پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به مجموعه راه بی پایان


نگاهی به مجموعه راه بی پایان
راه بی پایان هنوز به نیمه نرسیده است و داوری درباره اش چندان عادلانه نیست. باید صبر کنیم و ببینیم که سازندگان مجموعه در پایان راه ما را به کجا می برند. سید فیلد می گوید؛ وقتی در سالن سینما نشسته اید و احساس کردید که دارید از یک فیلم لذت می برید، به ساعت خود نگاه کنید.
ده دقیقه از فیلم گذشته است. اگر احساس کردید نمی توانید با فیلم ارتباط برقرار کنید، باز هم ده دقیقه از فیلم گذشته است یعنی شما ده دقیقه فرصت دارید که کنجکاوی مخاطب را جلب کنید و او را با خود همراه سازید. اما برای آنکه یک مجموعه تلویزیونی جذابیت به وجود بیاورد چقدر باید وقت صرف کند؟ بسیاری از مجموعه های ایرانی، چندین شماره از زمان پخش آنها می گذرد و همچنان در ابتدای راهند.
تازه دارند آدم ها را معرفی می کنند و مقدمه می چینند و داستانک های فرعی نقل می کنند و هنوز از بحران و کشمکش اصلی خبری نیست. راه بی پایان هم پس از چند شماره هنوز در ابتدای راه است و آنچنان که باید نتوانسته است کنجکاوی مخاطب را جلب کند. اما من این مجموعه را به خاطر هومن سیدی که یکی از نقش های محوری مجموعه را بازی می کند، دنبال می کنم.
هومن سیدی در ابتدا می خواست فیلمساز باشد و تعدادی فیلم تجربی ساخته بود و بعضی از این فیلم ها آثار بدی نبودند و می شد پیش بینی کرد که آینده خوبی در پیش دارد.
حدود ده سال پیش بود و برنامه یی تلویزیونی داشتم درباره فیلمسازانی که در راهند. در این برنامه فیلم های تجربی پخش می شدند و مورد نقد و بررسی قرار می گرفتند. در آن برنامه هیچ کس مصونیت انتقادی نداشت و احتمالاً هومن نیز مورد نقد قرار گرفته بود. بدیهی است که هیچ کس از نقد خوشش نمی آید و منتقد منصف نیز هیچ وقت نقد را فدای دیپلماسی با فیلمسازان نمی کند و به همین دلیل منتقدی که عادل باشد، منفور است و هیچ فیلمسازی چشم دیدنش را ندارد. اما هومن فیلمسازی در راه بود و فیلمسازی را تجربه می کرد و می توانست جای فرزندم باشد و فکر می کنم که نخستین بار من بودم که در او استعداد بازیگری دیدم.
چند سال پیش مجموعه یی داشتیم به نام هنرهای سنتی در روزگار نو که نویسنده و تهیه کننده اش بودم و این مجموعه مستند داستانی بود و برای شبکه جهانی سحر ساخته می شد. بخشی از این مجموعه مربوط به نقاشی مینیاتور بود و ما به سراغ مجید مهرگان رفتیم که یکی از نقاشان شاخص ایرانی است و در بخش داستانی آن نقش جوانی مهرگان را بازی کرد. مهرگان گیلانی است و ما گذشته او را در منطقه ماسال باز سازی کردیم که طبیعت بهشت گونه یی دارد و هومن نیز چون ماه در این طبیعت سرسبز می درخشید. این مجموعه دوبله شد و به زبان های انگلیسی و عربی و آذری و... پخش برون مرزی داشت. اما متاسفانه در ایران دیده نشد و به احتمال زیاد هومن نیز آن را ندید.
بعدها هومن به کلاس های آموزش بازیگری رفت و به وسیله کمال تبریزی برای ایفای نقش اصلی یک تکه نان انتخاب شد و آنگاه در فیلم چهارشنبه سوری نقش کوچکی برعهده گرفت و اینک از مجموعه راه بی پایان سر در آورده است. انصاف اینکه هومن در تمام این فیلم ها بسیار حرفه یی تر از یک بازیگر نو آمده جلوه کرده است و به هنگام بازی با بازیگران حرفه یی و شاخص چون رضا کیانیان و اسماعیل خلج در یک تکه نان و فرهاد اصلانی و آتیلا پسیانی در راه بی پایان، اصلاً کم نیاورده است.
مجموعه های تلویزیونی در هر شماره باید به اوجی برسند که مخاطب را تا هفته بعد تشنه و کنجکاو نگه دارند. اما در اغلب مجموعه های سال های اخیر و از جمله در مجموعه راه بی پایان، این اتفاق نمی افتد. هومن در نقش منصور شخصیت محوری راه بی پایان است. مهندس است و تازه از فرنگ برگشته است و در گذشته عاشق دختری به نام غزل بوده که جواب رد شنیده است. غزل دختر سرمایه داری به نان بهزاد است که با سرمایه دار دیگری به نام اکبر شرکتی دارند که وارد کننده پروتز است.
منصور می خواهد پروتز تولید کند و اقتصاد ایران را لااقل در این زمینه به خودکفایی برساند و به سرمایه احتیاج دارد و به طور اتفاقی به همین شرکت مراجعه می کند... مجموعه فوق العاده پر و پیمان است و چند داستان را به طور موازی پیش می برد. از سویی دیگر درام واقع نمایانه یی است که می خواهد پاره یی از نابهنجاری های اجتماعی از جمله گرایش به مواد مخدر و فساد اقتصادی شرکت های خصوصی را زیر سوال ببرد. اما چند هفته گذشته است و مجموعه همچنان دور خود می چرخد و ما همچنان در نقطه اولیم. منصور و غزل مدام به گذشته می اندیشند و به شکلی مازوخیستی همدیگر را می آزارند. اکبر مدام از غزل خواستگاری می کند و از جانب پدرش بهزاد جواب رد می شنود و به همین دلیل دو شریک به جان هم می افتند و مدام برای هم دسیسه می چینند.
خواهر منصور به وسیله زنی تبهکار به دام اعتیاد افتاده است و مدام در اتاق را به روی خود می بندد و رنج می برد. اما نه تا ته خط می رود و درست و حسابی معتاد می شود و نه اینکه می تواند سر آب برگردد و خود را رها کند. مهندس منصور می خواهد پروتز بسازد و ما را به خود کفایی برساند اما به نظر می رسد که نه خودش می داند پروتز چیست و نه آن همکارانی که دور خود جمع کرده است چرا که مدام نشسته اند و به هم درس اخلاق می دهند یا در مسائل خصوصی هم سرک می کشند.
نتیجه آنکه سویه ملودرام راه بی پایان بی رمق و ملال آور است و کنجکاوی مخاطب را جلب نمی کند، سویه اجتماعی آن هم سطحی و بدون تحقیق است و شناختی عاید مخاطب نمی کند، بنابراین به جای یک هفته، می شود ماهی یک بار این مجموعه را دید و چیزی را از دست نداد. اما من مجبورم به خاطر هومن هر هفته این مجموعه را دنبال کنم. هومن دوست جوان من است و بازیگر مستعد و خوش استیلی است و ارزش آن را دارد که آدم برایش وقت بگذارد. این هم دلیل موجهی برای دنبال کردن راه بی پایان. اما مردم چرا باید آن را دنبال کنند؟
بهزاد عشقی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید