پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

خواب تابستانه رادیکال ها


خواب تابستانه رادیکال ها
۱۸ تیرماه ۷۸، بیشتر از هر تاریخ و حادثه دیگر برای دانشجویان ایرانی در همه دوران ها، پیام و عبرت به یادگار گذاشت. پیامی که در ورای جنبه های احساسی و عاطفی آن رخداد تلخ و برتر از زنده کردن یاد کشتگان و رفتگان آن حادثه، قابل دریافت است.
همه چیز از تعطیلی یک روزنامه باسابقه و پرتیراژ اصلاح طلب آغاز شد. روزنامه ای که با درج اخبار و گزارش های انتقادی همواره مورد خشم محافظه کاران بود. آخرین شماره روزنامه سلام، نامه ای را به سعید امامی نسبت می داد که در آن از نمایندگان مجلس پنجم می خواست قانون مطبوعات را تغییر داده و اصلاحاتی در آن به عمل آورند. این قانون البته پیش از انتشار این نامه تغییر یافته بود و انتشار نوشته سعید امامی- که در آن سال ها نماد عدم مدارا تلقی می شد- در واقع نمایانگر خشم اصلاح طلبان از تصویب این قانون بود.
● در دانشگاه اتفاق افتاد
تعطیلی روزنامه سلام اولین واکنش را در دانشگاه تهران برانگیخت. دانشگاهی که به دلیل پایان امتحانات روزهای تعطیلی را از سر می گذراند و برای برگزاری آزمون سراسری مهیا می شد. با این حال شماری از دانشجویان انجمن های اسلامی با حرکت از کوی به خیابان امیرآباد، اعتراض خود را به شرایط تازه و محدودیت های جدید درباره رکن چهارم دموکراسی به نمایش گذاشتند. پیش بینی دانشجویان اصلاح طلب این بود که گام بعدی برخوردها متوجه نخبگان و دانشجویان خواهد شد و در همین نقطه باید با شکل دهی هسته های مقاومت و با پیگیری و اصرار بر خواسته های حداقلی، از تنگ تر شدن حلقه محاصره جریان اصلاح طلبی جلوگیری کرد. خاستگاه هسته های اولیه این دانشجویان، انجمن های اسلامی دانشجویان بود و بیشتر شامل همان دانشجویان مذهبی و حامی محمد خاتمی بود که در شکل گیری دوم خرداد ۷۶ فعالانه مشارکت داشتند. این دانشجویان بیش از هرچیز بر انتشار دوباره روزنامه سلام و اصلاح قانون مطبوعات تاکید می کردند. خواسته های این دسته از دانشجویان کاملاً تعریف شده، مشخص و در چارچوب های مورد پذیرش بخش هایی از حاکمیت بود.
حمله نیروهای نظامی و شبه نظامی به خوابگاه دانشجویان در شامگاه آن جمعه خاکستری و اتاق های سوخته و جوانان مضروب، بر خشم دانشجویان افزود و به ویژه بهانه به دست رادیکال های این جریان داد. از همین رو بود که تعدادی از نیروهای شبه نظامی در شامگاه ۱۸ تیر به گروگان گرفته شدند. تشکیل کمیته ویژه داخل مسجد دانشگاه، برای تصمیم گیری درباره ادامه نگهداری گروگان ها و مذاکره با مقامات دولتی بود. اما فقدان استراتژی و اختلاف در سطح شعارها، آهسته آهسته در ابعاد دیگر حرکت خود را نشان داد؛ به نحوی که در بیست و یکم تیرماه عملاً دانشجویان معتدل به موضع ضعف کشیده شدند و جریان های تندرو و آنارشیست، ادامه اعتراضات را رهبری کردند.
دانشجویان عملاً در این تاریخ به دو گروه تقسیم بندی شدند گروهی که بر ادامه حرکت قانونی و طرح خواسته های حداقلی تاکید داشتند(انتشار دوباره روزنامه سلام و استعفای فرمانده اسبق نیروی انتظامی) و گروه دوم که بر هیجانی تر کردن فضا اصرار داشتند و خواسته هایی چون دگرگونی همه ابعاد نظام سیاسی را طلب می کردند. گروه اول ادامه مذاکره با مقامات دولت خاتمی را کاری صحیح می دانستند و گروه دوم مذاکره را به سازشکاری تعبیر می کردند. گروه دوم با خیال خام و بدون ارزیابی درست از توان خود، نه تنها مذاکره کنندگان را خائن به دانشجویان معرفی می کردند که تنها نگاهشان به خیابان بود و اصرار داشتند که موج اعتراضات، عمومی شود. از همین رو بود که درگیر شدن «بازار» در کنار«دانشگاه»، به تسلط کامل نیروهای نظامی، بر دانشگاه و شهر منجر شد و عملاً حرکت دانشجویی را زودتر از آنچه تصور می شد در نطفه خفه کرد. علاوه بر تندروهای درون دانشگاه که در واقع اولین ضربه را به این اعتراض مدنی وارد ساخت،رفتار جناح مقابل در ۲۳ تیر عملاً از ۱۸ تیر خاطره ای تلخ برای دانشگاه باقی گذاشت که بدون دریافت نتایج حداقلی، به شورشی شکست خورده بدل شد و عملاً در شکل گیری بحران های بعدی علیه دولت خاتمی، کمک شایانی کرد.
● همه به کوی آمدند
در رخداد ۱۸ تیر چونان سایر اتفاقات سیاسی ایران، دو گروه عمده، حضور و موضع گیری داشتند. گروه اول اصلاح طلبان بودند که بیشتر با عنوان «دوم خردادی» ها شناخته می شدند و گروه دوم محافظه کاران - که اینک با عنوان اصولگرا معروفند. نیروهای چپ پیرو وقوع ۱۸ تیر کوشیدند ضمن برقراری حس همدلی با دانشجویان و استفاده تام و تمام از امکانات رسانه ای خود، افسوس خویش را از رنگین شدن دانشگاه به خون دانشجویان نشان دهند.
در این زمان بیش از همه این اصلاح طلبان بودند که با یادآوری گفتمان دوم خرداد -که بی شک نمی توانست جایی برای خشونت ورزی، باشد- به دانشجویان اخطار دادند که راهی جز آرامش و صبوری نپویند. حضور چهره های اصلاح طلب درون حاکمیت از جمله حجج الاسلام کروبی، محتشمی، موسوی لاری، وزیر علوم دکتر معین، مرد دوم وزارت کشور - تاج زاده و نیروهای معتدل و منتقد جبهه دوم خرداد چون مهندس سحابی، دکتر پیمان، شمس الواعظین و دکتر آقاجری، دکتر محمدرضا خاتمی و... در میان دانشجویان جز برای دعوت به آرامش نبود. دفتر تحکیم وحدت نیز به عنوان پیشگام اعتراضات اولیه، با فاصله گرفتن از گروه های تندرو و گرایش به ۱۵ گروه دوم خرداد، به مذاکره و پیگیری مطالبات حداقلی تاکید داشت. اعلام تاریخ ۲۳ تیرماه برای اعتراض مدنی توسط این ۱۵ گروه عملاً با شیوه های تندروانه و نیز اعلام سازمان تبلیغات اسلامی برای یک راهپیمایی مردمی در همان تاریخ به بن بست رسید.
از روز بیستم تیرماه با ورود آنارشیست ها به مشارکت در استمرار این حرکت، عملاً اصلاح طلبان در رسانه های خود، شیوه احتیاط را برگزیدند و حتی با شدت گرفتن تندروی ها امکان مذاکره هم از دست رفت. هرچند از ابتدای این حرکت فقدان مدیریت و استراتژی، سرکوب آن را محتمل می کرد اما بی شک شیوه های رادیکال، آب بر آسیاب سرکوب کنندگان می ریخت.
محافظه کاران و به ویژه راست سنتی اما در ابتدای این رخداد تنها به تاسف از خشونت در دانشگاه اکتفا کردند و در عوض این گروه های فشار بودند که فعالانه و از ساعات اولیه این حادثه، حضوری مستمر داشتند. بخش هایی از محافظه کاران در هنگامه تیرماه فرصت را مناسب یافتند تا علاوه بر فشار بر رکن چهارم، پایگاه اصلاح طلبان درون دانشگاه را نیز تحت فشار قرار دهند. تنها پیاده نظام خشن و رادیکال گروه های فشار تا روز یکشنبه در سراسر صحنه های این حادثه حاضر بودند اما با حضور آنارشیست ها و تندروی های روزهای بعد، محافظه کاران تردیدی در کمک به سرکوب آن نداشتند.
عملاً محافظه کاران در سکوت رقبای اصلاح طلب خود به آماده سازی افکار عمومی برای یک خیزش عمومی پرداختند. با کسب پیروزی محافظه کاران در ۲۳ تیرماه ۷۸ عملاً کوی دانشگاه کمتر از یک هفته در سکوتی بی سابقه فرو رفت. رخداد ۱۸ تیر و حوادث پس از آن، تا مدت ها از نظر فکری و روانی هراس را درون اردوگاه اصلاح طلبی، ترویج کرد و حتی سبب شد محافظه کاران اعتماد به نفس از دست رفته خود را تدریجاً باز یابند. اتفاقی که معلول تلفیق ظاهراً ناهمگون پوپولیسم و رادیکالیسم بود.
● فرجام رادیکالیسم
حرکت دانشجویان در ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸ بر جماعتی ناهمگون استوار بود. فقدان انسجام، از همان ابتدا ساز و کار این حرکت را نابسامان کرد. عدم برنامه ریزی ، سبب شد تا این حرکت اعتراضی منظم و حداقلی به جنبشی آنارشیستی بدل شود و عملاً در بن بست قرار گیرد. در واقع دو جبهه عمده در میان دانشجویان حاضر در این جریان قابل شناسایی هستند؛ یکی اصلاح طلبان که با وجود مطالبات و «اندیشه» رادیکال اما برآورد درستی از هزینه «عمل» تندروانه داشتند و با مشاهده فقدان زمینه اجتماعی اعتراض تصمیم داشتند محل گفت وگوها را از خیابان به درون راهروهای قدرت ببرند و با ایجاد فرصت برای اصلاح طلبان از جسورتر شدن رقیب و ایجاد موانع و بحران های بیشتر برای دولت خاتمی جلوگیری کنند. در حقیقت استراتژی گام به گام و یا «دو گام به پس، یک گام به پیش» استراتژی دانشجویانی بود که فارغ از چپ روی های بچه گانه در پی خلع سلاح محافظه کاران بودند تا دو هدف عمده مهار گروه های فشار و بازگشایی روزنامه سلام را به فرجام برسانند.
در مقابل جریان رادیکال دانشجویی که از ابتدای امر هم حمایت چندانی از دولت محمد خاتمی نداشتند، تصور می کردند قادرند به خواسته های حداکثری دست یازند. ایشان ضمن انکار زیر و زبر نظام سیاسی اما از مدل و شیوه جایگزین خود صحبتی نمی کردند و بدون در نظرگرفتن پایگاه اجتماعی و محاسبه شمار هواداران، در پی تحقق رویاهایی دست نیافتنی، نامقبول و نامشروع بودند.
گزینش چنین شیوه عملی سبب شد تا توان دوستان اصلاح طلب ایشان در انجمن های اسلامی، هم به جدال و بحث های کلامی، اتلاف شود. برچسب«سازشکاری»، سبب شد تا به جای صرف انرژی برای انسجام، برنامه ریزی و تدوین استراتژی کوتاه مدت، در دانشجویان تفرقه بیفتد و به انگ و تهمت، یکدیگر را مشغول کنند. به گونه ای که ناظران نزدیک این حادثه شکست آن را حتی برای دسترسی به اهداف کوتاه مدت، حتمی و گریزناپذیر می دانستند.
حرکت ۱۸ تیر باردیگر فرجام رادیکالیسم را بر پرده نشاند تا در این بازآموزی تاریخی، نخبگان و مردم هر دو مورد خطاب قرار گیرند که چرا بعد از مدت کوتاهی از آغاز جنبش دوم خرداد، گروه های هوادار جامعه مدنی نتوانستند از سطح موفقیت های لرزان رسانه ای توانایی خود را بالاتر برند؟ چرا توده های سرگردان، جذب جریان های پوپولیستی و رادیکال شدند؟ و چرا دانشجویان انجمن ها نتوانستند توان خود را در جذب بدنه اجتماع نشان دهند؟ گفتمان حاکم بر دانشگاه در آن زمان، نفی خشونت و اثبات بردباری در استیفای حقوق معوقه بود. چرا بعد از سال ها اندیشه مداراجو و عمل روادارانه، به گفتمانی فراتر از گپ های روشنفکرانه بدل نشد؟
و کسانی بر جریان های سیاسی حاکم شدند که از دادن شعارهایی که بوی خون می داد دریغ نورزیدند؟ هجدهم تیرماه ۷۸ ثابت کرد که اگر به خشم و خون باشد و تندروی، حریفان میدان رادیکالیسم در خشونت استوارتر و بی رحم ترند و اگر عوام فریبی و پوپولیسم گزیده شود، بدون رسانه فراگیر و ارتباط قوی، به بازی و رقابتی احمقانه می ماند. ۱۸ تیر ماند و تاریخی شد با همین عبرت هایش و خاطری آزرده از آن خاکستر و خون که در یاد است و باید به باد سپرد.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید