پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


سرزمین سوخته؛ دیپلماسی بریتانیا در سیستان


سرزمین سوخته؛ دیپلماسی بریتانیا در سیستان
هیولایی که از کودکی نویسنده از آن به شدت در هراس بود «غرشمار» نام داشت. نویسنده خاطراتش را در این زمینه چنین می گوید که... می گفتند غرشمارها همه جا هستند، در حیاط، سرکوچه، در بیراهه راه مدرسه به خانه، آنها در همه جا کمینند تا بچه ها را بدزدند، هر چه را دارند بگیرند یا با خود ببرند.
حتی در خانه باید مراقب می بودیم در حیاط یک وقت باز نماند تا غرشماری وارد شده ما را بدزدد. ترس از غرشمارها همیشه با بچه ها بود. غرشمارها در شهر، همه در یک محله زندگی می کردند، محله آنها را محله غرشمارها، سیستانی ها یا زابلی ها می خواندند. این سه واژه به طور یکسان برای اشاره به آنها به کار می رفت و در ذهن ما دارای مفهوم هولناک بود. می گفتند غرشمارها از سیستان آمده اند، یا از زابل، شهری در سیستان. در تصور ما از زابل و سیستان منطقه بزرگی ساخته شده بود که در آن انسان هایی زندگی می کردند که می باید از آنها گریزان بود.
کمی که بزرگتر شدم توانستم غرشمارها را ببینم. آنها زنان و مردانی بودند در سنین مختلف. عموماً لاغراندام، اغلب بلندقامت و دارای صورتی استخوانی با رنگ گندمی بیشتر تیره. مردان لباس مندرس به تن داشتند.
در چهره کهنسال شان چین و چروک هایی وجود داشت که گویا در هر یک از آنها رازی نهفته بود. نگاه عمیق و سنگینی داشتند. مثل اینکه در دوردست ها با صبوری و آرامش به دنبال گم گشته ای بوده اند. آنها در پشت خود، انبوهی از وسایل را که در دوره گردی برای فروش عرضه می کردند حمل می نمودند. غرشمارها مردمی آرام، صبور، مقاوم و زحمتکش بودند. از انجام هیچ کار سختی ابا نداشتند. مهربان، صمیمی و خونگرم بودند و در مقابل کوچکترین توجهی دریایی از محبت می شدند.
نویسنده در شگفت بوده است که چرا واژه «غرشمار بازی» را در محاورات برای شماتت از رفتار شلوغ و نامناسب به کار می بردند. می دیده است که غرشمارها انسان هایی صبور، بامتانت و آرام هستند. در گفت وگو با کهنسالان آنها دریافته است که پدران آنها نسل ها در سیستان به کار کشاورزی و دامداری اشتغال داشته اند. انگلیسی ها سرزمین آنها را که برای کشاورزی و دامداری بی نظیر بوده است در دو نوبت از آنها گرفته اند.
انگلیسی ها در ابتدا در نظر داشتند زمین ها را خود تصاحب کنند. اما سرانجام آنها را به افغانی داده اند که در آن زمان تحت کنترل آنها قرار داشته اند. غرشمارها با این داستان از زندگی گذشته خود به شدت احترام نویسنده را جلب کرده اند. نویسنده متحیر بوده که پدرانشان در آن زمان کجا بودند و چرا گذاشته اند انگلیسی ها سرزمین آنها را که قسمت مهمی از خاک ایران بوده است بگیرند و آنها را این چنین آواره کنند. از آن پس همیشه علاقه داشته است در خصوص سیستان و زندگی مردم آن مطالعه کند.
رئیس طوسی وقتی دریافته است «غرشمار» لغت تحریف شده در محاوره از واژه «غیرشمار» به معنای «غریب شمار» یا «غیرخودی» است که برای این مردم ستمدیده به کار گرفته شده است، اندوهش بیشتر شده است. همه جا می خوانده است که مردم سیستان، مردمی «دلیر، آزاده، سخت کوش و شریف» هستند و از آنها به عنوان مردمی «مهربان، جوانمرد، راستگو، شجاع، ساده دل و پاک اندیش» یاد کرده است.
اشتیاق شناخت سیستان و مردم آن موجب شد که نویسنده در دوران دانشجویی در انگلیس در اسناد وزارت خارجه انگلیس به دنبال اسنادی راجع به سیستان بگردد؛ اما آنچه به دست آورده است بیشتر مربوط به دهه ۱۹۰۰ میلادی و بعد از آن بوده است. مراجعه به اسناد وزارت خارجه ایران نیز به دلایل مختلف بی نتیجه بوده است.
نویسنده تقریباً دو سال در اسناد مرکز مطالعات تاریخ معاصر ایران به جست وجو پرداخته است. اسنادی از مکاتبات نصرالله خان مشیرالدوله وزیر خارجه ایران را در دهه ۱۹۰۰ در رابطه با ماموریت «مک ماهون» در سیستان به دست آورده که جزء اسناد اردشیر زاهدی که مدتی وزارت خارجه ایران را در دوران شاه به عهده داشت، هرچند این اسناد مفید بوده اما مقطع کوتاهی از دوران مورد تحقیق را پوشش می داده است.
نویسنده مدت ها در جست وجوی اسناد و اطلاعاتی بوده است تا بتواند به بررسی وضعیت کشاورزی و دامداری سیستان، درآمد مردم و عواید دولت در این سه دهه بپردازد. موضوعاتی همچون «سیستان و نخستین گام های نفوذ استعمار، سیستان در احتضار، نقش حشمت الدوله در گسترش نفوذ انگلیس در سیستان، آخرین تلاش ها، نگاهی به وضعیت کشاورزی و دامداری سیستان، سیستان و رقابت های بزرگ و سیستان در دوران پهلوی» سرفصل های این کتاب ۳۶۵ صفحه ای است.
محمود فاضلی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید