سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


چرا نام رمان‌ها بلند شده‌اند؟


چرا نام رمان‌ها بلند شده‌اند؟
این بلندای نام از چیست. وقتی اویی می آید و نامی این چنین بلند بر سر رمان خود بر می نهد. عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک یا از این قطار خون می چکه قربان. این بلندای نام خواستی است که بر پیشانی نوشت بسیاری از رمان ها و داستان هایی که در طی یک دهه گذشته نوشته شده اند درخشیده است. همنوایی شبانه ارکستر چوب ها. من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم. شهری که زیر درختان سدر مرد.
چهارده روایت از قتل شاعر قرن چهاردهم. زن در پیاده رو راه می رود. آهسته وحشی می شوم. دلقک به دلقک نمی خندد. تومار نقالی، نفس نکش بخند بگو سلام، پرده خوانی در یک مجلس. من تا صبح بیدارم. او را که دیدم زیبا شدم. آمده بودم با دخترم چای بخورم. از چشم های شما می ترسم. یوزپلنگانی که با من دویده اند یا؛ آزاده خانم یا آشویتس خصوصی دکتر شریفی (چاپ دوم). نام از سوی واژه به سوی گزاره گذر کرده است.
نام از سوی محور جانشینی به سوی محور هم نشینی پرتاب شده است. دیگر نامی چون بوف کور، ملکوت، شازده احتجاب، یا سنگ صبور نمی تواند به گونه ای استعاری جانشین تمام آنچه در یک رمان می گذرد باشد. نام تنها اشارت هم نشینانه پاره ای واژه است که به گونه ای مجازی به دیدار افقی از افق های روایت می روند.
آن نام استعلایی که به گونه ای تک تا می درخشید دیگر در سرتاسر گزاره پخش و پلا شده است و تلاشیده است که بتواند هم آنگونه که طرح استعلایی- که تمام گزاره های روایت را به سوی خود بر می کشید و در افق خواست ژنریک خود بر می ساخت - از هم گسسته است دچار گسستگی در طول گزاره باشد و بشود. بنابراین پاره پاره شدن نام رمان در بینابین یک چند واژه ای که در طول گزاره پخش شده اند اگر که همبسته پاره پارگی و از هم گسیختگی طرح و گریخت شناسی روایت باشد نشان از برآمدن آن از یک کنه هستی شناسانه دارد. بلندای نام رمان من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم بلندایی از این دست است.
نام گذاری من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم شبیه نام گذاری چراغ ها را من خاموش می کنم نیست، اما بعد. اما این بلندای نام یادآورد نام پاره ای از رمان دیگر نیز هست. بیش و پیش از همه. این رمان؛ حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد به روایت خواجه ابوالمجد محمدبن علی بن ابوالقاسم وراق دبیر و؛ به خدا که می کشم هرکس که کشتم.
بادها خبر از تغییر فصل ها می دهند. اما بیش و پیش از اینها این ترومای دردناک نام گذاری یادآورد نام گذاری نمایشنامه های عباس نعلبندیان است. فوبیای نام گذاری. بر سر آنچه که نام ناپذیر است. آنچه را که نام ناپذیر است با واژه ای نمی توان که نامید و می بایست که درباره آن سخن گفت. گزاره ساخت و شرح داد.
انگار نام نهاده نخواهد شد و گزاره ای که در باب نام است به پایان نخواهد رسید. انتظار کشیدن برای پایان نام گونه ای از در انتظار گودو است. اگر پیوندی بین عباس نعلبندیان و ساموئل بکت باشد بایستی گفت که بیش از هر چیزی این پیوند در این هراس از آنچه که نام ناپذیر است خود را باز می یابد. ترومای دردناک نام؛ پژوهشی ژرف و سترگ در سنگواره های قرن و؛ سندلی کنار پنجره بگذاریم و بنشینیم و به شب دراز تاریک خاموش سرد بیابان نگاه کنیم.
و ناامیدوارتر؛ قصه غریب سفر شاد شین شاد شنگول به دیار آدم کشان و امردان و جذامیان و دزدان و دیوانگان و روسپیان و ... بلندای نام نمایشنامه هایی که چرمشیر در این آخری ها نوشته است در بلندا به دیدار نام های نمایشنامه های عباس نعلبندیان می رود. گاه کوتاه؛ کسی نیست همه داستان ها را به یاد آورد و گاه به بلندی؛ داستان دور و دراز و فراموش نشدنی و سراسر پند و اندرز سفر سلطان ابن سلطان و خاقان ابن خاقان به دیار فرنگ به روایت مرد مشکوک. آری. اینگونه است. نام که پیش از این تنها بود اکنون در کنار خود نام های دیگری را نیز می بیند و در ساختار گزاره با حضور واژه های دیگر نیز آشنا می شود.
درک حضور دیگری. نام در بین نگاه های واژه های دیگر می لغزد. به آنها می نگرد و در ملتقای اضراب آلود نگریستن و نگریسته شدن شناور می شود. نام رمان واژه یا گزاره ای است که بیش از تمام واژگان یا گزاره های یک رمان در کار نگریسته شدن از سوی یک دیگری است.
نام رمان از آن رو است که نگاهی به سوی آن افکنده شود. که نگاهی به آن دوخته شود. نام واژه ای است که در ویترین روی جلد کتاب می درخشد بلکه بیشتر. این نام که بر روی جلد کتاب قرار دارد در درون خود خود ویترین ها می درخشد. بر روی جلد کتاب در ویترین یک کتابفروشی. این گونه است که نام رمان پیوسته و پیشاپیش اضطراب نگریسته شدن را در خود و با خود دارد و آن را می پرورد. بلندای نامی که بر سر رمان نهاده می شود بازگوکننده آگاهی و اضطرابی است که نویسنده از خیرگی نگاه ها به سوی نام کتاب خود دارد.
خلیل درمنکی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید