پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


روزنامه‌نگاری،سکوی پرش به ادبیات داستانی است


روزنامه‌نگاری،سکوی پرش به ادبیات داستانی است
گفت‌و گو با علی اصغر شیرزادی جدای از اینكه لذت بخش است می‌تواند آموزنده هم باشد. شیرزادی به عنوان نویسنده‌ای كه سال‌های زیادی در عرصه مطبوعات قلم زده و دارای دیدگاه است نظریات جالبی درباره تأثیر روزنامه نگاری بر نگاه نویسنده دارد. گفت وگوی زیر پیرامون همین قضیه شكل گرفته است.
ـ به‌نظر می‌رسد كه در یكی دو دهه اخیر رویكرد روزنامه‌نگاران به داستان و ادبیات داستانی بیشتر شده چه عاملی سبب این گرایش بوده است؟
ادامه روندی كه از یك خبرنگار، گزارشگر می‌سازد به جایی می‌رسد كه ما در مطبوعات با قشری از روزنامه‌نگاران مولف سر و كار داشته باشیم یعنی شاید بشود گفت در بطن حرفه خبرنگاری، چیزی نهفته است كه با بسط و توسعه و تقویت آن، قدرت پرداخت دراماتیك به وقایع ریز و درشت و تلخ و شیرین پیرامون ما ایجاد می‌شود.
اعتقاد كلی من این است كه تنها كسانی در روزنامه‌نگاری ستاره می‌شوند كه به این وجه تالیف در حرفه روزنامه‌نگاری توجه داشته باشند.
در واقع كسانی كه از مرحله تولید خبر و پرداختن به گزارش، قدمی فراتر نهاده‌اند و از افقی وسیع‌تر و منظری فراخ‌تر به حوادث پرداخته‌اند به چنین ظرفیتی دست یافته‌اند و توسط همین‌ها چهره مشخص‌تری از تاریخ پر نوسان معاصر ارائه شده است و گذشته روزنامه‌نگاری به صراحت گویای این است كه بسیاری از نویسندگان ما از چنین سكوی پرشی برای اوج‌گیری در فضای ادبیات معاصر سود جسته‌اند.
به هر روی حرفه‌هایی كه سر و كار با سویه‌های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و لایه‌های مختلف اجتماع دارند طبعاً می‌توانند در خلق وجوه داستانی، هدایت‌گر نویسنده باشند.
البته به شرطی كه نویسنده توانایی دستیابی به زبان داستانی و پی بردن به ظرفیت‌های نثر داستانی را دریافته‌ باشد و به تفاوت آن با نثر گزارشی رسیده باشد.
این را هم اضافه كنم كه حرفه‌های دیگری نیز هست كه در آنها نزدیكی‌هایی با عالم نویسندگی دیده می‌شود؛ پزشكی و وكالت در علوم زیست‌شناسی و حقوق نوعی نگاه به زندگی وجود دارد كه به‌نظر من داستانی است.
ـ اشاره كردید به زبان داستانی، با توجه به اختلاف در شیوه‌های بیانی و به‌طور كلی تفاوت در زبان و نثر نویسندگان مختلف به‌نظر شما تعریفی برای زبان داستانی وجود دارد؟
یك تعریف ضمنی و كاملاً تجربی، زبان داستانی، زبانی چند حسی و چند ظرفیتی است و می‌تواند با سود جستن از عنصر خلاقیت از نثر معیار نیز مایه بگیرد.
البته منظور من از زبان با توجه به سوالات شما درباره حركت روزنامه‌نگاران به سمت داستان‌نویسی بود، در واقع اشاره من به زبان داستانی، سعی در بیان تفاوت این زبان با نثر گزارش است.
ـ بیشترین توجه به آثار داستانی، حداقل زمانی كه به‌نقد آثار داستانی پرداخته می‌شود درباره استفاده از تكنیك‌های داستانی و ساختار آن است، شما در این‌باره چه نظری دارید؟ تكنیك‌های داستانی از اهمیت بیشتری برخوردارند یا زبان داستانی؟
البته تكنیك‌های داستانی اهمیت خودشان را دارند اما به این نكته هم توجه داشته باشید كه نثر در حیطه زبان مطرح می‌شود و زبان،پایه داستان است. تك‌تك كلمات آجرها و مصالح به كار رفته در ساختمان داستان هستند. بی‌اعتنایی به این عنصر اصلی و اساسی شبیه بالا بردن ساختمان با مصالحی است كه استحكام لازم را ندارند. اگر زبان داستان از پویایی و قدرت و انسجام لازم برخوردار نباشد توجه صرف به تكنیك‌های داستانی بی‌اعتنایی به پایبست و در بند نقش ایران بودن است.
البته در نظر داشته باشید، بی‌توجهی به مقوله زبان محدود و منوط به حوزه داستان نمی‌شود، در عرصه‌های مختلف فرهنگی چنین معضلی دیده می‌شود ما شاهد وجود ترجمه‌های مغشوش و... پریشانی هستیم كه بخش عمده‌ای از آنها اعاده معنی نمی‌كند. حتی در رسانه‌هایی كه قاعدتاً باید زبان نقش اساسی و مهمی داشته باشد بی‌مهری و كم‌اعتنایی به ساختار صحیح زبانی دیده می‌شود.
وقتی یك گوینده در رسانه‌ای مانند تلویزیون از روخوانی یك متن ساده‌ ادبی و كلاسیك ناتوان است از دیگران چه انتظاری می‌توان داشت.
غول‌های بزرگ و كم‌نظیر در گذشته ادبی ما پشتوانه ارجمند و بی‌نظیری هستند كه با یك نگاه سرد ولی منصف، بلندی جایگاه آنها مشخص است. بررسی آثار آنها هم نشان می‌دهد كه چه همت والا و چه تلاش شگرفی را برای ظرفیت‌بخشی به زبان صرف كرده‌اند. از كسانی كه در ادبیات و داستان توجه كافی به عنصر زبان ندارند باید پرسید دلیل اینكه در آثار سعدی و حافظ زبان محوریت مشخص خود را داشت، چیست؟
اگر قرار بود زبان در شعر و نثر آنها جایگاه خاص خود را نداشته باشد، چرا حافظ و سعدی كه ادراك ادبی آنها قطعاً از همه ما ژرف‌تر بوده است زبان لق و سستی را به كار نبرده‌اند؟
تاریخ بیهقی، تفسیر طبری، شاهنامه و ... اوج تعالی و ترقی زبان در دوره‌ای است كه پدیدآورندگان این آثار در آن زیسته‌اند.
كتاب‌هایی در زمینه داستان‌نویسی در بازار نشر وجود دارد. نظر شما راجع‌به این كتاب‌ها چیست؟
چه كتاب‌هایی، كتاب‌های سبك‌شناسی یا تاریخ داستان و ...؟
ـ نه، منظورم بیشتر كتاب‌هایی است كه به بررسی عناصر داستان یا مثلا آموزش آن و غیره پرداخته‌اند؟
مشهورترین و معروف‌ترین این كتاب‌ها به زبان فارسی، ادبیات داستانی نوشته جناب میرصادقی است. میرصادقی، نویسنده ارجمندی است كه در قدر او و جایگاهی كه در داستان‌نویسی دارد، بحثی نیست و صرفنظر از اینكه داستان‌های او چقدر با پسند مخاطب مطابقت دارد و اینكه من یا هر خواننده دیگری تا چه حدی با نوشته‌های او ارتباط عمیق و ژرفی برقرار می‌كنیم، باید گفت كه تالیف این كتاب از سوی او پاسخی به پرسش‌های جامعه ادبی ما و برای پر كردن خلأیی كه وجود داشته، بوده است اما درباره سایر كتاب‌ها در این زمینه كه مثلا خودآموز نویسندگی!‌ چاپ كنند یا اینكه داستان‌نویسی، فوت و فنی داشته باشد كه با خواندن یك كتاب بتوان به رمز و راز آن پی برد و پس از پایان كتاب داستان‌نویس خیره شد، چه عرض كنم. بیشتر شبیه یك شوخی است.
ـ كلاس‌های داستان‌نویسی چطور؟ چقدر با آنها ...
هیچ ابایی ندارم كه بگویم جریان رایج و فضای غالب بر این كلاس‌ها همان داستان غوره‌نشدن و ادعای سركه انگبین شدن است.نویسندگی حاصل عرق‌ریزی روحی است. هیچ فرمولی وجود ندارد كه با پس و پیش‌كردن مولفه‌های آن داستان خلق شود. هر وقت صحبت از این نوع كلاس‌هاست و تا زمانی كه این جریان ادامه دارد، مطمئن باشید هنوز تعریف دقیق و شناخت مثبتی از داستان و نویسندگی آن لااقل در بخش وسیعی از جامعه به‌وجود نیامده است و این كلاس‌ها و گردانندگان و برگزاركنندگان آن اهدافی چندگانه دارند كه در یك سوی آن خوش‌خیالی و جاه‌طلبی و در سوی دیگر حرص و آز و میل به ثروت‌اندوزی دیده می‌شود. اگر نیاز به خواندن در میان مخاطبان تقویت شود، قطعا قدرت نقد ادبی در جامعه بالا می‌رود و هر كسی نمی‌تواند ادعای نویسندگی كند، چه برسد به اینكه مدعی باشد با برگزاری یك دوره حداكثر چند ماهه می‌تواند عده‌ای نویسنده هم تربیت كند. تیراژ پایین كتاب‌های چاپ‌شده شاخص غم‌انگیز و لرزآوری است كه از نبودن این نیاز در میان مخاطبان خبر می‌دهد.
فكر می‌كنم مشكل فقط كتاب‌ها و كلاس‌های پوچ و تهی نیست،‌‌ فلسفه‌های نیم‌بند و تئوری‌های غلط و حرف‌های بی اساس با استناد به ترجمه‌های مغشوش و آشفته كه توسط افراد كم‌سواد و بی‌تجربه از آثار منصوب به فوكو و سایر نظریه‌پردازان و نویسندگان جنجال‌ساز خارجی طوری عرضه می‌شوند كه مخاطب فكر می‌كند داستان و نگاه داستانی یعنی همین‌چیزی كه این یا آن آقا می‌گویند.
این عارضه‌ای است كه ادبیات ما دچار آن شده و البته این تئوری‌ها و آموزش‌ها گذراست و كسانی كه در این كلاس‌ها شركت می‌كنند، پس از مدتی خود به این نتیجه خواهند رسید كه با این حرف‌ها نمی‌شود راه به جایی برد.
حتی اگر همه اینها را ندیده بگیریم، این كلاس در بهترین شكل كاری شبیه شعبده‌بازی اگر نگوییم، حقه‌بازی انجام می‌دهند.
با این حال در میان نویسندگان جوان هستند كسانی كه فارغ از این تئوری‌پردازی‌ها و دوره و كلاس‌ها آثار، ماندگار، درخشان و با تكیه بر عناصر داستان و توجه كافی به عنصر زبان و ایجاز و اختصار كلمه خلق می‌كنند.
همین، این امید را تقویت می‌كند كه در آینده نویسندگان برجسته‌ای از میان همین جوان‌ها ظهور كنند.
اشاره كردید به نویسندگان جوان، به عنوان سوال آخر می‌خواستم بپرسم كسانی كه با نام شما در عرصه داستان‌نویسی آشنا هستند، این روزها نام نویسنده جوان دیگری را نیز پای چند كتاب موفق دیده‌اند، فرزام شیرزادی. آیا در سال‌های بعد شیرزادی‌های دیگری هم به این عرصه خواهند پیوست؟
در این باره به هیچ‌وجه تمایلی به اظهارنظر ندارم چون پای نام من در میان است و نباید از فرزندانم تعریف كنم!
شاید بهتر بود می‌پرسیدم در میان فرزندان شما، فقط فرزام‌ شیرزادی نویسنده است؟
فرزین قبل از فرزام شروع به نوشتن كرد و كتابش پیش از او به چاپ رسید. فرشاد هم البته می‌نویسد، همین.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید