چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

فرار رئیس‌جمهور


فرار رئیس‌جمهور
انقلاب اسلامی ایران نیز مانند بسیاری از انقلاب‌های ائتلافی از چندین گروه، طبقه و حزب، ‌با عقاید ناهمگون و بعضا متضاد بود كه نقطه اشتراك همه آنها، مخالفت با رژیم سلطنتی پهلوی بود.
این نقطه مشترك، همه آنها را متحد می‌ساخت اما مانند بسیاری از انقلاب‌ها این همراهی، پس از پیروزی انقلاب و سقوط رژیم پیشین چندان تداوم نیافت. هرچند ویژگی متمایز انقلاب ایران با سایر انقلاب‌ها، نقش رهبری منحصر به فرد امام خمینی (ره) بود كه رنگ و بویی كاملا دینی و مذهبی به انقلاب می‌داد.
در مراحل اولیه انقلاب، امام‌خمینی به طور ضمنی اظهار كردند كه روحانیون پست‌های حكومتی را در اختیار نخواهند گرفت و انتصاب مهندس بازرگانان لیبرال غیرروحانی به نخست‌وزیری موید این گفته امام بود، اما در جریان حوادث سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ اتفاقاتی رخ داد كه درنهایت روحانیت اختیارات بیشتری را در دست گرفت.
امام‌خمینی در زمان انتصاب ریاست دولت موقت، وظایفی چند را برشمردند كه دولت موقت موظف به انجام آنها بود، اما دیری نپایید كه گروه‌های انقلابی، لیبرال‌ها را متهم به كندروی و سازش با رژیم پیشین كردند، سفارت آمریكا در تهران بدون توافق و همراهی دولت، اشغال شد و دولت موقت پس از ۹ ماه در آبان‌ماه ۱۳۵۸ استعفا داد و اداره امور كشور توسط امام به شورای انقلاب واگذار شد كه تا انتخاب رئیس‌جمهور، اداره امور كشور را در دست داشته باشد و تاریخ انتخابات ریاست‌جمهوری روز جمعه، پنجم بهمن‌ماه ۱۳۵۸ اعلام شد.
امام‌خمینی به همان روال گذشته در آن شرایط حساس، مصلحت كشور و انقلاب را در این دیدند كه روحانیون را از نامزد شدن در انتخابات ریاست‌جمهوری منع كنند.
افرادی كه نامزد اولین دوره ریاست‌جمهوری تاریخ دیرینه ایران شده بودند، حسن حبیبی، ابوالحسن بنی‌صدر، سیداحمد مدنی، داریوش فروهر،‌صادق طباطبایی، كاظم سامی، صادق قطب‌زاده، مكری و جلال‌الدین فارسی بودند كه جلال‌الدین فارسی به علت اینكه پدرش سال‌ها پیش از هرات به مشهد مهاجرت كرده بود و طبق قانون اساسی،‌رئیس‌جمهور باید ایرانی‌الاصل باشد، از نامزد شدن منصرف شد.
در روز موعود، مردم ایران به پای صندوق‌های رای رفتند تا اولین رئیس‌جمهور كشور را پس از فروپاشی نظام سلطنتی انتخاب كنند.
برای مردم، رهبری انقلاب و ناظران داخل و خارج از كشور، اینكه چه كسی اولین رئیس‌جمهور ایران خواهد شد، حائز اهمیت بسیار بود. در این روز تاریخی، ابوالحسن بنی‌صدر توانست با به دست آوردن ۷/۱۰ میلیون از ۱۴ میلیون یعنی بیش از ۷۵ درصد آرای شركت‌كنندگان در انتخابات، گوی سبقت را از دیگر رقبا ربوده و نام او به عنوان نخستین رئیس‌جمهور نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران به ثبت برسد.
بنی‌صدر كه قبل از پیروزی انقلاب، مبارز و فعال سیاسی در خارج از كشور بود، امیدوار بود كه بتواند نوعی سوسیال دموكراسی اسلامی را بر ایران حاكم كند.
وی با در اختیار داشتن نه تنها مسند ریاست‌جمهوری، بلكه ریاست نیروهای مسلح و شورای عالی دفاع و شاید مهمتر از آن، تایید و حمایت امام‌خمینی، قدرتمند به نظر می‌رسید. اما اكثر نمایندگان مجلس جدید از اعضای حزب جمهوری اسلامی حامی حسن حبیبی، رقیب انتخاباتی بنی‌صدر بودند كه حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی را به ریاست مجلس برگزیدند.
اعتبارنامه‌های برخی از نمایندگان جبهه ملی یا طرفدار بنی‌صدر در مجلس تصویب نشد. همچنین چندین كاندیدای ریاست‌جمهوری برای پست نخست‌وزیری را رد كردند و فهرستی را كه یك كمیسیون مجلس به عنوان نامزدهای موردقبول خود برای نخست‌وزیری تهیه كرده بود، به او ارائه دادند كه وی سرانجام پس از كشمكش‌های بسیار، محمدعلی رجایی را از میان آنها برگزید.
ابوالحسن بنی‌صدر كه شرایط حساس و انقلابی كشور را خوب درك نكرده بود، در تحلیل‌های خود دچار اشتباهات فراوان می‌شد.
او در تعارض با حزب جمهوری اسلامی، با مسعود رجوی و برخی افراد و گروه‌های معارض دیگر همراه شد و نصایح مكرر امام درخصوص دوری‌گزیدن از ضدانقلاب را جدی نگرفت و در مسیری دیگر گام نهاد. تقابل جناح بنی‌صدر با حزب جمهوری اسلامی، كشور را به دو قطب رقیب تقسیم كرده بود.
در مناقشات بین بنی‌صدر و حزب جمهوری اسلامی، امام گاه یك طرف و گاه طرف دیگر را نكوهش می‌كردند و اغلب دوطرف را تشویق به مصالحه می‌كردند.
تقابل دو جناح مباحث اندیشه‌ای چون فقاهتی بودن یا نبودن اسلام و شكاف‌های عمیق ایدئولوژیك را در بر می‌گرفت تا منازعات مربوط به تقسیم قدرت، حوزه وظایف و اختیارات و كنترل و نظارت آنها بر یكدیگر.
در كنار همه این مجادلات، آنچه بر تاثیرات منفی این زد و خورد كلامی و بعضا فیزیكی دامن می‌زد، جنگ خارجی با عراق بود و همچنین حضور چهره‌هایی چون مسعود رجوی و طرفدارانش در جبهه بنی‌صدر كه روز به روز بنی‌صدر را به توهم انداخته و علیه رقیب و به نفع خود همگام و همراه‌تر می‌كردند، تا جایی كه برافروزی آتش جنگ خانمان‌برانداز داخلی بسیار محتمل به نظر می‌رسید.
ابوالحسن بنی‌صدر همواره بر خود می‌بالید كه رای ۱۱ میلیون شركت‌كننده در انتخابات را به همراه دارد و همه آنها در شرایط مختلف حامی و هم رای او خواهند بود، اما شاید لحظه‌ای نیندیشید كه مردمی كه با تایید و دعوت رهبر انقلاب در انتخابات شركت كرده‌اند، اگر لحظه انتخاب حساس‌تری فرا رسد، لحظه‌ای در انتخاب امام یا نماینده امام و عزل و فراموشی بنی‌صدر یا حامیان او، تردید نخواهند كرد و اگر قرار باشد هدایت سكان كشتی انقلاب به سكانداری توانا واگذار شود، مهمترین شرط آن تایید و حمایت امام‌خمینی خواهد بود.
شاید اگر ابوالحسن بنی‌صدر به جای منازعات و مشاجرات با كسانی كه آنها را رقیب خود می‌دانست، به امر كشورداری در شرایط انقلاب و جنگ و نجات كشور از آشوب می‌پرداخت، سرانجامی جز آنچه به وقوع پیوست برایش متصور بود.
بالاخره ۱۷ ماه پس از انتخابات ریاست‌جمهوری، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، در روز یكشنبه ۳۱ خردادماه ۱۳۶۰ رای به عدم كفایت سیاسی بنی‌صدر دادند و ۳۷ روز پس از آن، روزنامه‌ها در روز چهارشنبه ۷ مردادماه ۱۳۶۰ نوشتند: «بنی‌صدر با اخذ پناهندگی سیاسی به پاریس گریخت» و این در شرایطی بود كه كشور در جنگ خارجی و خشونت داخلی می‌سوخت.
مهدی صفرپور
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید