پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

قرآن و عدالت اقتصادی


قرآن و عدالت اقتصادی
عدل به عنوان یكی از اصول بنیادین اسلام، مفهومی است كه در ابعاد گوناگون خود را نشان می دهد. گنجاندن عدل الهی در اصول دین، نگرش اسلام و قرآن و جایگاه ارزشی عدل را می نمایاند. موضوع عدالت، طلب و دفاع از آن به عنوان یك اصل مهم دینی و به نصّ قرآن كریم یگانه هدف اجتماعی پیامبران الهی و كتاب های آسمانی است; و راز نزول «كتاب» و «میزان» تحقق یافتن همین هدف بسیار مهم است; و هر كس به واقع پیرو دین باشد، باید در راه ایجاد عدالت به هرگونه كه می تواند، بكوشد.
خداوند می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وأنزلنا معهم الكتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط وأنزلنا الحدید فیه بأس شدید ومنافع للناس» به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشكار روانه كردیم و با آنان كتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم خود به قسط و عدالت قیام كنند و آن را برپا دارند و برای اجرای آن آهن را نیز فرود آوردیم كه سخت و استوار است و می توان از آن بهره برد، چه برای دفاع و گرفتن حق و چه برای سودها و منافع دیگری كه در آن برای مردمان است.
بنابراین غرض از بعثت و فرستادن پیامبران و كتاب های آسمانی این بود كه مردم را به عدالت عادت دهند و حقوق آنان را به ایشان بشناسانند تا خود مردم به اقامه عدالت و گرفتن حقوق خویش اقدام كنند; و آهن را فرستاد تا بندگان در دفاع از اجتماع صالح و بسط عدالت و كلمه حق از آن بهره گیرند.
قرآن برای پیامبران اهداف متعددی را ذكر می كند; این اهداف، ابعاد متعدد زندگی انسان را در بر می گیرد، و هدف های فرهنگی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را شامل می شود. چنانچه در سوره جمعه می فرماید: «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته ویزكیهم ویعلمهم الكتاب والحكمهٔ» او كسی است كه از میان مردم درس نخوانده پیامبری فرستاد تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنان را تزكیه كند و كتاب و حكمت بیاموزد.
و یا می فرماید: «ویضع عنهم أصرهم والاغلال التی كانت علیهم» پیامبر آمد تا بارهای سنگین را از دوش آنان بردارد و غل و زنجیرهایی كه بر دست و پا و گردنشان بود، بشكند، و خود آن حضرت به عنوان فرستاده الهی هدف از بعثت خویش را تكمیل ارزشهای اخلاقی می داند «بعثت لأتمم مكارم الأخلاق».
و در این جا قرآن هدف دیگری را مطرح می سازد كه به نظر جامع و كامل می نماید; چون عدل و قسط، قرار دادن هر چیز در سر جای خود است; پس استفاده درست از هر چیزی عین عدل و قسط است كه هدف بعثت واقع شده است و این گونه نیست كه تنها به مسأله عدالت اقتصادی بسنده كرده باشد.
مطرح شدن «میزان» نیز دلیل بر آن نیست كه بُعد اقتصادی مسأله بر دیگر ابعاد می چربد، بلكه از آن جایی كه برای هر چیزی تراز و معیار و میزان سنجش است تا درست به كار رود، مفهوم میزان یك مفهوم عام است كه در بر گیرنده همه ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی و حتی نظامی است.حركت در مدار عدل نیازمند میزان و معیار است كه خداوند با فرو فرستادن میزان آن را بیان می دارد. شاخصه های عدالت در هر چیزی نیازمند آن است كه پس از مطرح شدن ارزیابی و سنجش شود، در قیامت كه «میزان» نهاده می شود، مفهوم خاصی است كه بیانگر «عدل» خداست نه ارزیابی و سنجش وزنی چیزی.
بنابراین مفهوم قسط و میزان یك مفهوم عام و فراگیری است كه همه ابعاد زندگی انسانی را در بر می گیرد. از این رو می توان گفت كه هدف همه پیامبران بیان حقایق و عدل و مشخص كردن میزان بود تا مردم خود با آگاهی از حقوق خویش و داشتن معیار و میزان اقدام به اجرا و اقامه عدل و قسط همه سویه در همه ابعاد نمایند و در این راه از آهن و شدت آن برخوردار گردند و در كارزارهای علیه نابرابری های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از آن بهره گیرند.
نكته جالب دیگر در جمله «لیقوم الناس بالقسط» این است كه از «خود جوشی مردم» سخن می گوید; و نمی فرماید: هدف این بوده كه پیامبران انسان ها را وادار به اقامه و برپایی قسط و عدالت نمایند، بلكه می گوید: هدف این بوده است كه مردم خود به عنوان مجریان قسط و عدل به پا خیزند و آن را به اجرا درآورند. یعنی مردم باید برپایه تعالیم پیامبران آن چنان ساخته شوند كه خود مجری عدالت گردند و این راه را با پای خویش بپویند.
و از آن جایی كه به هر حال در یك جامعه انسانی هر قدر سطح اخلاق، اعتقاد و تقوا بالا باشد، باز افرادی پیدا می شوند كه سر به طغیان و گردنكشی و تكاثرطلبی بر دارند و مانع اجرای قسط و عدل شوند، لذا در ادامه آیه می فرماید: ما آهن را نازل كردیم كه در آن قوت شدیدی است. این قوت و قدرت برای این است كه «مردم» از آن بهره گیرند و در برابر قاسطین و تكاثر گرایان و مستكبران، از فرعونیان و قارونیان و بلعمیان (بلعم باعورا) عناصر سه گانه زر و زور تزویر بایستدند، در روایتی از امیر المؤمنان(ع) در تفسیر این آیه نقل شده كه فرمود: یعنی السلاح و غیر ذلك منظور اسلحه و مانند آن است
این آیه ترسیم گویایی از دیدگاه اسلام و قرآن در زمینه تعلیم، ترتیب، گسترش عدل و داد و اجرای قسط در جامعه انسانی اسلامی است.
نخست از «بینات» و دلایل روشن و «كتب آسمانی» و «معیار سنجش ارزشها» و «بیان احكام و قوانین» كمك می گیرد تا پایه های انقلاب و دگرگونی فكری و فرهنگی را بنا گذارد و از عقل و منطق بهره می جوید تا بینش عقلانی را حاكم سازد.
اما اگر در هر صورتی و به هر علتی ـ این ها مؤثر نیفتاد و كار به بن بست كشید و زورمندان قلدری پیدا شدند كه نه در برابر بینات سر تسلیم فرود آوردند و نه برای كتاب و میزان ارزشی قایل شدند; در این جا نوبت به «حدید» كه در آن «بأس شدید» است می رسد تا با سلاح آهنین بر مغز این گردنكشان بكوبند تا در برابر قسط و عدل تسلیم شوند. مردم در این راه نباید كوتاهی كنند بلكه باید انقلاب و قیام و نهضت داشته باشند و در راستای عدل و قسط قیام كنند; چنان چه اسوه و الگوی مسلمانان، پیامبر اكرم(ص) می فرماید: بعثت بالسیف بین یدی الساعهٔ حتی یعبد الله وحده لا شریك له وجعل رزقی تحت ظل رمحی من در آستانه رستاخیز مبعوث به شمشیر شده ام تا مردمان خدای یگانه را پرستش كنند و روزی من در سایه نیزه من است.
پس مؤمن موظف است تا در مقابل گروه قاسط و عدالت خوران و قسط گریزان با اسلحه بایستد و حق خود را بستاند; و در این حالت است كه امام باقر(ع) می فرماید: الخیر كلّه فی السیف وتحت السیف وفی ظل السیف همه خوبی ها در شمشیر و زیر شمشیر و در پایه شمشیر است; زیرا اهل زر و زور و تزویر هرگز به نرمی و تسامح و مدارا به راه نمی آیند و دست از ظلم و ستم و بی عدالتی نمی شوشیند.
بنابراین چنان چه رهبران الهی در یك دست كتاب آسمانی برای آگاهی و بینش دادن به حقوق مردم و در دست دیگر شمشیر برای تحقق و اجرای حقوق ایشان و دفاع از حق به دست می گرفتند مؤمنان نیز باید چنین كنند تا حق خویش را از اصحاب سه گانه زر و زور و تزویر بستانند. چون اصولاً آنان زورگویانی هستند كه تسلیم منطق نمی شوند و به حق گردن نمی نهند.
اصل بنیادین «عدالت» به عنوان ركن بنیادین و هدف والای قرآنی، اصلی است كه هیچ مسلمانی نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد و برای زنده كردن آن نكوشد و مردم را در جهت طلب آن و قیام برای آن آگاه نسازد.
بنابراین گفتن، نوشتن و طلب عدالت و ایجاد آگاهی در مردم درباره آن و شناساندن دو ضد ویرانگر بنیادهای عدالت یعنی تكاثر و فقر و مبارزه با آن دو، و جانبداری قاطع از تعدیل مالكیت ها و توزیع عادلانه امكانات و ثروت در میان مردم و نظارت بر بازارها و نرخ ها و جلوگیری از تورم و احتكار و نفی ستم های اقتصادی، به منظور تحقق عدالت و بازگشت به دین خدا، یك تكلیف شرعی است، بلكه می توان آن را به عنوان هدف و تكلیف اصلی و واجب بنیادین كه مایه حیات دیگر تكالیف و احكام الهی است، برشمرد، چنانچه معصوم (ع) می فرماید: العدل حیاهٔ الأحكام .
مبارزه با قاسطین و طلب و اقامه عدالت تكلیفی است كه هیچ مسلمانی نمی تواند درباره آن از خود كوتاهی نشان دهد. اهمیت آن به حدّی است كه موجب سعادت دنیا و آخرت فرد و جامعه است، چنانچه ترك آن موجب شقاوت فرد و جامعه و خروج مسلمانان از دین می گردد. مبارزه جدی، قاطع و هماره با دو معضل و غده سرطانی تكاثر و فقر، باعث اصلی سامان یافتن جامعه ایمانی و بقای اسلام و مسلمانی است، چون جامعه تنها با عدالت احیا می شود و دین و احكام دین تنها از راه ایجاد عدالت ترویج می گردد و زنده می ماند. اگر عدالت تحقق نیابد، نه دین ترویج می شود و نه جامعه ای می ماند.
این وظیفه بزرگ برای عموم مسلمانان است كه هیچ كس نمی تواند در آن سستی، تعلل و اهمال روا دارد; ولی دو دسته هستند كه نسبت به قضایای انسانی، مصالح و مفاسد اجتماعی و عدالت معاشی و بسامانی و نابسامانی اوضاع مردم و جامعه، مسؤولیتی بیشتر و سنگین تر دارند، بلكه صلاح و فساد جامعه دینی و همه امور اجتماع به عملكرد و موضع گیری ایشان بستگی دارد: ۱) عالمان دینی ۲) مسئولان و كارگزاران حكومتی.
پیامبر اكرم(ص) می فرماید: صنفان من أمّتی اذا صلحا صلحت أمّتی واذا فسدا فسدت امّتی. قیل یا رسول الله! ومَن هما؟ قال: الفقهاء والأمراء .
دو دسته از مسلمانان و امت من هرگاه درست شوند، مسلمانان درست می شوند و امت و جامعه به صلاح می رسند و هرگاه فاسد شوند امت و جامعه فاسد می شوند. گفتند: ای پیامبر خدا! این دو دسته كیانند؟ فرمود: عالمان و حاكمان.
از مهم ترین نشانه های صلاح عالمان، عمل كردن به پیمان الهی است. همان پیمانی كه خداوند از آنان خواسته است تا با ستم ها و ظلم ها بستیزند و با بیدادهای مالی و اقتصادی مقابله نمایند و در برابر تفاوت های فاحش و داشتن های بسیار و نداشتن های سقوط آور و شقاوت بار بر آشوبند و برای برانداختن اوضاع ضد عدالت استفاده كنند: أن لا یُقارّوا علی كظّهٔ ظالم ولا شعب مظلوم . از دیدگاه امیر مؤمان اصلاحات جز در سایه عدالت در حق ملت امكان پذیر نیست. كسانی كه با حركت های عدالت خواهانه میانه ای ندارند و برای عدالت همه سویه تلاش نمی كنند، نمی توانند خود را اصلاح طلب بدانند، اصولاً ملّت و جامعه به عدالت اصلاح می شود و اصلاح حوزه عمومی جز به اقامه عدالت از سوی حوزه خصوصی امكان پذیر نیست: الرعیهُٔ لا یُصلحها الا العدل چون اصلاح اجتماعی نیز با حضور ظلم و ستم، فقر و محرومیت، استثمار، بهره كشی و تكاثرطلبی سازگار نیست; ظلم و بیداد در همه جنبه های سیاسی، اجتماعی، قضایای و اقتصادی، با اصلاحات سازگاری ندارد.
خلیل منصوری


همچنین مشاهده کنید