پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


درباره نقد منصفانه


درباره نقد منصفانه
«سهمیه بندی بنزین سبب می شود که سوبسید به شکلی عادلانه در بین مردم تقسیم شود، هر چند کاستی هایی در نحوه توزیع بنزین وجود دارد.» این جمله را به این شکل دقیقاً کسی نگفته است. اما بسیاری از مدافعان سهمیه بندی با همین دلیل یا دلایل دیگر از سهمیه بندی دفاع می کنند. مشکل دلایل دفاع از این تصمیم دولت نیست.
هر چند بسیاری از مردم این کار را صحیح نمی دانند، چرا که به سختی می اندازدشان، اما (نمی توانم بنویسم همگی چون دایره شمولش آن وقت «همه» را می گیرد پس می نویسم من) من «می پندارد» که بسیار پیش از این باید تصمیمی برای مدیریت مصرف بنزین گرفته و البته اجرا می شد. اما در این چند روزه هر چه کوشیدم که دلایلم در دفاع از این حرکت را صورت بندی کنم به جایی نرسیدم.
نتوانستم مانند بسیاری از مسوولان و روشنفکران و اقتصاددانان بگویم؛ «به دلیل فلان و بهمان و بسیار سهمیه بندی کاری ضروری است اما...»- و درست کار از همین« اما» آغاز می شود، نارضایتی من و بسیاری دیگر از همین «اما» سرچشمه می گیرد.
«اما هر چند که کوتاهی هایی نیز صورت گرفته است»، «اما هرچند که برای برنامه ریزی اطلاعات کافی نداشته ایم» و... قضیه به صورت واقعی این است که ما با یک سهمیه بندی آرمانی برای توزیع عادلانه «سوبسید» روبه رو نیستیم- گویا «یارانه»یعنی معادل اینجایی «سوبسید» را باید به معنای سوبسیدی که به شکلی ناعادلانه توزیع می شود به کار برد.
ما با یک تصمیم «صوری» برای جلوگیری از اسراف سوختی که هوا را آلوده می کند و با آلوده کردن هوا بیماری به وجود می آورد روبه رو نیستیم، بلکه ما با «این اتفاق» روبه روییم. با این اتفاق که «به رغم همه کاستی ها و بی برنامگی ها سوخت سهمیه بندی شده است.» و درست این اتفاق که با تمام ابعادش به ناگهان رخ داده است، آنی است که باید در حمایتش استدلالی بیابیم. از تمام این اتفاق یا می توانیم دفاع کنیم یا نمی توانیم. یا به «این اتفاق» نقد داریم یا با «این اتفاق» موافقیم، باز هم برای تاکید؛ با همه این اتفاق نه شکل «کلی» آن.
نگریستن به شکل کلی این قضیه یا هر قضیه ای در عوض در نظر گرفتن «فلان اتفاق» خاص مغالطه ای رایج است؛ مغالطه ای که در اکثر موارد به پیروزی استفاده کننده اش منجر می شود، چرا که این مغالطه زرادخانه ای از سلاح در اختیار استفاده کننده اش قرار می دهد.
آن وقت است که مغالطه کننده به سلاح هایی مانند «نقد شما منصفانه نیست»، «نقد باید سازنده باشد»، «عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگوی» مسلح می شود. و نقاد در تارعنکبوت بازی های شبه اخلاقی مغالطه گر درمی افتد. و چه کسی جرات دارد بگوید؛ «که گفته نقد باید منصفانه باشد.»
با این ترفند ها نقاد درگیر بازی می شود که نهایتش اگر هم که نقد هایش جان دار باشد و مهم، به اینجا ختم می شود که ؛ «تا حدودی حق با شماست، اما نباید از نکته های مثبت فلان طرح هم غافل شد.» و این موضع گیری یعنی که مغالطه گر از ابتدا درست حرف زده است و البته نقدپذیر هم هست. و چه پزی بهتر از این؛ درست حرف زدن و البته نقدپذیر بودن.
این مغالطه اغلب در مباحثه های رودررو اتفاق می افتد یا در سخنرانی ها. چرا که برای جواب دادن به این چنین مغالطه ای باید به عدد و رقم مراجعه کرد، باید به اسناد مراجعه کرد یا اینکه جوانب بحث را کامل سنجید و این کار در مباحثه های رودررو قابل انجام نیست. و این عدم دسترسی و قرار گرفتن در معذوریت اخلاقی به مغالطه گر رخصت می دهد که هرچه بیشتر بر مغالطه خود پافشاری کند.
اما نباید پنداشت جدا کردن «صورت» و«محتوی» تنها در مباحثه ها صورت می گیرد. این مغالطه حتی در آثار فیلسوفان و دانشمندان هم به چشم می آید. در جدا کردن محتوای فاهمه از فاهمه، در جدا کردن محتوای پژوهش های علمی از علم «صوری» و یا حتی عجیب تر در جدا کردن منطق به عنوان صورت محض از پیش فرض های فلسفی و پیامدهای فلسفی آن.
اما در این گونه استفاده ها از «صورت» اغلب متفکران به نقد هم می نشینند و فیلسوفان در نقد هم به گزاره های اخلاقی متوسل نمی شوند. اما در زمینه های اجتماعی این مغالطه با توصیه های اخلاقی همراه می شود و البته مغالطه جایگاهی اجتماعی و حتی سیاسی می یابد.
این مغالطه به شکل خلاصه این است که با کلی سازی و موافقت با یک ایده کلی اولیه تمام مخالفت ها و نقد ها را با این توضیح که نقدهایی سازنده و منصفانه نیستند، از استفاده می اندازید.
برای استفاده از این مغالطه از ترجیع بندهایی مانند «این نقد منصفانه نیست»، « این نقد کارشناسانه نیست» ، «این نقد مخرب است» می توان استفاده کرد. اما چه از این ترجیع بند ها استفاده کنید چه نکنید، تا اطلاع ثانوی مجبورید بنزین را به شکل سهمیه بندی بخرید و موافقتتان با این اتفاق را استدلالی نمی توانید پیدا کنید.
بابک ذاکری
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید