پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


عروس رفته آگاهی


عروس رفته آگاهی
خواستگارهای قلابی با دادن وعده ازدواج، دخترها را خام می‌كنند، سرشان را كلاه می‌گذارند و می‌زنند به چاك.
«خواستگار قلابی»؛ تا همین۵۰ یا ۶۰ سال قبل، شنیدن یا گفتن این عبارت كركرخنده بود‍؛ آخر در دوره‌ای كه خواستگار فلك‌زده قبل از آنكه بتواند ۱۰ ثانیه عروس خانم آینده را ببیند‍ باید ۲۸۳ بار والده و صبیه را می‌فرستاد خواستگاری و تازه آن‌وقت اگر خانواده عروس خوششان می‌‌آمد‍، گروه حقیقت‌یاب متشكل از برادران و پسر عموهای عروس تمام زندگی داماد را می‌ریخت روی دایره، دیگر پیداشدن خواستگار قلابی واقعا خنده‌دار بود.
اما حالا كه بعضی از جوان‌ها یك ساعت و ۲۵ دقیقه بعد از آشنایی، با دادن وعده ازدواج، خواستگاری می‌كنند و به قول خودشان نامزد می‌‌شوند و بعد از این نامزدی كه در هیچ‌كجا هم ثبت نشده حتی با اجازه خانواده‌ دختر قدم به خانه آنها می‌گذارند‍، دیگر بحث خواستگاران قلابی و كلاهبرداری‌های قلمبه پس از آن، به یك معضل بزرگ تبدیل شده است.
اگر سری به صفحات حوادث روزنامه‌ها بزنید، در میان این خواستگار‌‌های قلابی همه نوع جرمی دیده می‌شود؛ از آزار و اذیت جنسی و تهیه فیلم‌های سیاه گرفته تا كلاهبرداری‌های میلیونی... خدا خودش بخیر كند.
اگر چه هر كدام از خواستگاران قلابی شگرد خاصی برای خودشان اختراع می‌كنند و همین مسئله باعث می‌شود دیرتر به دام بیفتند، اما بررسی ده‌ها پرونده خواستگاران قلابی و خصوصا شگردهایی كه در ماه‌های اخیر حسابی توی بورس است نشان می‌دهد سناریوی آنها تقریبا ته‌مایه‌ای شبیه به هم دارد؛ تمی كثیف و ناجوانمردانه برای شیره مالیدن سر یك دختر و خانواده‌اش.
● بچه مایه‌داری كه ییهو زمین می‌خورد…
خواستگاران قلابی خوب، بازیگرهای خوبی هم هستند. ۹/۹۹ درصد آنها در اولین برخورد، نقش ‌بچه‌مایه‌داری را بازی می‌كنند كه كارخانه، كارگاه و پست اداری بالایی دارد و دائم هم چون كارش خیلی مهم است یك پایش ایران است و یك پایش اروپا و آمریكا…
اما درست وقتی كه خوب مخ عروس خانم آینده را زدند و با دادن قول ازدواج اعتماد او و خانواده‌اش را جلب كردند‍، ییهو(!) دچار مشكل مالی می‌‌‌‌شوند. در این میان سروكله چكی هم پیدا می‌شود كه اگر مایه‌تیله‌ای جور نشود تا آقا داماد آینده مثلا این چك را پاس كند، كارخانه‌اش ورشكست می‌شود‍‍ و كشتی‌اش به گل می‌نشیند و آن‌وقت طلبكارانش می‌اندازندش زندان و خواستگاری بی‌خواستگاری... .
در این شرایط عروس خانم دلرحم، با عجله از خانواده و اطرافیان، پول قلمبه‌ای قرض می‌كند یا آنكه طلا و جواهراتش را می‌فروشد و می‌دهد به این فرهاد كوه‌كن كلاهبردار... سكانس بعدی سناریو هم این‌طوری است كه خواستگار قلابی اشك در چشمانش جمع می‌شود و از همسر آینده‌اش به خاطر این فداكاری تشكر می‌كند…. اما گل پسر یكباره آب می‌شود و می‌رود توی زمین.
حالا باید عروس خانم بدود دنبال این آقای داماد كه اتفاقا هیچ نشانی‌ای هم از خودش بر جای نگذاشته. افتاد حالا؟ این مهم‌ترین شگرد خواستگاران قلابی برای كلاهبرداری از دختران دم بخت است.
● چك‌های برگشت‌خورده یك خواستگار خلبان
كلاهبرداری‌های یك خلبان قلابی با شگرد چك‌های برگشتی، از پرونده‌های جالب توجه درباره خواستگاران قلابی است. پرونده كلاهبرداری این آقا كه هنوز هم پلیس در تعقیب اوست هنگامی فاش شد كه دختر جوانی به دادسرای ناحیه ۲ تهران رفت و از خواستگارش به اتهام كلاهبرداری شكایت كرد.
این دختر جوان به دادیار سلیمی گفت:« بعد از آشنایی خیابانی با جوانی كه لباس خلبانی به تن داشت و وانمود می‌كرد فرد با نفوذ و سرشناسی است، این جوان از من خواستگاری كرد و خواست تا با خانواده‌ام صحبت كنم تا او خانواده‌اش را برای انجام مراسم خواستگاری بفرستد».
اما مراسم خواستگاری هر روز به تاخیر می‌افتد. بهانه مشخص است؛ آقای خواستگار مدعی است كه به مشكل مالی خورده و چك دست مردم دارد و از این حرف‌ها. «من كه فریب حرف‌هایش را خورده بودم، با او به یك طلافروشی رفتم و تمامی طلاهایم را فروختم اما از آن روز به بعد دیگر از او خبری نشد، این بود كه فهمیدم او یك كلاهبردار بوده است».
● وام‌های رویایی یك خواستگار قلابی
كارآگاهان پلیس تهران همین حالا هم در تعقیب یك خواستگار قلابی هستند كه با دادن وعده گرفتن وام‌های جهیزیه و خودرو، دست به كلاهبرداری‌های میلیونی از دختران جوان زیادی زده.
این جوان بعد از آنكه حسابی مخ دختری را كه به عنوان طعمه انتخاب كرده توی فرغون می‌ریزد و از او خواستگاری می‌كند، با این بهانه كه دوستان كله‌گنده‌ای در بانك‌ها و سازمان‌های دیگر دارد، به او وعده می‌دهد كه می‌تواند برای خرید جهیزیه عروسی، وام تپلی برایش بگیرد‍ و به این ترتیب دست به كلاهبرداری می‌زند. شگرد او هم برای كلاهبرداری به این صورت است كه به دختر جوان می‌گوید اگر می‌خواهد وام بگیرد باید به مدت چند روز مبلغی را در بانك بخواباند تا بشود با آن وام گرفت.
وقتی دختر جوان بی‌خبر از همه جا این پول را تهیه می‌كند و آن را با خود می‌آورد و خواستگار به شگردهای مختلف این پول را هاپولی می‌كند و می‌رود پی كارش.
● تردستی یك خواستگار قلابی
كلاهبرداری‌های یك خواستگار قلابی كه پرونده‌اش در شعبه دوم بازپرسی دادسرای ناحیه ۴ تهران در حال بررسی است بیشتر به تردستی ماهرانه شبیه است.
پرونده كلاهبرداری‌های این جوان وقتی به گردش افتاد كه دختر جوانی به شعبه دوم بازپرسی دادسرای ناحیه ۴ تهران رفت و از پسری كه ۲ میلیون تومان از او كلاهبرداری كرده بود شكایت كرد.
این دختر جوان در توضیح ماجرا به بازپرس پرونده می‌گوید: «افشین خودش را یك مأمور رده بالا معرفی می‌كرد و می‌گفت تمام كارهایش محرمانه است. او از مدتی قبل به خانه ما رفت‌و‌آمد داشت و با حرف‌‌هایش توانست پدر و مادرم را هم فریب دهد.
بعد از مدتی وقتی كه او پی‌برد برای خرید جهیزیه با مشكل مالی مواجه هستم ادعا كرد به خاطر رابطه دوستانه با مدیر یكی از بانك‌ها می‌تواند ۱۰ میلیون تومان وام برایم بگیرد اما برای دریافت آن باید ۲ میلیون تومان پول به عنوان سپرده در بانك بگذارم». و این مقدمه یك كلاهبرداری میلیونی است.
«وقتی با هزار امید و آرزو ۲ میلیون تومان را فراهم كردم، با او قرار گذاشتیم تا به بانك برویم. آن روز او با خودش یك ساك ورزشی مشكی رنگ آورده بود و از من خواست پول‌ها را برای آنكه توجه سارقان را جلب نكند داخل آن بگذارم»؛ آماده باشید، داماد الان دودر می‌كند؛«چند دقیقه بعد ناگهان تلفنش زنگ زد و پس از جواب‌دادن به تلفن همراه، گفت: یك مأموریت ویژه پیش آمده و او باید هرچه زودتر خودش را به اداره برساند.
او مرا تا خانه رساند و بعد از آنكه ساك را به من داد قرار شد فردا دوباره به بانك برویم. اما وقتی به خانه رسیدم با دیدن روزنامه باطله‌های داخل ساك شوكه شدم و وقتی كه دیگر از او خبری نشد فهمیدم كه چه كلاه بزرگی سرم رفته است».
● ماه عسل می‌برمت اون‌ور آب...
سفر رویایی به آن سوی آب‌ها هم یكی از دام های خیلی ماهرانه‌ای است كه خواستگاران قلابی برای كلاهبرداری‌های خودشان پهن می‌كنند. در پرونده جالبی كه مدتی قبل در كرج مطرح شد، یك خواستگار قلابی پس از شناسایی زنان و دختران جوانی كه از همسرشان جدا شده بودند و وضع مالی خوبی داشتند با آنها طرح دوستی می‌ریخت و بعد از آنكه اعتماد آنها را جلب می كرد، با دادن وعده اقامت در كانادا از آنها خواستگاری می‌كرد.
او برای آنكه طرف مقابلش را مطمئن كند كه راست می‌گوید، چندین‌بار وقتی این زن جوان همراهش بود، با برادرش كه در كانادا ساكن بود تماس می‌گرفت و از او می‌خواست كارهای او و همسر آینده‌اش را هر چه زودتر ردیف كند تا مراسم عروسی‌شان را در آنجا بگیرند.
جوان كلاهبردار وقتی كه اعتماد این زن جلب می‌شد از او می‌خواست تمام اموال و وسایلش در ایران را بفروشد تا با هم به كانادا بروند...لطفا بقیه‌اش را خودتان حدس بزنید.
● قصر خانوم‌ هابیشام
خواستگاران قلابی فقط به دنبال پول نیستند؛ خیلی از آنها هم دنبال آزار و اذیت و اغفال دختران ساده‌لوحی هستند كه خیلی زود دل می‌بندند.
البته مزاحمین در چندین مورد خواستگاری قلابی تنها به این مسئله اكتفا نكردند و از زن جوان فیلم‌برداری كردند تا بعدا باز هم بتوانند دست به آزار او بزنند.
● یا بیا به خونه ما…
آبمیوه‌های مسموم یكی دیگر از شگردهای خواستگاران قلابی است كه تا كنون دختران زیادی به این شیوه مورد اغفال و سرقت قرار گرفته‌اند. در یكی از مهم‌ترین پرونده‌های این‌گونه كلاهبرداری‌ها یك جوان به نام حمیدرضا با همدستی همسرش سر ۳۰ دختر فلك‌زده را شیره مالیدند و یك قتل را نیز رقم زدند.
شگرد آنها به این صورت بود كه همسر كلاهبردار پس از آشنایی با دختران جوانی كه وضع ظاهری مناسبی داشتند و احتمال می‌رفت بچه‌مایه‌دار باشند، آنها را برای شوهرش – كه البته در این سناریو او را با عنوان برادر معرفی می‌كرد – خواستگاری می‌كرد. اما وقتی كه این دختر خانم حسابی خام می شد از او می‌خواستند با پوشیدن لباس های نو و آویزان كردن طلا و جواهراتش به‌دیدن مادرشوهر آینده برود.وقتی كه دختر جوان تمامی طلا و جواهرات خودش و ۶ تا همسایه آنطرف‌تر را به خودش آویزان می‌كرد، خواستگار قلابی و زن همدستش به دنبال او آمده و بعد از اینكه او را سوار ماشین می‌كردند، در بین راه آبمیوه مسمومی به او تعارف می‌كردند. ساعاتی بعد وقتی دختر جوان به هوش می‌آمد نه اثری از خواستگار سینه‌چاك و خواهرش بود و نه طلاهایش!
● كلاهبرداری طلایی
آخرین روزهای آبان ۸۴، وقتی دختر جوانی خودش را به ماموران گشت پلیس در نزدیكی امامزاده صالح رساند و از آنها برای دستگیری مرد جوانی كه به بهانه خواستگاری از او كلاهبرداری كرده بود كمك خواست.
ماموران به سرعت به سراغ این مرد جوان رفته و او را دستگیر كردند. وقتی با دستگیری مرد جوان پرونده به شعبه سوم دادسرای جنایی انتقال یافت، قاضی شاه‌محمدی به بازجویی از دختر جوان پرداخت و در این بازجویی‌ها بود كه دختر جوان ادعاهایی را مطرح كرد كه یكی از جنجالی‌ترین پرونده‌های خواستگاران قلابی در ایران را كلید زد.
دختر جوان می‌گوید: «مدتی قبل به پاركی در نزدیكی خانه‌مان رفته بودم. هنوز چند دقیقه‌ای از نشستنم در آنجا نگذشته بود كه زن جوانی روی صندلی كناری من نشست و سر صحبت را باز كرد. بعد از گفت‌وگویی كوتاه او بحث را به ازدواج كشاند و از من پرسید كه ازدواج كرده‌ام یا مجردم.
وقتی كه به او گفتم مجرد هستم با خوشحالی جوانی را كه روی صندلی كناری نشسته بود نشان داد و گفت كه او برادرش است و قصد دارد همسر مناسبی برای او انتخاب كند...».
آن خانم گفت كه مادرشان یك پیرزن زمین‌گیر است و در انتخاب عروس آینده خود خیلی وسواس دارد و برای همین باید اول تو را ببیند و تایید كند. او گفت مادرشان تاكید دارد كه عروس خانواده باید از یك فامیل اشرافی و ثروتمند باشد».
برای همین قرار می‌گذارند كه دختر در حالی كه تمام جواهراتش را استفاده كرده به دیدن مادرشوهر برود. «در مسیر، زن جوان آبمیوه‌ای به من تعارف كرد. وقتی كه با اصرار او آبمیوه را خوردم ناگهان احساس كردم حالم تغییر كرده و كم كم چشم‌هایم تار می‌شوند. بعد از آن بود كه بیهوش شدم. ساعاتی بعد وقتی دوباره به هوش آمدم متوجه شدم كه در نقطه خلوتی در یك پارك رها شده‌ام و همه طلا و جواهراتم به سرقت رفته است».
دختر اما شانس آورده، چون مدتی بعد همان جوان را نزدیك امامزاده صالح می‌بیند؛ «امروز وقتی كه این مرد را در نزدیكی امامزاده صالح دیدم او را شناختم و از پلیس برای دستگیری او كمك خواستم». به این ترتیب دختر جوان پرده از راز سرقت مرد جوان و زن همدستش برداشت.
مرد مظنون در بازجویی‌های پلیسی گفت: «در تمام كلاهبرداری‌ها همسرم - اكرم - همراهم بود. با همدستی یكدیگر دختران جوان را فریب می‌دادیم و طلاهایشان را سرقت می‌كردیم.»
● راهنمایی برای شناسایی خواستگاران قلابی
خواستگاران قلابی همه‌شان آدم حسابی هستند؛ یعنی خودشان را این طوری معرفی می‌كنند؛ كارخانه‌دار، رئیس شركت، مهندس، دكتر، خلبان و ... . خوشبختانه تا حالا روزنامه‌نگار نداشته‌ایم...
اما نكته باحالی كه دیده می‌‌شود این است كه آنها اكثرا شغل دومی هم برای خودشان انتخاب می‌كنند؛ مثلا مامور اطلاعات، پلیس مخفی و ... هستند كه خیلی هم خرشان می‌رود یا آنكه با آدم‌های كله گنده‌ای دیشب شام خورده‌اند.
دلیل معرفی شغل دوم هم خیلی واضح است؛ اینكه دختر فریب‌خورده جرات شكایت نداشته باشد و بعد از آنكه متوجه كلاهبرداری می‌شود خودش را در خانه حبس كند و به جای شكایت‌كردن بنشیند و در خلوتش قلبی كه یك نیزه در آن فرورفته را نقاشی كند یا یك قایق در زیر درختان نخل بكشد... .
● چرب‌زبانی‌های یك مخ‌زن
مشخصه اصلی خواستگارهای قلابی، این است كه آنها می‌توانند درست و حسابی مخ بزنند و اعتماد طرف مقابل را جلب كنند. آنها به حدی در این كار مهارت دارند كه می‌توانند حتی وارد خانواده طعمه خود شده و مخ اعضای خانواده را هم بزنند.
بیشتر دختران جوانی كه توسط خواستگاران قلابی از آنها كلاهبرداری شده است در بازجویی‌ها می‌گویند كه در مدت كوتاهی آن‌قدر به این خواستگار قلابی اعتماد پیدا كرده بودند كه حتی بدون آنكه آدرس درست و حسابی‌ای از او داشته باشند حاضر شده‌اند پول‌های میلیونی را در اختیار او بگذارند.
● مجنون‌تر از فرهاد
بابا این‌قدر خوش‌خیالی دیگر نوبر است. یعنی واقعا شك نمی‌كنی، بعد از ۱۸ دقیقه و ۱۵ ثانیه حرف‌زدن، طرف چطوری می‌فهمد تو همان زن زندگی‌اش هستی و قضیه خواستگاری را پیش می‌كشد؟ والله مجنون هم این قدر زود از لیلی خواستگاری نكرد.
همین خواستگاری خیلی خیلی زود هنگام، قبل از آنكه بشناسی‌اش و او هم تو را بشناسد، یك آژیر خطر است كه نشان می‌دهد طرف بارش كج است.
این قضیه وقتی صددرصد می‌شود كه بعد از آن خواستگاری زود هنگام اولیه، او هر بار برای به خواستگاری‌آمدن یك بامبولی سر هم می‌كند. اگر این اتفاق افتاد، مطمئن باشید شما در مقابل یك خواستگار قلابی ایستاده‌اید…
● پول، این پول كثیف
یك جوان خوش تیپ و خیلی خیلی مایه‌دار به شما قول ازدواج داده و همین‌طوری توی كافی‌شاپ خواستگاری كرده. خانواده شما هم با این كار یا موافقند یا مخالف اما بنده‌خدا درست در همان وضعیت دچار مشكل مالی می‌شود؛ آن هم از نوع خیلی خفنش.
بنابراین غیرمستقیم با عجز و ناله‌كردن از شما و خانواده‌تان می‌خواهد كمكش كنید. خدایی اگه دوزاری كسی خیلی خیلی كج نباشد، راحت می‌شود فهمید كه كاسه‌ای زیر نیم‌كاسه است.
● من یك كلاهبردار بی‌نشانم
بی‌نشانی از مشخصات اصلی خواستگاران قلابی است؛ آنها هیچ نشانی و آدرس ثابتی از خودشان ندارند. مثلا اینكه دائما تلفن همراه خودشان را عوض می‌كنند و آنكه هر روز به شما یك شماره تلفن می‌دهند تا با آن تماس بگیرید و هزار و یك حقه می‌زنند تا نشانی ثابت و مشخصی به شما ندهند. شما هم با خوش باوری فكر می‌كنید كه این یك شوخی بامزه است.
اما وقتی كه كلاه بزرگی سرتان می‌رود تازه می‌افتید دنبال این آقا و آن‌وقت است كه متوجه می‌شوید تمام آدرس‌هایی كه به شما داده‌اند یا اشتباه بوده یا آنكه متعلق به یك بنده خدایی است كه روحش از همه‌چیز بی‌خبر است.
یك خواستگار قلابی كه مدتی قبل دستگیر شد، برای آنكه هیچ ردی از خود برجای نگذارد شماره تلفن مغازه‌های مختلفی را كه آشنایی كمی با آنها داشت می‌داد و از دختر ساده‌لوح می‌خواست تا در ساعت خاصی – كه وی در آن زمان در مغازه بود - تماس بگیرد‍؛ به این ترتیب هیچ‌كدام از فریب‌خوردگان هیچ نشانی‌ای از او نداشتند.
وقتی كارآگاهان به سراغ مالكان شماره تلفن‌ها رفتند مشخص شد هیچ‌كدام از آنها آشنایی زیادی با این جوان نداشته‌اند.
حامد فرحبخش
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید