدرت سازماندهی مردمی خود را با امام برابر می دانست ، اما پس از ۳۰ خرداد گرایش به رویكرد مكانیسم های قیم مآبانه آنها با مردم به شدت افول كرد . آنها درك كردند كه نوع رهبری امام با آنچه كه مسعود رجوی دنبال آن است از زمین تا آسمان تفاوت دارد . از فردای ۳۰ خرداد عده زیادی مسئله دار شدند و با سازمان قطع رابطه كردند . اگر رجوی قدری صداقت داشت به جای آن كه در مصاحبه با نشریه ایرانشهر وانمود كند كه عملیات ۳۰ خرداد در مناسب ترین زمان انجام گرفته ، باید اظهار می داشت كه در ۳۰ خرداد ما
" خودزنی " كردیم . اما بسیار روشن است كه در جریان نفاق قرار نیست چیزی به نام صداقت وجود داشته باشد حتی به مقدار بسیار كم.
پژوهشگر: علی كردی
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی


همچنین مشاهده کنید