سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

قائم‌مقام فراهانی


قائم‌مقام فراهانی
قائم‌مقام فراهانی از سادات حسینی و از مردم فراهان، فرزند میرزا عیسی فراهانی معروف به میرزا بزرگ بود و در سال ۱۱۹۳ ه. ق به دنیا آمد و در دستگاه عباس میرزا ولیعهد فتحعلی‌شاه زیر سرپرستی پدر خود، كه پیشكار و وزیر ولیعهد بود پرورش یافت.
پس از آن كه فرزند ارشد «میرزا بزرگ قائم‌مقام» پس از یك سال وزارت عباس‌میرزا نایب‌السلطنه در تبریز درگذشت، به‌جای او قائم‌مقام فرزند دیگر خود را به نام ابوالقاسم را كه نایب او بود و نیابت سلطنت و پیشكاری آذربایجان را انجام می‌داد از تهران خواسته، به وزارت نایب السلطنه منصوب كرد و او پس از درگذشت میرزا بزرگ قائم‌مقام به مقام وی نائل آمد.
وی به بركت استعداد فطری خود نثر فارسی را از تشبیهات و سبك هندی بیرون آورد و در نوشته‌های خود تا آنجایی كه می‌توانست از لغات مانوس بهره می‌گرفت و اساس نثر فارسی امروز را باب و اسلوب و روش نویسندگی را متحول كرد.
وی در تمام اوقات چه در سفر و حضر و چه در جنگ و صلح با نایب‌السلطنه عباس میرزا به سر برد و خدمات ارزشمندی به او و فرزندش محمدشاه قاجار كرد. وی سپس از دستگاه عباس میرزا نایب‌السلطنه معزول و مطرود شد. قائم مقام، در اوایل جنگ دوم ایران و روس مجددا داخل دستگاه نایب‌السلطنه شد و با دختر نهم فتحعلی‌شاه اجباربه ازدواج كرد.
پس از آن كه محمد میرزا در تهران به تخت پادشاهی جلوس كرد و در آغاز سلطنت در جهت رفع موانع مقام صدارت را به قائم‌مقام كه در سیاست و كفایت بی‌همتا و در فضلیت كم‌نظیر بود، سپرد.
وی در زمان اندكی زمینه سلطنت را برای شاه هموار ساخت و تمامی مدعیان و یاغیان را مطیع گردانید. هرگاه تنگ نظران وی را به حال خود می‌گذاشتند قطعا وی موفق به اصلاحات عظیم كشوری و لشگری می‌شد.
وی حدود۲۰ سال پیش از امیركبیر دست به اقدامات سازنده‌ای زده بود كه نظیر آن توسط امیركبیر به اجرا درآمد. قائم‌مقام از فرانسه افسر كارشناس برای ارتش استخدام كرد. كارخانه ماهوت بافی و چلوار و باروت كوبی در تبریز احداث كرد.
ارتش را نظم داد و در سراسر خاك ایران امنیت برقرار كرد و با دزدی و فساد به مبارزه برخاست. از آنجایی كه عباس میرزا نایب‌السلطنه مرگ خود را نزدیك می‌دید قائم‌مقام را فراخواند و دست محمد میرزا را در دست وی گذاشت و از او خواست: «او ولیعهد من است و هر خدمتی كه در حق من رواداشتی در حق او نیز كوتاهی مكن.»
قائم‌مقام اصرار ورزید كه نایب‌السلطنه یكی دیگر از شاهزادگان را به ولیعهدی برگزیند ولی وی نپذیرفت. چون كار به اینجا رسید قائم‌مقام علت امتناع خود را چنین شرح می‌دهد: «به من الهام شده است كه سرانجام به دست محمدمیرزا كشته خواهم شد و هیچ انسان عاقلی دشمن خود را تربیت نمی‌كند.»
عباس‌میرزا در جهت جلب اعتماد وی به محمدمیرزا دستور داد تا به حرم حضرت امام رضا (ع) رفته و سوگند به جای آورد كه هیچگاه خون قائم‌مقام را نخواهد ریخت! اجانب از آنجایی كه می‌دیدند قائم‌مقام در جمیع جهات مردی است لایق و مملكت را به ترقی و كمال خواهد رساند و از زیر سلطه آنها خارج خواهد كرد درصدد بر آمدند به هر شكلی پیش شاه به بدگویی از او پرداخته و چنین وانمود كردند كه وی در فكر و اندیشه سلطنت است.
در سال ۱۲۵۱ این وسوسه‌ها در شاه بی‌تدبیر موثر افتاد. محمد شاه قاجار وی را به باغ نگارستان احضار و قصد داشت وی را همان روز یا فردای آن روز به قتل برساند. وی ساعت‌ها در باغ به انتظار نشست و بر بالای اتاق شعری نوشت:
روزگار است آنكه گه عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد
وی یك شب در آن محل بیتوته كرد. فردا شب وی را به بهانه‌ای به حوضخانه راهنمایی كردند. زمانی كه از دالان در حال عبور بود زمینش زدند و به زحمت زیاد خفه‌اش كردند.
وی در نویسندگی آنچنان تبحر داشت كه روایت می‌كنند زمانی كه محمدشاه قاجار دستور داد تا او را حبس كنند سفارش كرد كه كاغذ و قلم در اختیار وی قرار ندهند و اگر چیزی برای شاه نوشت، برایش نیاورند زیرا:«در قلم این مرد معجزه‌ای نهفته است و می‌ترسم خواندن نوشته‌های او مرا اغوا كرده و از تصمیمی كه نسبت به او اختیار كرده‌ام باز دارد.»
محمود فاضلی
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید