جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

انتهای زوال، ابتدای کمال


انتهای زوال، ابتدای کمال
● گریز از هلاكت
▪ حضرت علی (ع):
آری، تو از مرگ گریزانی، مرگی كه هیچ گریزنده ای از آن رهایی نمی یابد، و هر جا برود در پی او می شتابد. تا سرانجام گیرش بیاورد و زیر خاكش ببرد. پس، از او بر حذر باش كه مبادا در وضع بد و ناگواری در برابرت سر برآرد، و تو را از توبه كه تازه به اندیشه آن افتاده بودی باز دارد؛ كه دیگر دنیا و آخرتت را پاك باخته ای و خویشتن را هلاك ساخته ای.
● مرگ آگاهی
▪ شهید مرتضی آوینی:
نفس های انسان گام هایی است كه به سوی مرگ برمی دارد. مرگ آگاهی كیفیت حضور مردان خدا را در دنیا بیان می دارد. تا آنجا كه هر كه مقرب تر است «مرگ آگاه» تر است. و بر این قیاس باید چنین گفت كه حضور علی علیه السلام در عالم، عین مرگ آگاهی است. مرگ آگاهی یعنی كه انسان همواره نسبت به این معنا كه مرگی محتوم را پیش رو دارد آگاه باشد و با این آگاهی زیست كند و هرگز از آن غفلت نیابد.
حقیقت آن است كه زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقایش با فنا. اگر مولا علی علیه السلام می فرماید: «والله ابن ابی طالب با مرگ انسی آن چنان دارد كه طفلی به پستان مادرش.» این انس كه مولای ما از آن سخن می گوید چیزی فراتر از مرگ آگاهی است؛ طلب مرگ است.
طلب مرگ نه همچون پایانی بر زندگی. مرگ پایان زندگی نیست. مرگ آغاز حیاتی دیگر است؛ حیاتی كه دیگر با فنا و مرگ در آمیخته نیست. حیاتی بی مرگ و مطلق. زندگی این عالم در میان دو عدم معنا می گیرد؛ عالم پس از مرگ همان عالم پیش از تولد است و انسان در بین این دو عدم فرصت زیستن دارد. زندگی دنیا با مرگ در آمیخته است؛ روشنایی هایش با تاریكی، شادی هایش با رنج، خنده هایش با گریه، پیروزی هایش با شكست، زیبایی هایش با زشتی، جوانی اش با پیری و بالاخره وجودش با عدم.
حقیقت این عالم فنا است و انسان را نه برای فنا، كه برای بقا آفریده اند: « خلقتكم للبقا لا للفناء واسمعو دعوه الموت آذانكم قبل ان یدعی بكم»؛ دعوت مرگ را به گوش گیرید، پیش از آنكه مرگ شما را فرا خواند. «دلهاتان را از دنیا بیرون كنید، پیش از آنكه بدن های شما را از آن بیرون ببرند.»
● بیمه عمر
▪ مهدی ابراهیم زاده:
قبرستان ها را از محله هایمان به كیلومترها دورتر از شهرها می بریم. پیرمردها و پیرزن ها را هم در خانه سالمندان نگهداری می كنیم، آن ها روحیه شاداب ما را خراب می كنند و ما را به یاد مرگ می اندازند. تحقیقات پزشكی را روز به روز گسترش می دهیم، بیمارستان ها را به دستگاه های جدیدتر مجهز می كنیم. ما نباید بمیریم، حداقل دیرتر بمیریم! اسلحه های جدید هسته ای را آزمایش می كنیم، ما باید بتوانیم از خودمان دفاع كنیم تا بیشتر زنده بمانیم. ساختمان های ما ضدزلزله اند، با نسل جدید بتون ها محكم تر از قبل هم شده اند. تا ابد می توانیم در آنها زندگی كنیم. مرگ؟!!!
اصلاً حرفش را هم نزنید، ما بیمه عمر داریم!
● دوای پربها
▪ شهید حاج علی محمدی پور:
ای مرگ! چه پربها شده ای كه سراغی از ما نمی گیری، یا كه من بی ارزش شده ام؟ چه پرصبر شده ای كه با آن همه درد و رنج و مصیبت مرا آسایش نمی بخشی، یا كه من بی ارزش شده ام؟
بیا ای دوای همه دردهای دردكشیدگان عالم، بیا ای دوست خوب و مهربانم تا دیر نشده مرا آزاد كن از زندان دنیا.
ـ بخشی از وصیت نامه شهید حاج علی محمدی پور
● قصه من او
▪ بیژن عبدالكریمی:
بسیاری مرگ را تهدیدگر هستی من تلقی می كنند، كه گویی با مرگ هستی من پایان می پذیرد.
آنان مرگ را نیستی ناگزیری می دانند كه فراروی من است و می پندارندكه با مرگ همه روشنایی ها آهسته آهسته به خاموشی می گراید و همه چیز در گنگی و سكوتی وحشت انگیز فرو می رود و آدمی در گونه ای ناآگاهی مطلق محو و نابود می شود.
برای اینان، آدمی از عدم برآمده است و به دامان عدم فرو می رود.
اما مرگ نه تهدیدگر هستی من، كه استمرار بودن من است.
هرگز نتوانسته و نمی توانم نیستی را به تصور درآورم و هرگز باورم نیست كه هستی من در دامان عدم فرو خواهد رفت.
از مرگ می هراسند و می گریزند. اما مرگ، همچون حیات، جلوه گاه هستی بیكرانه توست. مرگ رویارویی با حضور پرحضورتر هستی توست. مرگ یعنی تولدی برای حیات و زیستنی بی پایان. تنها آنان كه حضور تو را درنیافته اند از مرگ در هراسند. مرگ حلقوم فریادی است كه دعوت تو را بر ما برمی خواند.
آه چه مبارك سحری است پس از شبی دیر پای در آغوش حضور پرحضورتر تو آرمیدن، و سر بر زانوان روشنایی تو فرو گذاشتن، و در دامان پرمهر و پرعطوفت حضور تو چشم فروبستن و به خوابی آرام فرو رفتن، تا پس از مجالی، برای حیات و شور و شوق دیگری برخاستن و حكایت دیگری را آغازیدن و قصه دیگری را سرائیدن.
● حسرت هدر
▪ حسین ساعی:
وقتی، از محدثی شنیدم كه در بخشی از یك حدیث طولانی، از رهبر استشهادیون تاریخ، نقل می كرد: «نزدیك، قبرستان است و نزدیكتر مرگ» آری! چه آرام و لرزان و بی سروصدا، عمر به سوی لحظه خلقت مرگ هروله می كند و بهار تولد ما روز و شب ها را می شمارد تا پائیز پایان را ملاقات نماید.
می دانم گفتنش دردناك است، اما تصور كن ؛ لحظه اندیشیدن به این اندوه ترسناك را تصور كن؛ لحظه ای را كه حسرت هدر عمر تو را فراگرفته و تو با تمام وجود احساس می كنی فرصت ها به پایان رسیده است، دعاكن كه آتش این حسرت نخستین عذاب زندگی جدید تو باشد.
● اكسیر جاودانگی
▪ فهیمه فداكار:
به مثل نیاكانمان به دنبال اكسیر جاودانگی برای رسیدن به دنیایی بدون مرگ، دنیایی سرشار از كامیابی ها و رسیدن ها و آرامش خاطرداشتن ها و بودن ها. تلاش برای حذف حتی یك عامل تا سالانه مرگ عده ای از آدمیان را به تأخیر بیندازد.
همه چیز براین محور تنظیم شده است و این آرزوی دیرینه حالا تبدیل شده است به عددی كه امید به زندگی را نشان می دهد. دنیای بدون مرگ بشر امروز، تبدیل شد به افزایش سالهای سالمندی.
● خاموشی در سپیده دم
▪ زهرا جعفریان :
فردا؟ پس فردا؟ و شاید درست در همین لحظه... آن قدر بی سرو صدا می آید كه فقط هیاهوی ما سكوت رفتنش را می شكند، مرگ را می گویم همان كه ما را نگران تعداد نفس های ازدست رفته و روزهای دست نایافته مان می كند. به راستی چرا با این همه نزدیكی احساسش نمی كنیم...پیامبر (ص) كه خود پیام آور همه روشنایی هاست با همه علم و احاطه اش می فرماید: من، از گام بعدی خود اطمینان ندارم...
تا به حال خود را در قاب هیچ اعلامیه ای از دست رفته متصور شده ای؟ آن قدر محكم قدم برمی داریم كه انگار این زمین هیچ گاه برای درآغوش كشیدن ما باز نخواهدشد. مرگ در منتها الیه باور ما شبیه غباری محو بر كهنگی اش افزوده و دور می شود آن قدر كه فقط بوی تازگی آن را از دیوار همسایه استشمام می كنیم و بس! غرور به چه، این همه نزدیكی را درخیال خام همیشه بودنمان حل كرده است، غرور به جسم همیشه پابرجا و یا زندگی بدون لحظه های گذرا؟!!! چگونه و كجا؟ كاش بارهای به مقصد نرسیده مان شتاب رفتنمان را نگیرد. برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در ابتدای كمال، بنگر كه چگونه می افتی. چون برگی زرد و یا سیبی سرخ؟ مرگ ما خاموشی چراغ است به هنگام سپیده دم... كه انا لله و انا الیه راجعون.
● امكانی برای وجود
▪ اكبر جباری:
مرگ امكانی از امكانهای وجودی آدمی است كه به دیگر امكانها پایان می دهد و دراین پایان بخشی دو معنای كرانمندی و بیكرانگی را توأمان به رخ آدمی می كشد.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید