پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

الگوی نوسازی ژاپن در تطابق با ایران


الگوی نوسازی ژاپن در تطابق با ایران
دیر زمانی است که کشور ژاپن برای ما، چه مردم کوچه و بازار و چه نخبگان دولتی و فکری، الگویی موفق و درخور تحسین بوده. چه آن زمان که ژاپن قوای روسیه، این کابوس آسیا و اروپا را در سال های ابتدایی قرن ۲۰ در هم کوبید و مرهمی شد بر زخم های حقارت دیرینه ما و چه اکنون که پیشرفت های حیرت انگیز اقتصادی اش کماکان برایمان حسرت برانگیز است.
رویای تبدیل ایران به ژاپن دوم یا ژاپن اسلامی همیشه در این سرزمین آرزوی بوم اندیشان غرب ستیز بوده و هست. آری ژاپن همچون ما کشوری آسیایی است، اصلاحاتش را تقریباً همزمان با ما (دوران امیرکبیر) آغاز کرد، سنتش در تقابل با مدرنیسم در گورستان تاریخ دفن نشد و... اما آیا این وجوه اشتراک بسیار کلی و انتزاعی ردپایی نیز در واقعیت انضمامی دارد؟
این مقاله کوتاه بر آن است تا با کند و کاوی عمیق تر در تجربه نوسازی منحصر به فرد ژاپن خیالی بودن این برادرخواندگی یک طرفه را آشکار ساخته و نشان دهد به همان نحو که نگاه تقلیدی به غرب چندان خوشایند نیست نگاه تقلیدی به شرق نیز نمی تواند چندان بهره ای از واقعیت داشته باشد. چه این نوع نگاه ها همواره ما را از موضوع اصلی که شناخت خویشتن خویش باشد به دور نگاه می دارند.
ژاپن در سال ۱۸۶۵ همزمان با انقلاب میجی به طور جدی در راه پر پیچ و خم نوسازی افتاد. رابطه پیچیده بین مذهب و نوسازی از یک سو و همگرایی و خودجوشی اجتماعی با توسعه از سوی دیگر دو مقوله ای است که به عنوان تجربه خاص ژاپن در ادامه بدان ها پرداخته خواهد شد.
۱) رابطه مذهب و نوسازی در ژاپن؛ رابطه بین مذهب ژاپنی و توسعه دو جنبه متمایز دارد.
الف) قابلیت های سلبی مذهب (اینکه چرا مذهب ژاپن نتوانست مانع انجام تغییرات مدرن شود). مذهب بودیسم (یکی از مذاهب سه گانه مسلط در ژاپن) همیشه در این تلاش بوده مبادا با تحمیل قوانین شرعی خاص به جامعه مانع انجام تحولات شود، کاهنین بودایی علاوه بر اینکه محدودیتی برای شغل افراد قائل نمی شدند در انجام خدمات مذهبی شان نیز محدود به اجرای مراسم تدفین و تشریفات روزمره نیاکانی بودند.
مذهب شینتو (مذهب غالب در این کشور) نیز چون تابع هیچ مرکز خلیفه گری جهانی نبود که به اجرای خواسته هایش بپردازد حتی به گونه ای آسان تر با نیروهای نوساز کنار آمد. به نحوی که اگر برگزاری یک جشن مذهبی با برنامه های کاری جدید تداخل پیدا می کرد آن جشن به زمانی بعد موکول می شد یا اینکه اساساً تعطیل و به سادگی از تقویم حذف می شد. محرمات کهنی که آمیزش با خارجیان را محدود می کرد با جسارت نادیده گرفته یا به دست فراموشی سپرده می شدند.
مذهب کنفسیوس؛ وجود نگرش قوی دنیوی در این مذهب طبیعتاً مانعی در برابر توسعه به وجود نمی آورد. عدم اعتقاد پیروان این مذهب به «خدا، بودا یا روح... و چیزهای عجیب و معجزه آسا» باعث تقویت هرچه بیشتر روحیه دنیاطلبی در میان بازرگانان شهری و طلاب کنفسیوسی می شد و سرانجام اینکه همزیستی طولانی کنفوسیوسیسم، بودیسم و شینتو در ژاپن درجه بالایی از تساهل مذهبی را در این کشور به وجود آورده بود و همین الگوی تساهل مذهبی ژاپن را قادر کرد که با کمترین هزینه روانشناختی به اقتباس علم، تکنولوژی و فرهنگ های غربی بپردازد.
تساهل مذهبی قابلیت قرائت های جدید یا حتی ترکیب آیین های جدید را در درون ظروف کهنه شینتو، بودیسم و کنفوسیوسیسم به ژاپنی ها می داد و همین امر باعث پدید آمدن مذاهب جدیدی در این کشور پس از جنگ جهانی دوم شد. این مذاهب جدید موجب تقویت ارزش های سنتی می شدند.
آنان اعضای خود را از درون طیف هایی از مردم جذب می کردند که در جریان صنعتی شدن سریع ژاپن آسیب دیده بودند، افراد ستم دیده ای که از حمایت صنایع بزرگ یا اتحادیه های کارگری بی بهره بودند. این افراد سرخورده معمولاً برای یافتن یک معجزه به مذاهب جدید روی می آوردند. مبلغان مذهبی نیز با وعده های مبهمی چون ایجاد طلسم یا ظهور بودا در آینده که همه چیز را درست خواهد کرد به معتقدان خود کمک می کردند که «همچنان در برابر دنیای فرو ریخته سرپا بایستند. به آنان این قدرت را می بخشیدند که بتوانند فشارهای ناشی از نابرابری را در یک جامعه به سرعت در حال رشد تحمل کنند و بدین ترتیب به ندرت سد راه توسعه می شدند.»
به این ترتیب تجدید حیات مذهب عامیانه در ژاپن (معجزات و حتی جادو) کاملاً با عقلانیت جامعه صنعتی سازگار شد و کارکرد و جایگاه خود را در جامعه پیدا کرد و هیچ تهدید جدی در برابر نهادهای پیشرفته به وجود نیاورد.
ب) قابلیت های ایجابی مذهب (اینکه چگونه مذهب ژاپنی موجب جلو انداختن روند تغییرات گردید)؛ در اوایل دوران ژاپن جدید مذهب عامیانه و همچنین مذاهب جدید موفق شدند «روحیات فئودالی را در چارچوب اقتصاد سرمایه داری حفظ کنند». مبلغان مذهبی به پیروان خود آموزش می دادند که «هر کس باید مسوولیت های خود را در برابر خداوند و همچنین کارفرمایش به خاطر داشته باشد و بکوشد حداکثر تلاش خود را در هر دو مورد به کار بندد.» مذهب عامیانه در ژاپن بیش از هر عامل نمادین دیگری در تحقق بخشیدن به اخلاقیات کار نزد مردم نقش داشته است. «هر کس برای اینکه یک ژاپنی محسوب شود باید سختکوش، صادق و بی ریا باشد.»
تجربه خاص ژاپن آشکار می سازد که افول مذهب همزمان با اوج گیری روند نوسازی دیگر امری قطعی به شمار نمی آید بلکه مذهب عامیانه و حتی جادو می توانند به حیات خود در دنیای مدرن ادامه داده و با نهادهای جامعه پیشرفته نیز همکاری داشته باشند.
۲) زندگی اجتماعی خودجوش و توسعه اقتصادی ژاپن؛ موضع مشترک انسان شناسی و جامعه شناسی اقتصادی در حال حاضر این است که سازماندهی اقتصادی در بطن نظام مناسبات فرهنگی ریشه دارد. فرانسیس فوکویاما طی مطالعاتی که روی کشورهای مختلف انجام داده به این نتیجه می رسد که «سرمایه اجتماعی (اعتماد جمعی، شبکه های اجتماعی و ارزش های فرهنگی) موجب رونق اقتصادی می شود.»
فوکویاما عنوان می کند که برخی از «آثار به هم پیوستگی» به ویژه مناسبات اجتماعی تعمیم یافته و اعتماد اقتصادی می توانند باعث افزایش موفقیت اقتصادی جوامع مختلف شوند. به عبارتی ارزش های مشترکی که قوام بخش جامعه به عنوان یک اجتماع اخلاقی هستند، خیر جمعی را در معنای اقتصادی و نیز در معنای فرهنگی گسترده تر آن افزایش می دهند. بخش مهم تر بحث فوکویاما این است که جوامعی چون ژاپن که به «زندگی اجتماعی خودجوش» روی خوش نشان می دهند مستعد رونق اقتصادی هم هستند. به نظر فوکویاما این نوع از به هم پیوستگی خارج از قلمرو انتظارات عقلانی و مبادلات حداکثرکننده نفع قرار دارد. براین مبنا رابطه های اجتماعی که خارج از مبادلات ابزاری بازار قرار دارند می توانند نتایج و آثار مثبت اقتصادی به بار آورند. همان گونه که در ژاپن به بار آوردند.
قاسم توکلی
منابع
- «تغییر اجتماعی و توسعه» آلوین ی.سو، ترجمه محمود حبیبی مظاهری، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران ۱۳۸۶
- «جامعه بازار» اثر دن اسلیتر و فون تونکیسن، ترجمه حسین قاضیان، نشر نی، تهران ۱۳۸۶
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید