پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نهضت بازگشت و مرزهای نامشخص


نهضت بازگشت و مرزهای نامشخص
اكبر گلپایگانی، ایرج خواجه‌امیری و برخی دیگر از خوانندگان دهه‌های ۲۰ تا ۵۰ رادیو، كه یكی از پژوهشگران از این گونه موسیقایی بحق به عنوان موسیقی رادیویی یاد كرده است، با شدت و حدتی تمام و البته با سرعتی شگفت‌انگیز بازگشته‌اند و جالب توجه اینكه طلایه‌دار این بازگشت همان رادیو شده است؛ مكانی كه به اعتقاد بسیاری از دست‌اندركاران امور رسانه‌ها به‌رغم تمامی تغییرات توانسته بدنه كیفی خود را حفظ كند.
این بدنه البته وابسته مخاطبانی است كه آنها هم نسل مخاطبان رادیویی‌اند یا به نوعی از سلیقه‌های آن تاثیر گرفته‌اند. اگر به نوع ترانه و تصانیف درخواستی و حتی پخش شده از برخی برنامه‌های رادیویی ویژه موسیقی توجه كنید و اصولا سیاستگذاری دست‌اندركاران و كارشناسان این برنامه‌ها، به درستی این گزاره پی خواهید برد.
دراین برنامه‌ها همان تعریف و تمجید‌های بی‌حد و حصر از چهره‌های معروف موسیقی رادیویی صورت می‌گیرد و اكنون برخی از دست‌اندركاران این گونه برنامه‌ها با گروكشی و حتی دروغ جلوه دادن تاریخ و گوش‌های هزاران شنونده‌ای كه دو، سه سال قبل ترانه وتصانیفی از ایرج را از رادیوی پیام شنیده‌اند، سعی دارند افتخار پخش نخستین‌بار ترانه‌های آقای ایرج از رادیو را به نام خود ثبت كنند.
با این توضیح كوتاه ما در دوران بازگشت به‌گونه‌ای خاص از موسیقی به سر می‌بریم كه نمایندگان اصلی آن ایرج و گلپا هستند. این بازگشت البته مضرات خاص خود را هم دارد، چراكه عمده مخاطبان این برنامه‌ها قدرت تشخیص مخاطبانی را كه در دوره موسیقی رادیویی حضور داشتند ندارند و این خود ملغمه‌ای را سبب می‌شود كه بسیاری نتوانند تشخیص دهند خوانندگانی چون جناب گلپا یا ایرج كه آواز‌خوانی به سبك سنتی را به نفع موسیقی و ترانه‌های بعضا مردم پسندتر به كناری نهادند، در چه مرز و جایگاهی قرار دارند.
گلپا در دوره‌ای به سمت ترانه‌های نسبتا عامه‌پسندتری روی آورد و از آواز‌خوانی به شیوه سنتی دست كشید كه تلاش‌های مرد منضبطی چون دكتر داریوش صفوت و البته استادانی چون نورعلی‌خان برومند، سعید هرمزی و علی‌اكبرخان شهنازی در مركز حفظ و اشاعه موسیقی صداوسیما به بار نشسته بود و نوعی از موسیقی‌سازی با نوازندگان و آهنگسازانی پرنفس، جسور پا گرفته بودند.
این نسل از اوایل دهه پنجاه حضور جدی خود را اعلام كرد و سپس با حضور استاد هوشنگ ابتهاج (سایه) در رادیو صدای تازه موسیقی ایرانی و تحول‌خواهی را به گوش شنوندگان رساند.
اما فضای انقلاب و شرایطی كه برای اهل موسیقی به وجود آمد و به‌خصوص نسلی كه لطفی، شجریان و مشكاتیان و علیزاده و در مرتبه‌ای بعدتر شهرام ناظری، هنگامه اخوان و سیما بینا و... نمایندگان آن بودند و نیز جلوگیری از فعالیت گروهی كثیر از موسیقیدانان و خوانندگانی كه گلپا و ایرج سرآمدان آن بوده‌اند، هم مرزهای تحول موسیقی نسل مركز حفظ و اشاعه را متوقف ساخت و هم اینكه با گذشت زمان مظلومیتی را برای گروه موسیقی گل‌ها و به‌خصوص گلپا و ایرج به وجود آورد، مظلومیتی كه این باور را در میان اهل موسیقی دامن زد كه اگر این‌گونه موسیقایی و نمایندگان آنها حضور داشتند و به كار خود ادامه می‌دادند شاید اسطورها‌ی امروز عرصه موسیقی ایران اصولا شكل نمی‌گرفت.
این دیدگاه شاید اگر خوانندگان زن از خواندن منع نمی‌شدند، تا حدودی پذیرفتنی بود، اما به نظر می‌رسد قائلان به این نظریه باید در این گزاره تردید‌های جدی روا دارند.
شخص نگارنده معتقد است اگر ممنوعیت‌ها برای موسیقی رادیویی و به خصوص برای نسلی چون آقایان گلپا و ایرج كه توانایی‌های حیرت‌انگیز صوتی خود در آواز را به نفع موسیقی عامه‌پسندتر كنار گذاشتند، وجود نداشت و رقابتی جدی، همانند دوره كوتاه ۵۰ تا ۵۶ كه گروه آقای ابتهاج از رادیو كنار كشیدند، در پس از انقلاب ادامه می‌یافت، حداقل نصیبی كه شنوندگان و مخاطبان و حتی بسیاری از علاقه‌مندان موسیقی می‌بردند، تفكیك انواع این خوانندگان و نوازندگان و آهنگسازان از یكدیگر بود و هر مخاطبی می‌دانست كه چه كسی نماینده چه نوعی از موسیقی است و امروز این نبود كه ما شاهد بازگشت و البته شكل‌گیری حقانیتی دیگر گونه برای چهره‌هایی چون ایرج و گلپا باشیم.
امروز هم به دلیل نبود فضای نقد جدی و منصفانه و در‌غلتیدن منتقدان به دام تخریب و فرو افتادن هواداران به دامچاله تعارف و تملق، این فضا همچنان ناصاف و غبارآلود است و كسی نمی‌داند جایگاه اصلی هر ژانری كجاست و چه كسی نماینده چه گونه‌ای از موسیقی است.
سیدابوالحسن مختاباد
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید